اهل بیت
شمه‌ای از ویژگی‌های اخلاقی آیت الله شهید صدر

1 – علاقه و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام

او خود در این باره نقل می‌کند:

در ایام طلبگی‌ام، هر شب، یک ساعت به حرم امام امیر المؤمنین علیه السلام می‌رفتم و در برابر قبر آن حضرت می‌نشستم و به درس‌ها و مطالب علمی خود فکر می‌کردم. معتقد بودم که از جو حرم و روح پاک و مطهر امیرالمؤمنین الهام می‌گیرم. پس از مدتی، این کار را ترک کردم و کسی هم غیر از خدای خودم خبر نداشت.

چندی بعد، یکی از بانوان اقوام ایشان، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را به خواب می‌بیند که می‌فرماید: «به باقر بگویید او هر شب می‌آمد و نزد ما درس می‌خواند، چرا این کار را ترک کرده است ».

2 – بزرگواری

یکی از شاگردان استاد شهید، راه خویش را از او جدا کرد و در غیاب، استاد را مورد حمله قرار می‌داد و از او بدگویی می‌کرد. روزی که در محضر ایشان بودیم از آن شخص سخن به میان آمد. فرمودند من هنوز او را عادل می‌دانم. آن چه او می‌گوید: به خاطر اعتقاد خطایی است که پیدا کرده است نه از روی بی توجهی به دین.(1)

3 – بلندهمتی

می فرمودند: در ایامی که مشغول تحصیل بودم، هر روز به قدر پنج طلبه پرکار، درس می‌خواندم.(2)

4 – عزت نفس

شیخ نعمانی، یکی از شاگردان شهید صدر که در ایام حبس در منزل، همراه ایشان بوده گوید:

«در ایام حبس، عده‌ای از مؤمنان برای ایشان مبلغی پول فرستادند، ولی امتناع کرده و با وجود احتیاج شدید، قبول نمی کردند. عرض کردم شما در این زمان احتیاج به پول دارید و شاید مدتی همین طور بمانید. در جواب فرمودند: «مرحوم پدرم، سید حیدر، شبی که از دنیا رفتند، هیچ خوراکی در منزل باقی نگذاشته بودند که شام ما باشد. پس من و برادرم سید اسماعیل و خواهرم آمنه شب را گرسنه خوابیدیم، چون پولی نداشتیم که چیزی بخریم. اکنون میان من و ملاقات پروردگار مانعی نیست جز این که این ظالمان بیایند و مرا بکشند و به اجداد طاهرینم خود ملحق کنند. پس مال برای چه بیندوزم؟».(3)

5 – اهتمام به امور مسلمین

شهید صدر نه فقط به حل مشکلات ملت مسلمان عراق می‌پرداخت،(4) بلکه رسیدگی به مشکلات همه مسلمانان در کشورهای اسلامی و غیراسلامی اهتمام می‌ورزید به ویژه ملت ایران که از سال 1342 تا لحظه شهادت آن را پی گیری می‌کرد.

در سن 27 سالگی، پس از آن که رژیم شاه، اسرائیل را به رسمیت شناخت، به این عمل ننگین و ضد اسلامی و ضد فلسطینی شاه اعتراض کرده و آن را به شدت محکوم کرد.

هنگامی که سادات خائن سرسپردگی خود را با رفتن به بیت المقدس اشغالی و امضای قرارداد کمپ دیوید در سال 1399 ق اظهار کرد، آیة الله شهید صدر در تلگرافی این عمل را محکوم کرد و او را از عذاب خداوند برحذر داشت. و تاکید کرد که ملل مسلمان، ناامیدی و سرسپردگی را نمی شناسد و این امت تا بازگشت نخستین قبله مسلمانان به آغوش خویش، از پای نخواهند نشست.

هنگامی که ملت مسلمان افغانستان بر ضد تجاوز شوروی سابق شورید، آیة الله شهید، غم بزرگ این ملت را می‌شناخت و اعلامیه‌ای مبنی بر محکومیت تجاوز به حریم اسلام و آزادی یک ملت و سبک شمردن ارزش‌های انسانی، انتشار داد و افزود که این تجاوز، عقیده و ایمان ملت افغان را به دین حنیف اسلام پایدارتر خواهد کرد.

