پیش‌فرض مقالات

مقاله

از موضوع تا مسئله علم در تفسیر موضوعی شهید صدر

چکیده

شهید‌ صدر را می‌توان یکی از نخستین نظریه‌پردازان «چیستی نظریه قرانی» دانست‌ که‌ از‌ طریق تفسیر موضوعی فرایندی روشمند برای این هدف (یعنی نظریه پردازی) ارائه داد.شناسایی موضوع‌ از چنان اهمیتی برخوردار است که نادیده انگاشتن آن به‌منزله محو هویت‌ تفسیر موضوعی و کنار گذاردن‌ هدف‌ آن‌‌، یعنی اکتشاف نظریه قرآنی است‌‌.این نوشتار (از موضوع تا مسئله علم) ضمن بررسی فرایند تفسیر موضوعی در دیدگاه شهید صدر، به صورت خاص بر چگونگی شکل‌گیری موضوع در این نوع از تفسیر تمرکز‌ می‌کند. سپس با تبیین نحوه شکل‌گیری «مسئله» در علوم اجتماعی نشان می‌دهد که «موضوع» در تفسیر موضوعی شهید صدر با «مسئله علم» قرابت دارد.در فرجام‌‌، نکته‌‌‌‌ای برجسته‌ می‌شود که نشان می‌دهد شکل پیشرفته تری از آنچه امروزه بدان مسئله علم می‌گویند، در تقریر هویت موضوع‌‌، توسط شهید صدر مطرح شده است‌‌، که افراد انگشت‌ شماری‌ در طول تاریخ علم به این نکته توجه داشته‌‌اند و آن عبور از تبیین «قانون‌‌های علم» به تبیین «رفتارهای جزئی» است‌‌.این مطالعه‌‌، با روش تحلیلی  مقایسه‌‌‌‌ای در‌ پی رسیدن به عناصر و فرایندهای اصلی کشف «موضوع» و «مسئله» در دو رویکرد تفسیر موضوعی و تولید علم و از طریق مقایسه میان عناصر مشترک آن دو در این زمینه است‌‌.

نویسنده: هادی موسوی، علیرضا محمدی فرد

منبع: راهبرد معرفت، بهار ١۴٠١، دوره پانزدهم، شماره ۵٧، ص٣۵-۶١

مقدمه

به رغم نقش راهبردی معارف و آموزه‌‌های قرآنی‌‌، در شکل‌ دهی‌ زیست‌ فردی و اجتماعی انسان‌‌، بهره‌مندی از این منبع معرفتی‌‌، هنوز‌ با چالش‌‌های فلسفه علمی و موانع روش شناختی روبروست‌‌. صرف پذیرش ظاهری مرجعیت معرفتی قرآن در حل مسائل‌ زندگی‌ برای‌ دستیابی به علوم انسانی دینی کافی نیست‌‌، بلکه بخش اصلی کار‌، ارائه‌ فرایند ورود این منبع معرفتی به جریان تولید علم و تبیین عناصر روش شناختی لازم برای دستیابی‌ به‌ نظریه‌ بنیادی در قرآن است‌‌. این ضرورت‌‌، اندیشمندانی چون شهید صدر را بر‌ آن‌ واداشت‌ تا از طریق تفسیر موضوعی‌‌، به این عرصه ورود کنند.

بررسی گسترده آثار موجود‌ درباره‌ تفسیر‌ موضوعی‌‌، به ویژه آثار حول تفسیر موضوعی از دیدگاه شهید صدر، نشان از خالی‌ بودن‌ عرصه‌‌، از آثاری در باب فرایند «موضوع شناسی» در این سبک تفسیری‌ دارد‌. این‌ در حالی است که مسئله شناسی مرحله‌‌‌‌ای ناگزیر در فرایند تولید نظریه‌‌های علمی‌ است و شناخت ماهیت آن و تفاوتش با موضوع‌‌، جزء لاینفک کتاب‌‌های روش شناسی‌ علم‌ به‌ شمار می‌رود. از آنجا که وجه مشترک این دو رویکرد (تفسیر موضوعی و تولید علم‌) نظریه‌ پردازی است‌‌، اما یکی از منبع قرآن و دیگری از منبع تجربه‌‌، از‌ این‌ رو‌ اهمیت و ضرورت تبیین فرایند موضوع شناسی و ارتباط آن با مسئله شناسی در علم را، به‌ ویژه‌ در‌ دیدگاه شهید صدر، که در پی اکتشاف نظریه از قرآن حکیم است‌‌‌، آشکار‌ می‌شود.

