نویسنده: محسن اراکی
در آن هنگام که نهضت بیداری اسلامی، میبایست رهبری فکری جامعه را به عهده میگرفت، راه حلهای مناسب و راه گشا را در برابر مشکلات انسان معاصر عرضه میکرد و نظامی هماهنگ و همگام با خواستههای عصر حاضر معرفی مینمود، بسیاری از اندیشمندان اسلامی فعالانه د ر این زمینه شرکت نمودند؛ ولی آنچه شهید صدر تقدیم کرده بود ـ هم از نظر برنامهریزی و هم از نظر محتوا ـ قویتر، گستردهتر و عمیقتر به شمار میرفت. اکنون پس از گذشت حدود نیم قرن از آنچه شهید صدر ارائه نموده، هنوز کسی از اندیشمندان مسلمان پیدا نشده است که دست کم نزدیک به سطح افکار و خدمات مکتب شهید صدر، محصولی فرهنگی برای حل مشکلات انسان معاصر در ابعاد فلسفی، اقتصادی و اجتماعی تقدیم جامعه کند. افکار بیدارگر شهید صدر، توانست مقدار زیادی از خلأ فکری موجود در نهضت بیداری اسلامی را پر کند. از این رو، سزاوار اس ت که استاد شهید صدر را یگانه رهبر اندیشمند و نظریه پرداز نهضت بیداری اسلامی بدانیم؛ هر چند در این فرصت کوتاه، امکان معرفی آثار بزرگی که مکتب فکری شهید صدر برای جامعه اسلامی ـ به ویژه شیعیان ـ بر جای نهاد، وجود ندارد؛ اما کسی که تحولات فکری جامعه اسلامی ر ا به ویژه در اواخر قرن بیستم دنبال کند، آثار تفکر نوگرایانه شهید صدر را بر جامعه مسلمان ـ به ویژه در بعد فلسفی، اقتصادی و فقهی با گرایش به علم اصول ـ در خواهد یافت.
آنچه در پی میآید، معرفی اجمالی این شخصیت فرزانه و اشاره مختصری به کوششهای آن شهید در جهت فعالیتهای زیر بنایی برای ساختار فکری امت اسلامی است.
نگاهی گذرا به زندگی شهید صدر
مرحوم شهید صدر در شهر کاظمین عراق و در ۲۵ ذی القعده سال ۱۳۵۳ هجری به دنیا آمد.[۱] پس از پایان دروس ابتدایی در کاظمین، به نجف اشرف رفت. به نظر میرسد درسش را خارج از روش معمولی و به طور جهشی و با اتکا به استعدادهای شخصی خواند. در سنین ابتدایی مراحل عالی را طی نمود و در نجف دروس حوزوی را که از کاظمین آغاز کرده بود، ادامه داد. درابتدای ورود به نجف پای درس خارج حاضر شد.[۲] در آن زمان هنوز دوازده سال تمام نداشت. او در ابتدای بلوغ تقلید نمیکرد و این نشان دهنده آن است که در آن سن و سال مجتهد و یا قریب الاجتهاد بوده است.[۳] یکی از فقهای بزرگ نجف در آن زمان که شهید صدر هفده سال داشت، بر اجتهاد وی تصریح کرده بود.[۴]
شهید صدر دروس حوزوی خود را نزد اساتید بزرگی در (جامعهٔ النجف الاشرف) ادامه داد. استادان شهید، به برتری و نبوغ و اجتهاد وی اعتراف مینمودند.
در سن نوجوانی تدریس و تألیف را آغاز نمود. وی بعضی دیدگاهها و آرای اصولی خود را در نخستین تألیفش به نام غایهٔ الفکر فی علم اصول الفقه ارائه کرد و همزمان با آن، محصول علمی دیگری به نام فدک در تاریخ تألیف نمود. در این اثر حوادث تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر (ص) را به بحث گذارد.
پس از آن، در تدارک تألیف مجموعهای بر آمد که افکار عقیدتی ـ سیاسی اسلام را متناسب با نیازهای روز و در قالبی عملی طرح کند و اسلام را از بُعد سیاسی و منطق و روش اداره جامعه چنان به دنیای امروز معرفی کند که استحکام طرح آسمانی را برای انسان زمینی روشن سازد و شکست و ناتوانی تمام مکاتب و ایسمهای زاییده فکر بشر و مکتبهای مادی را که رابطه انسان را با وحی قطع میکند، آن را زمینی و زمین گیر میسازد و راه رستگاری و کمال مطلوب را بر او میبندد، آشکار نماید. از این رو، نخستین گام خود را با کتابی به نام فلسفتنا برد اشت؛ کتابی که در آن با سبکی بی نظیر و بی سابقه، به تبیین تفکر اسلامی پیرامون فلسفه میپردازد و مکتبهای فلسفی دیگر را به نقد و بررسی میگذارد و قدرت منطق اسلام و استحکام و برتری فلسفه اسلامی را ثابت میکند. و از طرفی سستی و عجز فلسفه مادی را در رویارویی با فلسفه اسلامی از راه دلیل و برهان ثابت میکند.
شهید صدر، بعد از این اثر، کتابی دیگر به نام اقتصادنا به اندیشمندان عرضه نمود. وی در این کتاب، مکتبهای اقتصادی جدید را بررسیده و میان آنچه تمدن مادی معاصر برای بشر به ارمغان آورده است، از یک سو و اقتصاد اسلامی و راه حل هایی که برای زندگی انسان معاصر دارد ، از سوی دیگر مقایسهای انجام داده است. در این بحثها ضعفهای بزرگ اقتصاد مادی(سرمایه داری و کمونیستی) ذکر شده و برتری اقتصاد اسلامی بر اقتصاد مادی با دلیل و برهان ثابت گردیده است.
شهید صدر علی رغم استقبالی که از کتاب اقتصادنای او به عمل آمد و با این که در این کتاب، بحثهای اقتصاد اسلامی را عمیق و ریشهای و در قالبی جدید ارائه کرده است ـ به گونهای که در آینده میتوان روی این مباحث اساسی، بنایی محکم برای اقتصاد اسلامی برپا نمود ـ م تواضعانه این سعی و کوشش فکری خود را گامی ابتدایی نامیده است؛ وی در مقدمه چاپ اول کتاب اقتصادنا گفته است:
«در مقدمه کتاب فلسفتنا به شما عزیزان گفته بودیم که فلسفتنا بخش نخست از سلسه بحثهای اسلامی است که برای پاسخ به نیاز جامعه مسلمانان نوشته شده و به مانند زیر بنا و پایه بحثهای بعدی است. پس از آن، سلسله بحثهای دیگری در پی خواهد آمد که مکمل نیاز جامعه در ا ین زمینهها باشد و در نهایت ترسیمی زیبا از اسلام در اذهان نقش بندد. امیدوار بودم که کتاب مجتمعنا حلقه دوم از سلسله بحث هایی باشد که در آن، تفکر و دیدگاه اسلام درباره انسان و زندگی اجتماعی ارائه شود و آنگاه به مرحله سوم گام بگذاریم که در آن، از نظام حیات بخش اسلام و افکار اجتماعی آن بر پایه آموزههای پایدار اسلام بحث کنیم؛ امّا تمایل مصرّانه خوانندگان، جهت تقدیم کتاب اقتصادنا بر کتاب مجتمعنا و نیز تعجیل آنان برای آگاهی تفصیلی از مباحث اقتصادی اسلام، فلسفه اقتصاد، راه و روش اقتصاد و آموزههای اقتصاد اسلا میباعث شد که این کتاب زودتر نوشته و چاپ گردد».[۵]
هر چند این مجموعه بحثهای سلسله وار در همین جا متوقف شد؛ این به معنای توقف تمام تألیفهای شهید صدر نبود؛ زیرا پس از اقتصادنا تا زمان شهادتش کتابهای فراوانی را تألیف کرد؛ مانند البنک اللاربوی فی الاسلام، دروس فی علم الاصول، الفتاوی الواضحهٔ و الاُسس المنطقیّهٔ للاستقراء. شهید صدر در کتاب الأُسس المنطقیه للاستقراء که از بزرگترین ثمرههای فکر بشر در قرن بیستم و مهمترین اثر از لحاظ تفکر فلسفی و منطقی به شمار میرود، پایه هایی را در علم منطق بنا نهاد و به نظریه (المنطق الذاتی) دست یازید. این نظریه در برد ارنده قواعد و ضوابطی برای رسیدن به یقین استقرایی است؛ یعنی از سویی یقین استقرایی را تحلیل میکند، از سوی دیگر فرقهای منطقی میان یقین استقرایی و یقین برهانی و استدلالی را بیان میسازد و از سوی سوم مبنای فلسفی برای یقین استقرایی تعیین مینماید.