افزون براین، به همه امور مسلمانان جهان اهتمام می‌رزید و نمایندگانی برای بررسی اوضاع مسلمانان به اروپا گسیل می‌داشت.

6 – شجاعت

هنگامی که مزدوران رژیم بعث، فرزند برومند آیة الله حکیم را بازداشت کردند و دیگران از بیم حمله و تعدی مزدوران رژیم نمی توانستند به منزل آیة الله حکیم بروند، آیة الله شهید صدر، اولین کسی بود که بی پروا به آن منزل رفت و در باره این عمل گفت: «ما باید اعلامیه‌ای مبنی بر مخالفت با اقدامات وحشیانه رژیم، صادر کرده و به امضا برسانیم; هر چند که این کار به کشته شدن ما تمام شود».

در پی شهادت آیة الله مطهری، آیة الله صدر مجلس ترحیمی در مسجد شیخ طوسی در نجف اشرف برگزار کرد و از طرف حکومت خونخوار بعثی، هیاتی نزد او آمد و گفتند: «مطهری یک فرد ایرانی است و ما عربیم چگونه مجلس ترحیم برای او برگزار می‌کنید؟» آیة الله صدر در پاسخ گفتند: «من، آن چه به آن معتقدم عمل می‌کنم و به قومیت و مرزهای بین المللی توجهی نمی کنم و آن را قبول ندارم. این موضع من است و از آن عقب نشینی نخواهم کرد».

7 – ژرف‌نگری

حجة الاسلام آصفی، یکی از شاگردان شهید صدر، نقل می‌کنند که ایشان می‌فرمود:

«بعضی از آقایان همه تلاش خود را صرف مبارزه با منکرات کوچک جامعه می‌کنند و منکرات و دزدی‌های بزرگ را از یاد برده اند. غارت نفت، ثروت‌های زیرزمینی، ذخایر، منابع و معادن، به انحراف کشاندن جوانان و نیروهای انسانی را به عنوان گناه و معصیت نمی شناسند، و فقط اگر گناه کوچکی در محل زندگی خود ببینند، به دست و پا می‌افتند و با آن مبارزه می‌کنند».

8 – مرجعیت با خانه استیجاری

آیة الله شهید، در طول زندگی، اجاره نشین بودند و در خانه محقری زندگی می‌کردند. تاجر صالحی، مبلغی جهت خرید منزل به ایشان می‌دهد، اما قبول نمی کنند و می‌گویند: «مرجعیت با اجاره نشینی هم ممکن است ». تاجر می‌گوید: «پس با این پول برای فرزندانتان خانه بخرید»، در پاسخ می‌فرماید: «فرزندانم به من تاسی کنند که اجاره نشینم، پدرم هم منزل شخصی نداشت!».(5)

9 – ایثارگری در نیازمندی

در اوایل زندگی ایشان که بسیار به عسرت گذشت که حتی نقل می‌کنند عبایشان وصله داشت، یک نفر ایرانی، عبای نائینی بسیار گرانی برایشان هدیه می‌آورد، ولی از آن استفاده نکرده می‌فروشند و از قیمت آن ده عبای معمولی می‌خرند و بین طلاب نجف توزیع می‌کنند. این سیره مستمره ایشان بود که هرگاه برخی از تاجران که مقلد او بودند، پارچه و لباسی می‌آوردند، به طلاب می‌دادند، به مفاد این آیه عمل می‌کردند: « و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة(7)».(6)

پی‌نوشت‌ها

1) از خاطرات آیة الله سید کاظم حائری که در مقدمه مباحث الاصول نگاشته اند (نقل از قواعد کلی استنباط، ج 1، ص 22 و 23).

2) از خاطرات آیة الله سید کاظم حائری که در مقدمه مباحث الاصول نگاشته اند (نقل از قواعد کلی استنباط، ج 1، ص 22 و 23).

