نظريۀ اسلامى

اگر اجراى نظريۀ اسلامى صددرصد در همان خط شايسته پياده مى‌‏شد، مى‌‏ديديم كه تفاوت در سطح اجرا نيز به‌اندازۀ تفاوت در سطح نظريه است؛ اما به‌‏هرحال اجراى نظريۀ اسلامى از اصلِ نظريه انحراف بسيار بزرگى پيدا كرد.

على‏‌رغم اين انحراف و با اين‏كه پياده‌‏سازى نظريۀ اسلامى در زمانى رخ داد كه هنوز دوره‌‏اى فرانرسيده بود كه عصر رنسانس و آزادانديشى و تجدد و آزادى و حقوق بشر و آزادى بيان ناميده مى‌‏شود و با اینکه هنوز انسان‏‌هاى اين كرۀ خاكى با اين مفاهيم آشنا نشده بودند، تفاوت بسيارى در سطح اجراى نظريه وجود دارد.

وقتى از يک‌سو زندگى اسلامى و زندگى مسلمانان را كه در كشورهايى كه توسط مسلمانان فتح شده، مى‌‏بينيم و از سوى ديگر فجايع و رسوايى‌‏هاى استعمار را مشاهده مى‌‏كنيم ـ اين رسوايى‌‏هايى كه پس از آنچه آن را عصر رنسانس ناميدند و بعد از سر دادن شعار آزادى و حقوق بشر روى داده ـ وقتى بين اين دو اجرا مقايسه مى‏‌كنيم، مى‌‏بينيم كه تفاوت‌‏ها بسيار زياد است. هرگز در تاريخ اسلام اين اتفاق نيفتاده است كه خارج از محدودۀ مشخص سياسى يک نفر را بگيرند و يک‌يک اعضاى بدنش را بسوزانند؛ بلايى كه تا همين اواخر در آمريكا بر سر سياهپوستان مى‏‌آوردند.

اين نوع توهين به ساحت انسان در سراسر تاريخ اسلام، به‌هيچ‌وجه اتفاق نيفتاده است.