با تألیف این کتاب، عمر حاکمیّت منطق ارسطویی بر تفکر فلسفه اسلامی به پایان میرسد و مرحله جدیدی در فلسفه اسلامی آغاز میشود. در این کتاب منطق ارسطویی جایگاهی ندارد مگر بسیار اندک.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شهید صدر شروع به تألیف مجموعهای بر پایه تفکر و اندیشه اسلامی نمود. در این مجموعه، مشکلات و گرفتاریهای جامعه معاصر همراه با راه حلها ارائه شده است که از مهمترین آن ها، پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود. فق یهان مجلس خبرگان اول که از سوی ملت ایران برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بودند، از متن این پیش نویس بهره کافی بردند.
از مهمترین نوآوریهای شهید صدر، تغییرات گسترده در نحوه آموزش در حوزههای علوم دینی بود. نوآوری وی در فقه و اصول هم ـ چه از لحاظ برنامه و چه از جهت محتوا ـ کم نظیر بود. شهید صدر پایههای مکتب فقهی و اصولی جدیدی را بنا نهاد که امتیازش به برنامهریزی، استحکام مضامین مبتنی بر تفکر عمیق و نقد پذیریِ فعّال و سازنده است.
افکار نوگرا و پویای شهید صدر در حوزه فرهنگی جدید و سنتی(کلاسیک) زمینه ساز آغاز نهضت بیدار گری فرهنگی شد که به تدریج در کشورهای مختلف اسلامی به ویژه عراق و ایران گسترش یافت. این اندیشهها در تربیت و تقویت تفکر فرهنگی مسلمانان برای مقابله با هجوم فرهنگی ب یگانگان و زمینه سازی جهت فعالیتهای سیاسی منظم و هدفمند برای ایجاد جامعه و نظام اسلامی برپایه قرآن مجید، بسیار مؤثر بود.
پیشرفت نهضت فرهنگی اسلامی، مرهون فعالیتهای شهید صدر است. وی این حرکت را از حالت انفعالی و سرخردگی به حالتی فعال و برضد هجوم فرهنگی دشمنان تبدیل نمود و از حالت دفاعی به حالت تهاجمی در آورد. شهید صدر در همه این مراحل، نقش فرماندهی فعّال را داشت که در تنوی ر افکار و تربیت نسل جوان، پر تحرک و پر شور و بسیار اثر بخش بود. او در ایجاد گروههای علمی، تربیت مبارزان و فعّالان سیاسی، جنبشهای اسلامی و تأسیس (التنظیم الاسلامی الحرکی) و رشد و توجیه آنان نقش اول و سرنوشتسازی داشت. وی در تحرک حوزه علمیه نجف و تبدیل آ ن به حوزهای فعال، سیاسی، با نشاط و متفکر تأثیر به سزایی داشت.
مراکزی که در نجف و کل عراق منتسب به شهید صدر بودند، پایگاههای فعالیت و روشنفکری و هدایت فکری و سیاسی به شمار میرفتند. از این رو، تشکلها و مراکزی مانند (جماعهٔ العلماء)، (الرابطهٔ الادبیّهٔ)، (مدرسهٔ العلوم الاسلامیهٔ)، (منتدی النشر)، (مدرسهٔ الامام الجواد( ع))، دفتر مرجع راحل آیت اللّه سید محسن حکیم، مؤسسات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیر نظر ایشان و همه جریانهای فعال اسلامی با سلیقههای مختلف از افکار، هدایتها و ارشادهای شهید صدر تغذیه میشدند.
شهید صدر، پس از ارتحال آیت اللّه سید محسن حکیم، از طریق ارتباط با علمای شهرستانها و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی، رهبری ملت مسلمان عراق را به عهده گرفت و به همین منظور دفتری تأسیس نمود. وی پیش از آن که مرجعیّت را به عهده گیرد، طرحی کامل و جامع برای مرجعیت ت دوین نمود که نخستین طرح نظری و دستور العمل کامل و جامعی بود که تاریخ مرجعیت شیعه به خود میدید. این طرح، اساسنامهای بود که رشد و پیشرفت هدفمند مرجعیت را در بر داشت![۶]
مرجعیت شهید صدر با پیروزی انقلاب اسلامی همزمان بود. او نخستین کسی بود که با تمام توان از انقلاب اسلامی ایران حمایت و پشتیبانی کرد. علی رغم موقعیّت اجتماعی و علمیای که داشت، خود را شرعاً مُلزَم میدانست که از امام خمینی(ره) اطاعت کند، او را یاری دهد و با تمام قدرت از انقلاب اسلامی ایران حمایت نماید. او شاگردان و پیروان خود را نیز به این امر سفارش میکرد و در نامهای که به شاگردان خود در ایران نوشته بود، با صراحت تمام بر این مطلب تأکید نموده است:
«بریکایک شما و بر هر کسی که سعادت یارش شده که در کنار این تجربه ارزشمند(انقلاب اسلامی ایران) زندگی کند، واجب است که تمام توان خود و آنچه را که در اختیار دارد، به خدمت اهداف و پیشبرد این تجربه ارزشمند در آورد و توقفی در کار نباشد. حد و مرزی برای بذل کوشش وجود ندارد و به کمک همه افراد هر چند اندک نیاز است. لازم است همه بدانند که مرجعیّت آیت اللّه خمینی ـ که آمال و آرزوی همه را امروزه در ایران محقق نموده است ـ باید محور قرار گیرد و همگی مخلصانه برای او کار کنند و مصالح او را در نظر گیرند. همه در او ذوب شون د؛ همچنان که او در هدف والایش ذوب شده است. مرجعِ شایسته و لایق، یک شخص نیست بلکه جریان است و هدف و هر مرجعی که این اهداف را محقق کند، لایق اطاعت و پیروی و شایسته مرجعیّت است و باید برای او با تمام وجود کار کرد و از هر کاری که سبب تضعیف مرجعیّت و رهبری در ایران میشود، باید دوری جست».[۷]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شهید صدر بر فعالیتهای سیاسی خود جهت ایجاد انقلابی اسلامی افزود و ملت عراق را با جلساتی که داشت و پخش نوار سخنرانی هایش و فرستادن نامه هایی به نمایندگان خود در شهرستانهای عراق و خارج از عراق به قیام و انقلاب برضد بعث یهای حاکم دعوت میکرد و ضرورت فعالیت و کوشش برای تطبیق احکام اسلام را در تمامی سرزمینهای اسلامی گوشزد مینمود. همچنین بر وجوب و ضرورت قیام و فداکاری و از خودگذشتگی در راه نصرت دین و دفاع از مظلومان و مستضعفان تأکید میورزید. در این زمینه، اعلامیههای سهگانه شهید صدر به ملت عراق مشهور است که به گوشه هایی از این اعلامیهها و نامهها اشاره میشود:
نامه اول در تاریخ ۲۰ رجب ۱۳۹۹ هـ. ق:
«ای ملتِ پدرانم و أجدادم، با تأکید میگویم: من همیشه با شما خواهم بود، در میان شما خواهم ماند، از شما هرگز جدا نخواهم شد و تا آخرین قطره خونم را برای شما و درراه خدا بذل خواهم کرد. دوست دارم به مسئولان مؤکداً بگویم: این محنتی که با زور اسلحه و سر نیزه بر ملت عراق تحمیل شده و او را از حدّاقل حقوق و آزادی هایش محروم کرده و از انجام مراسم مذهبی جلوگیری نموده است، ادامه نخواهد داشت و همیشه نمیتوان با تکیه بر زور و اسلحه و سرکوب بر مردم حکومت کرد! اگر زور همیشه راه حل بود، حکومت فراعنه و ستمگران همچنان پا یدار و بر قرار میبود. پخش اذان را از رادیو قطع کردند، صبر کردیم؛ پخش نماز جمعه را از رادیو قطع کردند، صبر کردیم؛ مراسم عزاداری امام حسین(ع) را تحت نظر گرفته و بخش فراوانی از مراسم را ممنوع کردند، صبر کردیم؛ مساجد را محاصره نموده و جاسوسان و نیروهای ام نیتی را در آن مستقر کردند، صبر کردیم؛ مردم را مجبور کردند که به عضویّت حزب بعث در آیند، صبر کردیم؛ گفتند دوران انتقال قدرت است باید ملت را بسیج و همه سرباز شوند، صبر کردیم؛ اما تا به کی؟! دوران انتقال قدرت تا کی ادامه خواهد داشت؟! اگر مدت ده سال برای ایجاد جو مناسب جهت انتخاب راه صحیح و دلخواه از سوی مردم کافی نیست، دیگر چه مدتی باید صبر کرد؟! اگر مدت ده سال حکومت مطلق بر مردم، فرصت مناسب را برای پیوستن مردم به حزبتان مگر با زور سر نیزه ایجاد نکرده باشد! دیگر از مردم چه توقعی دارید؟! … به نام شرف انسانیت از شما میخواهم، زندانیان در بند را آزاد کنید! و بازداشتهای هدفمند و بدون محاکمه را متوقف کنید! در پایان به نام همه شما و به نام ارزش هایی که از آن دَم میزنید، میخواهم که راه را بر ملت باز بگذارید تا خود سرنوشتش را رقم زند! و از طریق بر پایی انتخا باتی آزاد، نمایندگانی راستین راهی مجلسی شوند که واقعاً و جداً نماینده ملت باشند. من میدانم که این خواستهها بر من گران تمام خواهد شد! و به قیمت جانم خواهد انجامید! ولی این خواسته ها، خواستههای یک نفر نیست تا با مرگش خواستهها هم بمیرند، بلکه این خواسته ها، إراده و آرزوهای ارزشمند یک امّت است. اُمتی که محمد (ص) و آل محمد و علی(ع) در اعماق جانش رسوخ کرده و هرگز نمیمیرد».[۸]
نامه دوم در تاریخ ۱۰ شعبان ۱۳۹۹ هـ. ق:
«ملت عزیزم، مردم مسلمان عراق که برای دین و شرافت و آزادی و عزت خود و ارزش هایی که به آنها ایمان دارید، غضب میکنید. ای ملت بزرگ عراق، امروز تو در حال تحمل رنجها و سختیهای طاقت فرسا به دست خون ریزان و جلاّدانی هستی که خشم و نارضایتی ملت، آنها را به وح شت انداخته و در حالی که با زنجیر وحشت و ارعاب، ملت را به بند کشیده اند، خیال میکنند با این کارها ملت را بی شعور کرده، عزت و شرفش را از او گرفته و او را از عقیده و دین و پیامبرش(ص) جدا کرده اند.