3) قواعد کلی استنباط ، ص 51 – 52 .

4) از جمله گفته اند: رژیم حاکم در عراق چندین بار سعی کرد که از آیة الله صدر، فتوایی در تایید سرکوبی مسلمانان کرد شمال عراق بگیرد. ولی ایشان با این امر مخالفت کرد و نماینده رژیم را از منزلشان اخراج کرد و از موضع آیة الله حکیم که فرموده بود: «نه کشتار، نه جدایی، جای قاتل و مقتول هر دو در جهنم است » پشتیبانی کرد.

5) از یادداشت‌های پراکنده راقم که از بعضی شاگردان و نزدیکان شهید صدر شنیده است.

6) حشر (59): 9 .

7) ماخذ شماره 1 .

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”نمونه اصلی این سخنان نبوی در زمینه مرجعیت فکری، حدیث ثقلین است… و نمونه اصلی سخن پیامبر در زمینه مرجعیت در عمل راهبری اجتماعی، حدیث غدیر است… رویکرد اسلامی استوار بر پایه تعبد به نصوص رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم به این هر دو نص دست آویخت و به هر دو گونه مرجعیت ایمان آورد که همان رویکرد مسلمانان هوادار اهل بیت بود.
مرجعیت راهبری اجتماعی برای هر یک از امامان به معنای تسلط بر امور در طول دوران زندگی خود آن امام است؛ اما مرجعیت فکری، حقیقتی است ثابت و مطلق که به دوره زندگانی امام مقید نمی‌گردد. از این جا است که این مرجعیت، مفهوم عملی و زنده خویش را در هر دوره دارد. تا هنگامی که مسلمانان نیازمند فهمی مشخص از اسلام و آشنایی با احکام و حلال و حرام و آموزه‌ها و ارزش‌های آن هستند، به مرجعیتی فکری که از سوی خداوند متعال تعیین‌ شده نیز نیاز دارند که نخست در کتاب خدا نمود می‌یابد و سپس در سنت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم و عترت معصوم یعنی اهل بیت او تجلی دارد که به فرموده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم هرگز از کتاب جدایی نمی‌پذیرند.
اما رویکرد دیگر در میان مسلمانان که بر پایه اجتهاد به جای تعبد به نص استوار بود، پس از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم در همان آغاز، مرجعیت راهبری و اداره امور را به دست مردانی از مهاجران سپرد و این کار را بر پایه معیارهای متغیر و سیال و منعطف انجام داد. بر این اساس، با تکیه بر مشورتی محدود در مجلس سقیفه، بی‌درنگ پس از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم، ابوبکر اختیار کارها را در دست گرفت. آن گاه با انتخاب صریح از جانب وی، عمر به خلافت رسید. از آن پس نیز عثمان با انتخاب غیر صریح عمر، جانشین آن دو گشت. و تنها با گذشت یک سوم قرن از وفات رسول راهبر، این انحراف بدان جا انجامید که قدرت به دست فرزندان آزادشدگان (فتح مکه) افتاد که تا دیروز با اسلام جنگیده بودند.
اما در باره مرجعیت فکری باید گفت: پس از آنکه اجتهاد به ستاندن مرجعیت راهبری از اهل بیت انجامید، پذیرش مرجعیت فکری آنان (برای رویکرد دوم) دشوار بود … از سوی دیگر پذیرش آن برای شخص خلیفه‌ای که قدرت را در اختیار داشت، نیز دشوار بود؛ زیرا مقتضیات مرجعیت فکری با مقتضیات تسلط بر قدرت تفاوت دارد و این احساس که فردی برای تسلط بر قدرت و امور اجرایی سزاوار است، به این معنا نیست که می‌توان او را به امامت فکری نیز منصوب نمود و پس از قرآن و سنت، وی را برترین مرجع برای فهم دیدگاه اسلامی دانست؛ چراکه این امامت فکری درجه‌ای والا از فهم و معرفت و احاطه بر دیدگاه دینی و دریافت همه جوانب آن را می‌طلبد. روشن است که اگر از اهل بیت چشم بپوشیم، این ویژگی در هیچ صحابی دیگر به تنهایی یافت نمی‌شد … اما پس از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم با گذشت زمان و عادت یافتن تدریجی مسلمانان به این که اهل بیت و امام علی علیهم‌السلام را افرادی عادی بشمارند که زیر حکم دیگران قرار دارند، بی‌نیازی از اصل مرجعیت فکری آنان ممکن شد و مسلمانان توانستند آن مرجعیت فکری را به جایگزینی توجیه‌شدنی بسپارند. این جایگزین، نه شخص خلیفه، بلکه صحابه بودند. بدین سان، به تدریج اصل مرجعیت (فکری) صحابه به عنوان یک مجموعه‌ به جای مرجعیت اهل بیت نهاده شد …

