جهاد
حرکت به سوی حقیقت مطلق

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”خداوند متعال، حقیقت مطلق بی‌حد و مرزی است که با صفات ثبوتی خود، همه آرمان‌های انسان را که جانشین خدا بر زمین است، دربر دارد: درک، دانش، توانایی، نیرومندی، دادگری و بی‌نیازی.
این بدان معناست که راه رسیدن به این حقیقت مطلق نیز بی‌حد و مرز است. حرکت به‌سوی او، به‌معنای حرکت دائمی، تدریجی و بی‌توقف امری نسبی به‌سوی حقیقت مطلق است:
«ای انسان، همانا تو با تلاشی سخت به‌سوی پروردگار خود در حرکتی و او را ملاقات خواهی کرد» `{`الانشقاق: ۶`}`.

حرکت به سوی حقیقت مطلق آرمان‌هایی را پیش روی مسیر بشریت قرار می‌دهد که از ویژگی‌های آن حقیقت مطلق برگرفته شده است؛ آرمان‌هایی چون درک، دانش، توانایی و دادگری. بنابراین حرکت به‌سوی حقیقت مطلقی که دانش، توانایی، دادگری و بی‌نیازی محض است، یعنی سراسر مسیر بشریت مبارزه پی‌درپی و همیشگی در برابر هر گونه نادانی، ناتوانی، ستم و فقر است.
ازآنجاکه مسیر مرتبط با این مطلق، چنین اهدافی را دارد، تقویت‌کننده خود معبود نیست، بلکه جهادی پیوسته برای انسان و کرامت او و تحقق آرمان‌هایش است.

«و هرکه بکوشد، تنها برای خود می‌کوشد؛ زیرا خدا از جهانیان کاملاً بی‌نیاز است» `{` العنكبوت: ۶`}`.

«هرکس هدایت شود، به سود خود اوست، و هر کس بیراهه رود، تنها به زیان خودش گمراه می‌شود» `{`الزمر: ۴۱`}`.

انسان و عبادت، ص ۴۳.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”عبادت در اصل، تجلی‌گر رابطه انسان و پروردگار است و سبب پایداری و استواری این رابطه می‌شود. اما عبادت در شریعت اسلامی به‌گونه‌ای طراحی شده است که در بیشتر موارد، ابزاری برای رابطه انسان با هم‌نوع نیز هست و این همان چیزی است که ما از عنوان «جنبه اجتماعی عبادت» مد نظر داریم.
در برخی از عبادات خود تجمع و گردآمدن و ایجاد ارتباط اجتماعی میان عبادت‌کنندگان فرض شده است؛ مانند جهاد که جنگجویانی را که با جنگیدنشان خدا را عبادت می‌کنند، بر آن می‌دارد که در میان خود، روابطی را برپا کنند که در میان واحدهای لشکرهای نظامی برقرار است.
اما برخی دیگر از عبادات، به‌خودی‌خود موجب جمع شدن نیستند، اما با وجود این، به شکلی به یکی از روش‌های تجمع پیوند خورده‌‌اند تا از این رهگذر، رابطه انسان با پروردگار در یک عمل و عبادت مشخص با رابطه انسان با هم‌نوع بیامیزد. … تا آنجا که واجبی مانند روزه که در طبیعت خود عملی کاملاً فردی است نیز به عید فطر پیوند خورده است؛ عید فطری که جلوه اجتماعی این واجب قرار داده شده است و روزه‌‌داران را در شادی پیروزی بر شهوت‌ها و امیال گرد هم می‌‌آورد و متحد می‌‌سازد.

الفتاوی الواضحه (رساله عملیه شهید صدر)، بخش نظام عبادت در اسلام، موضوع جنبه اجتماعی عبادت، ص٧٧٧. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”صادقانه‌ترین و واقعی‌ترین هویت یک ملت، هویتی است که آن را در عرصه جهاد و ایثار و ازخودگذشتگی به نمایش می‌گذارد و واضح‌ترین و آشکارترین نمایشی که یک ملت می‌تواند از هویت مبارزه‌ای خود به ظهور برساند، نمایشی است که ملت مسلمان ایران ارائه کرده و در نبردهای شریف خود، هویت اسلامی‌اش را متجلی ساخته است؛ چه این‌که در تمام این حماسه‌ها بسیج مردم تحت لوای اسلام انجام می‌پذیرفت و عواطف و دل‌های مردم بر محور اسلام متحد می‌گشت و این نیروهای معنوی و مرجعیت صالح بودند که ملت را در این مبارزه مقدس رهبری می‌کردند.

