مصاحبه‌ها

شبکه اجتهاد به مناسبت درگذشت شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر گفت‌وگویی را با شاگرد این متفکر بزرگ شیعه، آیت‌الله محسن اراکی دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب، عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) و استاد دروس خارج فقه فرهنگ، فقه اقتصاد، فقه سیاست و نیزفقه نظام شهرسازی حوزه علمیه قم انجام داده است. ایشان سال‌ها در حوزه علمیه نجف از محضر اساتیدی نظیر آیات عظام حکیم، خویی، شهید محمدباقر صدر و… استفاده کرده و در حوزه علمیه قم نیز در درس آیات میرزا کاظم تبریزی، وحید خراسانی و سید کاظم حائری حضور یافته است. در ادامه متن کامل این گفت‌وگو تقدیم مخاطبان فرهیخته می‌گردد.

پرسش: برای شناخت بهتر شخصیت علمی شهید صدر و نظام فکری- اندیشه‌ای ایشان در برخورد با مسائل پیچیده اقتصادی و حکومتی چگونه بوده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم. در ابندا باید به این نکته اشاره کنم که تفکر شهید آیت‌الله صدر در همه عرصه‌ها از سه ویژگی برخوردار بود که ویژگی اول سازمان‌یافتگی بود.

ایشان در هر بحثی که وارد می‌شد حتی در فروع فقهی با یک تفکر سازمان‌یافته ورود به بحث می‌کردند و بخش‌های هر بحثی که مطرح می‌کرد با بخش‌های دیگر ارتباط منطقی داشت. آغاز، آغاز منطقی؛ تداوم بحث بر مبنای یک ارتباط منطقی و پایان بحث با یک نتیجه‌گیری منطقی همراه بود. این یکی از ویژگی‌های مباحث شهید صدر بود.

ویژگی دوم تفکر مرحوم شهید صدر ابتکار بود. در هر عرصه‌ای که وارد بحث می‌شدند، در آن عرصه اندیشیده‌ و آن را خالی از ابتکارات فقهی خود نگذاشته‌اند؛ و این البته مربوط به قدرت فکری ایشان یود که این توان را داشت که در هر عرصه‌ای وارد شود به ابتکار دست بزند. لذا  ایشان در همه عرصه‌های فکری که در آن به تفکر پرداخته‌اند، چه عرصه مباحث فلسفی، چه عرصه مباحث اصولی و فقهی، چه عرصه مباحث اقتصادی و چه عرصه مباحث منطقی، ابتکارات بسیار جالب‌توجهی داشته‌اند. این ویژگی دوم ایشان بود که ابتکار و ابداع است.

ویژگی سوم فکری ایشان هدف‌دار بودن افکارشان است؛ یعنی چنان نبوده که مرحوم صدر در هر عرصه‌ای که اتفاق بیفتد به تفکر اقدام کند؛ نخیر «گزینش» در اندیشیدن ایشان مطرح بوده و ایشان عرصه‌هایی را برای ابتکار و اندیشیدن انتخاب می‌کردند که فکر می‌کردند دارای اولویت است. همه عرصه‌هایی که ایشان وارد بحث شده‌اند عرصه‌های اولویت‌داری بودند که با یک بررسی به اولویت آن عرصه رسیده‌اند و بعد به آن پرداخته‌اند.

چه وقتی‌که به بحث فلسفتنا وارد شده‌اند و چه وقتی به بحث اقتصادنا و این کتاب ارزشمند وارد شده‌اند،‌ چه آن زمان که به‌عنوان یک مجتهد استاد در حوزه وارد مباحث اصولی شده‌اند، چه آن هنگام که وارد بحث منطق شدند و آن ابتکار و ابداع بی‌نظیر خود را در بحث استقرا مطرح کردند، در همه این عرصه‌ها با توجه به اولویت‌هایی که این عرصه‌ها داشته‌اند اقدام به تولید کار علمی و ابداع کرده‌اند.

با توجه به این سه ویژگی، ایشان در دوره‌ای وارد مباحث اقتصادی شده‌اند که تفکرات الحادی چه از نوع شرقی و چه غربی در سرزمین‌های اسلامی مسلط بود، یعنی بعد از جنگ جهانی دوم. البته این حملات کمونیستی مخصوصاً بعد از جنگ جهانی اول آغاز شد، اما بعد از جنگ جهانی دوم این تفکرات بر جهان اسلام یورش آوردند؛ تفکرات کمونیستی در بخش‌هایی از سرزمین‌های اسلامی و تفکرات لیبرالیستی و مادی گرایانه بر بخش‌های دیگری. هر دو تفکر در یک نقطه اشتراک داشتند و آن منزوی کردن دین و این‌که دین دیگر کارآمدی ندارد و باید دین را به طاقچه‌ها سپرد و باید برای حل مشکلات بشر راهی غیر از دین و ادیان الهی پیمود.

این تفکرات در جهان آن روز اسلام سیطره پیدا کرده بود و این معنا موجب شد که ایشان ابتدا به پایه‌های این‌گونه تفکر بپردازد و تفکر مادی را چه به نوع غربی و چه شرقی نقد کند که نتیجه آن «فلسفتنا» بود و بعد وقتی از نقد پایه‌های تفکر مادی فراغتی یافتند اقدام کردند به ساختن روبنا؛ یعنی آن تفکرات بنیادین فلسفی زیربنای کار بود و بعد شروع کردند به تولید روبنا. وقتی ما آن زیربنا را پذیرفتیم حال باید بگوییم تفکر الهی و ادیان الهی برای حل مشکلات اقتصادی بشر چه راهکاری ارائه می‌دهند. کار «اقتصادنا» ساختن این روبنا بود.

