[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”هر عرصهای از زندگی را که ملاحظه کنیم، میبینیم که فعالیت در آن، شناخت مشخصی را میطلبد که چهبسا بخشی از این شناخت برای همه روشن و راحت باشد، اما بخش اعظم آن غیر واضح بوده و نیازمند تلاش علمی و تحمل سختی درس و بحث است… بر همین اساس، جوامع بشری نیز بدینصورت سامان یافتهاند که در هر زمینهای از معرفت و پژوهش، تعدادی از مردم تخصص پیدا میکنند و هر فرد در زمینه غیراختصاصی خویش به آنچه به طور بدیهی میداند بسنده کرده و درباره بیش از آن به متخصصین آن حوزه اعتماد میورزد و مسئولیت تدبیر (مسائل) آن را به آنان وامیگذارد. این، در واقع نوعی تقسیم کار در میان مردم است که انسانها به شکل فطری از دیرباز بر اساس آن عمل کردهاند.
اسلام نیز از این قاعده مستثنی نبود. بلکه بر همین شیوه که انسان در تمام عرصههای زندگی خویش در پیش گرفته، حرکت کرده و دو اصل اجتهاد و تقلید را بنیان نهاد. بر این اساس، اجتهاد همان تخصص در علوم شریعت، و تقلید اعتماد به متخصصان است. پس هر مکلفی که بخواهد از احکام شرعی آگاهی یابد، در درجه اول بر دانستههای بدیهی دینی کلی خود تکیه میکند، و برای دانستن بخشی از احکام دینی که به طور بدیهی قابل شناخت نیست، به مجتهد متخصص اعتماد میکند…
بنابراین تقلید یعنی سپردن مسئولیت، و از این رو تقلید نامگذاری شده است که مکلف، عمل خویش را مانند گردنبند (القِلادَه) (١) بر گردن مجتهدی که از او تقلید میکند، میاندازد و در واقع تقلید، تعبیری نمادین است از سپردن مسئولیت این عمل به مجتهد در مقابل خداوند سبحان. پس تقلید، تعصب و اعتقاد از سر جهل و بدون دلیل به آنچه دیگران عقیده دارند نیست.
(١) التقلید؛ قلّده القلاده: به گردن او گردنبند انداخت.
الفتاوی الواضحه (رساله عملیه شهید صدر)، ص ١٠٠.”][/vc_column][/vc_row]