اسلام

مى‏‌توان ارزش‏‌هاى اخلاقی‌دينى‌‏اى كه طى شرايط عقب‏‌ماندگى چهره‌‏اى منفى گرفته، تصحيح و آنها را از چهرۀ منفى به چهرۀ مثبت شايستۀ اسلامى تبديل نمود. به‌عنوان مثال صبر، يک ارزش بزرگ اخلاق اسلامى است؛ اما همين ارزش، در نتيجۀ شرايط عقب‌‏ماندگى جهان اسلام، چهره‌‏اى منفى به خود گرفته است؛ زيرا صبر در اين شرايط به‌معناى خوارى و تحمل ناگوارى‌‏ها با روحيۀ بى‌‏تفاوتى و عدم تعامل با موضوعات مهم امت اسلام و دغدغه‌‏هاى بزرگ آن، تبديل شده است.

با اين وضعيت تا امت اسلام دركش را از صبر تغيير ندهد و باور نكند كه صبر، عبارت است از شكيبايى در انجام وظيفه و تحمل سختى‌‏ها در راه مقاومت در برابر ظلم و سركشى و صرف‌نظركردن از دغدغه‏‌هاى كوچک برای دغدغه‌‏هاى بزرگ، هرگز نخواهد توانست جنبشى فراگير را در حياتش محقق سازد: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ» (آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‏‌شويد، بى‏‌آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد؟).

هيچ مكتب اجتماعى به‌جز خود اسلام قادر نخواهد بود صبر را به خاستگاه راستين خود بازگرداند و امتى صابر را با مفهوم درست اسلامى آن پايه‌‏گذارى كند.

اسلام راهبر زندگی، ص٢٢۵.

اسلام یگانه نجات‌بخش بزرگ انسان‌ها از انواع ظلم و ستم و نظام طبقاتی و خودکامگیِ زشت است و می‌تواند انسان را از حکومت بت‌های اجتماعی که زاییده خودپرستی در جوامع بشری است رها کند.

بارقه‌ها، ص۲۹۴.

امام خمینی حفظه‌الله هیبت استعمار جهانی را درهم‌ شکسته است و پس از انقلاب امام، دیگر کشورهایی که خود را ابرقدرت می‌دانستند، ابرقدرت نخواهند ماند. پس از این، ابرقدرت حکومتی است که اسلام به‌پا خواهد کرد و ایران هستۀ اولیۀ این حکومت را شکل می‌دهد.

محمد باقر الصدر؛ السيرة و المسيرة في حقائق و وثائق، ج‏۴، ص١١٣.

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران، شهید محمدباقر صدر در اواخر عمر شریف خود با طرح سلسله مباحث « الإسلام یقود الحیاة؛ اسلام، راهبر زندگی» کوشید تا فراخور نیازهای فرهنگی و فکری جامعه اسلامی در سایه حاکمیت اسلام، پاسخی درخور به این نیازها ارائه دهد. او در این مباحث که شامل شش رساله است، اجمالی از مسائل مهمی را که امت اسلامی پس از پیروزی انقلاب و به دست گرفتن حکومت با آنها روبه‌رو است بیان کرده است؛ مباحثی چون دکترینی درباره پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی، طرحی از اقتصاد اسلامی، نقش انسان و امت در حیات سیاسی جامعه، تبیین منابع قدرت سیاسی از دیدگاه اسلام و بانک در جامعه اسلامی.

«المدرسة الإسلامية» بخش دوم این کتاب است. شهید صدر در آن کوشیده است اندیشه و مفاهیم اسلامی را که در دو کتاب اقتصاد ما و فلسفه ما به شکل تخصصی مطرح شده است در سطحی عمومی بازتاب دهد.

«رسالتنا»، بخش سوم از این کتاب، شامل مقالاتی است که با همین نام به‌عنوان سرمقاله‌هایی در مجله الاضواء به چاپ رسیده بود. این مجله در دهه پنجم قرن بیستم میلادی از سوی گروهی از علمای نجف اشرف منتشر می‌شد.

بخشی از گفتارهای شهید صدر درباره محنت و مصیبت.
بی‌شک بازخوانی این گفتارها در زمانی‌که جهان اسلام غرق در مصیبت‌های گوناگون است، آموزنده و راهگشا خواهد بود.
«… بیایید ـ قبل از اینکه به گذشته بازگردیم و به اینکه چه انجام داده‌ایم بنگریم ـ از مسأله اول آغاز کنیم، یعنی احساسمان نسبت به بلا. پیش از هر چیز باید این احساسات را پاک کنیم، باید احساسمان نسبت به بلا را اصلاح کنیم و آن را به یک احساس اسلامی تبدیل کنیم که آکنده از غیرت نسبت به اسلام باشد، نه غیرت بر منافع شخصی. آکنده از غیرت نسبت به کیان اسلام باشد، نه مملو از غیرت نسبت به این وجود و آن وجود و آن وجود دیگر؛ زیرا ـ آن گاه که ما در بحبوحه یک امتحان سخت و دردناک هستیم ـ تا زمانی که این احساس را نپالاییم، تا زمانی که نتوانیم حداقل در نبرد تغییر این احساس و ایجاد یک احساس پاک نسبت به امتحان، پیروز شویم، اگر نتوانیم حداقل همین مقدار ناچیز از وجودمان را تغییر بدهیم، چگونه میخواهیم خودمان را به عنوان یک مجموعه، بسازیم؛ چگونه میخواهیم مسلمانان را به عنوان یک مجموعه بسازیم؟ بنابراین، نقطه آغاز سخن، این احساس است، این احساسی که انسان مبتلا نسبت به مصیبتش دارد. این احساس چگونه است؟
خیلی وقت‌ها مصیبت و بلایی به وجود می‌آید و این بلا احساسات مختلفی را می‌آفریند و اگرچه این بلا، یکسان است اما بسته به تفاوت سطح دریافت‌ها، اندیشه‌ها، روحیه‌ها و گرایش‌ها، درجات و سطوح این احساسات فرق می‌کند و حتماً این اختلافِ احساس به اختلاف موضعی که شخص مبتلا نسبت به این مصیبت اتخاذ می‌کند، منجر میشود؛ (یعنی) بسته به کیفیت و چگونگیِ احساس، موضعی متناسب با آن احساس گرفته می‌شود …»