آنها در پی این هستند که میلیونها انسان شجاع و مؤمن و نجیب عراق را به مترسک و عروسکهای خیمه شب بازی تبدیل کنند تا هر گونه که خودشان میخواهند به حرکت در آورند و به جای ولایت محمد و علی ـ علیهما السلام ـ ولایت عفلق و مزدوران تبشیر و استعمار را به مردم ت لقین و تزریق کنند؛ ولی توده مردم همیشه قویتر از طغیانگران بوده اند؛ هرچند زورمندان، قلدری میکردند.
حال که طغیانگران از غفلت در آمده و متوجه شدند که ملت عراق هنوز زنده است و نبضش میزند و هنوز میتواند حرفش را بزند، دست به حملههای گسترده زده و دهها هزار نفر از مؤمنان و فرزندان شریف این کشور را دستگیر و به زندان انداخته، شکنجه و اعدام میکنند. در صف مقدّم این مؤمنان، عالمان مجاهدی هستند که یکی پس از دیگری زیر شکنجههای دژخیمان به شهادت میرسند….
به شما فرزندانم میگویم: من عزم بر شهادت دارم و شاید این آخرین سخن است که از من میشنوید. درهای بهشت باز است تا از کاروان شهیدان پذیرایی کند. باشد که خداوند پیروزی را برای شما مقدر سازد! چه لذت بخش است جام شهادت نوشیدن. شهادتی که پیامبر(ص) درباره آن فرمو د: (شهادت مقام و حسنهای است که هیچ سیئه و گناهی به آن ضرر نمیرساند). و شهید با شهادتش تمام گناهانش را هر اندازه که باشد میشوید!
هر مسلمانی که در عراق و یا خارج از آن به سر میبرد باید ـ حتی به قیمت جانش ـ هر آنچه را که در توان دارد، برای برپایی نهضت و ادامه جهاد و مبارزه به کار گیرد تا این کابوس، از سینه عراق محبوب برکنار رود و سرزمین عراق از چنگال این گروه غیر انسانی و ضدّ بشری برهد و سرانجام احکام بی نظیر و شایسته اسلام بر آن حکم فرما شود. و السلام علیکم و رحمهٔ اللّه و برکاته».[۹]
شهید صدر، در آخرین نامه خود که تاریخ دقیقش معلوم نیست، چنین گفته است:
«ملت عزیزم، ملت بزرگ عراق، در این شرایط سخت و دشوار به شما خطاب میکنم. مخاطب من همه گروهها و تمام جناحها و جریانها و طوایف عرب، کرد، شیعه، سنی است؛ زیرا گرفتاریِ ایجاد شده، تمام گروهها و مذاهب و قومیّتها را در بر گرفته و مخصوص گروه خاصی نیست. پس ج هاد و مقاومت و پاسخهای قهرمانانه نیز نباید مخصوص به گروه خاصی باشد بلکه تمام ملت باید در این جهاد شرکت جویند.
من از وقتی که خودم را شناختم و مسئولیتم را در این امت متوجه شدم، وجود خود را به یکسان وقف شیعه، سنی، کرد و عرب نمودم و از رسالتی حمایت و دفاع میکنم که همه را به وحدت دعوت میکند و از عقیدهای دفاع میکنم که همه را یک جا و یکسان در بر میگیرد. با فکر و و جودم، فقط برای اسلام زنده ام؛ اسلامی که راه خلاص و رهایی و هدف همه است. من با تو هستم ای برادر و فرزند سنی ام؛ به همان اندازه که با تو هستم ای برادر و فرزند شیعه ام؛ من با شما هستم همان قدر که شما با اسلام هستید و به همان اندازه که مشعل هدایت را برای نج ات عراق از کابوس سلطه و ذلّت بر دوش میکشید.
طاغوت و پیروانش سعی بر این دارند تا به فرزندان شیعه و سنّی مان تلقین کنند که مسئله، مسئله شیعه و سنی است تا برادران اهل سنت را از میدان نبرد با دشمن مشترک دور کنند؛ به شما میگویم: ای فرزندان علی و حسین و ای فرزندان ابوبکر و عمر، مشکل، مشکل شیعه و سنّی نیست؛ علی (ع) در حکومت سنّی که سَمبلش خلفای راشدین بودند و بر اساس اسلام و عدالت بود، شمشیر برگرفته و همانند یک سرباز میجنگید. او در جنگهای (الرّدّهٔ) زیر پرچم خلیفه اوّل جنگید. همه ما در دفاع از پرچم اسلام با هر رنگ و مذهبی، میجنگیم و دفاع میکنیم. حدود نیم قرن پیش، عالمان شیعه به وجوب دفاع و جنگیدن زیر پرچم حکومت سنی، فتوا دادند و صدها هزار نفر از شیعیان، خالصانه خون و جان خود را در راه دفاع از اسلام و در راه حمایت از نظام و حکومت سنّی که بر پایه اسلام استوار بود، بذل نمودند. حکومت امروز عراق، حکو متی سنّی نیست؛ گرچه حاکمان مسلّط، خود را منتسب به تسنّن میدانند….
فرزندانم، برادرانم، آیا نمینگرید آنها شعائر دینی را که علی و عمر با هم از آن دفاع کردند، حذف کرده و برداشتند؟! آیا نمینگرید که کشور را سر تا سر پر از شراب و گردشگاه خوکها و مرکز فساد و فحشا کرده اند، چیزهایی که علی و عمر با هم با آنها مبارزه کردند؟! … برادران و فرزندانم، از اهل موصل و بصره، از بغداد و کربلا و نجف، سامرّا، کاظمین، عماره، کوت و سلیمانیه، فرزندان عراق در جای جایِ این سرزمین، من با شما پیمان میبندم که من برای شما و به خاطر همه شما هستم و همه شما در حال حاضر و آینده، همه چیز من هستید؛ وحدت کلمه داشته باشید؛ زیر پرچم اسلام صفهای خود را فشرده کنید و برای نجات عراق از کابوس این گروه مسلّط بر مقدرات مردم، برای ساختن عراقی آزاد و آباد و زیر سایه عدالت اسلامی و برای حاکم شدن کرامت و بزرگواری بر عراق تلاش کنید تا این که هموطنان با همه قومی تها و همه مذاهب احساس کنند همه با هم برادرند، در رهبری و ساختن کشورشان سهیم هستند و آرزوهایشان جامه عمل میپوشد، آرزوهایی که ریشه در رسالت آسمانی و اُفق تاریخ بزرگ اسلام دارد. و السلام علیکم و رحمهٔ اللّه و برکاته».[۱۰]
در عراق شایع شد که امام شهید، قصد دارد عراق را ترک کند. مردم، گروه گروه برای حمایت و پشتیبانی از سید شهید به نجف اشرف سرازیر شدند و از او خواستند تا در عراق بماند. این از یکسو به معنای بسیج ملی برای مقابله با سلطه حاکم بود و از سوی دیگر، مقدار نفوذ سید ش هید در دلهای ملت عراق را در مقابل دیدگان سلطه حاکم نشان میداد.