البته بنای ایشان این بود که به کار «اجتماعنا» هم بپردازند لکن به دلایلی ازجمله اینکه احتمال می‌رفت ایده‌های که در عرصه اجتماع مطرح کند با عکس‌العمل‌های نامناسبی از درون خود مجتمع‌های دین‌مدار مواجه بشود، ایشان ترجیح دادند ابتدا به عرصه اقتصاد بپردازند و الگویی از اقتصاد اسلامی ارائه بدهند و در فرصت مناسب‌تری به «مجتمعنا» بپردازند و ساختار سیاستی جامعه اسلامی را تشریح کنند. البته این توفیق برای ایشان حاصل نشد و فقط در دوران حصر، ایشان در این عرصه کار فراوانی کردند که متأسفانه نوشته‌های ایشان در بحث «مجتمعنا» به دست بعثی‌ها افتاد و نابود شد و ما نتوانستیم به این نوشته‌ها دست پیدا کنیم.

پرسش: گفته می‌شود نظریات اصولی شهید صدر تکمله‌ای بر علم اصول بوده و به تعبیری این کار تأسیس مرحله جدیدی در علم اصول است و همان‌طور که فرمودید ایشان ابداعاتی در این علم داشته این مطلب را اگر ممکن است توضیح دهید.

ابداعات ایشان در علم اصول دو جنبه دارد: یکی ابداعات ساختاری و دیگری ابداعات محتوایی و مضمونی.

ایشان مسائل علم اصول را توانست در یک ساختار منطقی مطرح کند و دو الگوی ساختاری برای مباحث اصول پیشنهاد دهد که از یک الگو در حلقات و از الگوی دیگر در درس خارج خود پیروی می‌کنند.

در یک الگوی ساختاری، خود نوع دلیل ملاک تقسیم‌بندی است و در الگوی دیگر دلیلیت دلیل یا نوع دلالت دلیل، ملاک تقسیم‌بندی است؛ به‌هرحال این کاری بود که ایشان انجام دادند. ما در مباحث اصولی با یک نوع ازهم‌گسیختگی مواجه بودیم، به این معنا که گاهی در نظر کسی که وارد مباحث اصولی می‌شد پیوند منطقی روشنی باهم نداشت مثلاً در مباحث الفاظ با مباحث حجج: مرحوم آخوند مباحث الفاظ را مقصدمقصد مطرح کرده‌اند و هیچ رابطه منطقی بین این مقاصد به نظر نمی‌رسد. در بحث حجج و امارات هم باز همین مشکل کم‌وبیش وجود دارد. لازم بود یک ساختار منطقی که بتواند رابطه بین این مباحث را توضیح دهد و این مباحث را در ساختار متفاوتی ارائه دهد، ایجاد شود که این کار را مرحوم صدر با همان دو الگو انجام داد.

در مباحث تعارض ایشان ابداعات بسیار ویژه‌ای دارند و این مبحث از مباحثی است که باید گفت ایشان بنیان نهاد و توانست مباحث تعارض را وارد مرحله جدیدی کند؛ هم از نظر محتوا و هم از لحاظ ساختار. در کل شایسته است که بگوییم مرحوم صدر اصول فقه ما را وارد مرحله جدیدی کرد. این مرحله جدید مرحله‌ای است که از دو ویژگی برخوردار است که هم از لحاظ ساختاری، منطقی و به‌هم‌پیوسته است و هم ازلحاظ محتوایی کارگشا و متناسب با نیازهای استنباط معاصر.

از لحاظ محتوا بسیاری از مباحث اصولی را ایشان با یک محتوای جدید و پرمایه دچار دگرگونی کرد. در آغاز مباحث الفاظ و بحث وضع که بنیاد مباحث اصولی را می‌سازد، ایشان نظریه‌ای در اصل رابطه لفظ و معنا ارائه می‌دهد و این رابطه بین لفظ و معنا را از آن رابطه اعتباری محض که در گذشته معنا می‌شد به یک رابطه فرا اعتباری و حقیقی و یک رابطه تکوینی تنبیه می‌کند و تعریفی از وضع ارائه می‌دهد که رابطه بین لفظ و معنا را توجیه کند. این ابتکار از این مباحث شروع شده تا تبیین حقیقت معنای حرفی؛ تا تبیین معنای حقیقت افعال و رابطه معانی فعل با معانی حرفی؛ تا سایر مباحث الفاظی؛ مثلاً در مباحث عام و خاص واقعاً ابتکارات ایشان در اینجا بی‌نظیر و ابداعات اثرگذاری است و در حقیقت مباحثی که ایشان در عرصه عام و خاص مطرح فرمود یک دگرگونی بسیار اثرگذار در مباحث عام و خاص است و هیچ عالمی قبل از ایشان در عرصه عام و خاص چنین تحقیقاتی را ارائه نکرده بود. همچنین در مباحث اطلاق و تقیید، در مباحث اجمال و تبیین و مسائل مربوط به مباحث الفاظ ابداعات ایشان بسیار اثرگذار و زیاد است.

در عرصه مباحث حجج هم به همین ترتیب است؛ چه تعریفی که ایشان از مبحث قطع و جایگاه آن ارائه دادند و چه مباحث حجج و تبیینی که ایشان از مسئله حق‌الطاعه کرده‌اند و بنیانی که ایشان تأسیس کرد. به‌هرحال ایشان روش معمولی را که مبتنی بر روش شیخ و بر مبنای برائت عقلی بود را نقد کرد و به‌جای این مبنا، مبنای «حق‌الطاعه» را بنیان‌گذاری کردند که این مبنا در مباحث علم اجمالی و اصل برائت شرعی و سایر مباحث حجج و اصول عملیه نقش دارد.

در مباحث تعارض ایشان ابداعات بسیار ویژه‌ای دارند و این مبحث از مباحثی است که باید گفت ایشان بنیان گذاشته و توانسته‌اند مباحث تعارض را وارد مرحله جدیدی کند؛ هم از نظر محتوا و هم از لحاظ ساختار. در کل شایسته است که بگوییم مرحوم صدر اصول فقه ما را وارد مرحله جدیدی کردد. این مرحله جدید مرحله‌ای است که از دو ویژگی برخوردار است که هم از لحاظ ساختاری، منطقی و به‌هم‌پیوسته است و هم ازلحاظ محتوایی کارگشا و متناسب با نیازهای استنباط معاصر.

