فرهنگ اسلامی
نام‌گذاری‌های مشخص و اصطلاحات جدید برای قرآن کریم

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”قرآن کریم سخنی اعجازی است که از طریق وحی بر پیامبر اکرم ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ فرود آمده، در مصحف‌ها نوشته شده، به تواتر نقل گردیده و به تلاوت آن مأمور شده‌ایم. خداوند متعال برای این سخن اعجازین که به پیامبرش وحی فرموده، نام‌هایی برگزیده است که با نام‌هایی که عرب بر کلام خویش می‌گذاشته است به‌طور کلی تفاوت دارد، از جمله:
کتاب: خداوند می‌فرماید: «آن كتاب با عظمتى است كه شک در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است» `{`بقره: ۲`}`.

قرآن: «و امكان نداشت كه اين قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود؛ ولى تصديقى است براى آنچه پيش از آن است (كتب آسمانى)، و شرح و تفصيلى بر آن‌ها است؛ شكى در آن نيست، و از طرف پروردگار جهانيان است» `{`یونس: ۳۷`}`.

اهتمام به نام‌گذاری‌های مشخص و اصطلاحات جدید برای قرآن کریم متناسب با برنامه‌ای کلی بود که ا‌سلام بر اساس آن حرکت می‌کرد و آن عبارت بود از درپیش گرفتن روشی جدید برای بیان مفاهیم و مطالبی که به ارمغان آورده است و ترجیح آفرینش واژه‌ها و اصطلاحات جدید و متناسب با روح کلی اسلام، بر استفاده از کلمات رایج در عرف جاهلی. این کار دو علت داشت:
اول: واژه‌های رایج در عرف جاهلی به سختی می‌توانستند مفاهیم اسلامی را با امانت‌داری منعکس نمایند؛ زیرا این واژه‌ها زاییده اندیشه جاهلی و نیازهای آن بودند و نمی‌توانستند بیان‌گر مفاهیم و مطالبی باشند که اسلام آورده بود و هیچ پیوندی با آن اندیشه‌ها نداشت.
دوم: ایجاد اصطلاحات و نام‌های مشخص که ویژه اسلام باشد، به فراهم ساختن ماهیت و نشانه‌های خاصی که فرهنگ اسلامی را از سایر فرهنگ‌ها امتیاز ببخشد، کمک می‌رساند.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۲۱۳.
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”وقتی از فرهنگ اسلامی و جایگزین کردن آن به‌جای فرهنگ غربی و یا هر فرهنگ دیگری که قرآن نیاورده است ـ با هر شکل و از هر منبعی ـ سخن می‌گوییم، از امت نمی‌خواهیم که از تمدن جدید و علوم آن دست بردارد؛ چنان‌که برخی ادعا می‌کنند که احیای فرهنگ اسلامی به‌معنای اعاده همان زندگی ابتدایی مسلمانان در مدینه‌النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله و پس زدن دستآوردهای تمدن جدید در حوزه وسائل زندگی و ابزارهای رفاهی است.
این ادعا، تهمت به اسلام است؛ چراکه فرهنگ غیر از تمدن است؛ فرهنگ نگرش امت به زندگی، و تمدن روش‌های زیستن است که با تحول علوم و اکتشافات تغییر می‌کند. فرهنگ اسلامی بر پایه پیوند دادن زندگی انسان به آفریننده حکیمی استوار است که این زندگی را خلق کرده و بهترین نظام را برای آن وضع نموده است، و باور دارد که سعادت این زندگی جز با تطبیق نظام الهی بر آن، به‌دست نمی‌آید و هدفی که باید برای این زندگی مد نظر قرار بگیرد، رضای خداوند متعال است که با برپایی جامعه‌ای عادل بر طبق نظام الهی، محقق می‌شود. همه فرهنگ‌های دیگر نقطه مقابل فرهنگ اسلامی که قرآن آن را به ارمغان آورده است، هستند؛ زیرا این فرهنگ‌ها زندگی را بر پایه جدایی زندگی از دین، بنا می‌کنند و دین را از جایگاه اصلی خود در زیربنای اجتماعی زندگی، کنار می‌زنند و سعادت را تنها کسب لذت و منفعت معرفی می‌کنند و هدف هر انسانی را این قرار می‌دهند که بیشترین مقدار ممکن از لذت و منفعت را به‌دست آورد. از این‌رو کاملاً طبیعی است که در فرهنگ غربی و مانند آن، اخلاق و ارزش‌ها از جایگاه اداره زندگی اجتماعی کنار گذاشته شدند و انسان‌ها دچار مصائبی مانند هجوم اقویا بر ضعفا و رقابت بر سر استعمار و به بردگی کشیدن ملت‌ها، شدند؛ زیرا معیار در این فرهنگ‌ها منفعت است؛ هرچند این منفعت به حکم وجدان بشری بی‌رحمانه و خشن و به حکم خداوند تقدیرگر حکیم، حرام باشد.

بارقه‌ها، ص ۳۲۶”][/vc_column][/vc_row]