سید شهید، صلاح دانست که این حرکت فعلاً متوقف شود و ملت برای مراحل بعدیِ انقلاب آماده شوند.
در هفدهم رجب ۱۳۹۹ هـ. ق، حاکمان بعثی عراق شهید صدر را دستگیر نمودند. دستگیری سید شهید، سبب حرکت و بیداری و تظاهرات بزرگی در نجف اشرف به رهبری خواهر شهیدش، بنت الهدی شد که درگیری مسلحانه میان نیروهای امنیتی رژیم و تظاهر کنندگان را به دنبال داشت. همزمان د ر سایر شهرهای بزرگ عراق؛ همانند بصره، دیالی و کاظمین تظاهرات و درگیری رخ داد که سبب شد رژیم موقتاً شهید صدر را آزاد کند.
رژیم بعثی، پس از آن که متوجه شد، حمایت مردم از شهید صدر مانع از دستگیری وی میشود، حیلهای جدید برای مقابله با شهید به کار برد و خانه شهید را به محاصره نیروهای امنیتی در آورد و شهید صدر را در خانه خود زندانی نمود و ارتباط مردم وعلمای بلاد را با شهید قطع کرد. رژیم بعثی در این کار موفق شد و پس از قطع ارتباط مردم با شهید، وی را دوباره و برای آخرین بار در تاریخ نوزدهم جمادی الاولی سنه ۱۴۰۰ هـ. ق، دستگیر نمود. بلافاصله، خواهر مظلومه اش بنت الهدی را نیز دستگیر کرد. رژیم کینه توز، پس از دستگیری سید محمد با قر صدر در این تاریخ، سریعاً او را به شهادت رساند. او در راه خدا و برای خدا شهید شد. خداوند از او راضی باشد و او را با پاداشهای خود راضی گرداند.
اصلاحات زیربنایی در اندیشه شهید صدر
در روزگاری که ستاره شهید صدر در آسمان علوم اسلامی میدرخشید، شاهد مقابله محکم و پرتوانی با افکار الحادی و ضد اسلامی در بُعد فکری، سیاسی و اجتماعی بودیم. این در حالی بود که جریانهای ملحد، مغزهای روشنفکران و دانشگاهیان را شست وشو داده و در میان صفوف آنها نفوذ میکردند. از سوی دیگر، گروهکهای خود باخته پیرو اجانب، در صفوف فرزندان مسلمان نفوذ کرده و افراد لایق و شایسته را به صورت پیاده نظام به خدمت اجنبیهای دشمن امت اسلامی عضوگیری میکردند. این وضعیت به حدی بود که جوانان مسلمان و متعهد در شهر و زادگ اه خودشان و در خانواده خود، احساس غربت و وحشت میکردند. بنابراین، شهید صدر در اندیشه تغییرات زیربنایی و اصلاحات اساسی، طرحی گسترده و وسیع در سه بخش اصلاحات فکری، اجتماعی و سیاسی تهیه کرد و به فکر اجرای آن افتاد.
اصلاحات فکری
شهید صدر دریافته بود که اندیشه اسلامی با تحدید و ستیز ضد اسلامی بی سابقه و بی نظیر از سوی جریانها و مکتبهای الحادی و مادی رو به رواست. این امر، فعالیت و کوشش جدید و تغییرات زیر بنایی و اساسی را در مقابله با این هجمه فرهنگی میطلبید و میبایست در ا ین راه از روش و اسلوبی نو بهره برد تا موازنه مبارزه با الحاد در ابعاد اعتقادی و اجتماعی به نفع جبهه اسلام تغییر یابد و جامعه اسلامی از حالت انفعالی و سرخوردگی که بر مسلمانان حاکم بود، به حالتی تهاجمی و سپس تعقیب دشمن تبدیل شود. شهید صدر با درک این ضرورت، به دنبال آن بود که دوباره تفکر و اندیشه اسلامی، جایگاه مناسب خود را دریابد و بر کرسی ریاست و رهبری فکری و اندیشه جهان و انسان معاصر بنشیند. از این رو، طرح تغییرات و اصلاحات زیر بنایی فکری خود را بر پایههای زیر، بنا نمود:
۱. تجدید اندیشه اسلامی با حفظ اصالت اسلامیِ برگرفته از قرآن و سنت مطهّر و عرضه آن با توجه به نیاز روز به گونهای که پاسخگوی خواستههای انسان معاصر باشد.
۲. اصلاح و نوگرایی در روش آموزش و تعلیم و تربیت در حوزههای علمیه و پژوهشکدههای اسلامی و نیز تغییر و پیشرفت در بحثهای علمی مراکز علمی و دینی به نحوی که از لحاظ محتوا و ظاهر بر آورنده توقّعات فردی و اجتماعی انسان معاصر باشد.
۳. ارائه و عرضه اسلام به عنوان مکتبی کامل و هماهنگ که از دیدگاهِ فلسفیِ مستحکمی با جهان و انسان سخن میگوید، با برهان و دلیل فلسفی و منطقی حمایت میشود، بر استقلال مکتب فکری اسلام تأکید میورزد و از عکس العملهای انفعالی خود باختههای فرهنگ و تمدن غرب که سعی داشتند احکام اسلام را با خواستههای غربیها و افکار غربزده همسو کنند، میپرهیزد.
۴. رویارویی علمی با افکار ضد اسلامی از طریق گفت وگوی منطقی و مستدل و اثبات سستی و وهن پایههای افکار غیر اسلامی و تضاد درونی و ناتوانی آنها از تقدیم راه حلهای موفق برای دردها، بیماریها و گرفتاریهای انسان معاصر.
۵. پرورش نسلی با نشاط، پر تحرک و اندیشمند از عالمان حوزوی و روشنفکران دانشگاهی و آشنا نمودن آنان با فرهنگ عمیق و تفکر نوین اسلامی و گسیلشان به میادین گفت وگو با جریانهای تفکر الحادی و مادی.
اصلاحات اجتماعی
شهید صدر معتقد بود اصلاحات و تغییرات در وضع موجود اجتماعی که امت اسلامی در آن زندگی میکند، جز با دستگاهی که رهبری جامعه را در دست داشته و مورد اعتماد مردم هم باشد، امکان ندارد. از سوی دیگر این دستگاه باید از امکانات رهبری و فرماندهی برخوردار باشد ت ا بتواند اصلاحات مطلوب را در جامعه به وجود بیاورد و توان استمرار اصلاحات را هم داشته باشد. تنها دستگاه و قدرتی که این قابلیتها را یک جا داشته باشد، مرجعیت شیعه است که به منزله قلب تپنده امت مسلمان و محور فعالیتها و تحرکات دینی ـ اجتماعی مسلمانان است. ه ر چند که دستگاه مرجعیّت، نیازمند اصلاحاتی درونی است تا از حالت محدود به نهادی مشرف بر تمام فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی مسلمین تبدیل شود. برای همین، شهید صدر در طرح اصلاحیِ خود پیرامون موضوع مرجعیّت چنین گفته است:
«از مهمترین شاخصههای مرجع صالح، آگاهی از اهدافی است که بر مرجع واجب است در راه رسیدن به آن اهداف ـ جهت خدمت بهتر به اسلام ـ گام بردارد. همچنین باید دارای چارچوبی واضح و مشخص برای رسیدن به این اهداف باشد. در این صورت، او مرجعی هدفمند و بیدار است که به جای پرداختن به مسائل فرعی و جانبی و جزئی به کارهای اساسی و نظام مند میپردازد.
مرجع صالح، قادر خواهد بود خدمت بهتری به اسلام ارائه کند و در رخدادهایی که پیش میآید، تغییراتی سازنده به نفع اسلام انجام دهد و از نفوذ خود به نفع اسلام استفاده نماید».[۱۱]
از دیدگاه شهید صدر مهمترین خصوصیت هایی که یک مرجع صالح باید داشته باشد، عبارتند از: ۱. آگاهی از اهداف؛ ۲. التزام و تعهّد جدّی برای رسیدن به اهداف؛ ۳. پیمودن راه و طی مراحل عملی که ضامن تحقق آن اهداف میباشد.
