اصفهان

خاندان صدر

سید صدرالدین صدر (جد شهید صدر)

سید صدرالدین محمد، فرزند سید صالح بن سید محمد بن سید ابراهیم شرف‌الدین بن زین‌العابدین بن سید نورالدین موسوی عاملی.

او یکی از مفاخر شیعه و از علمای بزرگ مسلمانان و از نوابغ علم و ادب بود که کمتر کسی در فضیلت و تقوا با او برابری می‌کرد. در روستای «معرکه» از روستاهای جبل‌عامل به‌دنیا آمد. در نجف اشرف رشد یافت و مراتب علمی را پشت‌سر گذاشت. سپس به کاظمین و از آنجا به اصفهان مهاجرت کرد. پس از مدتی دراز بار دیگر به نجف اشرف بازگشت و در آن دیار از دنیا رفت و همان‌جا به خاک سپرده شد.

پدرش (سید صالح) از علمای بزرگ و مرجع تقلید و رهبر طائفه امامیه در سرزمین شام بود که برای فرار از ظلم حاکم ستمگر جبل‌عامل در آن زمان (احمد جزّار) از آنجا به نجف اشرف مهاجرت کرد و در سال ١٢١٧هـ/١٨٠٢م از دنیا رفت.

سید صدرالدین صدر در ٢١ ذی‌قعده ١١٩٣هـ/١٧٧٩م در جبل‌عامل به‌دنیا آمد. در سال ١١٩٧هـ/١٧٨٣م با پدرش به عراق مهاجرت کرد و ساکن نجف اشرف شد. او از همان کودکی چنان به تحصیل علوم اسلامی و معارف الهی اهتمام ورزید که در سن هفت سالگی تعلیقه‌ای بر کتاب قطرالندی[۱] نوشت. از او نقل می‌کنند:

«در سال ١٢٠۵هـ/١٧٩٠م در بحث استاد وحید بهبهانی حاضر شدم. آن زمان دوازده سالم بود. ایشان قائل به حجیت مطلق ظن بود و روی آن اصرار داشت. در همان سال در بحث علامه طباطبایی سید بحرالعلوم نیز حاضر شدم».

می‌گویند سید بحرالعلوم در همان زمان مشغول سرودن «الدره»[۲] بود و چون مهارت سید صدرالدین صدر را در شعر و ادبیات دیده بود اشعار خود را به او نشان می‌داد تا نظرش را بگوید.

سید حسن صدر در تکمله امل‌الآمل می‌گوید که شیخ جابر کاظمی (شاعر معروف مخمس ازریه) گفته است: «سید رضی شاعرترین شعرای قریش است و سید صدرالدین از او هم شاعرتر است».

سید صدرالدین صدر قبل از رسیدن به سن تکلیف به مرتبه اجتهاد رسید و آیت‌الله سید علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض در سال ١٢١٠هـ/١٧٩۵م به او اجازه اجتهاد داده و تصریح کرده بود که او چهار سال پیش از آن به درجه اجتهاد رسیده است؛ یعنی در سن سیزده سالگی. این اتفاقی است که تنها درباره علامه حلی و فاضل هندی نقل شده است، گذشته از اینکه سید صدرالدین صدر در فن شعر و ادبیات بر این دو برتری دارد.

همچنین سید حسن صدر در تکمله امل‌الآمل می‌گوید: شیخ محمدحسن صاحب جواهر و شیخ حسن فرزند شیخ جعفر کاشف‌الغطاء (از اساتید بزرگ نجف اشرف) هنگامی که سید صدرالدین از اصفهان به نجف اشرف بازگشت، به فضیلت و برتری علمی او اذعان می‌کردند و مانند شاگرد در محضر او می‌نشستند.