بارقه‌ها، ص ٣۶٠. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”همه ما برای دفاع از اسلام و زیر لوای اسلام، با هر رنگ مذهبی که باشد، می‌جنگیم.
علمای شیعه نیم قرن پیش فتوا دادند که جهاد برای `{`حفظ`}` حکومتی سنی (١) که پرچم اسلام را به دوش دارد، واجب است و صدها هزار نفر از شیعیان به میدان جنگ شتافته و به راحتی، برای حفظ پرچم اسلام و برای دفاع از حکومتی سنی‌ که بر اساس اسلام به پا شده بود، خون خود را نثار کردند.

(١) اشاره به نبرد حکومت عثمانی بر ضد استعمار انگلیس.

بارقه‌ها، ص ٣٨۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”فاطمه زهرا علیها‌السلام در اسلام یک اسوه بود؛ در جهاد برای اسلام، در صبر بر مصائب اسلام، الگو بود. در همه سختی‌ها، در همه مشکلات، در کنار پدرش بود، در جنگ‌ها همراه پدرش شرکت می‌‌کرد، زخم‌‌هایش را مداوا می‌‌نمود، غصه‌‌هایش را برطرف می‌‌ساخت، همواره در کنارش بود. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم در سختی‌‌ها با بودن او آرامش می‌‌گرفت، در لحظات بسیار طاقت‌‌‌‌فرسا با او قوت می‌گرفت. او به معنای حقیقی کلمه یک زن مسلمان مجاهد بود.
این از یک سو، از سوی دیگر؛ فاطمه زهرا علیها‌السلام زنی عالم بود؛ الگوی والای علم و فرهنگ بود، اما نه این فرهنگی که استعمارگران برای ما می‌خواهند، نه فرهنگ هوسرانی و برهنگی، نه فرهنگ اختلاط و لاابالی‌‌‌‌‌گری، نه فرهنگ اباحی‌‌گری، بلکه فرهنگ حقیقی.

بارقه‌ها، ص ۵٨.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”سپاه امام حسن‌علیه‌السلام در مسکن به سر می‌بُرد و به‌تدریج نیروهای جنگجو را از دست می داد؛ آن‌چنان که شمار گریختگان از اقامتگاه سپاه امام حسن علیه السلام به هشت‌هزار تن از دوازده‌هزار رسید. در این هنگام امام حسن‌علیه‌السلام در مدائن بود و خبرها به ایشان می‌رسید. این اخبار بر سپاه ایشان در مدائن بازتاب می‌یافت؛ امروز صدتن گریخته‌اند، پانصدنفر گریخته‌اند، دوهزار تن گریخته‌اند، سه‌هزارتن گریخته‌اند، تا آن جا که شمار فراریان به هشت‌هزار رسید.