تشیع و اسلام (در دست انتشار).”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”در این مبارزه فاطمی، دو جنبه وجود داشت که برای امام در گرفتن چنین موضعی وجود نداشت:
۱. فاطمه به سبب وضع خاص مصیبت‌زده‌اش و نیز جایگاه ویژه‌اش نزد پدر، بیشتر از امام، می‌توانست عواطف را برانگیزد و مسلمانان را با رشته‌ای از کهربای روحانی به پدر بزرگوارش صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ و روزگار تابناک او پیوند دهد و احساسات آن‌ها را برای همراهی با اهداف اهل بیت بسیج سازد.
۲. مبارزه او هر شکلی که می‌یافت، هرگز رنگ نبرد مسلحانه نمی‌گرفت که مقابله با آن، فرماندهی نظامی را طلب کند؛ زیرا وی زن بود و همسرش هارون پیامبر نیز در خانه مانده و تا زمانی که مردم به سراغش آیند، اعلان آتش‌بس کرده بود و اوضاع را رصد می‌کرد تا در وقت مناسب دخالت کند:
اگر مبارزه به نقطه اوج رسید، راهبری انقلاب را به دست گیرد؛
و اگر چنین فضایی فراهم نشد، فتنه را مهار گرداند.
بنابراین،‌ مقاومت آن بانوی بهشتی دو حالت داشت: یا با حرکتی همگانی خلیفه را سرنگون می‌‌ساخت و یا از دایره جدال و ستیز بیرون نمی‌‌رفت و به آشوب و تفرقه امت نمی‌‌انجامید.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”دلیل اسلامی (بر تجسم یافتن اندیشه مهدویت در امام دوازدهم):
این دلیل در صدها روایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان اهل بیت علیهم‌السلام نمود می‌یابد که وجود مهدی را تعیین می‌کنند و نشان می‌دهند که او از اهل بیت و در شمار فرزندان فاطمه و از تبار حسین و نهمین فرزند نسل او است و اینکه جانشینان پیامبر دوازده تن هستند.
این روایات اندیشه عمومی مهدویت را در دوازدهمین امام از پیشوایان اهل بیت معین و مشخص می‌سازند. این احادیث به حدی انبوه از فراوانی و گسترش رسیده‌اند، به رغم آن که امامان علیهم‌السلام در طرح این موضوع در سطح عمومی احتیاط و خویشتن‌داری می‌ورزیدند تا آن بازمانده صالح را از خطر ترور یا نابودی سریع در امان دارند.
البته تنها دلیل پذیرش این سخن، وجود روایات فراوان نیست؛ بلکه ویژگی‌ها و قراینی نیز بر صحت این احادیث دلالت دارند. سخن مبارک پیامبر درباره امامان و جانشینان یا امیران پس از خود و شمردن ایشان به تعداد دوازده امام یا خلیفه و یا امیر ـ به فراخور اختلاف متن حدیث در طریق‌های گوناگونش ـ چندان پرشمار روایت شده که یکی از مؤلفان شمار آن‌ها را بیش از ۲۷۰ حدیث برشمرده که در نام‌آورترین کتب حدیث شیعه و سنی آمده‌اند، از جمله کتب صحیح بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، مسند احمد و المستدرک علی الصحیحین نوشته حاکم (نیشابوری).
نکته درخور تأمل آن است که بخاری که این حدیث را نقل نموده، در عصر امامان جواد و هادی و عسکری می‌زیسته است. در این موضوع نکته‌ای عظیم نهفته؛ زیرا همین نشان می‌دهد که این حدیث از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به ثبت و ضبط رسیده، پیش از آن که مضمونش تحقق یابد و اندیشه وجود امامان دوازده‌گانه به صورت بالفعل پدیدار گردد. این بدان معنا است که بدون هیچ تردید، نقل این حدیث از واقعیت موجود نزد امامیان دوازده امامی اثر نپذیرفته و بازتاب آن وضعیت به شمار نمی‌آید؛ زیرا احادیث دروغینی که به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت یافته و بازتاب یا توجیه‌گر واقعیت‌های تحقق یافته در زمان‌های بعد بوده‌اند، پیش از رخ دادن واقعیت بازتاب یافته در آن روایات، در کتب حدیث چهره ننموده و ثبت نشده‌اند. اکنون که شاهد واقعی در اختیار داریم که این حدیث پیش از کامل شدن زنجیره دوازده امام صادر شده و قبل از تحقق واقعیت حضور امامان دوازده‌گانه در کتب حدیث به ثبت رسیده، می‌توانیم به تأکید دریابیم که این حدیث بازتاب وضعیت موجود نبوده، بلکه حقیقتی ربانی است که بر زبان کسی جاری شده که از روی هوا و هوس سخن نمی‌گفته است. همو فرموده است: «جانشینان پس از من دوازده تن خواهند بود.» و واقعیت خلافت امامان دوازده‌گانه از علی تا مهدی، یگانه تطبیق عملی معقول برای این حدیث گرامی پیامبر است.