پرسش: علت اینکه شهید صدر حلقات اصول را تدوین کردند همین گستردگی علم اصول بوده است یا اشکالی در روش طرح مسائلی اصولی می‌دیدند؟

این یکی از مشکلات مباحث اصولی است. مشکل دیگر این مبحث از لحاظ شیوه تدریسی است. در مباحث درس خارج نگاه ایشان تحقیقی است اما در حلقات نگاه ایشان تعلیمی است نه تحقیقی؛ یعنی برای طلابی که می‌خواهند وارد مباحث اصولی شوند. لذا نگاهی که ایشان در حلقات به علم اصول دارند نگاه یک فرد طالب علم فقه و اصول است و با این نگاه، ایشان این حلقات را تنظیم کردند.

یکی از مشکلات طلاب علم اصول تعدد کتب بوده که در روش‌ها متفاوت بوده‌اند. مثلاً وقتی معالم را می‌خواند با یک روش که مربوط به یک دوره از علم اصول بوده می‌خواند، وقتی وارد اصول فقه می‌شود روش دیگری؛ وقتی رسائل می‌خواند با روشی متفاوت و وقتی کفایه می‌خواند با روش دیگری. لازم بود نظمی به‌تناسب نیازهای طلاب رعایت بشود.

با توجه به رشدی که علم اصول مخصوصاً در مکتب علمی پیدا کرده، لازم است طلبه‌ها با این نگاه و به‌صورت تدریجی وارد علم اصول بشوند؛ در هر مرحله‌ای نگاهی به مرحله بعد و در مرحله بعد نگاه به مرحله قبل داشته باشد که قبلاً چه درس‌خوانده و در مرحله بعد تکمیل آنچه در مرحله قبل خوانده رعایت بشود. ایشان سه مرحله برای تعلم و آموختن مباحث اصولی تألیف کردند و برای هر یک از این سه مرحله کتابی برای آن مرحله تدوین کردند که حلقه اولی و حلقه ثانی و حلقه ثالثه را تشکیل داد.

نکته دیگر فاصله بین مباحث سطح و خارج بود. چون مباحث خارج مباحثی بودند که براساس ابداعات و ابتکارات اصولیون جدید تدوین می‌شد. ما بعد از مرحوم شیخ و آخوند، مدارسی در علم اصول داشتیم؛ مثل مدرسه محقق عراقی، مدرسه محقق کمپانی، مدرسه آقا ضیای عراقی و مدرسه میرزایی نائینی. بعدازاین مدارس هم بزرگواران دیگری آمدند و افزایش معتنابهی به مواد و محتویات مباحث اصولی افزودند که به‌هرحال طلبه‌ای که کفایه را می‌خواند و بعد می‌خواست وارد مباحث خارج بشود مواجه با یک‌فاصله می‌شد و مباحث خارج برای او ناآشنا می‌شد؛ این معنا مرسوم بود که طلبه سطح خوان باید چند سال در درس خارج حاضر شود تا بفهمد استاد چه می‌گوید چون مباحث کفایتین با مباحث خارج اصول و فقه فاصله بسیار زیادی داشت. لازم بود این فاصله پر شود یعنی طلبه برای درس خارج مقدمات ورود به درس خارج را در مرحله سطح فرا بگیرد.

برای پیوستگی بین مرحله سطح و مرحله خارج تأسیس حلقات بسیار لازم بود لذا در تدوین حلقات این نیاز مورد توجه ایشان بود.

پرسش: طبیعتاً نگاه شهید صدر تاحدودی خلاف اندیشه سنتی رایج حوزه نجف بوده است، با توجه به اینکه حضرتعالی چند سالی در نجف تحصیل کرده و در درس ایشان شرکت کرده‌اید، بفرمایید نگاه علمای نجف نسبت به نظرات شهید صدر چگونه بود؟ آیا به خاطر دارید که آقان به نظریات ایشان اشکالی کرده باشند؟

مرحوم شهید صدر تفکرشان کاملاً در چهارچوب مباحث متعارف حوزوی بوده است؛ ایشان چهارچوب مباحث حوزوی را وارد یک مرحله جدیدی کرد. فلذا تفکرات شهید صدر در حوزه نجف از سوی اکابر حوزه نظیر آیت‌الله خویی و دیگر بزرگان با اعجاب روبرو شده نه با نگاه تضاد یا نگاه جبهه‌گیری. البته همیشه در همه‌جا افرادی هستند که با هر نوع ابتکار و تفکر جدیدی مخالف باشند، در حوزه نجف هم افرادی بوده‌اند که به دلیل نو بودن افکار شهید صدر نسبت به این افکار جبهه می‌گرفتند اما بزرگان حوزه نجف و به‌خصوص آیت‌الله خویی که به‌نوعی زعیم حوزه علمیه نجف در دوره نسبتاً طولانی شناخته‌شده‌اند با ایشان موافق بودند.

باید توجه داشت که در تاریخ معاصر، مراجع مختلفی بوده‌اند اما دوره مرجعیت همگی از طول مرجعیت آیت‌الله خویی کم‌تر بوده است. هم مرجعیت ایشان طول عمر زیادی داشت که قریب سیسال ایشان مرجع به‌حساب می‌آمد و افزون بر این مرجعیت، طول عمر تدریس در حوزه بود که ایشان قریب به ۷۰ سال استاد مسلم حوزه بوده است. کسی که ۷۰ سال استاد مسلم حوزه باشد قریب ۵ نسل از اکابر حوزه را تربیت می‌کند، لذا ایشان تأثیری استثنایی در حوزه نجف و سایر حوزه‌ها داشته‌اند چون به‌هرحال حوزه‌ها باهم ارتباط داشتند و تأثیر ایشان بر حوزه قم و مشهد هم بوده است. درهرصورت آن احترامی که مرحوم خویی برای آقای صدر و تفکر وی قائل بود جایگاه آقای صدر را جایگاه مقبولی قرار داد؛ البته به‌هرحال عده‌ای تفکرات ایشان را قبول نمی‌کردند اما نمی‌توان این تفکرات مخالف را یک جریان غالب در حوزه نجف دانست هرچند این جریان بی‌تأثیر نبود اما جریان غالب هم نبود.