شهید صدر، اهداف مرجع صالح را در پنج بخش تدوین نموده است:
۱. نشر احکام اسلام میان مسلمانان در گستردهترین سطح ممکن و سعی در جهت تربیت دینی یکایک افراد به گونهای که التزام عملی به احکام اسلام را در رفتارهای فردی تضمین نماید.
۲. ایجاد جریان فکری گسترده در میان افراد امت که مفاهیمی همانند (اسلام نظامی است کامل و فراگیر برای همه ابعاد زندگی) را در بر گیرد و همه روشها را برای تحقق این مفاهیم، به کار آورد.
۳. تأمین نیازهای فکری ـ مذهبی جامعه از طریق بر پایی جلسات بحث مذهبی، بررسی مسائل اقتصادی و اجتماعی، مقایسه اندیشههای اسلامی با سایر مکتبها وایسمها و گسترش دامنه فقه اسلامی که بتواند پاسخگوی تمام ابعاد زندگی، باشد.
۴. کنترل و نظارت بر کار مبلّغان در سراسر جهان اسلام و تأیید گفتههای صحیح و تصحیح خطاهای آنان.
۵. واگذاری مسئولیتِ رهبری امّت به مراکز و نهادهای علمی حوزوی ـ از مرجعیّت گرفته تا کمترین مقام علمی ـ و تعهّد، التزام و پاسخگو بودن این نهادها در رسیدگی به امور مردم و تأمین نیازهای مادی و معنوی فعالان این عرصه.[۱۲]
شهید صدر بر این بود که آگاهی از اهداف مورد نظر، گرچه شرط اول مرجع صالح است؛ ولی این مقدار برای رسیدن به اهداف کافی نمیباشد، بلکه برای دست یابی به اهداف، باید دو گام عملی برداشت:
گام نخست. آمادگی عملی پیش از پذیرفتن رسمی مرجعیت؛ شهید صدر، در توضیح این مطلب گفته است:
«آمادگی عملی مجتهد برای پذیرفتن رسمی مرجعیّت به این معنا است که پیش از پذیرش مرجعیّت، باید پایگاهی مردمی داشته باشد و افراد معتقد را از لحاظ فکری و روانی آماده کند تا بهتر بتوانند به اسلام خدمت کنند و یار و کمک او باشند. از این رو، بر کسی که پیشگام اصلا حات مرجعیّت میشود، لازم است پیش از تصدی مرجعیت این نکات را به کار گیرد. به کار نگرفتن و عمل نکردن به توصیههای گفته شده سبب میشود برخی عالمان، علی رغم صلاحیّت شان، پس از تصدی مرجعیّت، احساس ضعف و ناتوانی کامل از انجام کارهای بزرگ اصلاحی کنند؛ به دلیل این که پیش از تصدّی مرجعیّت، این نکات را به کار نگرفته و اهداف مرجعیّت را مرور و بررسی نکرده، پایگاه مردمی و عوامل اجرایی اهداف مرجعیّت را پیشاپیش شناسایی ننموده و بر روی آنها بررسیهای کارشناسانه انجام ندادهاند».[۱۳]
گام دوم. به روز در آوردن نهاد مرجعیت؛ نهاد مرجعیت، ناچار باید کارایی داشته باشد تا بتواند به صورت نهادی فعّال در آید و ابزار و عوامل آن از عهده انجام وظایف بر آیند و توان تحقق اهداف مرجعیّت را دارا باشند. این امر، تنها با ایجاد دو واحد ممکن است:
واحد نخست. ایجاد دفتری خاص جهت نظارت بر امور داخلی نهاد مرجعیّت از طریق بهبود وضع داخلی، گماردن افراد متخصص جهت طرح و برنامهریزی، به کارگیری نیروهایی جهت اِعمال و اجرای طرحها و برنامههای داده شده و تقسیم کارها با در نظر گرفتن گنجایش ها، لیاقتها و است عدادهای ابزار و عوامل. این واحد جای حاشیه را در مرجعیّت سنتی خواهد گرفت و ناگزیر شش کمیته را در خود جای خواهد داد:
۱. کمیته اشراف و نظارت بر وضع حوزه و هماهنگ نمودن حوزه با اهداف بیدار گرانه مرجعیت صالح و پیشبرد و اداره آن؛
۲. کمیته تولید علم و نظارت بر متون درسی؛ وظایف این کمیته عبارتند از: ایجاد دفاتر علمی ـ تخصصی جهت پیگیری درس و بحثهای حوزه، پیگیری محصولات علمی حوزه، تشویق مستعدّان و به کارگیری استعدادها.
۳. کمیته نظارت و اداره امور علما و روحانیون مناطق؛
۴. کمیته ارتباط نهاد مرجعیت با مناطق فاقد رابطه با نهاد و نیز ارتباط با دانشمندان و شخصیتهای علمی در سراسر جهان اسلام؛
۵. کمیته رسیدگی به فعالیتهای سیاسی ـ مذهبی و بررسی کارهای انجام شده و حمایت و پشتیبانی از این فعالیتها در سراسر جهان اسلام؛
۶. کمیته امور مالی و اشراف و نظارت بر در آمدها و مصارف.
واحد دوم. ایجاد دفتری عام جهت گسترش افق مرجعیّت که نهاد مرجعیت را محوریّت بخشد و تمام نیروها و امکانات مورد نیاز و متناسب با مرجعیّت در سراسر جهان را به این نهاد سرازیر کند. برای این منظور مجلسی تشکیل میشود که علمای شیعه و نمایندگان مرجع و کمیتههای یاد شده را در بر دارد. این مجموعه، نهاد مرجعیّت را تشکیل میدهد و مرجع با مشورت و استعانت از این مجموعه، کار رهبری خود را ادامه میدهد. مجلس یاد شده، اضافه بر نقش مشورتیِ طرف رهبری، باید به عنوان بازوی مرجع در اجرای اوامر و محقق نمودن اهدافش عمل کند.[۱۴] در ا ین صورت، مرجع خواهد توانست اهداف مطلوبش را عملی کرده و از این طریق اصلاحات مورد نظر خود را که همان اهداف اسلامی است، عملی سازد.
اصلاحات سیاسی
ایده شهید صدر در اصلاحات این بود که اصلاحات کلی در امت اسلامی جز از راه تطبیق شریعت و اجرای احکام خدا در زندگی روز مرّه مردم امکان ندارد. در این صورت، زمینه برای بر پایی دولت اسلامی که متولی اجرای احکام اسلام در جامعه بشری و در تمام ابعاد زندگی است، آماده میشود. از این رو، باید مردم را از لحاظ سیاسی، فکری و عملی آماده نمود. این آمادگی از طریق آگاهی عمومی میسّر میشود. شهید صدر با تأکید بر لزوم و ضرورت آگاه نمودن مردم، چنین گفته است:
«پس از آن که بشریّت به درجهای از بیداری و آگاهی رسید، اسلام مشعل نورانی هدایت بشر را به دوش کشید و ارزشهای اخلاقی و معنوی را در گسترهای وسیع و دورترین افق نوید داد و بر این پایه، پرچم انسانیّت را بر افراشت و دولتی بر اساس اندیشه برپا نمود که در ربع قر ن، بر تمام جهان حاکم شد و همه بشریت را به توحید کلمه و کلمه توحید دعوت نمود و همگان را برگرد نظامی ارزشی بر پایه اندیشه و خرد که روش و نظام زندگی را در خود دارد، جمع کرد. بنابراین، حکومت اسلامی دو وظیفه دارد: یک؛ تربیت انسان بر اساس همان ارزشهای معنوی و اخلاقی که اسلام بر آنها تأکید دارد و مطابق با فطرت انسان میباشد. دو؛ مراقبت از رفتار و کردار مردم تا در صورت انحراف از راه، آنها را ارشاد و به صراط مستقیم بازگرداند. از این رو، بیداری سیاسی اسلامی فقط سیاستی ظاهری نمیباشد، بلکه نوعی آگاهی عمیق است ک ه به نگرش دقیق مکتب اسلام به جهان و زندگی و جامعه و سیاست و اقتصاد و اخلاق بر میگردد. این نگرش، در بردارنده معنای کامل آگاهی اسلامی است و هرگونه آگاهی و سیاستی که جدای از این نگرش باشد، یا سیاستی ظاهری و نگرشی سطحی به جهان است ـ که تعریفی برای دیدگاهش ن دارد و مبتنی بر ایدئولوژی خاصی نمیباشد ـ و یا آگاهی سیاسی تک بعدی است که با یک دید مادی محض به جهان مینگرد و سبب دردسر و ستیز و درگیری برای دنیا میشود».[۱۵]
از مهمترین موضوعات بیداری سیاسی اسلامی، باور به ضرورت ایجاد دولت اسلامی است که یگانه راه جاری سازی احکام اسلام در زندگی است. شهید صدر با درک این واقعیت و تأکید بر آن، میفرمود:
«حکومت اسلامی گاه از این جهت که یک ضرورت شرعی است و برای به پا داشتن احکام الهی بر روی زمین و به واقعیت رساندن نقش خلیفهٔ اللّهی انسان است، مورد بررسی قرار میگیرد و گاه با در نظر گرفتن آثار عملی اجرای احکام اسلام و بر پانمودن فرهنگ اسلامی و امکانات بزرگی که اسلام در اختیار دارد بررسی میشود. حکومت اسلامی با در نظر گرفتن این ویژگیها است که از دیگر حکومتهای تجربه شده متمایز است».