روزی سید صدرالدین نزد صاحب جواهر آمد. صاحب جواهر به‌سوی او رفت و دستش را گرفت و در جای خود نشاند. سپس روبه‌رویش نشست و گفت‌وگویی علمی و فقهی میان آن دو آغاز شد. در این میان سخن به اختلاف فقها در مسأله‌ای کشیده شد. سید صدرالدین با بیانی ممتاز به تبیین اختلاف فقها درباره آن مسأله پرداخت و اختلاف آنان را از ابتدا تا عصر خود روشن کرد و نشان داد که چگونه آن اختلاف‌ها ریشه در تفاوت اصول و مبانی فقها دارد و خود این اصول و تفاوت‌های آنها با یکدیگر را نیز تشریح کرد. صاحب جواهر از مهارت سید صدرالدین شگفت‌زده شد و بعد از رفتن او گفت:

«سبحان‌الله! گویا این سید با همه علما نشست‌وبرخاست داشته و مباحثه کرده و از سلایق و مبانی آنها آگاه شده است. به خدا این [احاطه] از عجایب روزگار است. ما خودمان را فقیه می‌دانیم، حال آنکه فقیه متبحر اوست».

سید صدرالدین هنگام مناجات با خداوند عبارات و جملات خاصی داشت، از جمله:

«رضای تو و تنها رضای تو را می‌خواهم، نه بهشت جاودان؛ مگر بهشت جاودان بدون رضای تو خوش است؟!».[۳]

سید صدرالدین با دختر عالم بزرگ شیعه، شیخ جعفر کاشف‌الغطاء ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسری به نام سید محمدعلی معروف به «آقا مجتهد» است که از بزرگان عصر و نوادر روزگار خود بوده است.

سید صدرالدین در روزهای پایانی زندگی‌اش در اصفهان به یک نوع بیماری شبیه فلج مبتلا شد و در عالم رویا امام علی علیه‌السلام را دید که به او فرمود: «تو در نجف اشرف مهمان ما خواهی بود». سید با دیدن این خواب متوجه شد که زمان مرگش نزدیک شده است و ازاین‌رو به نجف اشرف مهاجرت کرد و در شب جمعه، اول ماه صفر ١٢۶۴هـ/١٨۴٨م از دنیا رفت و او را در گوشه غربی صحن شریف نزدیک به باب سلطانی به خاک سپردند.

تألیفات سید صدرالدین

  1. اسره العتره که کتاب فقهی استدلالی است.
  2. القسطاس المستقیم که درباره اصول دین است.
  3. المستطرفات که گزیده‌هایی درباره فروع فقهی است که فقها به آن نپرداخته‌اند.
  4. شرح منظومه الرضاع؛ وی در این کتاب ابتدا مبحث رضاع (شیردهی و احکام فقهی آن) را به نظم درآورده و سپس آن احکام را به شیوه‌ای عالی تشریح کرده است. آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی هم شرحی بر این کتاب نوشته است.
  5. حاشیه بر رجال ابوعلی.
  6. قره العین؛ موضوع این کتاب ادبیات عرب است که آن را برای بعضی از فرزندان خود نوشته است. یکی از شاگردان او در ابتدای کتاب معدن‌الفوائد می‌گوید: «کتاب قرهالعین با وجود حجم کم از مغنی ابن‌هشام با آن حجم بهتر است».
  7. شرح مقبوله عمربن‌حنظله.
  8. رساله‌ای در باب حجیت ظن.
  9. رساله‌ای در باب مسائل ذوالریاستین.
  10. قوت لایموت که رساله عملیه به زبان فارسی است.

شاگردان سید صدرالدین صدر

بعضی از شاگردان سید صدرالدین صدر عبارت‌اند از:

١ـ سید میرزا محمدهاشم صاحب کتاب اصول آل الرسول.

٢ـ سید محمدباقر موسوی صاحب کتاب روضات‌الجنات.

٣ـ استاد فقها و مجتهدان، شیخ مرتضی انصاری صاحب کتاب‌های مکاسب و رسائل.

۴ـ حجت‌الاسلام سید محمدحسن مجدد شیرازی.

۵ـ شریف‌العلما مازندرانی.

سید اسماعیل صدر (پدربزرگ شهید صدر)

استاد فقها و مجتهدان آیت‌الله‌العظمی سید اسماعیل صدر در سال ١٢۵٨هـ/١٨۴٢م، در اصفهان متولد شد. سید اسماعیل بعد از وفات پدر (در سال ١٢۶۴هـ/١٨۴٨م) در سایه برادر بزرگ‌ترش سید محمدعلی، معروف به آقامجتهد تربیت یافت. او به هوش خارق‌العاده‌اش مشهور بود تا جایی که در اوایل رسیدن به سن تکلیف از علمای فاضل به‌شمار می‌آمد.