اگر ما امروز ادعا می‌کنیم یک فقه پویا و پاسخگو داریم این فقه پاسخ‌گو به دلیل این است که از یک روش استنباط قوی و منسجم و فراگیر برخوردار است. قطعاً نقش آقای صدر در این عرصه نقش مؤثری است.

پرسش: همان‌طور که حضرتعالی تأکید داشتید وجه بارز شهید صدر نگاه ژرف‌اندیشی ایشان است، در پایان بفرمایید این نگاه چه تاثیری در رشد و تعالی علوم دینی داشته است؟

اگر تفکر مرحوم آقای صدر نبود چه در عرصه فقه و چه اصول ما امروز با مشکل بسیار پیچیده‌ای نسبت به پاسخگویی نیازهای معاصر داشتیم یعنی اگر ما امروز ادعا می‌کنیم یک فقه پویا و پاسخگو داریم این فقه پاسخ‌گو به دلیل این است که از یک روش استنباط قوی و منسجم و فراگیر برخوردار است. قطعاً نقش آقای صدر در این عرصه نقش مؤثری است.

جنبه دیگر اینکه در خود فقه، این توانایی فقه معاصر ما و پاسخگویی قطعاً تأثیرات شهید صدر در عرصه فقه معاصر بیشترین تأثیر بوده؛ یعنی اگر ما در عرصه اقتصاد می‌گوییم ما تفکری داریم که می‌تواند پاسخگو باشد و ما در عرصه بانکداری می‌توانیم پاسخ‌گو باشیم، یا ادعا می‌کنیم در عرصه نظام سیاسی ما تفکر پاسخگویی داریم، در همه این عرصه‌ها تأثیرات ایشان روشن است و اثرانگشت ایشان در همه این عرصه‌ها مشهود است.

آیت الله محمد تقی شهیدی، شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تبریزی که سال‌هاست یکی از مهم‌ترین کرسی‌های تدریس خارج فقه حوزه علمیه قم را در اختیار دارد، با اشاره به نظرات اساتید درباره کتاب حلقات شهید سید محمدباقر صدر، گفت: حلقات خیلی کتاب خوبی است، بسیاری از بحث‌های بعد از کفایه در حلقات است که اگر کسی آن را بخواند چیزی از دست نداده است. بلکه به اعتقاد من نه‌تنها برای ورود به درس خارج خواندن حلقات طلبه را از رسائل و کفایه بی‌نیاز می‌کند، بلکه به تجربه طلابی که نظرات جدید را در مثل حلقات در سطح خوانده‌اند، در خارج موفق‌تر هستند. طلبه می‌تواند فرمایش‌های ایشان را مانند سایر بزرگان، در دروس خارج مراجعه و بررسی نماید.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، استاد محمدتقی شهیدی در جمع طلاب درس خارج فقه خود، با اشاره به طرح جدید تحول کتب درسی حوزه‌های علمیه که با انتقادات برخی از اساتید معظم روبرو شده است، گفت: می‌دانیم طلاب عمومی نمی‌توانند تمام مطالب مکاسب را فقط در ۴ سال با استاد بخوانند، مسلماً برخی بخش‌ها خوانده نمی‌شود و طلاب هم بعد از مدتی که متن شیخ را با دقت خواندند، می‌توانند بقیه بخش‌ها را خودشان درک کنند.

استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در ادامه بیان داشت: عمده اشکالی که وجود داشت و منجر به بیانیه‌ها از سوی اساتید محترم بود، این بود که برنامه تحول کتب درسی خوب به مدرسین توضیح داده نشد! لذا من با اصل این کار به عنوان جایگزین اختیاری مخالف نیستم، اما نه اینکه اجبار شود؛ چون اساس حوزه بر آزادی طلبه است و نیز طرح باید پخته باشد و هر کتابی در میان نیاید.

عضو هیئت استفتاء آیت‌الله سیستانی گفت: اکنون کتاب حلقات ‌الاصول در کنار کفایه الاصول آمده و طلاب مخیر هستند بین کفایه و حلقات انتخاب کنند، به نظرتان مراجع با این مخالف‌اند هستند؟ یا این مدرسین محترم اگر به آن‌ها درست انتقال داده شود که طلاب با خواندن حلقات بحث‌های خارج را بهتر می‌فهمند، یا حداقل برخی این‌طورند! آیا آن‌ها مخالفت می‌کنند؟! البته اینکه بعضی مراجع و اساتید بزرگوار اشکالاتی دارند، ما اصلا نسبت به آن اظهار نظری نداریم؛ شاید تغییر کتب درسی ایراداتی داشته باشد که من اصلا اطلاعی ندارم.

استاد شهیدی سپس افزود: معتقدم در دروس مقدمات قبل پایه ۷ هم تحریرالوسیله امام یا منهاج الصالحین اگر به آن شرح استدلالی مختصری اضافه شود، عدل تخییری می‌شود! چه لزومی دارد همه لمعه را بخوانند؟! اتفاقاً بزرگان زیادی روی منهاج الصالحین کار کرده‌اند و کتاب خیلی خوبی است. البته اگر همین منهاج الصالحین را همراه با استدلال‌های مختصری، ولو از کتب مرحوم آقای خوئی اضافه کنند، خوب است؛ چون اگرچه شهید اول و ثانی از مفاخر شیعه هستند ولکن فقه مربوط به آن زمان با آن اصطلاحات و استدلالاتی است که اصول پیشرفت نکرده بود؛ حال که اصول و فقه نیز پیشرفت کرده، خوب است که استدلال‌های جدید مطرح شود.

این شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تبریزی که سال‌هاست یکی از مهم‌ترین کرسی‌های تدریس خارج فقه حوزه علمیه قم را در اختیار دارد، با اشاره به نظرات اساتید درباره کتاب حلقات شهید سید محمدباقر صدر، خاطرنشان ساخت: حلقات خیلی کتاب خوبی است، بسیاری از بحث‌های بعد از کفایه در حلقات است که اگر کسی آن را بخواند چیزی از دست نداده است. بلکه به اعتقاد من نه‌تنها برای ورود به درس خارج خواندن حلقات طلبه را از رسائل و کفایه بی‌نیاز می‌کند، بلکه به تجربه طلابی که در درس خارج، نظرات جدید را در مثل حلقات در سطح خوانده‌اند، در خارج موفق‌تر هستند. طلبه می‌تواند فرمایش‌های ایشان را مانند سایر بزرگان، در دروس خارج مراجعه و بررسی نماید.

این استاد خارج فقه و اصول،  سپس تصریح کرد: بزرگوارانی که می‌گویند اگر کتاب روان باشد طلاب بی‌علم بار می‌آیند، حداقل من این را قبول ندارم! طلاب سطح باید مطالب را یاد بگیرند و کم‌کم در خارج توان رجوع پیدا می‌کنند.

استاد شهیدی در تکمیل سخنان خود گفت: این برداشت نشود که ما در قبال اساتید بزرگواری که با حسن نیت خود صحبت کردند، مطلبی را گفتیم کما اینکه حسن نیت دوستانی که می‌شناسم و دفاع از طرح کردند، برای من محرز است.

وی ادامه داد: عمده دغدغه اساتیدی که معترضند یکی نگرانی آینده و ادامه پیداکردن این تغییرهاست. این اساتید بزرگوار هم همین دغدغه را دارند که بعد چه می‌شود. با تجربه‌هایی که دارند، می‌ترسند که امروز بگویند حلقات و فردا روزی کتاب دیگری که مستوای علمی آن معلوم نیست، جایگزین آن شود. این دغدغه محترم است و ما آن را درک می‌کنیم. ولی بحث در روش برخورد با این دغدغه است.

این استاد مطرح حوزه علمیه قم افزود: دغدغه دیگر آن است که کتاب‌هایی که الان عدل قرار داده می‌شود، کتاب‌های پخته باشد و یا آنچه خوانده نشود فوائد علمی‌اش فوت شود. البته به نظر من در اصول، حلقات هست و عدل اختیاری‌شدن آن نسبت به کفایه مشکلی ندارد. من در این حد دفاع می‌کنم، اگرچه به بزرگان مخالف نیز احترام می‌گذارم؛ عرض می‌کنم در همین حد بپذیرند که طلابی که حلقات می‌خوانند، درس آن‌ها قبول شود و اساتیدی نیز که آن را درس می‌دهند، زحمت می‌کشند و مطالب دقیقی را بیان می‌کنند.

استاد شهیدی ضمن تاکید بر اینکه نباید این مسائل را سیاسی کرد، ابراز داشت: بزرگان و اساتیدی دغدغه دارند و از روی تدین مطالبی را بیان می‌کنند؛ شاید نمی‌توانند عبارات را واضح بگویند و لکن دغدغه‌ها را به ما گفته‌اند. عرض ما این بود که انکار مطلق باعث عدم قبول حرف می‌شود، بالاخره بعضی موارد را باید قبول کرد. باید با روش‌های صحیح با گفتگو و مانند آن، اساتید و بزرگان منتقد را قانع کرد، مثل همان چیزی که نسبت به اصول فقه مرحوم مظفر در برابر قوانین شد.

استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در خاتمه نسبت به برخی اساتید که معتقدند متن پیچیده علمیت طلبه را بیشتر می‌کند! پاسخ داد: بنده این مطلب را قبول ندارم؛ آقای صدر هم اول حلقه اولی از این جواب داده؛ اما بعضی اساتید معتقدند که باید متن سخت باشد تا طلبه سعی در فهم آن کند و بعد بتواند کتب دیگر را بفهمد. من این را قبول ندارم و می‌گویم که مثل این است که من به درس یک استاد بدبیان بروم تا ملا شوم! نه، درس آقای خوئی هم انسان را ملا می‌کند.

ابتکار مربوط به روش تعلیم و تعلم است. سابقاً طلاب، مراجعه به کتاب می‌کردند ولی امروز، می‌توانند از مقالاتی که در سرتاسر دنیا هست، استفاده کنند و درسشان را قوت ببخشند. همچنین می‌توانند از وسایل و ابزار جدید برای تعلیم و تعلم استفاده کنند؛ مثل‌اینکه از ویدئو پروژکتور استفاده کنند. درس‌ها را منظم کنند و از پاور پوینت استفاده کنند. حتی می‌توانند از این اسباب مجازی و سامانه‌ها استفاده کنند، کما اینکه در دنیا از این روش‌ها به‌صورت آنلاین استفاده می‌شود تا کسی که نمی‌تواند در کلاس شرکت کند و با قم، فرسنگ‌ها فاصله دارد، بتواند از درس‌ها بهره‌مند شود و محقق شود. باید تعلیم و تعلم را به‌روز کرد.

