فداکاری

نظام اسلامی فرد مسلمان را براساس نگاه دینی به زندگی و هستی تربیت می‌‌کند. انسان در این نگاه دینی درمی‌‌یابد که در حال پیمودن مسیری طولانی است که مرگ آن را پایان نمی‌‌دهد و تنها انتقال از مرحله‌‌ای معین از این مسیر به مرحلۀ دیگری است که افقش وسیع‌‌تر، میدانش بازتر و بقایش بیشتر است.

بر پایه درک ادامه واقعی این مسیر، انسان احساس می‌‌کند که این مرحله کوتاه که مرگ پایانش می‌‌دهد، همه میدان پیش رو و تنها فرصت او برای ابراز و رشد دادن وجودش نیست و مراحل غیبی دیگری در این مسیر در انتظار اوست و ایجاب می‌‌کند که انسان به آینده خود در آن مراحل نیز اهتمام داشته باشد.

برای کسی که ایمان به آن مراحل غیبی و امتداد مسیر در آن‌‌ها، با جان و روح او آمیخته است، طبیعی است که نسبت به مرحله پیش از مرگ در این مسیر پذیراتر بوده و افقش وسیع‌‌تر، پیشرفتش گسترده‌‌تر و ارزیابی‌‌اش نسبت به این مرحله و انگیزه‌‌ها و ترغیب های همراه آن، عمیق‌‌تر باشد و درنتیجه، آمادگی فداکاری برای آن مراحل غیبی که به آن‌‌ها ایمان دارد، در جانش ایجاد شود.

وقتی انسان پذیرای فداکاری در راه نادیده‌‌ها و گذشتن از چیزهای محسوس برای اهداف نامحسوس شود، می‌‌تواند نسبت به ارزش‌‌های اخلاقی – که همگی مبتنی بر فداکاری برای رسیدن به هدف نادیدنی بزرگ‌‌تر هستند – نیز پذیرش داشته باشد؛ درنتیجه اخلاق و معیارهای اخلاقی از لحاظ عملی ممکن می‌‌گردد. اما بدون این پایه که دین آن را به انسان ارزانی می‌‌کند، اخلاق پشتوانه واقعی و نیروی اصلی‌‌اش را از دست می‌‌دهد؛ چنان‌‌که تجربه تاریخ بشری نیز به‌‌وضوح عمق ارتباط دین با ارزش‌‌های اخلاقی را در زندگی امت‌‌ها و ملت‌‌ها نشان می‌‌دهد.

بارقه‌ها، ص١٢٠

گاهی یک عمل کوچک که از جلوه اجتماعی ناچیزی برخوردار است، از یک کار بزرگ و تاریخی، برتر و والاتر است. گاهی همان لرزشی که در قلب شما از روی دل‌سوزی بر نابینایی که می‌بینید راه اشتباه را می‌رود، ایجاد می‌شود و در نتیجه، دستش را می‌گیرید و برای خشنودی خدا او را به راه صحیح راهنمایی می‌کنید، هزار بار از فداکاری‌هایی که مهم‌ترین منافع اجتماعی را دربردارد، اما از روی انگیزه‌های مادی و خارج از چارچوب کلی اجتماعی انجام شده، برتر است.
«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ؛ آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‌‏دهیم که در زمین هیچ برترى (و تسلّط) و هیچ فسادى را نمى‏‌خواهند؛ و سرانجام (نیک‏) براى پرهیزکاران است.» (القصص: ۸۳)

پژوهش‌های قرآنی، ص ۳۵۵ (مقاله: عمل صالح در قرآن).

حسین علیه‌السلام به کارزار کربلا پا گذاشت. او خود را و گلچین پسران و برادران و یاران خود را فدا کرد و از همه اعتبارهای این دنیای زودگذر گذشت؛ زیرا سرمستی عشق الهی با او چنان کرد که از این همه چشم بپوشد و با چشم عقل خود تنها معشوق والای خود را بنگرد که قربانیان این فداکاری را از او می‌پذیرد و به او شادباش می‌گوید. این بود که هرچه کارزار گستره می‌یافت و خون می‌جوشید، شادی و شادمانی حسین علیه‌السلام افزون می‌شد.
حسین علیه‌السلام به دل آن کارزار هولناک زد چون از وجدان الهی که سراسر وجودش را لبریز می‌کرد، برانگیخته می‌شد. او مشعل زندگی و روشنایی در دست داشت، اما مرگ آفرینانِ امت ـ کسانی که جز در تاریکی نمی توانند عرش ستمگرانه خود را بر پا کنند ـ می خواستند این مشعل را خاموش کنند و آن نور را از میان ببرند .

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص۸۵۵.