جامعه اسلامی

فقیر کسی است که در سطحی از معیشت قرار ندارد که بتواند نیازهای ضروری و کمالی خود را در سطح متناسب با حجم ثروت در سرزمینش برآورده سازد. یا به دیگر سخن، فقیر کسی است که در سطحی از معیشت زندگی می‌کند که میان سطح زندگی او با توانگران جامعه اسلامی فاصله‌ای عمیق وجود دارد.

… اسلام برای فقر مفهومی مطلق و معنایی ثابت در همه اوضاع و احوال در نظر نگرفته است؛ مثلاً نگفته است: فقر یعنی عدم توانایی در تأمین ساده [و حداقلی] نیارهای اساسی، بلکه همانطور که در احادیث آمده است، اسلام فقر را به‌معنای قرار نداشتن [فرد] در سطح معیشت [عمومی] مردم شمرده است و بنابراین، هر اندازه که سطح معیشت [در جامعه] بالا برود، مضمون واقعی فقر نیز گسترش می‌یابد.

این انعطاف در مفهوم فقر، به اندیشۀ توازن اجتماعی وابسته است؛ زیرا اگر اسلام به‌جای این مفهوم، به فقر مفهومی ثابت و مطلق می‌بخشید – که عبارت است از ناتوانی از تأمین ساده نیازهای اصلی – و مسئولیت زکات و اموالی از این دست را درمان این مفهوم ثابت از فقر می‌دانست، هرگز نمی‌توانست با استفاده از زکات برای ایجاد توازن اجتماعی در سطح معیشت، اقدام کند و بی‌شک شکاف میان سطح معیشت خانواده‌های مستحق زکات و مانند آن با سطح عمومی معیشت توانگران که همواره در حال رشد و پیش‌روی است، بیشتر و بیشتر می‌شد.

بارقه‌ها، ص١۶٨.

«ای امت اسلام!
ای جوانان محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم و قرآن!
هر امتی، میلادی دارد و یادبود این میلاد اثر عظیمی در نفس انسان می‌‌گذارد. ای امت مسلمان بزرگ! روز مبعث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم) ـ که نقطه عطفی در تاریخ بشریت است ـ روز ولادت تو و فجر دین بزرگ تو است؛ دینی که برایش می‌‌میری و زنده‌ می‌‌شوی. پس چه شایسته است ـ اکنون که بار دیگر در سالروز مقدس آن قرار داری ـ به گذشته درخشان از وحی خود بنگری و از نور آن وحی، مشعلی برافروزی و از تاریخ جهادت در راه حق و عدالت، برای حفظ این مشعل، نیرویی بگیری و با آن جهان را روشن نمایی و پس از قرن‌‌ها سردرگمی جامعه در ظلمات، بار دیگر در پرتو آن نور، زندگی را در این جامعه برپا کنی.

اسلام برای همه بشریت مسأله مرگ و زندگی است.
بشریت بی‌‌شک دیر یا زود، به اسلام خواهد رسید؛ زمانی که به شکست تجربه‌‌هایی که در دوران بسیار بسیار درازمدت خود، انجام داده است، ایمان بیاورد؛ دورانی که در پی یافتن آیین زندگی، پشت سر گذاشت و هم‌‌چنان این دوران را ادامه می‌‌دهد تا این‌‌که در نهایت در ساحل اسلام،‌ دین طبیعت انسانی و حیات، لنگر می‌اندازد. پس شما ـ ای مسلمانان ـ اولین کسانی باشید که در این ساحل لنگر می‌‌اندازید و جامعه اسلامی را برپا می‌کنید؛ جامعه‌ای که پرتوهای عدالت و حق را بر همه جهان ‌می‌تاباند و معجزه‌ای را که بشریت از تحقق آن ناتوان بود محقق می‌سازد و کرامت فرد و حقوق جامعه را تأمین می‌کند و در این راه نه آزادی و طبیعت فرد را و نه حیات و سعادت جامعه را فدا می‌‌کند».

بارقه‌ها، ص٣٣۴.

امروز به مناسبت بزرگ‌ترین فاجعه‌ در سراسر تاریخ بشر گرد هم آمده‌ایم. به مناسبت فاجعه‌ای دوسویه که یک سوی آن انقطاع وحی از تاریخ بشریت است؛ وحی پدیده‌ای است که انسان در طول تاریخ خود هیچ پدیده دیگری نمی‌یابد که در فرهمندی و شکوه و اثرگذاری در زندگی و اندیشه آدمی همانند یا هم‌پای آن شود.
سوی دیگر این حادثه، پیدا شدن انحراف در درون جامعه اسلامی است که بر اثر دسیسه گروهی از مسلمانان پس از درگذشت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نمود یافت و راهی که از سوی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و از سوی خداوند متعال مقرر شده بود، به کج‌راهه کشیده شد.
این روز ناخجسته، آغاز انحرافی درازدامن و فرجام یک وحی طولانی و نیز پایان روزگاری برخوردار از وحی بود که ـ بر پایه برخی روایت‌ها ـ در وجود یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر نمود داشته است.
این روز، سرآغاز تیرگی‌ها و سختی‌ها و اندوه‌ها، و خاستگاه حادثه‌ها و بلایایی بود که در رویدادهای تاریخ جهان اسلام پس از درگذشت پیامبر والا رخ نمود. این رویدادها با حادثه‌ای که در این روز رخ داد، همه پیوندی سخت و استوار دارند.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۸۱.