تولیدات علمی حوزه و تناسب آن با حجم انتظاراتی که از این نهاد می‌رود، بحث مهمی است که هر ازگاهی به بهانه‌های مختلف مطرح می‌شود؛ یکبار به بهانه بودجه دولتی حوزه‌های علمیه و بار دیگر، به بهانه‌ای دیگر. در این میان، برخی تولیدات علمی حوزه را بسیار پایین و در صفر می‌دانند و در مقابل نیز پاره‌ای، تا آنجا پیش می‌روند که حوزه امروز را به لحاظ تولیدات علمی، یکی از بی‌نظیرترین حوزه‌های طول دوران تشیع می‌انگارند. در این خصوص با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین علی‌اکبر ترابی شهرضایی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفتگو کردیم و شاخصه‌های تولید علم و ابتکار علمی در حوزه‌های علمیه را با وی به بحث گذاشتیم. مدیر مدرسه فقه و حقوق مجتمع امین جامعۀالمصطفی، ضمن انتقاد به برنامه‌ریزی حوزه برای طلاب، یکی از عوامل افت علمی در حوزه را اشتباه بودن روش تعلیم و تعلم دانست. مشروح این گفتگو به‌قرار زیر است:

 

آیا حوزه نسبت به زمان مرحوم آخوند به لحاظ تولید نظریات بدیع، با روند کاهشی مواجه بوده است؟

ترابی شهرضایی: گاهی بر فقه و اصول جمود می‌کنیم و فکر می‌کنیم که در زمان شیخ اعظم انصاری رحمه‌الله و مرحوم آخوند، آخرین درجات بدیع اصول گفته‌شده و هر چه می‌شد در فقه و اصول فکر کرد، فکر شده است. این تصور نادرست است. بله، مرحوم شیخ اعظم انصاری تغییرات شگرفی در زمان اصول ایجاد کرد و همچنین مرحوم آخوند، فلسفه را در اصول فقه داخل کرد، ولی این‌ تصور که کسی پس از این دو، نتوانسته است ابتکار جدیدی را به علم اصول اضافه کند درست نیست.

چیزی که در حوزه، بد جاافتاده این است که شخصی را قدیس می‌کنند و بعد هر کس خواست در مقابل این قدیس، حرفی بزند، مورد هجمه واقع می‌شود. بعضی حس می‌کنند در مقابل آن شخص، هیچ هستند و درک و فهم او را ندارند. این قدیس درست کردن که کسی جرئت نکند یک کلمه حرف بزند، کار اشتباهی نیست.

این بزرگان را چنین بزرگ کرده‌ایم که اگر کسی کوچک‌ترین نقدی داشته باشد، جرئت مطرح کردن نداشته باشد. ابتکاراتی که مرحوم خویی و مرحوم امام و بعدازاین دو بزرگوار، مرحوم شهید صدر در مباحث فقهی و اصولی داشته‌اند، بسیار زیاد است و از اموری بود که قدما زیر بار آن نمی‌رفتند ولی امروز به‌عنوان یک قول مطرح است. مثلاً آیا سیره عقلا حتماً باید متصل به زمان معصوم علیه‌السلام باشد تا دلیل باشد؟ امروز دیگر این حرف‌ها مطرح نیست. خیلی‌ها می‌گویند اگر شارع امروز بود او هم همین فکر را می‌کرد. مثلاً در معاملات جدیده که سیره عقلایی بر آن دلالت دارد، این سیره، متصل به زمان معصوم علیه‌السلام نیست؛ اما می‌گویند اگر شارع هم همین الآن بود، بر طبق همین سیره عمل می‌کرد و لذا سیره‌های مستحدث هم حجت است.

راحت‌ترین راه برای معاملات و مبادلات، همین روش بانکداری است. آیا اگر شارع الآن بود، با این روش مخالفت می‌کرد؟ آیا هنوز هم باید از طلا و نقره برای مبادلات استفاده کرد؟ یعنی اگر شارع الآن باشد، اسکناس را قبول ندارد؟ معاملات الکترونیکی و دیجیتالی که الآن در بازار مطرح است، مورد تائید شارع نیست؟ اینکه سیره عقلا در خصوص محدوده همان زمان معصوم علیه‌السلام باشد، قابل‌پذیرش نیست. امروز فقه باید به معاملات جدید، پاسخگو باشد. لذا خیلی از مسائل جدید که امروز پیش می‌آید و مسائل مستحدثه را جواب می‌دهند، بیانگر پیشرفت‌های علمی حوزه است؛ اما این پیشرفت‌ها به‌طوری نیست که مجموعه حوزه، جواب بدهد.

متکفل این بحث‌ها چند نفرند که تعدادشان از انگشتان دست تجاوز نمی‌کند. اگر به این لحاظ باشد که حوزه پاسخگوی نیاز روز است و اسم این را پیشرفت بگذاریم، در این صورت حوزه جوابگو است و روزبه‌روز، هم در فقه و هم در اصول، سؤال‌های جدید مطرح می‌شود و حوزه نیز پاسخگو است؛ اما اگر بدنه حوزه که همان قشر سنتی حوزه است را بسنجیم، باید گفت که حوزه واقعاً افت کرده است؛ چون همین چندنفری هم که می‌توانند به مسائل مستحدثه و مشکلات امروز پاسخگو باشند و در فقه و اصول فکر نویی دارند، خودشان کارکرده‌اند، نه اینکه حوزه آن‌ها را این‌گونه تربیت‌کرده باشد.

ای‌کاش حوزه‌ آیندگان را برای فقه معاصر تربیت می‌کرد. البته آقای اعرافی، برنامه‌ای دارد که بحث از فقه فردی به فقه حکومتی تبدیل شود. خود همین‌که می‌خواهیم فقه حکومتی را مطرح کنیم، ایده‌ای برای تمام مسائل مستحدثه است. چون قبلاً حکومت دست ما نبود ولی الآن که به دست ماست، نیاز داریم که یک بازنگری در فقهمان داشته باشیم، از طهارت تا دیات. مخصوصاً الآن که بحبوحه کم‌آبی داریم، باید فقه مصرف را تعیین تکلیف کنیم. باید تنظیم شود که چگونه باید مصرف کرد تا در آینده کمبود آب نداشته باشیم یا درختان را چگونه آبیاری کنیم تا با کمبود آب مواجه نشویم.

