تصاویر

قهرمان کارزار معنویت

همو که هیچ کس نتوانست به اندازۀ او روح انسانی را بالندگی دهد و به آن اوج محمدی برساند و هیچ اصلاح‌‌گری جز او نتوانست روح انسان را از باور کامل الهی سیراب سازد؛ باوری که غایتِ اندیشه‌‌ها در پرواز فکری و واپسین گام آدمی در تکاپوی حقیقت مقدس است و با رسیدن به آن، وجدان می‌‌آرامد و روح می‌‌آساید.

بدین‌‌سان، وی بزرگ‌‌ترین مربی روح انسان و یگانه راهبری بود که در زیر پرچم خود معنویت‌‌های روحی را در کارزاری که از نخستین روزهای حیات عقل در جهان ماده به پا خاسته است، به پیروزی جاودان بر قدرت‌‌های مادی رساند.

او قهرمان کارزار معنویت و مادیت بود که با رسالتش رسالت‌‌های آسمانی پایان یافت.

📚 فدک در تاریخ، ص۱۳۳.

حب خدا یا حب دنیا

ولاء قلب‌‏هاى ما، از آن كيست؟ محبت اين قلب‏‌هايى كه در سينه داريم مال كيست؟ آن عشقى كه حاكم، محور و مركز دل‏‌هاى ما است، چيست؟

خداى سبحان دو ولاء را در يك دل جمع نمی‌‏كند، دو عشق محورى را در يك قلب جا نمی‌دهد. يا حب خدا يا حب دنيا؛ در يك دل، حب خدا و حب دنيا در كنار هم قرار نمی‌گيرند. قلب‌هايمان را امتحان كنيم، به سراغ قلبمان برويم و امتحانش كنيم، آيا به عشق خداى سبحان زنده است يا با حب دنيا زندگى می‌كند؟
[…]

دنياى هارون الرشيد عظمت داشت، خودمان را با هارون الرشيد مقايسه كنيم. ما هارون الرشيد را صبح و شب، لعن و نفرين می‌كنيم؛ چون در عشق دنيا غرق شده بود؛ اما می‌دانيد هارون الرشيد در چه دنيايى غرق شده بود؛
[…]

به ما يك دنياى كوچك ناچيز محدود عرضه شده است؛ دنيايى كه خيلى زود پراكنده شده و از دست می‌رود، دنيايى كه وسعت دنياى هارون الرشيد را ندارد. هارون الرشيد به ابرها رو می‌كرد و می‌گفت: هرجا بباريد خراجتان را براى من می‌آورند. در راه اين‏چنين دنيايى موسی بن جعفر عليه السلام زندانى شد. آيا ما امتحان كرده‌ايم، اين دنيا دست ما آمده است و موسی بن جعفر عليه السلام را زندانى نكرده‌ايم؟ آيا خودمان را آزموده‌ايم؟ از خودمان پرسيده‌ايم؟

📚 بارقه‌ها، ص۳۹و۵۰.

[امروزه] اندیشه مادی و اندیشه الهی هر دو با عبور از دایرۀ حس موافق‌اند و از نظر هر دو آنها معقول است که برای رسیدن به شناخت و معرفت باید دو مرحله را طی کرد: مرحلۀ گردآوری داده‌های حس و تجربه و مرحله تفسیر نظری و عقلی آن داده‌ها. یگانه اختلاف میان اندیشۀ مادی و اندیشۀ الهی در نوع تفسیری است که در مرحلۀ دوم، به صورت عقلی از داده‌های متنوع علمی نتیجه‌گیری می‌شود. اندیشۀ مادی، تفسیری را در نظر می‌گیرد که وجود خالق حکیم را نفی می‌کند؛ اما اندیشۀ الهی، بر این باور است که تفسیر آن داده‌ها تنها زمانی می‌تواند قانع‌کننده باشد که شامل اقرار به وجود آفریدگار حکیم باشد.

