فدك في التاريخ
راشل کنتز فیدر، پژوهشگر بنیاد پژوهشی موشه دایان (وابسته به دانشگاه تلآویو) در طرحنامۀ دکترای خود که آن را در مجله مطالعات خاورمیانه بریتانیا منتشر کرده است، مینویسد: «تألیف این کتاب از سال١٩۴۶ آغاز شده است؛ سالی که صدر از کاظمین به نجف مهاجرت کرد تا تربیت دینیاش را آغاز کند. او بهرغم سن کم، بلوغ فکریاش را ثابت کرده بود؛ زیرا پیشتر در اوان نوجوانی در مباحث فلسفی و حقوقی تسلط پیدا کرده بود… گفتاری تاریخنگارانه و محققانه دربارۀ اختلاف نظر بر سر فدک، بخش اصلی این کتاب است؛ زیرا تاکنون تحقیقی نقادانه و جدی در این موضوع انجام نشده است. منابع اندکی درباره این واقعه هستند که نوعاً به حواشی پرداختهاند و یا واقعیتها درباره نزاع فدک را خیلی ساده بیان کردهاند… مرنیسی و کورتز و کالدرینی به اختصار اشاره کردهاند که علی شریعتی در بیان نظرش درباره فاطمه بهعنوان الگوی زنان، ماجرای فدک را هم بیان کرده است. کتاب او که مکرراً به «فدک در تاریخ» صدر هم استناد میکند، به فدک در بستر نیازهای زن مدرن مینگرد؛ یعنی آگاهی و مبارزه برای گرفتن حقوق اجتماعی و سیاسی خود».
راشل کنتز در تحقیق خود ابتدا به پژوهشهای انجامشده دربارۀ اندیشه و شخصیت شهید سید محمدباقر صدر در جهان پرداخته و سپس کتاب «فدک در تاریخ» را به نقد و تحلیل گذاشته و نقش تاریخ و جامعه درباره صدر در شکلگیری این کتاب و سپس تأثیرگذاری این کتاب بر شیعیان را بررسی کرده است.
صدر چنانکه کنتز میگوید این کتاب را در نوجوانی خود نوشته است. احمد ابوزید العاملی در کتاب «محمدباقر الصدر؛ السیره والمسیره فی حقائق ووثائق» پس از بررسیهای متعدد و نقد نظرات مختلف درباره سال دقیق تألیف این کتاب، چنین نتیجه میگیرد: «احتمالاً شهید صدر از فرصت تعطیلی دروس در ماه رمضان سال ١٣۶٧ق. (١٩۴۶م) استفاده کرده و کتاب فدک در تاریخ را نگاشته است… شهید صدر در آن زمان صرفاً این کتاب را بهعنوان یادنامهای از مرحله علمی خود در آن دوران نوشته است، چنانکه در پاسخ به یکی از شاگردانش درباره علت تألیف این کتاب میگوید: «من مطالب این کتاب را در دوران کودکیام نوشتهام و دلم میخواست خاطرهای از آن دوران داشته باشم و برای همین این کتاب را تألیف کردم». البته این کتاب تا سال ١٣٧۴ق. به چاپ نرسید».[۱]
این کتاب اگرچه در نوجوانی صدر (١٣سالگی) تألیف شده، یکی از عمیقترین و دقیقترین کتابهایی است که در تحلیل بخشی از زندگانی حضرت زهرا سلاماللهعلیها به نگارش درآمده است. فدک در این کتاب نقش تنهای تنومند از پژوهشی پُرشاخه را ایفا میکند؛ پژوهشی که در ۵ فصل سامان مییابد و با نظمی خاص افزون بر نقل و نقد دقیق ماجرای فدک، به موضوعاتی عمیقتر در اندیشۀ دینی نیز میپردازد؛ تاآنجاکه شاید بتوان گفت که اساساً صدر فدک را بهمثابه دستمایهای برای بررسی نوع برداشت مسلمانان صدر اسلام از معنای دین، برگزیده است و ازاینرو همانقدر که این کتاب ماهیتی تحلیلیتاریخی دارد، میتواند پژوهشی در حوزۀ فلسفۀ دین نیز قلمداد شود. شاخههای این پژوهش، در عین اختصار، گسترۀ پُردامنهای دارد و برای مثال به دیدگاههای شخصیتهای صدر اسلام در حوزههایی مانند اقتصاد نیز میپردازد: «از همینجا، باور این دو خلیفه دربارۀ مالکیت خصوصی نیز آشکار میشود. آن دو بر این باور بودند که خلیفه حق دارد اموال مردم را مصادره و برای امور کشور و مصارف عمومی دولت مصرف نماید، بیآنکه به آنان عوض بپردازد یا از ایشان اجازه گیرد. بنابراین، هرگاه حکومت به اموال و داراییهای یکی از افراد جامعه نیاز داشته باشد، وی بر آن مالکیت ندارد».[۲]