سید اسماعیل صدر در سال ١٢٨٠هـ/١٨۶٣م از اصفهان به نجف اشرف مهاجرت کرد تا در درس شیخ انصاری حاضر شود؛ اما وقتی به کربلا رسید شیخ انصاری از دنیا رفته بود؛ با این‌حال سید اسماعیل از مهاجرت به نجف اشرف منصرف نشد. به آنجا رفت و در محضر فقها و علمای وقت تحصیل کرد و در کنار آن به تدریس و تربیت طلاب مشغول شد. او علاوه بر فقه و اصول و حدیث، دانش‌هایی مانند کلام، فلسفه، ریاضیات، هندسه، هیئت و نجوم را به شیوه قدیم آموخت و افزون‌براین، از آرای جدید در این علوم نیز مطلع شد.

سید اسماعیل به یکی از شاگردان خاص میرزای شیرازی تبدیل شد و بعد از مهاجرت میرزا به سامرا در نجف اشرف ماند و به فعالیت علمی خود ادامه داد.

او در نیمه شعبان سال ١٣٠٩ هـ/١٨٩١ م، برای زیارت امام حسین علیه‌السلام به کربلا سفر کرد. در این سفر نامه‌ای از استاد خود، مجدد شیرازی به‌دستش رسید که از او خواسته بود به سامرا بیاید. او دعوت استاد را اجابت کرد و به سامرا رفت. میرزای شیرازی از او خواست آنجا بماند؛ چراکه از سال ١٣٠٠ هـ/١٨٨٣م، به‌واسطه کثرت مشغولیت‌ها و مراجعه‌کنندگان و ضعف بدنی تقریباً تدریس را کنار گذاشته بود و ازاین‌رو در سال ١٣٠٩هـ/١٨٩١م که سید اسماعیل صدر به سامرا رفت،‌ کرسی تدریس را به وی وا‌گذار کرد.

به این ترتیب سامرا همچون گذشته محور انتشار علم و کعبه آرزوهای علما و مورد توجه فضلا در تعلیم و تعلم و تربیت و اخلاق و تهذیب نفس باقی ماند تا اینکه جهان اسلام به سوگ مجدد شیرازی نشست. بعد از وفات مجدد شیرازی، مرجعیت و زعامت شیعه به سید اسماعیل صدر منتقل شد.

سید اسماعیل صدر در پی بیماری در ١٢جمادی‌الاولی ١٣٣٨هـ/١٩١٩م از دنیا رفت. او را در جوار جدش امام موسی کاظم علیه‌السلام در آرامگاه خانوادگی آل صدر دفن کردند.

او نماد عفت و همت عالی و اتکا بر خود و توکل به خدا بود. دین را ترویج می‌کرد، عالم تربیت می‌نمود، به کارکنان و دانشجویان کمک می‌کرد، پناهگاه فقرا و مساکین بود و بی‌منت پول به دست مستحقان می‌رساند و حتی بعضی وقت‌ها فقیران از اینکه پول از طرف ایشان بوده است هم باخبر نمی‌شدند.

اساتید سید اسماعیل صدر

١ـ برادرش سید محمدعلی معروف به آقامجتهد که سطح عالی و برخی کتاب‌های زبان عربی و ریاضی را نزد او آموخت.

٢ـ شیخ محمدباقر اصفهانی که مدت ده سال بحث خارج را نزد او خواند.

٣ـ شیخ فقیه، استاد علما و محققان، شیخ مهدی بن شیخ علی بن شیخ جعفر کاشف‌الغطاء.

۴ـ استاد اعظم مجدد شیرازی.

 

شاگردان سید اسماعیل صدر

شاگردان و علمای بزرگی در نجف اشرف و سامرا و کربلا و کاظمین در محضر سید اسماعیل صدر درس خوانده‌اند؛ از جمله:

١ـ آیت‌الله حاج سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی؛ او در سامرا شاگرد سید صدر بود و بعد به اصفهان مهاجرت کرد و یکی از مراجع مسلمانان شد.

٢ـ حجت‌الاسلام حاج سید حسین فشارکی اصفهانی.

٣ـ آیت‌الله شیخ عبدالحسین آل‌یاسین کاظمی که بعد از وفات استادش یکی از مراجع بزرگ کاظمین شد.

