حدیث ثقلین

نمونه اصلی این سخنان نبوی در زمینه مرجعیت فکری، حدیث ثقلین است… و نمونه اصلی سخن پیامبر در زمینه مرجعیت در عمل راهبری اجتماعی، حدیث غدیر است… رویکرد اسلامی استوار بر پایه تعبد به نصوص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم به این هر دو نص دست آویخت و به هر دو گونه مرجعیت ایمان آورد که همان رویکرد مسلمانان هوادار اهل بیت بود.
مرجعیت راهبری اجتماعی برای هر یک از امامان به معنای تسلط بر امور در طول دوران زندگی خود آن امام است؛ اما مرجعیت فکری، حقیقتی است ثابت و مطلق که به دوره زندگانی امام مقید نمی‌گردد. از این جا است که این مرجعیت، مفهوم عملی و زنده خویش را در هر دوره دارد. تا هنگامی که مسلمانان نیازمند فهمی مشخص از اسلام و آشنایی با احکام و حلال و حرام و آموزه‌ها و ارزش‌های آن هستند، به مرجعیتی فکری که از سوی خداوند متعال تعیین‌ شده نیز نیاز دارند که نخست در کتاب خدا نمود می‌یابد و سپس در سنت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم و عترت معصوم یعنی اهل بیت او تجلی دارد که به فرموده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم هرگز از کتاب جدایی نمی‌پذیرند.
اما رویکرد دیگر در میان مسلمانان که بر پایه اجتهاد به جای تعبد به نص استوار بود، پس از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم در همان آغاز، مرجعیت راهبری و اداره امور را به دست مردانی از مهاجران سپرد و این کار را بر پایه معیارهای متغیر و سیال و منعطف انجام داد. بر این اساس، با تکیه بر مشورتی محدود در مجلس سقیفه، بی‌درنگ پس از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم، ابوبکر اختیار کارها را در دست گرفت. آن گاه با انتخاب صریح از جانب وی، عمر به خلافت رسید. از آن پس نیز عثمان با انتخاب غیر صریح عمر، جانشین آن دو گشت. و تنها با گذشت یک سوم قرن از وفات رسول راهبر، این انحراف بدان جا انجامید که قدرت به دست فرزندان آزادشدگان (فتح مکه) افتاد که تا دیروز با اسلام جنگیده بودند.
اما در باره مرجعیت فکری باید گفت: پس از آنکه اجتهاد به ستاندن مرجعیت راهبری از اهل بیت انجامید، پذیرش مرجعیت فکری آنان (برای رویکرد دوم) دشوار بود … از سوی دیگر پذیرش آن برای شخص خلیفه‌ای که قدرت را در اختیار داشت، نیز دشوار بود؛ زیرا مقتضیات مرجعیت فکری با مقتضیات تسلط بر قدرت تفاوت دارد و این احساس که فردی برای تسلط بر قدرت و امور اجرایی سزاوار است، به این معنا نیست که می‌توان او را به امامت فکری نیز منصوب نمود و پس از قرآن و سنت، وی را برترین مرجع برای فهم دیدگاه اسلامی دانست؛ چراکه این امامت فکری درجه‌ای والا از فهم و معرفت و احاطه بر دیدگاه دینی و دریافت همه جوانب آن را می‌طلبد. روشن است که اگر از اهل بیت چشم بپوشیم، این ویژگی در هیچ صحابی دیگر به تنهایی یافت نمی‌شد … اما پس از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم با گذشت زمان و عادت یافتن تدریجی مسلمانان به این که اهل بیت و امام علی علیهم‌السلام را افرادی عادی بشمارند که زیر حکم دیگران قرار دارند، بی‌نیازی از اصل مرجعیت فکری آنان ممکن شد و مسلمانان توانستند آن مرجعیت فکری را به جایگزینی توجیه‌شدنی بسپارند. این جایگزین، نه شخص خلیفه، بلکه صحابه بودند. بدین سان، به تدریج اصل مرجعیت (فکری) صحابه به عنوان یک مجموعه‌ به جای مرجعیت اهل بیت نهاده شد …

تشیع و اسلام (در دست انتشار).