علامه شهید سید محمدباقر صدر در فصل اول کتاب با نگارشی خیالانگیز و تصویرپرداز، چکیدهوار اشارهای به شرححال حضرت فاطمه سلاماللهعلیها پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میکند و حرکت او برای ستیز درباره فدک را به نمایش میکشد. در فصل دوم گزارشی دقیق و تفصیلی از آنچه بر فدک در طول تاریخ گذشته بهدست میدهد و با دلایلی انکارناشدنی اهمیت و جایگاه مادی و معنوی فدک را تبیین میکند. سپس در فصل سوم به گزارش ماجرای فدک پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میپردازد. او در این فصل از پی نقد بر نوشته استاد عباس محمود عقاد درباره ماجرای فدک، شیوۀ علمی شایسته و رویکرد خود در این پژوهش را مشخص میکند و بهشکل ضمنی مغفولنگهداشتن این بخش از تاریخ و بیاهمیت جلوه دادن آن را در نوشتههای شماری از پژوهشگران تاریخی، به پرسش و چالش میکشد. او در این فصل ریشههای تاریخی و زمینههای عاطفی مخالفت حضرت زهرا سلاماللهعلیها با خلیفۀ اول را برمیشمرد. افزونبراین، به جنبههای سیاسی این حرکت که آن را انقلابی بر ضد قدرت حاکم میداند، میپردازد و میگوید: «اگر کسی ماجرای فدک و تحولات و گونههای مبارزاتی آن را به دقت بررسی کند، رویدادی از قبیل مطالبۀ یک زمین را در آن نمیبیند؛ بلکه مفهومی گستردهتر در ذهنش تجلی مییابد؛ مفهومی که خواستهای بلندهمتانه را در دل خود دارد که برانگیزانندۀ انقلاب است و در پی بازپس گرفتن قدرت غصبشده و حاکمیت ازدسترفته و شکوه بزرگ و بهراهآوردن امتی است که به قهقرا بازگشته بودند. برایناساس، فدک مفهومی نمادین دارد که به معنایی بزرگ اشاره میکند و مقصود از آن، فقط همان قطعهزمین غصبشده در حجاز نیست. و همین معنای نمادین فدک بود که آن مبارزه را از یک دادخواهی عادی با افقی محدود و دایرهای تنگ، به انقلابی با قلمروی وسیع و آفاقی گسترده تبدیل نمود». بررسی وقایع سقیفه، تحلیل وضعیت گروههای سیاسی مختلف پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و تبیین اقتضائات جایگاه امام علی علیهالسلام و حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در موضعگیریها، از جمله بحثهایی است که در این فصل دستبهدست هم میدهند و جلوهای شکوهمند از پژوهشی دقیق و خردپسند درباره یکی از مناقشهبرانگیزترین فصول تاریخ اسلام را به نمایش میگذارند.
صدر در فصل چهارم، بخشهایی از سخنان حضرت زهرا سلاماللهعلیها در خطبۀ مشهور فدکیه را گزینش میکند و آنها را به شرح میگذارد. این فصل که با وصف فاطمه سلاماللهعلیها از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آغاز میشود، سخنان آن حضرت را بهمثابۀ منشوری اعتقادیفقهی و سپس درسنامهای سیاسیاجتماعی تبیین میکند و بهرغم آنکه بخشی اندک از آن خطبه را نقل میکند، روح حاکم بر همۀ آن را بهخوبی روشن میسازد.