۴ـ حجت‌الاسلام‌والمسلمین میرزا علی آقا شیرازی، فرزند مجدد شیرازی.

۵ـ حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علی سیستانی که در سامرا و کربلا شاگرد او بود و به مشهدالرضا مهاجرت کرد و یکی از مراجع بزرگ آن دیار شد.

۶ـ استاد فقها و مجتهدان آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدحسین نائینی.

٧ـ حجت‌الاسلام‌والمسلمین میرزا محمدحسین طبسی.

٨ـ آیت‌الله شیخ محمدرضا آل‌یاسین.

٩ـ آیت‌الله مجاهد، امام عبدالحسین شرف‌الدین.

فرزندان سید اسماعیل صدر

او چهار پسر از خود به‌جا گذشت که همه آیات علم و اخلاق و تقوا بودند:

١ـ آیت‌الله سید محمدمهدی صدر؛

٢ـ آیت‌الله سید صدرالدین صدر؛

٣ـ حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمدجواد صدر؛

۴ـ آیت‌الله سید حیدر صدر.

سید حیدر صدر

او پدر سید شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر است. سید حیدر صدر نمونه عالمی عابد و زاهد بود که در جمادی‌الاولی ١٣٠٩هـ/١٨٩١م در سامرا متولد شد. یکی از علما درباره تاریخ ولادت او این‌طور سروده است:

وی در سال ١٣١۴هـ/١٨٩۶م همراه پدر به کربلا مهاجرت کرد و مقدمات و ادبیات عرب را در محضر چند تن از علمای فاضل آنجا آموخت. سپس بحث خارج را در محضر پدرش سید اسماعیل صدر و سید حسین فشارکی و مرحوم آیت‌الله حائری یزدی در کربلا فراگرفت و در عنفوان جوانی به یکی از علمای شناخته‌شده و مورد توجه تبدیل شد.

صاحب الذریعه در کتاب اعلام‌الشیعه درباره او می‌گوید: «بارها چه در زمان پدرش و چه پس از وی، با او دیدار و مجالست داشتم و از علم سرشار و دانش بسیارش آگاهی یافتم. وی همواره در حال تلاش بود و معمولاً وقتی در مجلس دانشمندان حاضر می‌شد باب بحث و گفت‌وگوی علمی را می‌گشود. رفتار پسندیده‌ و اخلاق نیکویی داشت و نزد هر که او را می‌شناخت، محبوب بود».

آیت‌الله سید حیدر صدر آیت زهد و تقوا و بی‌توجهی به دنیا و زینت‌های آن بود و تنها به علم و معرفت و تحقیق اهتمام می‌ورزید و هیچ فرصتی را برای طلب علم از دست نمی‌داد.

وفات سید حیدر صدر

سید حیدر صدر در شب پنجشبه ٢٧ جمادی‌الثانیه ١٣۵٩هـ/١٩۴٠م، در کاظمین از دنیا رفت و در آرامگاه آل صدر دفن شد.[۱]

من از همسرش شنیده بودم که می‌گفت: «چون مال اندکی داشتیم، شبی را که سید حیدر از دنیا رفت بدون شام گذراندیم؛ و این تنگدستی و زندگی سخت تا یک ماه بعد از فوت او ادامه داشت»، با اینکه می‌دانیم ایشان از مراجع بزرگ شیعه در آن عصر بوده است. این مطلب نشان می‌دهد سید حیدر صدر تا چه حد از دنیا و زینت‌های آن رویگردان بوده است. خوشا به حال او و فرجام نیکش!

تألیفات سید حیدر صدر

١ـ رساله‌ای در باب وضع الفاظ؛

٢ـ حاشیه بر کفایه؛

٣ـ رساله‌ای در باب معنای حرفی؛

۴ـ رساله‌ای در باب تفاوت احکام به دلیل تفاوت اسباب؛

۵ـ الشبهه‌ الحیدریه[۲] که شبهه‌ای مرتبط با علم اجمالی است؛

۶ـ حاشیه بر العروه الوثقی؛

ایشان رساله‌های دیگری هم دارد که متأسفانه همه این کتاب‌ها و رساله‌ها گم شده‌اند و فقط بحث «شبهه حیدریه» باقی مانده که مرحوم آقا ضیاء عراقی در مجلس درسش به آن پرداخته و برخی طلابش در تقریر بحث او آن را نوشته‌اند.

