فقر

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=” قرآن کریم از رابطه‌‌‌ای مشخص سخن می‌‌‌گوید؛ رابطه‌‌‌ای میان استواری انسان‌‌‌ها و اجرای احکام خداوند با وفور نعمت‌‌‌ها و فراوانی تولید. به زبان امروز، ‌‌‌رابطه بین عدالت توزیعی و فراوانی تولید. قرآن مجید تأکید می‌‌‌کند جامعه‌‌‌ای که عدالت توزیعی بر آن حاکم باشد، در ثروت تولیدشده با تنگنا مواجه نمی‌‌‌شود و در آن جامعه کمبود محصول وجود نخواهد داشت.

قرآن مجید از عدالت در توزیع با تعبیرات گوناگون نام می‌‌‌برد: گاهی می‌‌‌فرماید: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» (و اگر بر این راه، استواری ‌‌‌کنند، ما آبی فراوان به آنها می‌‌‌نوشانیم). گاهی می‌‌‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا» (اگر افراد جامعه ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند…) و در جای دیگر می‌‌‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ» (اگر آنان تورات و انجیل را برپا می‌‌‌داشتند…).

قوانین آسمانی برای تحکیم عدالت در توزیع و پایه‌‌‌ریزی روابط توزیعی جامعه بر مبانی عادلانه، نازل شده است. ‌‌‌قرآن می‌‌‌فرماید: اگر انسان‌‌‌ها عدالت توزیعی را پیاده کنند، دچار محدودیت در ثروت تولیدشده و کمبود محصول نمی‌‌‌شوند و دارایی و ثروت و خیرات و برکات آنها افزایش خواهد یافت.

اما انسان‌‌‌ها‌‌‌ این‌‌‌طور پنداشتند که عدالت در توزیع، ‌‌‌سبب فقر خواهد شد؛ گمان کردند که عدالت در توزیع سبب تقسیم ثروت می‌‌‌شود و در نتیجه، فقر مردم را به‌‌‌دنبال خواهد داشت؛ در صورتی که حقیقت آن است که سنت‌‌‌ها و قوانین تاریخ عکس این را ثابت می‌‌‌کند و بر این نکته تأکید می‌‌‌ورزد که اجرای شریعت آسمانی و پیاده کردن احکام آن در روابط توزیع، همواره و پی‌‌‌درپی موجب فراوانی تولید و فراوانی ثروت‌‌‌ها خواهد شد و باعث می‌‌‌شود که برکات آسمان و زمین به روی مردم گشوده شود.

سنت‌های تاریخی در قرآن کریم، ص٧١-٧٢.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]اسلام، حکومت را وسیله‌ای برای ایجاد فرصت کار و امکان زندگی مولِّد برای همه افراد امت، قرار می‌دهد. از سویی اگر کسی توانایی انجام فعالیتی عملی که یک زندگی آزاد و کامل را برای او فراهم کند، نداشته باشد و کسی هم عهده‌دار زندگی او نباشد، اسلام یک زندگی معیشتی کامل را برای او تأمین می‌کند یا فاصله او تا رسیدن به سطح معیشتی مناسب را با تکالیف مالی خاصی برمی‌دارد؛ تکالیفی که در اموال امت قرار می‌دهد و از آن‌ها ادای این تکالیف را می‌خواهد. اسلام این فرایض را لطف و منّتی از طرف امت بر فقرا، نمی‌شمارد، بلکه آن‌ها تکالیف لازمی هستند که در زمان اجرای اسلام، اگر امت آن‌ها را ادا نکنند، شأن و منزلتی نخواهند داشت.
اسلام پا را فراتر از این گذاشته و مسأله فقر و غنا را با اصل مسأله اسلام و کفر گره می‌زند و باور دارد همان‌طور که فقر برای وجود اجتماعی امت، یک خطر به حساب می‌آید، هم‌چنین کیان روحی و ارزش‌های دینی امت را نیز تهدید می‌کند. برای نمونه، یکی از صحابه می‌گوید: «وقتی فقر به سرزمینی می‌رود، کفر به او می‌گوید مرا هم با خودت ببر».
ببینید که اسلام به فقر چگونه می‌نگرد و چگونه آن را شبح سقوط و هشدار بحران در همه عرصه‌ها می‌داند. طبیعی است که اسلام با چنین نگرشی به فقر، برای ریشه‌کن کردن آن از جامعه تلاش کند.

 

بارقه‌ها، ص ۳۳۲[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]