فقه حکومتی باید روابط مکلفین با دنیا و آنچه در آن هست را تنظیم کند؛ ولی بدنه حوزه که فقه سنتی است، واقعاً عقب است. همه اساتید حوزه باید پاسخگوی مسائل جدید باشند. همان‌طور که بر جواهر الکلام مسلط هستند، باید بر مسائل مستحدثه و پاسخ آن نیز مسلط باشند.

بنابراین ازاین‌جهت که روزگار ما، روزگار پرمسئله‌ای است و حوزه ولو تعداد اندکی پاسخگو هستند، حوزه در حال پیشرفت است؛ اما از این لحاظ که این تعداد انگشت‌شمار را کنار بگذاریم و بدنه حوزه را نگاه کنیم، باید گفت در حوزه، افت علمی داریم. یک‌وقت پای درس مرحوم شیخ و مرحوم آخوند، بالای هزار مجتهد نشسته بودند؛ اما از کسانی که امروزه در درس‌های خارج شرکت می‌کنند، چند نفر مجتهدند؟ باید اندیشه و چاره‌ای کرد. باید از فقه سنتی دست‌برداریم و یک جهش روبه‌جلو داشته باشیم و یک رنسانس علمی در حوزه‌ایجاد کنیم.

 

مراد شما از ابتکارات علمی چیست؟ اگر کسی سه اشکال را به چهار اشکال تبدیل کند، ابتکار است؟

ترابی شهرضایی: متعدد کردن اشکال، ابتکار نیست. در کتب قدما هم موجود است. ابتکار در دو چیز است. یکی اینکه بتوانند مشکلات را جواب بدهند؛ یعنی از همین روایاتی که مربوط به عصری است که وسایل امروزی نبوده است، از لابه‌لای کتاب و سنت، جواب مسائل و مشکلاتی که امروز موردنیاز بشر است را بدهیم. این ابتکار است. در قدیم که هیچ‌یک از اسباب تمدن، موجود نبوده است، سؤالاتی که از معصومین علیهم‌السلام، صورت گرفته، مطابق با همان زمانه بوده است. از طرفی معتقدیم که دین تا قیامت، جاودانه است و معتقدیم که «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» و معتقدیم که اهل‌بیت هر آنچه را لازم بوده فرمودند، حال یا به‌صراحت یا به ظهور یا به ایماء و اشارات. صراحت، مخصوص همان دوره است اما ایماء و اشاراتی که در روایات وجود دارد، می‌تواند پاسخگوی مسائل امروز باشد.

ابتکار دوم مربوط به روش تعلیم و تعلم است. سابقاً طلاب، مراجعه به کتاب می‌کردند ولی امروز، می‌توانند از مقالاتی که در سرتاسر دنیا هست، استفاده کنند و درسشان را قوت ببخشند. همچنین می‌توانند از وسایل و ابزار جدید برای تعلیم و تعلم استفاده کنند؛ مثل‌اینکه از ویدئو پروژکتور استفاده کنند. درس‌ها را منظم کنند و از پاور پوینت استفاده کنند. حتی می‌توانند از این اسباب مجازی و سامانه‌ها استفاده کنند کما اینکه در دنیا از این روش‌ها به‌صورت آنلاین استفاده می‌شود تا کسی که نمی‌تواند در کلاس شرکت کند و با قم، فرسنگ‌ها فاصله دارد، بتواند از درس‌ها بهره‌مند شود و محقق شود. باید تعلیم و تعلم را به‌روز کرد. بعضی از درس‌ها چندین سال است که تکرار می‌شوند.

مثلاً بحث طهارت که مطرح کردن آن در دوره حاضر، دور از شأن حوزه است، لذا باید بحث طهارت را به صورت روزآمد مطرح کرد. در بحث عبادات، مباحثی مثل مسجد را نیز باید به گونه دیگری مطرح نمود. الآن مثلاً در یک آپارتمان، طبقه هشتم را مسجد قرار می‌دهند. حال حکم طبقه‌های پایین و طبقه‌های بالا چگونه می‌شود؟ مثلاً در مسجدالحرام که محیط آن را توسعه داده‌اند، کیفیت اتصال نماز جماعت، چگونه است؟ این مسائل مستحدثه را باید پاسخگو باشیم. لذا کیفیت تعلیم و تعلم و سازمان‌دهی درس‌ها باید به‌روز شود. خیلی از درس‌ها هست که ممکن است هیچ‌کس تا آخر عمر، به آن احتیاج پیدا نکند، مثل بحث منزوحات بئر؛ از این مباحث نباید در حوزه سخن گفت. از طرفی باید خیلی از مسائل جدید وارد فقه شود.

 

دلیل ماندگار شدن متونی مانند کفایه الاصول و رسایل و مکاسب به‌عنوان متن درسی حوزه‌های علمیه چیست؟ آیا دلیل، صرف قوت علمی این کتاب‌هاست یا فقدان کتب جایگزین یا مقاومت درونی زعمای حوزه در مقابل‌تغییر؟

ترابی شهرضایی: یکی از دلایل باقی ماندن این کتب، بیش از حد بزرگ کردن مؤلفین آن‌هاست. این تصور که کسی در رتبه و پایه این‌ها وجود ندارد، باعث ماندگاری کتب این بزرگواران شده است. این مسئله باعث شده که این کتب در رتبه‌ای باقی بمانند که گویا بعد از کتاب الله و سنت ائمه (ع)، این کتب نیز قابل‌تغییر نیست.