ر.ک: بحث حول المهدی (علیه‌السلام)، ص ۴۸.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله علی علیه‌السلام را پس از خود فقط به‌عنوان مرجع اعلی در عرصه اجتماعی منصوب نفرمود، بلکه او را به‌عنوان عالی‌ترین مرجع هم در عرصه اجتماعی و هم در زمینه علمی منصوب کرد…
پس از وفات پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله تلاش‌هایی صورت گرفت که جایگزینی برای امام علی و اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مرجعیت فکری و تشریعی ایجاد شود و اقداماتی انجام شد که می‌خواست کل صحابه را ـ بدون هیچ فرقی میان علی و سایرین ـ به‌عنوان این جایگزین تعیین کند، اما علی‌رغم همه این تلاش‌ها حقیقت روشن ماند و نیاز به مرجعیت علی به‌عنوان منبعی که پیامبر فقط او ـ و نه دیگران ـ را برای این منصب تعیین فرمود و همه شرایط و الزامات این مرجعیت را داشت، به قوت خود باقی ماند و نیاز همگان به او و بی‌نیازی او از همگان، خود دلیلی بود بر آن‌که این او است که استمرار حقیقی پیامبر کریم صلی‌الله‌علیه‌وآله در امامت بر همگان و رهبری در همه سطوح است.

بارقه‌ها، ص ۵۴۵.
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]امامت پیشوایان اهل بیت نهادی از نهادهای قدرت و نفوذ نبود که با وراثت از پدر به پسر منتقل شود و نظام حاکم از آن پشتیبانی نماید، مانند آن چه در پیشوایی خلفای فاطمی و خلافت عباسیان وجود داشت. امامت اهل بیت وفاداری پایگاه‌‌های گسترده مردمی خویش را از طریق نفوذ معنوی و اقناع فکری آن پایگاه‌‌ها نسبت به شایستگی این امامت برای پیشوایی و راهبری اسلام بر پایه‌هایی روحی و فکری، به دست می‌آورد.
این پایگاه‌های مردمی از صدر اسلام بنا نهاده شد و در دوره امامان باقر و صادق علیهما‌السلام شکوفا گشت و گسترش یافت. مکتبی که این دو امام در دل این پایگاه‌های مردمی سرپرستی آن را بر عهده داشتند، جریان فکری گسترده‌ای را در جهان اسلام پدید آورد و صدها تن از فقیهان و متکلمان و مفسران و دانشوران رشته‌های گوناگون معرفت اسلامی و انسانی معروف در آن روزگاران را در بر گرفت تا جایی که حسن بن علی وشاء گفته است: «به مسجد کوفه پای نهادم و دیدم که ۹۰۰ عالم بزرگ همگی می‌گفتند: جعفر بن محمد برای ما حدیث گفته است».