تا آن جا که میگوید:
«حکومت و دولت اسلامی فقط یک ضرورت شرعی نمیباشد بلکه اضافه بر آن ضرورتی فرهنگی، تربیتی و پرورشی است؛ زیرا تنها برنامه و یگانه نظامی است که میتواند انسان را به جایگاه واقعی اش برساند، استعدادهایش را شکوفا سازد، او را بر قله تمدن بنشاند، از گرفتاریها و وابستگیها نجاتش بخشد و از هدر رفتن نیروهایش جلوگیری نماید».[۱۶]
آماده کردن و به فعلیّت رساندن توانها و نیروهای انسانی، دست کم از چهار راه امکان پذیر است:
اول. بازسازی و اصلاح نهاد رهبری و مرجعیت دینی؛ آن چنان که بتواند عهده دار رهبری فکری و سیاسی امت اسلامی بشود.[۱۷]
دوم. تربیت نیروهای مردمی مؤمن که ایمانی حقیقی و توأم با معرفت و فهم و درک مفاهیم داشته باشند و به جهان شمول بودن اسلام معتقد بوده، آن را نظام کامل و شاملی بدانند که تمام جوانب زندگی آدمی و سعادت دنیا و آخرت او را تأمین میکند.[۱۸] تربیت این نیروها، حتماً ب اید آگاهانه و به گونهای باشد که آماده جان فشانی و شهادت و پایداری در راه اهداف و منوّیات رهبری اسلامی تا محقق شدن اهداف باشند.
سوم. ایجاد هستههای آگاه و کار آمد و گسیل آنها به میان مردم برای تربیت و توجیه آنان در حمایت از اهداف سیاسی رهبری.[۱۹]
چهارم. ایجاد تشکیلات اسلامی سازمان یافته و پویا که زیر نظر مستقیم مرجع و رهبر عمل کند، عهده دار اجرای اهداف و منویات رهبری باشد و در جهت تغییر اوضاع فاسد سیاسی موجود، تلاش نماید.
با این قصد، مرحوم شهید صدر در ماه ربیع الاول سال ۱۳۷۷ هـ. ق، اقدام به تأسیس (حزب الدعوه الاسلامیّه) نمود و اهداف و اساسنامه آن را در سه فصل تنظیم کرد:
۱. مرحله تأسیس حزب و تغییر در افکار امّت.
۲. مرحله فعالیت سیاسی که با این مرحله، بیداری و آگاهی ملت و آشنایی با اهداف اسلامی، سیاسی و تربیتی حزب و تعهد به حمایت از اهداف اسلامی حزب تضمین میگردد.
۳. مرحله تحویل قدرت.
به این مراحل، مرحله چهارمی نیز اضافه شده که مرحله مراعات مصالح اسلام و امت، پس از تحویل گرفتن قدرت است.
شهید صدر عقیده اش بر این بود که شرایط استبداد سیاسی حاکم در بعضی از کشورهای اسلامی ـ به خصوص کشور عراق ـ میطلبد که مرحله اول و دوم را در هم ادغام نمود و یک جا عمل کرد.[۲۰]
مهمترین عملکرد و دستاورد شهید صدر
غالباً کسانی که فعالیت فکری دارند، از هر فعالیتی که سبب از هم پاشیدن افکار و به هم خوردن تمرکز فکری شود، پرهیز میکنند و در مقابل، کسانی که فعالیّت سیاسی و انقلابی دارند، غالباً فعالیت فکری و محصولی اندیشمندانه دارند؛ زیرا میان این دو نوع فعالیّت، ن وعی تضاد و تناقص وجود دارد: یکی میطلبد که در کنج خلوت تحقیق کند و دیگری میطلبد که در صحنه باشد و پر تحرک. امّا، شهید صدر، به دلیل توانایی که در خود داشت، بر این تضاد فائق آمد و فعالیتهای فکری و فرهنگی او مانع از فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی اش نشد. این امتیاز منحصر به فرد او، سبب شد تا رهبری نهضت بیدارگریِ جامعه و فرماندهیِ انقلابیِ ملت را به عهده گیرد. صحنهای که مقدر بود شهید صدر رهبری و فرماندهی انقلابیش را تجربه کند، محدود به سرزمین عراق بود؛ اما رهبری فکری او محدود به سرزمین خاصی نبود، بلکه به وس عت همه سرزمینهای اسلامی و غیر اسلامی و هر جا که مسلمانی بود، گسترش یافت.
آنچه در پی میآید خلاصهای از عملکرد شهید صدر در زمینه فکری و عملی و کاربردی است که نخست عملکرد شهید صدر را در زمینه فکری طی چند فراز خلاصه میکنیم:
فراز اول. نوآوری در روش درس و برنامهریزی درسهای اسلامی
از بارزترین طرحهای فکری شهید صدر، برنامهریزی منطقی و کم نظیری بود که همانند آن را در میان دانشمندان کمتر میتوان دید. شهید صدر، در برنامهریزی فکر و استعداد توان مندی داشت. هیچ طرحی به او پیشنهاد نمیشد مگر این که آن را در قالبی زیبا و بسیار منظم و همخوان در میآورد. بسیاری وقتها که میخواست، نظری یا مطلبی را نقد کند، نخست آن مطلب را بهتر از صاحبِ نظر بیان میکرد و سپس آن را به نقد میکشید.
مهمترین سبکها و طرحهای ابداعی شهید صدر را میتوان در این چند بند خلاصه نمود:
۱. میراث وحی را نظامی کامل میدید و بر این باور بود که اسلام در ابعاد اعتقادی و تشریعی دارای نظامی کامل است.
۲. کشف نظریه منطق استقرایی که آن را مفصلاً در کتاب الأسس المنطقیهٔ للاستقراء آورده است و از آن در بحثهای دینی در کنار استدلال به قیاس برهانی استفاده نموده است.
۳. آوردن مطالب در جملات و عباراتی واضح، روان، زیبا، دقیق و در عین حال آسان با رعایت تناسب ادبی و منطقی میان واژهها و مفردات جمله ها.
۴. موشکافی منطقی(تحلیل) در اجزا و جزئیات و کشف رابطه منطقی میان آن ها.
۵. جدا نمودن موضوعهای آمیخته به هم و حق هر مطلبی را با منطق ادا نمودن.
۶. در نظر گرفتن تمام احتمالات و فرضهای ممکن درس و بحث و غافل نشدن از آن ها.
۷. ترتیب و دسته بندی مطالب بحث و تعیین جایگاه منطقی هر مطلب.
فراز دوم. طرح و بررسی منصفانه دیدگاهها و نقد منطقی بحثهای علمی
علی رغم این که پژوهشکدههای علوم اسلامی و حوزههای علمیه از آغاز فعالیت علمیشان در قرن اول هجری تا امروز، بحثهای علمی را در کنار طرح آرای دیگران میشناختند و تمام عالمان و مردان اندیشمند از این روش منحرف نشدند؛ لکن آنچه که شهید صدر در بحثهای خود ارائه نمود، در نوع خود بی سابقه و بی نظیر بود؛ به ویژه آنچه که در دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا آورده است.
مکتب فکری شهید صدر را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
۱. تأمل عمیق در افکار و نظرهای دیگران و دقت فراوان در بررسی آن ها.
۲. گسترش دایره بحث و توجه به تمامی ادله طرف مقابل در نقد و بررسی مکتب ها.
۳. رعایت روش منطقی متین در بررسی نظریههای دیگران که سبب دوری از روش تخریب، استهزا، نقد گزنده و امثال اینها میشود.
۴. استحکام پایههای مباحث علمی و تکیه بر مصادر مورد استناد طرف مقابل.
۵. برتری منطقی در بحث که از توان علمی شهید صدر نتیجه میگرفت و برای حریف راهی جز اقرار و تسلیم باقی نمیگذاشت.