صدر با فصل پنجم کتاب، دادگاهی برپا میکند و شکایت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها از خلیفه اول را طرح و پاسخها و ادعاهای خلیفه اول را در بوتۀ نقد میگذارد. او در این فصل که مجموعهای از بحثهای فلسفی، زبانی، حدیثی، اصولی و فقهی را در خود دارد، قدرت علمیاش را بهرخ میکشد. مبانی مختلف علمای شیعه و سنی در موضوعات گوناگون را نقل و نقد میکند. برای نمونه در ضمن بررسی معانی مختلف حدیثی که خلیفۀ اول دربارۀ ارثگذاری انبیا به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نسبت داده است به بررسی حقیقت معنای ارثگذاری پرداخته و مینویسد: «در حقیقت، مال از فرد ارثگذارنده به فرد ارثبرنده انتقال مییابد و علم و نبوت بهصورت حقیقی انتقال نمییابند. براساس نظریۀ اتحاد عاقل و معقول میتوان بهطور کاملاً واضح نشان داد که انتقال علم ممکن نیست. اما اگر به مغایرت وجودی میان عاقل و معقول اعتراف کنیم، باید گفت: در تجرّد صورتهای علمی و اینکه آنها بهنحو صدوری، قائم به نفس هستند، هیچ تردیدی نیست؛ یعنی معلول نفس هستند و معلول واحد بهحسب ذات – نه فقط به مجرد اتصال – به علت خویش وابسته است و هویتش با آن ارتباط دارد. پس محال است که به علتی دیگر انتقال یابد…» او هریک از مبانی مختلف فلسفی در اینباره را در پاورقی بهشکلی مختصر شرح میدهد و سپس وقتی به مباحث فقهی و اصولی کتاب میرسد در مقام عذرخواهی از مخاطبان مینویسد: «من پوزش میجویم که در این اثر از اصطلاحات علمی رایج در مباحث منطقی و فلسفی و فقهی و اصولی، جز به هنگام ناچاری، بهره نمیجویم؛ زیرا میکوشم تا مباحث این فصل برای افراد غیرمتخصص در این زمینهها نیز قابل فهم باشد». این مهم، یعنی قابل فهم بودن کتاب برای مخاطب عمومی، بهرغم وجود مباحث تخصصی مختلف در آن، تا حدی زیادی محقق شده است و بیشک همه علاقهمندان به مباحث تاریخ اسلام از این کتاب سود میبرند، اما کتاب بهگونهای عمیق نوشته شده است که هر کس بهاندازه بهرهای که از علوم اسلامی دارد، میتواند تا عمق بیشتری از این کتاب پیش رفته و بهرهبرداری کند.
آیتالله سید کاظم حائری در مقدمۀ «مباحثالاصول» خود، در بیان رتبه والای علمی این کتاب به نقدهایی که علامه صدر بر برخی از نظرات فقهی بزرگان شیعه مانند صاحبجواهر و آقاضیاء عراقی داشته، اشاره کرده است. یکی از آنها نقد شهید بر استدلال صاحبجواهر بر نافذ بودن علم قاضی در مقایسه با بینه است. وی در اینباره مینویسد: «البته به باور من، این دلیل [با آنکه در اینجا به سود سخن ماست] ضعفی ماهوی دارد؛ زیرا در آن، مقایسۀ میان بیّنه و علم حاکم در نسبت با متن واقعیت صورت نپذیرفته، بلکه تنها میزان تأثیر هریک بر ذهن و جان حاکم در نظر گرفته شده است. در این حال، چنین نتیجه گرفته شده که علم از بیّنه قویتر است؛ با این استدلال که یقین از ظن قدرتی بیشتر دارد. اما حقیقت آن است که در این مقایسه باید ملاحظه شود که در هر دادرسی کدامیک از این دو اصولاً برای دستیابی به حقیقت مطلوب شایستهتر است. در اینگونه مقایسه، علم حاکم بر بیّنه برتری نمییابد؛ زیرا همانسان که بیّنه گاه به خطا میرود، علم حاکم نیز دچار خطا میشود. پس این هر دو در نگاه شرع یکسان هستند و در معرض لغزش و اشتباه قرار دارند».