فرزندان سید حیدر صدر

سید حیدر صدر دو پسر و یک دختر از خود به یادگار گذاشت که هرکدام آنها گوهری گران‌بها به‌شمار می‌آیند:

١ـ آیت‌الله سید اسماعیل صدر؛

٢ـ آیت‌الله العظمی شهید سید محمدباقر صدر؛

٣ـ علویه فاضل شهید سیده آمنه (بنت‌الهدی) صدر.[۳]

سید اسماعیل فرزند سید حیدر

شهید صدر در پی درگذشت سید اسماعیل صدر زندگینامه‌ای آکنده از اندوه و حسرت را به رشته تحریر درآورد؛ نوشته‌ای سرشار از حسرت فقدان یکی از ارکان و ستون‌های اسلام که امید می‌رفت خدمات فراوانی به این رسالت مقدس انجام دهد. این زندگینامه که متن آن را در اینجا می‌آوریم ما را از هر توضیحی بی‌نیاز می‌کند:

آیتی در ذکاوت و فراست و حضور ذهن و سرعت فهم بود و در اخلاق و تواضع و سلامت نفس و طهارت روح و پاکی ضمیر و خیرخواهی و محبت نسبت به همه مردم، همتایی نداشت. بیش از سی سال از عمرم را همراه او بودم؛ چنان فرزندی با پدر و شاگردی با استاد و دوستی با دوست و برادری با برادر نَسَبی و برادری در دردها و آرمان‌ها و علم و سلوک. در این مدت همواره باورم به وجود بزرگ او و قلب عظیمش که برای محبت همه مردم جا داشت، بیشتر شد؛ قلبی که نتوانست غصه‌ها و دغدغه‌های بزرگی را که آن مرحوم برای دین و عقیده و رسالتش داشت، تاب بیاورد و در نهایت این قلب بزرگ، خیلی زود از تپیدن باز ایستاد.

در جوانی‌اش او را می‌دیدم که سخت مشغول تحصیل علم بود و در شب جز ساعاتی اندک، خواب را به چشم راه نمی‌داد و در روز طعم استراحت را به خود نمی‌چشاند، همواره می‌کوشید و بی‌وقفه پیشرفت می‌کرد و هر روز علمش فزونی می‌یافت و در کنار این همه، در عبادت و دستورات دینی نیز سخت‌کوش بود؛ عباداتی که او را از لحاظ روحی و درونی رشد می‌داد و به واسطه همین مجاهدت‌ها در سال‌های آخر اقامتش در نجف به مرتبه والایی از صفا و معنویت رسیده بود. هنوز به خاطر دارم که روزی با او در راهی می‌رفتم که ناگاه به من اطلاع داد که وقتی به فلان مکان برسیم، چنین اتفاقی روی خواهد داد و دقیقاً همان که او گفته بود به صورت غیرمنتظره، اتفاق افتاد. من احتمال می‌دهم که آن مرحوم در آن دوره از این دست گشایش‌های معنوی بسیار داشت.

وی در ماه رمضان سال ١٣۴٠ [١٩٢١م] در کاظمین به دنیا آمد و در سایه پدر، رشد کرد و برخی از دروس مقدماتی را نزد همو آموخت و دروس سطح را در محضر عده‌ای چون عمویش امام سید محمد جواد صدر و حجت‌الاسلام میرزا علی زنجانی گذراند. پس از تکمیل دروس سطح عزم هجرت به نجف نمود و حال آنکه به لطف ذکاوت و نبوغ و پشتکاری که داشت از حد معمول دروس سطوح بسیار عالم‌تر بود. از یاد نمی‌برم که پیش از هجرت به نجف رساله‌ای درباره طهارت اهل کتاب و رساله‌ای در حکم قبله فرد متحیر نوشته بود. این دو رساله هنوز به خط خود او باقی است و نشان‌دهنده مرتبه‌ای از پختگی علمی و دقت و احاطه است که معمولاً تنها کسی به این حد می‌رسد که دوره‌ای از درس خارج را با کمال تلاش و شایستگی سپری کرده باشد. در همان دوران، فقیه خاندان آل‌یس، آیت‌الله شیخ محمد رضا آل‌یس، هر دو این رساله‌ها یا فقط رساله اول را دیده بود و بسیار پسندیده و گفته بود که این از نشانه‌های اجتهاد است. پس از هجرت به نجف در درس فقیه آل‌یس و آیات عظام شیخ محمد کاظم شیرازی و سید محسن حکیم و سید عبدالهادی شیرازی و سید ابوالقاسم خوئی و شیخ مرتضی آل‌یس شرکت کرد و از سوی آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی و آیت‌الله شیخ مرتضی آل‌یس اجازه اجتهاد گرفت. آیت‌الله حکیم در پاسخ به عده‌ای که از ایشان خواسته بودند که به ایشان حاکم شرعی را برای رفع دعاوی، معرفی کند، این طور نوشته بود که گواهی می‌کند او (سید اسماعیل صدر) حاکمی شرعی است که حکمش لازم‌الاجرا است.

