شهادت

امام حسین(ع) چند موضع عملی پیش رو داشت که می‌توانست هر یک از آن‌ها را اتخاذ کند؛ پس از این که معاویه به هلاکت رسید و با یزید بیعت شد و از ایشان خواسته شد تا با یزیدبن‌معاویه بیعت کند:

موضع نخست: با یزیدبن‌معاویه بیعت کند، همچنان که امیرمؤمنان(ع) با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرد.

موضع دوم: بیعت یزیدبن‌معاویه را رد کند، اما در مکه یا مدینه بماند؛ در یکی از دو حریم: در حریم رسول خدا ـ یعنی در خانه و شهر ایشان ـ یا به مکه نقل مکان کند و آنجا در حریم خداوند متعال پناه گیرد تا قضای نافذ الهی سر رسد.

موضع سوم: به گوشه‌ای از جهان اسلام پناه برد. به یکی از سرزمین‌های جهان اسلام پناه برد، هم چنان که برادر ایشان محمدبن‌حنفیه به ایشان پیشنهاد داد و عرض کرد: به یمن بروید، یا به یکی دیگر از سرزمین‌های مسلمین. و در آن جا جمعیت و جامعه ای برای خود بسازد و از جامعه بزرگ‌تری که سرزمین‌های دیگر مسلمین را در بر می‌گرفت، جدا شود. تا وقتی توانست امارت خود را استوار سازد، بکوشد تا پیش رود و سرزمین‌های دیگر را به سرزمین خود پیوند دهد.

موضع چهارم: بیعت را رد کند و به‌پا خیزد و سوی کوفه رود تا نامه‌هایی را که از کوفیان رسیده بود، اجابت کند. سپس کشته شود و به شهادت برسد؛ به همان شیوه‌ای که روی داد.

امام حسین(ع) باید موضعی را برمی‌گزید که با آن این چهار دسته از امت اسلام را [که پیش‌تر گذشت] درمان کند. هیچ موضعی نمی توانست این‌همه را برآورده سازد جز موضع آخر.

امامان اهل‌بیت، ص۴۶٩.

عقوبت دنیایی به ستمکاران جامعه اختصاص ندارد؛ بلکه همه افراد جامعه را با خصوصیات و عملکردهای مختلف شامل می‌‌‌شود.

زمانی که بنی‌‌‌اسرائیل در نتیجه ظلم، سرکشی و نافرمانی‌‌‌شان به سرگردانی در بیابان دچار شدند، این عقوبت تنها به ستمکاران اختصاص نیافت؛ بلکه شامل حال حضرت موسی(ع) نیز شد که پاک‌‌‌ترین و شجاع‌‌‌ترین آنها در مبارزه با ستمکاران و طاغوت‌‌‌ها بود. شامل حال او هم شد؛ زیرا او هم از آن امتی بود که هلاکت نصیبشان شد. در نتیجه ستم و سرکشی آن قوم، همگی چهل سال سرگردان شدند و این سرگردانی، موسی(ع) را نیز دربرگرفت.

زمانی که در نتیجۀ انحراف مسلمانان، بلا و عذاب بر آنان واقع شد، یزید‌‌‌‌‌‌بن‌‌‌معاویه به حکومت رسید و با مال و جان و آبرو و عقاید ایشان هر چه خواست کرد. این بلا تنها به ستمکاران جامعه اسلامی اختصاص نیافت؛ امام حسین(ع) را نیز دربرگرفت و آن امام معصوم که پاک‌‌‌ترین، عادل‌‌‌ترین و بهترین آنها بود همراه با یاران و اهل‌‌‌بیتش به فجیع‌‌‌ترین شکل به شهادت رسید.

اینها همه، منطق سنت تاریخ است. هنگامی که براساس سنت تاریخ، در این دنیا بر جامعه‌‌‌ای عذاب نازل شود، تنها به ستمکاران آن جامعه اختصاص ندارد. به همین دلیل قرآن کریم می‌‌‌فرماید: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَديدُ الْعِقابِ» (از فتنه‌‌‌ای که فقط به ستمکاران اختصاص ندارد، پرهیز کنید و بدانید که همانا خداوند سخت مجازات کننده است).

سنت‌های الهی در قرآن کریم، ص۶١_۶٢.

آیا دنیا پیش روی حسین علیه‌السلام نبود؟! آیا دنیا با همه بهره‌ها، با همه اغواگری‌ها، با همه جاه و مقامش و با همه اموالش پیش‌روی حسین علیه‌السلام نبود؟! هیچ جاه و مال و بهره‌ای از بهره‌های این دنیا نبود که در دسترس حسین علیه‌السلام نباشد، اما همه این دنیای مهیا، در نگاه حسین علیه‌السلام هیچ ارزشی نداشت؛ زیرا این دنیا، دنیای دعوت‌کننده به دین نبود، بلکه دنیای سست‌عنصران و لغزش‌گران بود و حسین علیه‌السلام سست‌عنصر و لغزش‌گر نبود. او دنیا را در یک سو و دین را در سویی دیگر یافت و در کنار دین ایستاد و جنگید تا آن‌که به شهادت رسید.
این لحظات کشمکش بین دنیا و دین است که یک مبلّغ در آن‌ها سقوط یا صعود می‌کند، این لحظات است که مبلّغ دین در آن‌ها پیروز می‌شود یا شکست می‌خورد.

بارقه‌ها، ص۴۰۵.