دو گونه استدلال برای اثبات وجود آفریدگار حکیم بیان می‌کنیم که در هر یک از این دو، بر اساس داده‌های حس و تجربه و نیز تنظیم داده‌ها به وسیلۀ عقل نتیجه گرفته می‌شود که هستی، آفریدگاری حکیم دارد. نام گونۀ نخست را «دلیل علمی» یا «استقرایی» و نام گونۀ دوم را «دلیل فلسفی» می‌گذاریم…

📚 اعتقاد ما، ص۲۹.

اگر انسان وجدانی آزاد و رها می‌داشت…

انسان از دیرباز حتی پیش از اینکه به مرحله‌ای از تجرید فکری و فلسفی برسد یا به فهمی تکامل‌یافته از شیوه‌های استدلال دست یابد به خدا ایمان آورد و او را خالصانه پرستید و ارتباط عمیقی را با او احساس کرد.

این ایمان نه زاییدۀ تضاد طبقاتی بود، نه ساختۀ استثمارگران ستمگر برای استوار کردن استثمارشان و نه آفریدۀ استثمارشدگان ستمدیده برای عقده‌گشایی و کاستن از رنج هایشان؛ زیرا ایمان به خدا، پیش از تضادها و اختلافاتی از این‌دست در تاریخ بشر وجود داشته است.
[…]

اگر انسان، وجدانی آزاد و رها می‌داشت، ساده‌ترین گونه‌های استدلال بر اثبات وجود آفریدگار حکیم هم برای ایمان آوردن او کافی بود «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُون» (آیا از هیچ آفریده شده‌اند یا خود، آفریدگار خویش‌اند؟!) اما از دو قرن پیش تاکنون، اندیشه مدرن، مانع شده است وجدان بشر آزاد و بی‌آلایش بماند. به همین علت استدلال برای کسی که با اندیشه مدرن و شیوه‌های پژوهشی آن آشناست، باید عمیق‌تر باشد و به اشکال‌هایی پاسخ دهد که استدلال‌های ساده و بدیهی پاسخ‌گویی به آنها را بر عهده وجدان آزاد بشر می‌گذاشتند.

📚 اعتقاد ما، ص۱۶و۲۱.

اعتقاد ما؛ ایمان به پیام‌دِه و پیامبر و پیام

برخی از علمای بزرگ و بسیاری از طلاب و مؤمنان از من خواسته‌اند در زمینه‌ای که روزبه روز بر اهمیت آن افزوده می‌شود، به علمای گذشته اقتدا کرده و از روش نیکوی آنان پیروی کنم. علمای گذشته معمولاً همراه با رساله عملیه خود یا در ابتدای آن مقدمه‌ای مختصر یا مفصل برای اثبات وجود آفریدگار و اصول بنیادی دین می‌نوشتند؛ زیرا رساله عملیه بیانی اجتهادی از احکام شریعت اسلامی است – که خداوند متعال از سر رحمت بر جهان‌ها و جهانیان خاتم پیامبران را مأمور آوردن آن کرد – و این بیان، از اساس، بر پذیرش اصول بنیادی دین و تسلیم در برابر آنها مبتنی است. پس، ایمان به خدای پیام‌دِه و پیامبر و خود پیام، اساس محتوای هر رسالۀ عملیه و دلیل نیازمندی به آن است.

📚 اعتقاد ما، ص۱۵.

دلايل درنگ اميرمؤمنان علیه‌السلام برای نبرد سياسی با حکومت منحرف

چرا اميرمؤمنان علیه‌السلام برای فعاليت مستقيم در راستای نبرد سياسی تا پس از مرگ خلیفۀ دوم درنگ کرد؟ چرا در روزگار ابوبکر و عمر پا به نبرد نگذاشت؟

اميرمؤمنان علیه‌السلام اهتمام بسياری بر اين داشت که نبرد او نبردی ريشه‌ای و اعتقادی ديده شود که هدف آن نظريه است و نه شخص؛ و معلوم شود که او در اين نبرد در پی استحکام بخشيدن به نظريۀ حقيقیِ اسلام است، نه تحکيم [جايگاه] خود.