چهبسا همین مباحث سبب شده است که علامه سیدعبدالحسین شرفالدین (صاحب کتاب شریف المراجعات) با مطالعه همین کتاب به اجتهاد سید محمدباقر صدر گواهی بدهد. فرزند علامه شرفالدین میگوید: پس از آنکه کتاب فدک به پدرم رسید، ایشان کتاب را مطالعه کرد و پس از اتمام کتاب آن را بست و گفت: «أشهد بالله أنّه مجتهد؛ به خدا سوگند که او مجتهد است».[۳]
گذشته از محتوای کتاب، ادبیات و نوع استدلال آن نیز بخشی دیگر از اهمیت و نمونه نوآوری آن است. صدر درباره موضوعی که در قلمرو مسائل اختلافبرانگیز مذهبی قرار میگیرد، بهگونهای قلم زده است که درعین حفظ رویکردهای مذهبی، ادبیات آن ویژۀ شیعه نیست و میتوان آن را بهراحتی در اختیار اهلسنت قرارداد تا بدون تحریک حساسیتهای مذهبی، بهشکلی دقیق با نظر شیعیان درباره ماجرای فدک آشنا شوند.
التشیع و الإسلام
استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر در روند فکری و علمی خود، با واقعنگری و توجه به جریانها و رویکردهای کلان و مکاتب بزرگ در جهان فعالیت میکرد. کتابهایی چون فلسفتنا و اقتصادنا، جلوهای از این توجه و آگاهی است؛ کتابهایی که در دوران خود، انقلابی فکری را رقم زدند و یکتنه توانستند در برابر هجمههای سخت فکری که از غرب و شرق بر جهان اسلام وارد میشد، بایستند. اما این کلاننگری و توجه به مکاتب بزرگ سبب نمیشد که شهید صدر به اتفاقات جزئیتر در عرصه معرفت توجه نداشته باشد. او با دقت آخرین دستاوردهای اندیشمندان را رصد میکرد و متناسب با وظایف خود نسبت به آنها اقدام مینمود. در این راستا یکی از روشهای او برای تصحیح یا تکمیل دستاوردهای فکری اندیشمندان اسلام، نگارش دیباچه بر کتابهای آنان بود و از این رهگذر در صورت امکان، کاستیها یا کژیهای کتاب را در نوشتهای مختصر برطرف مینمود و بدینسان آسیبهای احتمالی را از بین میبرد. «پژوهشی درباره ولایت» نمونهای از این حضور پویای شهید صدر در عرصه علمی است؛ کتابی که در زمان خود با استقبال کمنظیر اندیشمندان مواجه شد و برخلاف حجم کوچکش، تأثیراتی بزرگ را در پی داشت.
شهید صدر ابتدا این کتاب را به عنوان دیباچهای بر کتاب «تاریخ الشیعه الامامیه و اسلافهم؛ منذ نشأه التشیع حتى مطلع القرن الرابع الهجری» تألیف دکتر عبدالله فیاض نگاشته است. دکتر فیاض در سال ١٩٧٠م (١٣۴٨ش) این کتاب را تألیف کرد و در آن به موضوع پیدایش شیعه و مراحل حیات آن در طول تاریخ پرداخت. به نظر میرسد استاد شهید ضمن آنکه این اثر را کتابی ارزشمند یافت، در آن اشکالاتی اساسی دید و برای رفع این اشکالات، تصمیم گرفت با نوشتن مقدمهای بر کتاب، نگاهی دیگر را جز آنچه مؤلف در تحلیل شکلگیری شیعه گفته است به خوانندگان ارائه کند.
این دیباچه با استقبال مؤلف روبهرو شد و او آن را پیش از مقدمه خود در کتاب به چاپ رساند و خود در مقدمهاش نوشت:
«به حکم وفا باید از علامه گرانقدر سید محمدباقر صدر که لطف کرد و بر این کتاب مقدمه نوشت و نظرات ارزشمندش را درباره شیعه و تشیع شرح داد، تشکر کنم. ایشان اشاره کرده است که برخی از نظراتش با نظرات من در این کتاب اختلاف دارد. من بسیار خوشحال شدم که دیدم برخی، نظراتی متفاوت با شماری از دیدگاههای من در این کتاب دارند؛ زیرا اختلاف سازنده است و…».
سه سال بعد این مقدمه بهشکل مستقل و با نام «التشیع و الاسلام» به چاپ رسید و بدینسان فصلی جدید را در پژوهش درباره مسئله ولایت در اسلام گشود.