از آن دوران یک محصول فقهی گرانقدر نیز به ارمغان آورد؛ نوشتن شرح استدلالی گسترده‌ای بر کتاب «بلغه الراغبین فی فقه آل‌یس» که رساله عملیه آیت‌الله امام شیخ محمد رضا آل‌یس است. آن مرحوم، شرح این متن فقهی را که به خوبی گواه مرتبه والای او در اجتهاد و فقاهت و گستره احاطه و هوش فراوان او است، در چندین جلد و بالغ بر هزاران صفحه به رشته تحریر درآورد.

پس از چندی شروع به تدریس خارج نمود و عده‌ای از طلاب نصف یک دوره کامل اصولی را در درس او شرکت کردند. اما این تدریس با مهاجرت او به کاظمین در سال ١٣٨٠هـ.ق [١٩۶٠م] ناتمام ماند و او با حضور در کاظمین محور علم و دین و مرکز زعامت دینی گشت. وی در کاظمین افزون بر درس‌های فقه و اصول برای عده‌ای از علمای کاظمین و بغداد، درس تفسیری را آغاز نمود که بیش از صد تن از دانشگاهیان و فرهیختگان در آن شرکت می‌جستند.

حیات علمی و روش‌های فعالیت دینی و تبلیغی به دست او رشد و رونق فراوانی یافت. همواره برای کارش از روح و قلب و همت خود خرج می‌کرد و بیش ‌از حد معمول خود را به زحمت می‌انداخت؛ متهجد و عابدی بود که به عبادتش بسیار عشق می‌ورزید، مدرسی بود که در تدریس خود بسیار تلاش می‌کرد، مسئولی دینی بود که با همه وجدانش و همتش با مسئولیت‌هایش مواجه می‌شد و آنها را انجام می‌داد. خدا گواه است که همواره در رنج و زحمت بود و علی‌رغم همه تلاش‌ها و خستگی‌هایش یکی از پذیراترین افراد در برخورد با مردم بود و در ارتباط با آنها سعه صدری کم‌مانند داشت، تا این‌که در ذی‌الحجه دو سال پیش، خداوند متعال جوار خود را برای او برگزید.

وی حجم انبوهی از تألیفات را از خود به جای گذاشت که مجموع آنها از نفیس‌ترین میراث‌ها به شمار می‌آید. این تألیفات عبارت‌اند از:

١ـ شرح فقهی و استدلالی بر کتاب «بلغه الراغبین» در چند جلد که این اثر مهم‌ترین محصول علمی آن مرحوم است.

٢ـ حاشیه‌ای بر «کفایه الأصول» که در آن نظرات و بحث‌های خود را به صورت گسترده بیان کرد.

٣ـ حاشیه‌ای بر «العروه الوثقی» که در آن در برخی موارد به دلیل نیز اجمالاً اشاره شده است.

۴ـ حاشیه‌ای بر کتاب «التشریع الجنایی الإسلامی» اثر عبدالقادر عوده که در آن، نظر فقه جعفری را در مورد مسائلی که کتاب به آنها پرداخته، ابراز نموده است. تا کنون یک جلد از این اثر به چاپ رسیده است.

۵ـ گفتارهایی در تفسیر قرآن که جلد اول آن به چاپ رسیده است.

۶ـ شرح رساله حقوق امام علی بن الحسین علیهما‌السلام.