امام مصرّانه می‌خواست تا پندارها و بازتاب‌هايی که درباره نبرد ايشان در معرض ديد و لمس مردم قرار می‌گيرد، در سطح نبردی نظری و عقيدتی باشد، نه در سطح نبردی شخصی؛ چون اين موضوع از بزرگ‌ترين ابزار اثبات حقانيت نظريه‌ای بود که ايشان به‌دست می‌داد.

📚 امامان اهل بیت،‌ ص۱۹۱.

حکومت ابزاری برای برده‌سازی نیست

امام نظریۀ انسانیِ اسلام را با روشنیِ تمام توضیح داد، نظریه‌ای که از هرگونه تعصبِ نکوهیده به‌دور است؛ ایشان در سفارش به والی خود فرمود: «آنان دو دسته‌اند: یا برادر تو در دین هستند یا همتای تو در آفرینش».

ایشان در سخنی بسیار شگفت می‌خواهد مفهوم حکومت اسلامی را در ذهن مردم اصلاح کند. در سایۀ این سخن، حکومت اسلامی ابزاری برای برده‌سازی غیرمسلمانان و دشمنی با آنان نیست؛ بلکه مجالی است برای رعایت برادری دینی به‌طور خاص و برادریِ انسانی به‌طور عام.

گرایش اسلام به این نگاه انسانی در سطح شگفت و بی‌نظیری قرار دارد. آن‌چنان‌که علی علیه‌السلام که رئیس حکومت اسلامی است، زره خود را نزد فردی مسیحی می‌یابد و برای آنکه آن را از او بگیرد راهی ندارد جز آنکه همراه با او دربرابر قاضی بایستد.

📚 امامان اهل بیت، ص۳۸۲.

امیرمؤمنان علیه‌السلام برترین اسوۀ جهاد

امام علی علیه‌السلام برترین اسوۀ جهاد در راه هدف بزرگ اسلام بود. زندگی فرخندۀ ایشان از آنجا که در مسجدالحرام آغازش فرمود تا سرانجام که در خانۀ پروردگارش به شهادت رسید سراسر، لهیب نبردی مقدس بود که در راه دین، هیچ نرمی نداشت و در کارِ تکلیف، هیچ سستی نمی‌ورزید و در راستای حق، هیچ کندی نمی‌کرد و هیچ‌چیز را برتر و فراتر از ایثار و فداکاری نمی‌دید.

امام با دعوت اسلام هم‌روزگار شد و با روح و عقل و فکر و همه احساس و عاطفۀ خویش در آن درآمیخت و از نخستین ساعت از عمر فرخندۀ این دعوت با آن همگام شد؛ دعوتی که با قدرت و قوت آغاز شد تا تاریخ را بسازد و جهانی نو دراندازد و به‌دست انسان، رسالتی را که از برایش آفریده شده بود، برآوَرَد .

📚 امامان اهل بیت، ص۳۷۵.

دو نمود زندگی امیرمؤمنان علیه‌السلام

زندگی جهادگرانه امام دو نمود داشت:
باری ایستاد تا با قوای کفر نبرد کند؛ قوای کفرِ آشکار و بی‌پرده‌ای که اسلام را به‌عنوان یک دین و مبنا انکار و به‌عنوان یک دولت با آن دشمنی می‌کردند. امام با ایستادگی‌های بُرّای خود دربرابر آنان شگفت‌ترین پیروزی‌ها را برای اسلام و دعوت اسلام به ثبت رسانید.

بار دیگر در موضع جهادگرانۀ جاوید خویش در روزگار خلافت خود ایستاد تا ذهن مسلمانان را نسبت به مفاهیم اسلام اصلاح کند و سدی دربرابر کژروی از اهداف والا و نظامِ نمونۀ اسلام شود؛ یعنی دربرابر کجروان و تأویلگرانی که می‌خواستند نظام اسلام را بازیچۀ خود سازند و آن را فراخور اندیشه‌های جاهلی و شهوات پست خود تحریف کنند و شعارهای جدیدی سر دهند که هیچ پیوندی با اسلام نداشت.

📚 امامان اهل بیت، ص۳۷۷.