پس از انتشار التشیع و الاسلام، حجتالاسلاموالمسلمین شیخ علی حجتی کرمانی این کتاب را _ در سال ١٣۵٢ش _ ابتدا با نام «تشیع و اسلام» و سپس با نام «تشیع مولود طبیعی اسلام» به فارسی ترجمه کرد. با انتشار کتاب، دکتر علی شریعتی آن را مطالعه کرد و نقدهایی را درباره آن برای مترجم فرستاد؛ نقدهایی که به دو بخش تقسیم میشد؛ ستایشِ نیمۀ اول کتاب (تشیع چگونه پدید آمد) و اشکالاتی درباره بخش دوم آن (شیعه چگونه پدید آمد) که در واقع نگرانیهای دکتر شریعتی از برداشتهای احتمالی از برخی عبارات آن بود. خود او در این باره مینویسد: «بیشک این مسائل نه بر استاد صدر پوشیده است و نه بر شما. درعینحال، فکر میکنم بهعنوان یادآوری و نیز توجه دادن شما به اینکه یک خواننده روشنفکر بیطرف یا تاریکفکر باطرف و باغرض، چگونه تلقیهایی از نوع برداشتها یا تعبیرهای کتاب ممکن است داشته باشد، لازم بود».
دکتر شریعتی نوشته خود درباره کتاب را با ستایشی بلیغ از نویسنده و کتاب او آغاز میکند: «در باب کتاب تشیع مولود طبیعی اسلام، نوشته استاد متفکر و نویسنده آگاه زمان ما، سید محمدباقر صدر که خوشبختانه با آثار نو و گرانقدر وی چون فلسفتنا و اقتصادنا آشنایی یافتهایم و نشان داده است که علاوه بر فرهنگ اسلامی، هم فهم زمان ما را دارد و هم درد زمانه ما را حس میکند و هم با زبان مردم این زمان حرف میزند و با شیوه کار علمی عصر حاضر نیز آشناست؛ اینهاست آنچه یک عالم اسلامی در عصر ما بدان نیازمند است و این است آن عالم اسلامی که عصر ما به او محتاج. طرح مسئله «چگونگی تولد شیعه در قلب اسلام و متن دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نیز ضرورت منطقی و فوریت حیاتی وصایت که هم سرنوشت انقلاب اسلامی و هم سرگذشت امت انقلابی بدان پیوسته است» در افقی بسیار وسیع، با نگرشی دقیق و بسیار علمی و روشی تحلیلی آغاز شده است و نویسنده آگاه و پژوهنده و حاکم بر زمینه کار و مطمئن از سرانجام بحث، همه عناصر را بیرون ریخته و در صحنهای بسیار وسیع گسترش داده و تمامی احتمالات و فرضیات موجود و ممکن را با جرأت مطرح کرده و همه جوانب مختلف واقعیت را بررسی نموده و به هر راهی رفته و به هر جایی سر زده و این منشور را از همه سو دیده و هر پرتویی را بر آن تابانده و در پایان، هوشیارانه و با مهارت بسیار، همه را سر بههم آورده و خوب تمام کرده و در نهایت موفق بیرون آمده است. تا اینجا که فصل اول کتاب است و سخن از چگونگی ظهور تشیع و بهویژه مسئله وصایت _ در برابر «بلاتکلیفی» و یا «شورا» _ دیدگاه وسیع [است]، طرح مطلب استادانه، شیوۀ بررسی علمی و تحلیلی و زبان، پخته و استدلال نیرومند است، و گذشته از این همه، فشردگی مطلب است که غالب نوشتههای فضلای مذهبی ما _ بهویژه در این زمینه _ آن را فاقد است. خواننده احساس میکند که بحری را در کوزهای ریخته و همچون مرغی دورپرواز با اینکه تمامی این شهر عظیم را دیده است، بهشتاب از آن گذشته است».
مترجم کتاب نقدها و نکات دکتر شریعتی را برای نویسنده فرستاد و در چاپ بعدی ترجمه کتاب نیز آن نقدها را به کتاب افزود و خود، برخی از اشکالات دکتر شریعتی را پاسخ داد.
همچنین پس از آنکه نقدهای دکتر شریعتی به استاد شهید رسید، ایشان نقدهای وی را به تفصیل پاسخ داد و بهشکل کتابچهای به ایران فرستاد تا به چاپ برسد. ازآنجاکه شهید صدر بهشکلی واقعی به کار جمعی و مشورتپذیری باور داشت و بهطور خاص همه امور مربوط به ایران را با جمعی از شاگردان و یاران موثق خود در ایران هماهنگ میکرد ،از آنان خواست که نظر خود را درباره این کتابچه بیان کنند. آنان نیز با توجه به شرایط خاص آن دوران اعلام کردند که با چاپ این جوابیه موافق نیستند و پاسخهای مترجم را در این زمینه بسنده میدانند. هرچند شهید صدر نظر آنان را درست نمیدانست و در نامههایی به تفصیل به ایشان توضیح داد که اشتباه میکنند، نظرشان را پذیرفت و از چاپ پاسخ در ایران خودداری کرد. اما در چاپهای بعد، بخشهایی را که در واقع پاسخ به آن نقدها بود، به متن نخست کتاب افزود.
