… از سوی سوم: امام حسین علیهالسلام همه شرایط عاطفی را نیز در حرکت خود گرد آورد تا از این شرایط عاطفی هم در راستای تکان دادن وجدان امت بهره بگیرد.
شاید عبدالله بن عمر نفهمیده باشد امام چه می گوید؛ وقتی ایشان به او فرمود: خودم می دانم که کشته میشوم. عبدالله بن عمر عرض کرد: سرورم! با زنان چه کار دارید؟ چرا حریم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را با خود می برید؟ فرمود: زیرا خداوند خواسته آنان را اسیر ببیند.
این خواست، اراده ای تکوینی نبوده، بلکه اراده ای تشریعی بوده است. یعنی خداوند خواسته زنان حریم پیامبر همراه ایشان باشند تا در این آزمون دشوار شریک باشند، در ستم طاغوتیان بنیامیه (به اهل بیت) شریک باشند. تا این عاملی باشد که به تکان دادن وجدان امت کمک کند.
ایشان پیوسته این شرایط عاطفی را نیز گرد آورد و پیوسته کوشید تا هر که را می بیند برانگیزد؛ حتی عبدالله بن عمر را، حتی دشمنان و ستیزه جویان خود را .
فرمود: ای عبدالله بن عمر! یاری کردن مرا وانگذار. یعنی یاری کردن من به این نیست که مرا ببوسی و تکریم کنی، بلکه یاری کردن من به این است که در خط من گام بگذاری، به این است که خونت را نثار خطی کنی که من خونم را نثارش میکنم. این بوسیدن و این تکریم ناچیز نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ارزشی ندارد.
ایشان می کوشید تا وجدان امت را تکان دهد. وجدان یکایک افراد امت را تکان دهد. اما امت در خواب بود، امتی که ارادهاش مرده بود.
امامان اهل بیت علیهمالسلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۴۶٠.