بارقه‌ها، ص ۴۶٧.

«سرمایه‌داری بیش از هر گرایش دیگری از دارایی اسلام باخبر است و می‌داند اسلام قدرتی نهفته در نفوس بشری دارد و از نظامی برخوردار است که جبروت سرمایه‌داری را از بین خواهد برد. از این رو سرمایه‌داری با هیچ چیز به اندازه اسلام نمی‌جنگد و از هیچ چیز به اندازه سیطره اسلام که یاور ضعیفان و آزادی‌بخش ملت‌ها است، نمی‌هراسد. به همین دلیل با همه توانش با اسلام جنگید و تلاش کرد همه عرصه‌ها را از اسلام خالی کند تا میدان برایش باز شود و بتواند استثمارگری کرده و حقوق ضعیفان را پایمال کند. در این راستا مسلمانان را نسبت به دینشان و اسلامشان، بی‌تفاوت ساخت و تلاش کرد اسلام را در نگاه مسلمانان به یک رابطه سطحی بین انسان و خدا تبدیل کند و همه مظاهر درخشان اسلام را که به‌شدت از آن می‌هراسد و منافع و اهدافش را تهدید می‌کند از آن بگیرد.»

بارقه‌ها، ص٣١٣.

… اسلام را به میدان‌های زندگی بیاورید تا انسان را از بردگی‌های اجتماعی برهاند و بگوید: «بنده دیگران مباش که خدا تو را آزاد آفریده است» و قانون مساوات و برادری را میان همه شهروندان اعلام کند و درباره مردم این‌چنین بگوید : «(مردمان) دو دسته‌اند یا برادران تواند در دین یا هم‌نوع تو اند در آفرینش» و بر سر ظلم و ستم فریاد برآورد که: «به خدا قسم داد ستمدیده را از ستمکار می‌‏گیرم، و افسار ستمکار را مى‌کشم تا به آبشخور حق وارد سازم، گرچه حق برای او ناخوشایند باشد».

بارقه‌ها، ص ٣٢۶.

… من احساس می‌کنم که تفاوت ظریف میان اسلام به‌عنوان یک دین با دیگر نظام‌ها دقیقاً در همین نقطه است؛ چه‌اینکه مهم‌ترین ویژگی اسلام، خودسازی بی‌پایان آن است؛ خودسازی که فرد و گروه را کنترل می‌کند و همواره آن دو را به کتاب خدا عرضه می‌دارد؛ خودسازی که عمر فرد را از عمر اسلام جدا می‌کند؛ وقتی من عمر خودم را از عمر دینم جدا می‌کنم، آرام می‌شوم و شتابان پی نتیجه نمی‌دوم که خودش به اندازه خواهد آمد. خدا نیز از من برای پیروزی حساب نخواهد کشید، بلکه «صدق» مرا محاسبه می‌کند؛ که او خود، در کتابش فرموده است : «لِیَجْزِیَ اللهُ الصّادِقینَ بِصِدْقِهِم؛ تا خداوند صادقان را به‌خاطر صدقشان پاداش دهد»(١) و «وَ مَا النّصْرُ إِلّا مِنْ عِنْدِ اللهِ؛ و پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است‏»(٢).

 

——————————————————-
(١) الأحزاب: ٢۴.
(٢) آل‌عمران: ١٢۶.

بارقه‌ها، ص ٢۶٠.

خداوندا! همواره به یاد ما بیاور که علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصلاه‌و‌السلام وقتی با عمرو‌بن‌عبدود می‌جنگید، وقتی لحظه‌ای برای خودش غضبناک شد، دست از کشتن عمرو‌بن‌عبدود کشید تا غضبش برای خداوند متعال بازگردد و برای خدا رنج بکشد.
خداوندا! همواره آن لحظه را به یاد ما بیاور تا همواره رنج و دردمان برای خدا باشد، نه برای خودمان، برای اسلام باشد، نه منافعمان، برای کل این کیان باشد، نه فقط وجود خودمان.

بارقه‌ها، ص۴۸۰.

ما در برابر خدای متعال نسبت به هر انسانی که از دین منحرف شود پاسخگو هستیم. ما نسبت به هر انسانی در دورترین نقطه جهان اسلام که علی‌رغم وجود امکانات، منحرف است، مسئول هستیم؛ چه برسد به آن کسانی که در وطن ما، در کشور ما و در میان مردم ما زندگی می‌کنند.
چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که از دعوت‌کنندگان به خدای متعال هستیم درحالی‌که در کشور ما کسانی وجود دارند که از اسلام هیچ چیز نمی‌دانند و ما اصلاً به آنها فکر هم نمی‌کنیم؟

بارقه‌ها، ص ۴٠.