معاویه در آن لحظات بحرانی وخیم سه تن از یارانش را ـ که یکی از آنها مغیره‌بن‌شعبه بود ـ با نامه‌ای سوی امام حسن‌علیه‌السلام فرستاد. در آن نامه چه بود؟
در آن نامه مجموع نوشته‌هایی بود که از یاران امام حسن‌علیه‌السلام در کوفه به معاویه رسیده بود. این نوشته‌ها به معاویه می‌گفتند: بیا، ما گوش به فرمان و در خدمت توییم و حسن‌ را تسلیم می‌کنیم و دستش را در دست تو می‌گذاریم.
معاویه این نوشته ها را برای امام حسن‌علیه‌السلام فرستاد تا ایشان خود آن‌ها را بخواند. او با این کار کوشید تصمیم امام را در پیگیری خطِ مبارزه و پیگیری جهاد و کارزار بشکند.
آن سه تن پس از این که کوشیدند نظر سپاهیان را به خود جلب کنند، نزد امام حسن‌علیه‌السلام رسیدند. طبیعتاً آنان هیئت مذاکره‌ای بودند که از سوی معاویه نزد امام حسن‌علیه‌السلام می‌آمدند. این هیئت بازتاب خواهد داشت و چشم‌ها به نتایج گفت‌وگوی این هیئت با امام دوخته خواهد شد. آنان نزد امام حسن‌علیه‌السلام آمدند و نوشته‌های یاران خیانتکار ایشان را، به ایشان دادند.
امام پس از این که تمام نوشته‌ها را خواند، هیچ سخنی به عنوان حرف آخر درباره موضوع نگفت و رو سوی آن سه تن کرد و آنان را پند داد. ایشان فقط آنان را پند داد و سپس سکوت کرد. ایشان سکوت کرد زیرا می‌خواست برای آخرین بار پایگاه مردمی‌اش را بیازماید تا ببیند آیا در این پایگاه مردمی برای پیگیری کارزار به هر قیمتی که باشد، قدرتی بر جا مانده است؟
آن سه تن از پیش امام بیرون آمدند و کوشیدند به امام حسن‌علیه‌السلام دروغ ببندند. آنان بین سپاهیان پخش شدند و فریاد زدند که خداوند فرجی برای این امت حاصل کرد و پسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از ریخته شدن خون‌ها جلوگیری کرد، چون ایشان صلح را پذیرفت.
طبیعتاً این اخبار دروغ در تخدیر اذهان و بازداشتن عزم‌ها و همت‌ها و گستراندن دامنه شکی که گفتیم، اثر بزرگی داشت.
سپس امام بیرون آمد و ایستاد و در خطابه‌ای فرمود ـ نقل به مضمون ـ: معاویه ما را به چیزی فرا می‌خوانَد که نه خیر ما در آن است و نه خیر شما؛ چه می‌کنید؟ آنان که می‌دانستند چیزی که نه خیر امام در آن است و نه خیر مردم چیست، همگی یک صدا فریاد برآوردند: صلح، صلح!

این لحظه، لحظه‌ای بود که امام حسن‌علیه‌السلام احساس کرد دیگر بقای تجربه اسلامی و علوی امری نشدنی و ناممکن شده و کناره‌گیری ایشان از کارزار به خاطر خود اسلام امری بایسته شده است؛ چراکه این تجربه با چنین شکی نمی‌تواند باقی بماند. پس باید این شک را از میان بُرد و سپس تجربه را از (سر گرفت. این شک بغرنج و بی‌درمان ممکن نبود از میان رود جز این که امام علی‌علیه‌السلام و خط او که امام حسن‌علیه‌السلام نماینده آن بود) کناره بگیرد تا برنامه و اهداف معاویه رخ بنماید.

مطالعه درباره مفهوم این شک در تحلیل جامع و بدیع شهید صدر از شرایط امام حسن‌علیه‌السلام در کتاب «امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام». متن بالا گزیده تلخیص‌شده‌ای از صفحات ۴٠٣و۴٠۴ همین کتاب است.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”همه ما برای دفاع از اسلام و زیر لوای اسلام، با هر رنگ مذهبی که باشد، می‌جنگیم.
علمای شیعه نیم قرن پیش فتوا دادند که جهاد برای `{`حفظ`}` حکومتی سنی `{`١`}` که پرچم اسلام را به دوش دارد، واجب است و صدها هزار نفر از شیعیان به میدان جنگ شتافته و به راحتی، برای حفظ پرچم اسلام و برای دفاع از حکومتی سنی‌ که بر اساس اسلام به پا شده بود، خون خود را نثار کردند.

`{`١`}` اشاره به نبرد حکومت عثمانی بر ضد استعمار انگلیس.

بارقه‌ها، ص ٣٨۵.”][/vc_column][/vc_row]

همان‌‌‌گونه که امامت تداوم نقش نبوت به‌شمار می‌رود، در عصر غیبت‌، مرجعیت نیز تداوم‌‌بخش نقش امامت است و مسئولیت این رسالت بزرگ را بر عهده دارد. در این راستا، مرجعیت در طول تاریخ در جهت برپایی حکومت صالح و یا تمهید مقدمات آن به اشکال مختلف اقدامات گوناگونی انجام داده است. علمای شیعه ـ به همراه تمامی صالحان و مستضعفان این امت شایسته ـ همواره در حال رد و انکار جلوه‌های مختلف باطل به سر بردند و در سراسر زندگی‌شان بر وابستگی به حکومت پیامبران و امامان علیهم‌السلام پافشاری نمودند؛ حکومت حق و عدلی که تمامی نیکان و صالحان بشری برای برپایی آن جهاد و مبارزه کردند.

اسلام راهبر زندگی، نگاهی فقهی و مقدماتی به پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص٢٧.