صبر
صبر در راه مقاومت اسلامی

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=” مى‏‌توان ارزش‏‌هاى اخلاقی‌دينى‌‏اى كه طى شرايط عقب‏‌ماندگى چهره‌‏اى منفى گرفته، تصحيح و آنها را از چهرۀ منفى به چهرۀ مثبت شايستۀ اسلامى تبديل نمود. به‌عنوان مثال صبر، يک ارزش بزرگ اخلاق اسلامى است؛ اما همين ارزش، در نتيجۀ شرايط عقب‌‏ماندگى جهان اسلام، چهره‌‏اى منفى به خود گرفته است؛ زيرا صبر در اين شرايط به‌معناى خوارى و تحمل ناگوارى‌‏ها با روحيۀ بى‌‏تفاوتى و عدم تعامل با موضوعات مهم امت اسلام و دغدغه‌‏هاى بزرگ آن، تبديل شده است.

با اين وضعيت تا امت اسلام دركش را از صبر تغيير ندهد و باور نكند كه صبر، عبارت است از شكيبايى در انجام وظيفه و تحمل سختى‌‏ها در راه مقاومت در برابر ظلم و سركشى و صرف‌نظركردن از دغدغه‏‌هاى كوچک برای دغدغه‌‏هاى بزرگ، هرگز نخواهد توانست جنبشى فراگير را در حياتش محقق سازد: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ» (آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‏‌شويد، بى‏‌آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد؟).

هيچ مكتب اجتماعى به‌جز خود اسلام قادر نخواهد بود صبر را به خاستگاه راستين خود بازگرداند و امتى صابر را با مفهوم درست اسلامى آن پايه‌‏گذارى كند.

اسلام راهبر زندگی، ص٢٢۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=” حب خدا بود که سبب می‌شد علی(ع) همواره شجاعانه و قهرمانانه عمل کند. این شجاعت، شجاعت درندگان و شجاعت شیران نیست؛ بلکه شجاعت ایمان و حب خداست. چرا؟ زیرا این شجاعت فقط شجاعت میدان جنگ نبود، بلکه گاهی شجاعت نپذیرفتن و رد کردن و گاهی شجاعت صبر بود.

علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) الگوی والای شجاعتِ مبارزه در میدان جنگ را به نمایش گذاشت. در آستانۀ شصت‌سالگی بود که کمر همت بست و به خوراج یورش برد و با چهارهزار نفر جنگید. این قلۀ شجاعت در میدان مبارزه است؛ چون حب خدا او را سرمست کرده و نمی‌گذارد اصلاً به این مطلب توجه کند که آنها چهارهزار نفرند و او یک نفر.

او قلۀ شجاعت در صبر است؛ قلۀ سکوت و چشم‌پوشی از حق خویش است. در اوج جوانی، نه در کوران پیری، به حکم اسلام از حقش چشم پوشید. در اوج جوانی بود و شور جوانی همۀ وجودش را پُر کرده بود؛ اما چون اسلام به او گفت : «سکوت کن؛ تا زمانی که اینها به شعائر ظاهری اسلام و دین عمل می‌کنند، برای حفظ اساس اسلام از حقت بگذر» سکوت کرد. تا زمانی که آنها به شعائر ظاهری اسلام و دین عمل می‌کردند، او سکوت کرد و این‌چنین قلۀ شجاعت در صبر نیز بود.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«… با این وضعیت تا امت اسلام درکش را نسبت به مفهوم صبر تغییر ندهد و باور نکند که صبر، عبارت است از شکیبایی در انجام وظیفه و تحمل سختی‌‏ها در راه مقاومت در برابر ظلم و سرکشی و صرف نظر کردن ازدغدغه‏‌‌های کوچک به خاطر دغدغه‌‌های بزرگ، هرگز نخواهد توانست جنبشی فراگیر را در حیاتش محقق سازد».

اسلام راهبر زندگی، ص٢٢۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”حب خدا بود که باعث می‌شد علی علیه‌السلام همواره شجاعانه و قهرمانانه عمل کند. این شجاعت ـ شجاعت علی علیه‌السلام ـ شجاعت درندگان، شجاعت شیران، نیست، بلکه شجاعت ایمان و حب خدا است. چرا؟ زیرا این شجاعت فقط شجاعت میدان جنگ نبود، بلکه گاهی شجاعت نپذیرفتن و رد کردن بود، گاهی شجاعت صبر بود.
علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام مَثل اعلای شجاعتِ مبارزه در میدان جنگ را به نمایش گذاشت. در آستانه شصت سالگی بود که کمر همت بست و به خوراج یورش برد و با چهار هزار نفر جنگید. این قله شجاعت در میدان مبارزه است؛ چون حب خدا او را سرمست کرده است و نمی‌گذارد اصلاً به این مطلب توجه کند که آن‌ها چهار هزار نفرند و او فقط یک نفر.
او قله شجاعت در صبر است، قله سکوت و چشم‌پوشی از حق خویش است؛ در اوج جوانی ـ نه در کوران پیری ـ به حکم اسلام از حقش چشم پوشید. در اوج جوانی بود و شور جوانی همه وجودش را پر کرده بود، اما چون اسلام به او گفت: سکوت کن، تا زمانی که این‌ها به شعائر ظاهری اسلام و دین عمل می‌کنند، برای حفظ اساس اسلام از حقت بگذر، سکوت کرد. تا زمانی که آن‌ها به شعائر ظاهری اسلام و دین عمل می‌کردند، او سکوت کرد و این‌چنین قله شجاعت در صبر نیز بود. این شجاعت شیران درنده نیست؛ شجاعت مؤمنی است که عشق خدا سرمستش کرده است.

بارقه‌ها، ص ۴۷.
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”… وقتى با بلا روبه‌رو مى‌شویم، بررسى جنبه شخصى بلا، یک کار ضرورى و فورى است؛ یعنى این‌که خودمان را بیازماییم، احساسمان را نسبت به این بلا بعد از وقوع آن بسنجیم و کارهایمان را که زمینه‌ساز وقوع آن بوده است بررسى کنیم. نباید اندوه و واکنش‌هاى عاطفى، ما را از این حساب‌رسى سخت، بازدارد.
چگونه ممکن است که از خداوند متعال توقع فرج و گشایش داشته باشیم، چگونه ممکن است که از خداوند متعال انتظار رحمت داشته باشیم، درحالی‌که از هشدارهاى خداوند متعال (بلاها)، متأثر نمى‌شویم؛ هشدارهایى که خداوند متعال مى‌خواهد به‌وسیله آن‌ها ناپاکى را از پاکى جدا کند و بار دیگر درهاى توبه و تطهیر را پیش روى ما بگشاید. اولین شرط این‌که به صورت حقیقى از خداوند متعال، رحمت و امداد و یاریش را براى صبر و استوارى و ادامه مسیر طلب کنیم – اولین شرط این طلب حقیقى – این است که در برابر این هشدارها واکنش نشان بدهیم و با خدا زندگى کنیم و بار دیگر صفحات زندگى و اعمالمان و آن‌چه انجام داده‌ایم و خواهیم داد را بررسى کنیم.

بارقه‌ها، ص ۴۶۶”][/vc_column][/vc_row]