فراز سوم. تلاش برای حل مشکلات بشر معاصر
از مهمترین شاخصه هایی که محصولات فکری شهید صدر را از محصولات فکری دیگران امتیاز میبخشد، پیگیری جدی و حل مشکلات بشر معاصر و پیشنهاد راه حلهای اسلامی است. از این منظر، تألیفهای شهید صدر مانند اقتصادنا، فلسفتنا، البنک اللاربوی، الاسلام یقود الحیاهٔ، الفتاوی الواضحهٔ، دروس فی علم الاصول و الاُسس المنطقیهٔ للإستقراء، هر کدام گوشهای از مشکلات امروزین بشر را حل کرده است.
فراز چهارم. پویایی و نوآوری در دروس اسلامی
شهید صدر بیش از ربع قرن استاد (جامعهٔ(پژوهشکده) النجف الاشرف) بود و به تدریس سطوح عالی میپرداخت. او در حوزه معارف اسلامی، به خصوص فلسفه و فقه و اصول کار تألیف و تولید را دنبال میکرد. از مهمترین شاخصههای علمی شهید در این حوزه ها، احاطه، عمق، پویای ی و نو آوری بود. شهید صدر، با درک میراث علمی گذشتگان و تحقیق در افکار و آرای معاصران، هر جا را که نیازمند اصلاح و نقادی میدانست، به تنقیح و اصلاح و نقد آن میپرداخت و نظریات جدید و پویای خود را بر آنها میافزود. وی با آرا و افکار تکمیلی خود، مکتبی جدید با اسلوبی نو و متمایز از سایر مکاتب در حوزه فلسفه، فقه و اصول پدید آورد.
عمق افکاری که شهید صدر پدید آورد از یک سو، و نو بودن این اندیشهها در برابر تفکر کلاسیک در دروس حوزوی از سوی دیگر، سبب شد تا افکار پویای شهید صدر در جو حوزه با کندی نفوذ کند و اثر بگذارد ـ به خصوص در دروس سطوح عالی ـ ولی اخیراً، افکار شهید صدر به دلیل نو آوری و پویایی، تدریجاً و در سطح وسیعی جایگاه خود را در لایههای مختلف حوزه پیدا کرده و قطعاً در آینده نزدیک شاهد گسترش و صدارت مکتب شهید صدر در زمینه اندیشه و تعقل در حوزههای علمیه و پژوهشکدههای عالی اسلامی، خواهیم بود.
در این فرصت کم، امکان بررسی ویژگیها و مشخصات مکتب فکری شهید صدر در زمینههای مختلفِ شناخت اسلامی وجود ندارد؛ اما در صدد آنیم تا با نگاهی گذرا به مکتب فکری شهید صدر، آن را در جزوهای به نام (معالم الفکر الاصولی الجدید) گرد آوریم. در این جزوه، مقایسه کوتا هی میان، مکتب اصولی شهید صدر و شیخ انصاری نموده ایم و امیدواریم که اهل فن نیز به این فکر بر آیند تا در تمام زمینه ها، افکار شهید صدر را به بحث و بررسی بگذارند و با مقایسه آن با دیگر اندیشهها عظمت، وسعت، عمق و تأثیر دستاوردهای فکری شهید صدر در ساختار جدید فکر اسلامی ظاهر شود.
۱. تربیت و پرورش هیئتهای علمی ـ اخلاقی در حوزه علمیه و خارج از حوزه که اثر بسیار مهمی در هدایت و توجیه حرکتهای اسلامی و عموم مسلمانان با تمامی جریانهای فکری و قومیتها دارد.
۲. مصونیت بخشی و سالم سازی افکار روشنفکران مسلمان در مقابل تهاجم فرهنگی و افکار ملحدانه غربیها به منظور بالا بردن میزان مقاومت آنان در برابر جاذبهها و کشش هایی که غربیها برای نفوذ تهیه نموده اند؛ همانند وسائل ارتباط جمعی و تبلیغی که شرق و غرب را در ن وردیده است، توان علمی و تکنولوژی برتر که بر مراکز اقتدار سیاسی و دانشگاههای جهان تسلط یافته و دیگر جاذبههای مادی و اقتصادی سترگی که از آنها در عملیات نفوذ و تحقق اهدافشان کمک میگیرند.
۳. تأسیس سازمان جنبش اسلامی(التنظیم الحرکی الاسلامی) که یک جهش نوعی در تاریخ نهضت اسلامی به ویژه شیعه به حساب میآید.
۴. تهیه آیین نامه مفصلی برای نهاد مرجعیت صالح در پرتو طرح و پیشنهادهایی که در آن اساسنامه آمده است. متأسفانه مدت تصدی شهید صدر در مقام مرجعیت، طولانی نبود و با این که مرجعیت شهید صدر در پنج سال آخر عمر شریفشان مطرح شد؛ اما در حدی نبود که بتواند اهداف بز رگ مرجعیت را اجرا کند؛ به دلیل وجود مراجعی با سابقه طولانی و ریشه دار که طبعاً مانع از توسیع و انتشار مرجعیت شهید صدر میشد. اضافه بر این، موانعی که رژیم بعث حاکم بر عراق بر سر راه شهید صدر ایجاد میکرد و فشارهایی که در مقام تضعیف و محدود نمودن ایشان اعم ال مینمود؛ از قبیل دستگیری و حبس نمایندگان ایشان در شهرستانها و افزایش فشار بر کسانی که در راه تثبیت مرجعیت ایشان کمک میکردند، مانع دیگری در راه پا گرفتن مرجعیت شهید صدر به شمار میآمد.
۵. آغاز انقلاب اسلامی در عراق و رهبری آن؛ سپس ارائه تضمین لازم برای استمرار انقلاب با پایداری قهرمانانه در برابر طاغوت و تا سر حد شهادت.
نگاه ارزشگذاری به دستاوردهای شهید صدر
در نگاه ارزشگذاری به دست آوردهای فکری شهید صدر، به طور خلاصه میتوان به نکات زیر اشاره نمود:
نکته اول. بی شک، دست آوردهای علمی ـ فکری شهید صدر که به جهانیان تقدیم نمود، با توجه به عمق مطالب، پویایی و نو بودن و تأثیر فراوان آن بر نهضت فکری اسلامی و درسهای سنتی حوزه، از مهمترین عواملی بود که سبب مصونیّت فکری قشر روشنفکر و فرهنگی مسلمان، در مقابل تهاجم فرهنگی غربیهای ملحد و افکار غربی شد و به مدد جامعه فرهنگی و روشنفکر مسلمان آمد وبه او نیرو و آگاهی فکری لازم را رساند و او را قادر ساخت تا بتواند با عوامل اضمحلال و استحاله فکری ـ فرهنگی که از همه طرف او را احاطه کرده بود، مقابله کند. شرائط و عوا ملی که بر زندگی شهید صدر پس از فراغ از تألیف دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا حاکم بود، معلوم نیست. در واقع نمیدانیم چه عوامل و اسبابی مانع شد تا شهید صدر از تکمیل سلسله بحث هایی که عزم بر اتمام آنها داشت ـ به خصوص کتاب مجتمعنا ـ علی رغم نیاز مبرم جامعه اسلا میبازماند. به هر روی، محرومیت امت اسلامی از وجود این شخصیت ممتاز، تأسفی پایان ناپذیر است! البته گمان میرود، عقب ماندگی سیاسی که بر برخی از اقشار مذهبی خواص حاکم بود، از یک سو و اوضاع خفقان آور سیاسی که بر کشور عراق حاکم بود، از سوی دیگر از مهمترین عوا ملی بودند که مانع از به ثمر رسیدن این موسوعه شدند. بحث درباره جامعه اسلامی، متضمّن نظریه حکومت اسلامی و ضرورت و وجوب بر پایی این حکومت با ولایت فقیه عادل بود که مهمترین ستون و پایه نظام حکومت اسلامی را تشکیل میدهد. همه اینها دیوانگی حُکام طاغوت و مست کبران کینه توز را بر ضد دین بر میانگیخت و آنان را به واکنش وا میداشت. همچنان که عکس العمل کج فهمان احمق و ساده لوحان غافل و متحجّر را نیز در پی داشت. این دو، همیشه دو روی یک سکه اند و برای مواجهه و مقابله با پیامبران و مکتب وحی دو تیغه یک قیچی اند. گرچ ه، گروه دوم ضررش بیشتر، اثرش قویتر و خطرش شدیدتر است.