از آن پس این کتاب بههمراه افزودههای شهید صدر بارها و با نامهای گوناگون به چاپ رسید. البته خود نویسنده در نامههای گوناگون از این اثر با نام «بحث حول الولایه» یاد کرده و تمایل داشته این کتاب همنام و در تراز پژوهش دیگرش یعنی «بحث حول المهدی علیهالسلام» به چاپ برسد؛ کتابی که آن هم دیباچهای از این دست بوده است.
این اثر بهرغم حجم اندک، در نوع خود بینظیر است و افزون بر محتوای غنی، نمونهای زیبا از همافزایی فکری و الگویی خردپسند و دلپذیر از پاسداری مرزهای مذهب را به نمایش میگذارد.
صدر در این کتاب با روشی نو و با تکیه بر مسلمّات تاریخی به اثبات این مطلب میپردازد که تشیع رهاورد طبیعی اسلام است، نه اینکه در گذر زمان و بر اثر حوادث سیاسی و یا اجتماعی پدید آمده باشد. او در سه فصل که درواقع هریک احتمالات ممکن برای ادامه حیات سیاسی اسلام پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، بهگونهای روشن و خدشهناپذیر این موضوع را بررسی میکند که تنها از دروازه عناد میتوان به مقابله با آن پرداخت. دکتر الأسعد بن علی التونسی که تشیع خود را مدیون این کتاب میداند در کتاب «التَّجدید الکلامی عند الشَّهید محمد باقر الصَّدر قراءه فی المعالم المنهجیَّه؛ نوآوری کلامی شهید صدر؛ بررسی شاخصههای روششناختی»، ص٧٧، مینویسد: «محمدباقر صدر با درنظرگرفتن ریشههای تاریخی به تکامل زمانی نبوت پرداخته و کتاب «بحث حول الولایه» نمونهای دیگر از این تعامل تاریخی با نبوت است که البته در این کتاب نه به پیشینه، بلکه به آینده نبوت و تکامل و استمرار پسینی آن پرداخته است و با روشی نو، بینظیر و مبتنیبر حساب احتمالات، ضرورت ولایت را بهعنوان استمرار خط نبوت در تاریخ اثبات کرده است.»
بحث حول المهدي
استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر در پژوهشی درباره امام مهدی علیهالسلام به بررسی شماری از پرسشهایی که ذهن علمگرا و مادینگر انسان امروز ممکن است درباره مهدویت و باور به امام مهدی علیهالسلام در اندیشه اسلامی داشته باشد، پاسخ میدهد. شهید صدر ابتدا این کتاب را بهعنوان دیباچهای بر کتاب موسوعه الإمام المهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف تألیف شاگردش، شهید بزرگوار آیت الله سید محمد صدر، به رشته تحریر در آورد و بعدها بهصورت اثری مستقل و با نام «بحث حول المهدی علیهالسلام» به چاپ رساند.
موسوعه الإمام المهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف اثری ارجمند دربارۀ موضوعات گوناگون مرتبط با اندیشه مهدویت است که چهار جلد چاپشدۀ آن به ترتیب با عناوین تاریخ دوران غیبت صغری، تاریخ دوران غیبت کبری، تاریخ پس از ظهور و روز موعود در اندیشه دینی و مادی، به بررسی جنبههای مختلف این اندیشه میپردازد.