٧ـ تقریرات درس آیت‌الله خویی در اصول.

٨ـ تقریرات درس آیت‌الله خویی در طهارت.

٩ـ تقریرات درس آیت‌الله خویی در مکاسب.

١٠ـ رساله‌ای درباره قاعده فراغ و تجاوز.

١١ـ شرح کتاب نکاح «العروه الوثقی».

١٢ـ حاشیه بر جزء دوم شرح لمعه.

١٣ـ رساله‌ای در حکم تزاحم بین حج و نذر.

١۴ـ رساله‌ای در تشخیص مدعی و منکر.

١۵ـ رساله‌ای در بیع با کودک و احکام آن.

١۶ـ رساله‌ای در اسباب اختلاف میان مجتهدان.

١٧ـ مستدرک الأعیان شامل ملاحظاتی نسبت به کتاب «اعیان الشیعه».

١٨ـ [رساله عملیه به شکل] حاشیه‌ای بر رساله «بلغه الراغبین».

١٩ـ تقریر درس خارج فقه امام فقید شیخ محمد رضا آل‌یس.

٢٠ـ فوائد فی الفقه و الأصول.

٢١ـ فصل الخطاب فی حکم اهل الکتاب.

٢٢ـ رساله‌ای درباره معنای عدالت به همراه رساله‌ای درباره حد ترخص برای مسافر.

٢٣ـ رساله‌ای درباره قبله فرد متحیر.

٢۴ـ رساله‌ای درباره نماز جمعه.

٢۵ـ رساله‌ای درباره لباس مشکوک.

٢۶ـ رساله‌ای علمی درباره فروع علم اجمالی.

این مرحوم دو پسر و یک دختر پس از خود به‌جا گذاشت؛ پسران: سید حیدر صدر و سید حسین صدر که پس از پدرش در صحن حرم کاظمین امامت جماعت را بر عهده دارد. دختر وی نیز همسر سید حسین فرزند محمد هادی صدر است.[۱]

جناب آقای سید محمدجعفر صدر برای من تعریف ‌کرد که وقتی مادر شهید صدر [در سال ١٩٨۶م] از دنیا رفت، جسد او را به نجف اشرف منتقل کردند تا ایشان را در آرامگاه امام شرف‌الدین ـ واقع در بیرون سمت چپ صحن شریف رو به خیابان شیخ طوسی ـ دفن کنند. داخل آرامگاه در کنار پسرش مرحوم سید اسماعیل صدر مکانی را برای او آماده کردند. هنگام دفن ایشان دیوار فاصل میان قبر او و قبر پسرش فروریخت و دیدند که جسد پسرش هنوز سالم است و به همان شکل مانده و هیچ تغییری نکرده است. رضوان خداوند بر او باد! و خدا او را همراه اجداد طاهرینش در بهشت سکنی دهد!

 

[۱] . نک: سند شماره ١، این زندگی‌نامه برای اولین بار منتشر می‌شود.

[۱] . آنچه گفتیم خلاصه‌ای از زندگینامه‌ای بود که آیت الله سید کاظم حائری (دام ظله) از نوشته مرحوم سید عبدالغنی اردبیلی نقل کرده است.

[۲]. شبهه حیدریه، اشکالی است که مرحوم «سید حیدر صدر» در یکی از مباحث علم اصول (اجتناب از ملاقات کننده با یکی از اطراف علم اجمالی به نجاست) نسبت به نظریه مرحوم «شیخ انصاری» مطرح کرده است. (مترجم)

[۳] . مؤلف کتاب پیش‌رو، کتابی به نام «الشهیده بنت الهدی؛ سیرتها و مسیرتها» درباره زندگی‌نامه او دارد؛ مراجعه کنید.

[۱]. «قطر الندی و بل الصدی»، تصنیف ابن‌هشام انصاری (متوفی ۷۶۱ ق)، اثری است درباره دستور زبان عربی که در حوزه‌های علمیه برای آموزشی ادبیات عرب تدریس می‌شده است. (مترجم)

[۲]. الدره کتابی فقهی است که در آن سید بحرالعلوم مسائل علمی را در قالب ابیاتی منظوم بیان کرده است. (مترجم)

[۳] . رضاک رضاک لا جنات عدن و هل عدن تطیب بلا رضاکا