 

فدک در تاریخ؛ پژوهشی درباره ولایت؛ پژوهشی درباره امام مهدی علیه‌السلام، ص ۳۲۰[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

این دلیل در صدها روایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان اهل بیت علیهم‌السلام نمود می‌یابد که وجود مهدی را تعیین می‌کنند و نشان می‌دهند که او از اهل بیت و در شمار فرزندان فاطمه و از تبار حسین و نهمین فرزند نسل او است و اینکه جانشینان پیامبر دوازده تن هستند.
این روایات اندیشه عمومی مهدویت را در دوازدهمین امام از پیشوایان اهل بیت معین و مشخص می‌سازند. این احادیث به حدی انبوه از فراوانی و گسترش رسیده‌اند، به رغم آن که امامان علیهم‌السلام در طرح این موضوع در سطح عمومی احتیاط و خویشتن‌داری می‌ورزیدند تا آن بازمانده صالح را از خطر ترور یا نابودی سریع در امان دارند.
البته تنها دلیل پذیرش این سخن، وجود روایات فراوان نیست؛ بلکه ویژگی‌ها و قراینی نیز بر صحت این احادیث دلالت دارند. سخن مبارک پیامبر درباره امامان و جانشینان یا امیران پس از خود و شمردن ایشان به تعداد دوازده امام یا خلیفه و یا امیر ـ به فراخور اختلاف متن حدیث در طریق‌های گوناگونش ـ چندان پرشمار روایت شده که یکی از مؤلفان شمار آن‌ها را بیش از ۲۷۰ حدیث برشمرده که در نام‌آورترین کتب حدیث شیعه و سنی آمده‌اند، از جمله کتب صحیح بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، مسند احمد و المستدرک علی الصحیحین نوشته حاکم [نیشابوری].
نکته درخور تأمل آن است که بخاری که این حدیث را نقل نموده، در عصر امامان جواد و هادی و عسکری می‌زیسته است. در این موضوع نکته‌ای عظیم نهفته؛ زیرا همین نشان می‌دهد که این حدیث از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به ثبت و ضبط رسیده، پیش از آن که مضمونش تحقق یابد و اندیشه وجود امامان دوازده‌گانه به صورت بالفعل پدیدار گردد. این بدان معنا است که بدون هیچ تردید، نقل این حدیث از واقعیت موجود نزد امامیان دوازده امامی اثر نپذیرفته و بازتاب آن وضعیت به شمار نمی‌آید؛ زیرا احادیث دروغینی که به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت یافته و بازتاب یا توجیه‌گر واقعیت‌های تحقق یافته در زمان‌های بعد بوده‌اند، پیش از رخ دادن واقعیت بازتاب یافته در آن روایات، در کتب حدیث چهره ننموده و ثبت نشده‌اند. اکنون که شاهد واقعی در اختیار داریم که این حدیث پیش از کامل شدن زنجیره دوازده امام صادر شده و قبل از تحقق واقعیت حضور امامان دوازده‌گانه در کتب حدیث به ثبت رسیده، می‌توانیم به تأکید دریابیم که این حدیث بازتاب وضعیت موجود نبوده، بلکه حقیقتی ربانی است که بر زبان کسی جاری شده که از روی هوا و هوس سخن نمی‌گفته است. همو فرموده است: «جانشینان پس از من دوازده تن خواهند بود.» و واقعیت خلافت امامان دوازده‌گانه از علی تا مهدی، یگانه تطبیق عملی معقول برای این حدیث گرامی پیامبر است.

 

ر.ک: بحث حول المهدی علیه‌السلام، ص ۴۸.