نکته دوم. گام بزرگی که شهید صدر در تأسیس (العمل الاسلامی) برداشت، بی شک جهشی عظیم بود که در تاریخ جنبشهای اسلامی ـ به ویژه در میان شیعیان ـ بی سابقه و بی نظیر بود و تأثیری عمیق و رسا در هدایت و پایداری و توجیه جنبشهای اسلامی داشت؛ اما در این باره، نکا تی را باید مد نظر داشت که به این شرح است:
۱. پایداری فعالیتهای سازمان یافته اسلامی ممکن نیست مگر بر اساس اطاعت و پیروی منظم از رهبری و فرماندهی جنبش و همچنین اطاعت و فرمانبری از نمایندگان و عوامل فرمانده. طبق برنامه معین درون تشکیلاتی، باید اطاعت و پیروی بی چون و چرا باشد به ویژه در اوضاع خفقان آور سیاسی و در نظامهای پلیسی شرور؛ همانند آنچه که بیشترِ کشورهای اسلامی ـ به خصوص کشورهای عربی و بالأخص کشور عراق ـ با آن مواجه هستند. هر جنبش سازمان یافته و تشکیلاتی که اصل اطاعت و پیروی بی چون و چرا را از رهبر نداشته باشد، قطعاً باشکست روبهرو میشود؛ خصوصاً هنگام درگیری با رژیمهای دیکتاتوری و پلیسی.
۲. فعالیتهای سازمان یافته موفق، در روزگار سلطه رژیمهای پلیسی، جز با اطاعت و پیروی دقیق از فرمانده و نظارت پیوسته فرماندهی بر همه افراد عضو و هوادار، ممکن نیست. حراست از ساختمان سازمان و پایگاههای مردمی و هستههای فعال، جهت پیشگیری از هرگونه نفوذ عوامل دستگاه حاکم یا گروههای رقیب و یا سازمانهای جاسوسی جهانی که بر اوضاع سیاسی جهان سلطه دارند، باید شدت یابد. بی شک، جهت پیشگیری از نفوذ در تشکیلاتِ سازمان، گاهی میطلبد تا عناصر نفوذی یا مشکوک پاکسازی شوند و احیاناً افراد غیر منضبط و متخلف از مقررات، تنب یه و مجازات تشکیلاتی و درون گروهی شوند.
۳. فرماندهی تشکیلات، خصوصاً در اوضاع رویارویی با رژیمهای دیکتاتوری و شرور؛ مانند رژیم حاکم بر عراق باید اوضاع امنی برای خود ایجاد کند تا بتواند از این طریق سازمان را به نحواحسن اداره کند و فرماندهی حکیمانه خود را اعمال نماید تا با دقت کامل و موضوع بندی قرارها با سران و اعضای سازمان ـ جهت توجیه، سرکشی و دلجویی، پیگیری کارها، علاج سریع و رفع نقص ـ ارتباط هر چه آسانتر و راحتتر و در امنیت کامل برقرار شود.
۴. فرماندهی تشکیلات باید وقت کافی جهت اداره و نظارت مستقیم بر برنامهها داشته باشد و خود را برای این مهم وقف کند.
کار تشکیلاتی و سازمان یافته ـ اسلامی و غیر اسلامی ـ باید بر این چهار پایه استوار باشد تا فرمانده و مسئول بتواند نقش خود را به بهترین وجه ایفا کند و به اهداف مورد نظر برسد والا نتیجه معکوس خواهد داشت، اهداف پیش رو دگرگون خواهد شد و نفوذیها و عوامل بیگانه از یک سو و بی تدبیری و رفتارهای خود سرانه اعضا و هواداران از سوی دیگر، نقشی تخریبی، بازی خواهند نمود که ممکن است گاهی منجر به نتایج ناپسند شود. فرصت طلبی عوامل سازمان امنیت جهت کشف و شناسایی هستههای فعال تشکیلات و تعقیب آن ها، راه را برای یورش و حمله غافلگیرانه بر کل تشکیلات و دستگیری همه اعضای سازمان هموار کرده و در نتیجه پیش از آن که فرماندهی تشکیلات فرصت محاسبه و نقشه مقابله را پیدا کند، هرگونه فعالیّت مذهبی و سیاسی به بهانه مبارزه با آشوب و اخلال در امنیت ملی یا مبارزه با تروریسم و امثال آن، محو و سرکوب میشود.
بی تردید، حتی یکی از شرطهای تشکیلاتی مذکور، در نهضت شهید صدر مهیّا نبود؛ ولی در عین حال با نبود امکانات، اقدام به نهضت و فداکاری نمود و بنابر اصل: (مالا یدرک کله لا یترک بعضه) و با توجه به اوضاعی که بر صحنه اسلامی عراق حکم فرما بود، لازم دید که فعّالیتی منظم به وجود آید تا از یک سو تربیت و آموزش گروه هایی را به عهده گیرد که بتوانند مسئولیت هایی را بر دوش بکشند و از سوی دیگر مردم را برای عمل به مسئولیت هایشان آماده سازد و در نهایت نهاد مرجعیت را با حمایتهای مردمی و دانشگاهی تقویت نماید.
نکته سوم. زمانی که شهید صدر نهضتش را در عراق آغاز نمود، هنوز مرجعیّتش فراگیر نشده بود و پایگاه مردمیش آن چنان که باید گسترده نبود تا بتواند همانند مرجعیّت عام تصمیم نهایی را او بگیرد؛ اما شکی نیست که شهید صدر در آن زمان، راهی جز قیام و نهضت در مقابل دیک تاتور نداشت و با صراحت کامل در مقابل دیکتاتور ایستاد. او برای شکستن جوّ ترس و وحشتی که رژیم در سایه آن خود را بر ملت عراق تحمیل کرده بود و جهت باز نمودن راه برای انقلابیون و ادامه کارهای انقلاب اسلامی تا رسیدن به نتیجه مطلوب، قیام کرد. اگر برخورد شجاعانه شهید صدر نبود، نهضت و انقلاب اسلامی عراق در نطفه خفه میشد و دیکتاتور عراق، اسلام را از عراق ریشه کن میکرد. دیکتاتوری که سایه سنگین خود را بر ملت عراق افکنده بود، اگر در اهداف شوم خود موفق میشد، ملت عراق قرنها طعم زندگی را نمیتوانست بچشد.
نکتهای که در این جا نمیتوان از آن گذشت، ضعف مرجعیت ـ علی الاطلاق ـ در عراق بود. حمایت نکردن مراجع از موضع گیریهای انقلابی شهید صدر، سبب چند دستگی مواضع دینی در سختترین اوضاع رویارویی با رژیم شرور شد که در نهایت، عدم حمایت و یاری توده مردم را از مواضع انقلابی شهید صدر به دنبال داشت. چنان چه این موضوع گیریها اتفاق میافتاد، همه جامعه و اجتماع را به لرزه در میآورد و آثارش ـ حتی ـ در نیروهای مسلح و حزبیها همانند دیگر گروههای مردم دیده میشد. یقیناً در منزه بودن و حسن نیت مرجعیّت نمیتوان شک کرد؛ اما این سبب نمیشود که نسبت به آنچه مرجعیت ـ علی الاطلاق ـ در آن روزگار دچارش بود؛ همانند ضعف آگاهی و موضع گیری سیاسی ـ که آثاری منفی بر نهضت اسلامی عراق و بلکه تمام منطقه گذاشت ـ اظهار تأسف نکنیم.
۴ .
۷ . همان، ص ۱۴۶ .
۸ . همان، ص ۹۲ .
۹ . همان، ص ۱۵۰ .
۱۰ . همان، ص ۱۵۳ .
[۱]. سنوات المحنهٔ و ایام الحصار، شهید صدر، ص۴۲ .
[۲]. مقدمه حلقه اول از کتاب دروس فی علم الاصول، ص ۴۷ .
[۳]. مقدمه مباحث الاصول، ج۱، ص ۵۲ .
[۴]. همان، ص۴۳.
[۵]. اقتصادنا، مقدمه چاپ اول، ص ۲۷و۲۸ .
[۶]. برای آگاهی از این طرح ر.ک: مقدمه جزء اول از قسم دوم کتاب مباحث الاصول، سید کاظم حائری، ص ۹۲
[۷]. همان، ص١۴۶.
[۸]. همان، ص٩٢.
[۹]. همان، ص١۵٠.
[۱۰]. همان، ص١۵٣.
[۱۱]. همان، ص٩٢.
[۱۲]. همان، ص٩٣.
[۱۳] همان، ص٩٣ـ٩۴.
[۱۴]. همان، ص٩۶.
[۱۵]. مقدمه فلسفتنا، ص۵١ـ۵٢، چاپ١٢.
[۱۶]. منابع القدره الاسلامیه، ص۵.
[۱۷]. مقدمه مباحث الاصول، سید کاظم حائری، ص٩٣.
[۱۸]. همان، ص٩٢.
[۱۹]. همان، ص٩٣.
[۲۰]. همان، ص٩٠ـ٩١.