شهید سید محمدباقر صدر در پاسداشت از این اثر گرانقدر و برای تکمیل جنبۀ تحلیلی و اقناعی آن، مقدمهای برای این کتاب مینویسد و در پایان با تأکید بر ویژگی جامعیت و عمق این اثر، آن را دائرهالمعارفی بینظیر در موضوع خود مینامد و میگوید:
در این جا به همین بیان مختصر از این اندیشهها بسنده میکنم و شرح گسترده و مباحث مربوط به آنها را به کتاب ارجمندی وامیگذارم که اکنون پیش روی ماست؛ دائرهالمعارفی گرانبها درباره امام مهدی علیهالسلام که یکی از فرزندان و شاگردان عزیز ما، یعنی علامه پژوهشگر سید محمد صدر – خدایش نگاه دارد – تألیف نموده است. این کتاب، دائرهالمعارفی است که همانند آن از نظر فراگیری و دربرداشتن جنبههای گوناگون مربوط به موضوع امام منتظَر، در تاریخ تألیفات شیعه درباره امام مهدی وجود ندارد. افق گسترده و عمق علمی این کتاب و نکات و اشارات بسیار آن، نشانگر تلاش ارزنده مؤلف در تألیف این دائرهالمعارف بینظیر است. وقتی نقصی را که این اثر برطرف ساخته و چهرهای که از دانش و آگاهی و نبوغ نویسندهاش به نمایش گذاشته، میبینم بهراستی خرسند میشوم. از خداوند متعال درخواست میکنم که چشم مرا به او روشن دارد و او را یکی از بزرگان دین قرار دهد.
در این مقدمه شهید صدر ابتدا با توضیحی کوتاه درباره اندیشه مهدویت و ریشه های آن در تاریخ، شماری از پرسشهایی را که ممکن است درباره امام مهدی علیهالسلام به ذهن برسد برمیشمارد و هر یک را در فصلی به میدان بررسی میکشد و پاسخ میدهد. این پرسشها بهترتیب عبارتند از:
چگونه این عمر بلند برای مهدی فراهم شدە است؟
چرا این همه پافشاری برای بلندی عمر مهدی؟
آمادەسازی راهبر منتظَر چگونه به انجام رسیدە است؟
چگونه باور کنیم که مهدی وجود یافته است؟
چرا هنوز این راهبر ظهور نکردە است؟
آیا یک فرد میتواند این همه نقش ایفا کند؟
روش تغییر در روز موعود چیست؟
مقدمۀ شهید صدر با چکیدگی و درعینحال عمق و دقت در جوانب گوناگون و با بهرهگیری از زبان نو و ادبیات استدلالی، به این پرسشها، نه بهشکل سنتی و با استفاده از ادلۀ نقلی محض، بلکه بهگونهای هماهنگ با فضای علمی رایج در جهان معاصر و مبتنی بر روش تجربی پاسخ میدهد و بدینسان غبار برخاسته از جولان شبهات نو را فرومینشاند تا انسان محاصرهشده در اندیشهها و گرایشهای مادی نیز بتواند راه یابد و درخشش این اندیشه را بیپرده به تماشا بنشیند.
ازاینرو این مقدمه همچون دیگر دستاوردهای فکری شهید صدر مورد توجه ویژه فرهیختگان و اندیشمندان قرار گرفت و بهشکل مجزا بارها به چاپ رسید و بهزبانهای گوناگون ترجمه شد. بیان خردپذیر و استدلالهای نوین شهید صدر عالمان اهلسنت را نیز به شگفتی و تقدیر از این کتاب واداشت و کسانی چون استاد حامد حفنی داود بر این کتاب مقدمه نوشتند. دکتر حامد حفنی، فارغالتحصیل الازهر و رئیس گروه زبان عربی دانشکده زبان دانشگاه عینشمس قاهره و از چهرههای برجسته تقریب بین مذاهب اسلامی در مصر بود. مقدمه او دربردارنده مطالبی مهم در تبیین نگرش اهلسنت به مهدویت است و نیز بهخوبی نشان میدهد که منطق سلیم و زبان شیوا و بیتعریض در بحث از باورهای مذهبی تا چه حد میتواند در تقریب بین مذاهب اسلامی مؤثر باشد و فضایی مساعد را برای گفتوگو درباره تفاوتهای فکری و اعتقادی میان مذهبهای گوناگون اسلامی بگشاید.
پژوهشی درباره مهدی علیهالسلام بهرغم حجم اندک، از سطح والایی از نوآوری در محتوا و روش بحث از مسائل اعتقادی برخوردار است و همانند دیگر آثار استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر، جایگاهی والا یافته و همواره مورد توجه و مراجعه علاقهمندان و اندیشهورزان بوده و بااینهمه مایه شگفتی است که آن شهید والامقام چنانکه خود بیان میکند این اثر گرانبها را تنها در پنج روز به رشته تحریر درآورده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.