حب دنیا دو درجه دارد:
… اما درجه دوم این بیمارى سخت که درجه کشنده آن است، آن وقتى است که این حب دنیا انسان را کور مىکند، همه مجارى دید او را مىبندد، نسبت این انسان با دنیا مثل رابطه سیدالموحدین و امیرالمؤمنین با خداى متعال مىشود که هیچ نمىدید، مگر اینکه خدا را همراه با آن و قبل از آن و پس از آن و درون آن مىدید. حب دنیا در درجه دوم خودش به جایى مىرسد که انسان هیچ چیز نمىبیند، مگر اینکه دنیا را درون آن و قبل از آن و پس از آن و همراه آن مىبیند. حتى اعمال صالح هم در نگاه او دنیایى مىشود، این اعمال براى او تبدیل مىشود به یک لذت دنیایى، یک مصلحت شخصى، حتى نماز و روزه و بحث و درس و همه و همه براى او دنیایى مىشود. جز از مجراى دنیا نمىتواند چیزى را ببیند، نمىتواند به چیزى نگاه کند جز از این منظر که این کار چقدر به او بهره مىدهد، آیا مشتى مال یا قدرى جاه به او مىدهد یا نه؟ فقط چند روز مىتواند این کارها را ادامه دهد.
… هر دو این درجات کشنده است، اما درجه دوم مرگبارتر است؛ ازاینروست که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «حب دنیا سرچشمه هر گناه است».
بارقهها، ص ۴۳.