علاوه بر این، اساتید با این کتاب‌ها عادت کرده‌اند و حاشیه و شرح برای این کتب زیاد نوشته‌شده است و لذا این کتاب‌ها، لقمه آماده است؛ و الا اگر بگوییم حلقات شهید صدر در حوزه خوانده شود، پذیرش آن برای برخی اساتید دشوار است؛ زیرا ایشان عباراتی را به‌کاربرده که فهم معنای آن بسیار مشکل است، چون بر اساس اسلوب جدید نگاشته شده است؛ لذا اساتید از تدریس آن تحاشی دارند. از طرفی حوزه از مکالمه عربی هم تهی است. اگر مکالمه عربی، درست شد و طلاب بر مکالمه عربی روز مسلط شدند، آن‌وقت می‌شود کتاب‌های قدیمی را کنار گذاشت و کتاب‌های جدید را مطرح کرد؛ اما چون ما از مکالمه عربی به دوریم و از زبان روز عربی، محرومیم، کتاب‌هایی که بر اسلوب عربی جدید نوشته‌شده است را نمی‌پذیریم.

نکته‌ی دیگر این است که معاصرین، برای خودشان ارزش قائل نیستند. مثلاً حضرت آیت‌الله سبحانی کتاب‌های جایگزین بر رسایل و کفایه نوشته‌اند؛ ولی در حوزه جا نمی‌افتد؛ چون تصور این است که آقای سبحانی در حد مرحوم شیخ و مرحوم آخوند نیست. یک باور اشتباهی که از همه این موارد مذکور بدتر است و در ذهن اساتید هست این است که اگر کتاب، مغلق باشد، فهم طلبه را بالا می‌برد، درحالی‌که علم امروز، عکس این را ثابت کرده است. مغلق بودن کتاب، نشان‌دهنده عمق نیست، بلکه مطلب باید عمیق باشد. از آن‌وقتی که در دنیا، رنسانس اتفاق افتاد و مطالب را ساده کردند تا همه بفهمند، اختراعات و نوشته‌ها زیاد شد.

مرحوم آقا ضیاء عراقی، فرموده بود کتابی از کفایه مغلق‌تر نیست؛ ولی کتاب مقالات الاصول را نوشت که از کفایه پیچیده‌تر است. خدا به طلاب رحم کرد که آن کتاب جا نیفتاد. اما محاضرات و مصباح الاصول آقای خویی که یک دوره اصول است، بسیار سلیس و روان است و لذا مورد مراجعه طلاب قرار می‌گیرد.

اگر کتاب‌ها بر اساس علم روز، سلیس و روان باشد، مشکل حل می‌شود. دانشگاه‌ها، هرچند سال، کتاب‌های خود را عوض می‌کنند، ولی ما اجازه نمی‌دهیم کتاب مکاسب که مال صد و پنجاه سال قبل است و مناسب با احکام آن موقع است، عوض شود. مدام می‌گویند امهات مسائل در این کتاب هست، در حالی که می‌توان این قواعد را به صورت آسان‌تری نیز در اختیار طلاب قرار داد.

اساتیدی که مکرر، مکاسب را درس می‌دهند، ممکن است از مکاسب چیزی فهمیده باشند اما نوع طلاب این‌طور نیستند. مکاسب کتاب درسی نیست. امروز باید کتاب‌های جدید نگاشته شود. در کتب جدید نیز ابتدا باید اهداف هر کتابی معلوم شود، بعد سؤالاتی که مجهولات ماست و بناست آن درس به آن پاسخ بدهد، معلوم باشد. درس هم باید به‌گونه‌ای باشد که بتواند این مجهولات را پاسخ دهد. اگر طلبه بتواند آن مجهولات را حل کند، می‌تواند مجهولات دیگری که در کتاب مطرح نشده را نیز جواب بدهد؛ اما مشکل طلاب ما در مکاسب و رسایل ارجاع ضمیر و فهم نکات در «فافهم» و حل مطالب شیخ است.

بعضی می‌گویند حوزه دویست فرهیخته دارد و به این تعداد هم افتخار می‌کنند. آیا حوزه‌ای که هشتاد هزار طلبه دارد، فقط باید دویست نفر فرهیخته داشته باشد؟ آیا این کثرت مقالاتی که در مجلات چاپ می‌شود و معمولاً هم کپی‌برداری است، باعث افتخار است؟ آیا این‌همه سرمایه، باید این مقدار نتیجه داشته باشد؟ این‌که خسران است. چرا نتیجه نمی‌دهد؟ چون کتب، بر اسلوب درسی نوشته‌نشده است. اساتید هم چون عادت به این کتاب‌ها کرده‌اند و این کتاب‌ها قدیس هم شده و فکر می‌کنند اگر مطلب ساده باشد، طلاب بی‌سواد می‌شوند، حاضر نیستند دست از این کتاب‌ها بردارند. مثلاً چرا به‌جای لمعه، تحریر الوسیله خوانده نشود؟ فتاوای امام، حداقل به‌روز است و بعضی از شاگردان امام نیز با ایشان هم‌نظر هستند و اگر کسی به آن فتوا عمل کند، مجزی است. چه لزومی دارد که ما جواهر را بخوانیم و منهاج یا مبانی تکمله المنهاج را نخوانیم.

چه اشکالی دارد که به‌جای رسایل، مصباح الاصول مرحوم خویی را بخوانیم؟ باید همان کتاب را درسی کنیم و در ابتدای هر درس سؤالات را مطرح کنیم و در آخر درس هم سؤالات را مطرح کنیم تا طلاب بتوانند پاسخگو باشند و افراد محقق و مدقق پرورش پیدا کنند. یک‌وقتی نقل می‌کردند در یک محله اصفهان، چند نفر مجتهد وجود داشت، اما الآن در کل اصفهان، پنج نفر مجتهد نداریم. در اکثر دهات ایران، مجتهد وجود داشت؛ اما الآن چطور؟ باید نحوه تعلیم و تعلم را از نو برنامه‌ریزی و ساماندهی کنیم. بحث مدرک‌گرایی در حوزه را نیز باید کنار گذاشت.

 

منبع: پایگاه اجتهاد