شهید صدر در بخشی از فرایند تفسیر موضوعی خود، بر عنوان مهمی به نام‌ «موضوع‌» تمرکز می‌کند. موضوع‌‌، که بخش محوری در تفسیر موضوعی است‌‌، به‌ سادگی‌ امکان دستیابی ندارد؛ از این رو، ایشان‌ سازوکاری‌ برای‌ انتخاب موضوع پیشنهاد می‌کند که هم‌ بدیع‌ بودن موضوع و هم زمینه دریافت راه‌حل‌‌های جدید را که دانش بشری‌ به‌ آنها دست نیافته است‌‌، از‌ قرآن‌ فراهم می‌کند‌. فرایندی‌ که شهید صدر برای دست یافتن‌ به‌ موضوع ترسیم می‌کند در بخش فرجامین آن‌‌، از عنوان «موضوع» به‌ «مسئله‌ علم» منتقل می‌شود. در مرحله‌‌‌‌‌ای دیگر، مسئله علم‌ حالتی‌ نظام‌مند به خود می‌گیرد‌، تا بدین واسطه نظم علمی در اولین مراحل خود شکل بگیرد. در این‌ بخش‌ ما شاهد هستیم که چگونه‌ مسئله‌‌‌های بنیادین [1]در دانش‌ انسانی‌ و اجتماعی شکل می‌گیرد‌. به‌ این واسطه‌‌، پیچیدگی راهکاری که فلسفه‌ علم‌ برای دستیابی به مسائل کلان پیش‌ روی‌ محققان‌ قرار‌ می‌دهد، از مقابل‌ او‌ برداشته می‌شود؛ چرا که با پرداختن به سؤالاتی که بشر مستقل از هر فکر و ایده‌ و مکتب‌ فکری‌ در زندگی با آن مواجه است‌‌، مسئله‌ را‌ کشف‌ می‌کند‌. از‌ این روست که ایشان در بخش‌‌های مختلف تأکید می‌کند که موضوع تفسیر موضوعی باید از «زندگی» گرفته شود؛ موضوعی که طبق تقریر این مقاله در‌ غایت خود، مسئله علم را در سطوح بنیادین برای محقق تصویر می‌کند. در این مقاله تلاش داریم ضمن معرفی فرایندی که شهید صدر در انتخاب موضوع طی می‌کند‌، مرحله‌ تبدیل موضوع‌‌، یا به تعبیر دیگر، کشف این نکته را که موضوع در دیدگاه شهید صدر همان مسئله علم است آشکار سازیم و در نهایت نشان دهیم چگونه موضوع در‌ تفسیر‌ موضوعی در عین نگاه داشت ویژگی‌‌های مسئله در علوم انسانی و اجتماعی‌‌، پا فراتر نهاده و شاکله‌‌های اصلی شکل‌گیری علم از طریق‌ رجوع به قرآن را برای‌ ما‌ به ارمغان می‌آورد.

ویژگی های تفسیر موضوعی از دیدگاه شهید صدر

پیش از ورود به مسئله اصلی این نوشتار، لازم است تا نخست‌ تصویری‌ اجمالی از تفسیر موضوعی‌ در‌ نظر شهید صدر ارائه شود. ایشان ویژگی‌‌‌هایی برای تفسیر موضوعی (=توحیدی) بیان می‌کند که آن را از تفسیر ترتیبی (=تجزیئی) متمایز می‌کند و ماهیت تفسیر موضوعی را آشکار می‌سازد‌. این‌ ویژگی‌ها را می‌توان به صورت زیر تفکیک کرد: الف‌‌. هدف تفسیر موضوعی‌‌، فرا رفتن از کشف معنای الفاظ قرآن و دست یابی به نظریه بنیادین قرآن درباره یک موضوع زندگی و یک امر واقعی است‌‌.

ب‌‌. موضوع در تفسیر موضوعی‌‌، به مثابه امری واقعی و خارجی‌‌، از‌ زندگی‌ بشری اخذ می‌شود.

ج‌‌. مفسرموضوعی که نقشی فعال در تفسیر دارد لازم است کسی باشد که با واقع و زندگی بشری به صورت ملموس در ارتباط باشد و ذهن او درباره‌ موضوعات‌ زندگی‌ مملو از تجربیات بشری باشد‌. مفسر‌ در‌ تفسیر موضوعی‌‌، نقش پرسش گر ‌و مکتشف را ایفا می‌کند.

د. روش تفسیر موضوعی در یافتن موضوع‌‌، روش تجربی است‌‌.

ه‌‌. روش تفسیر‌ موضوعی‌ در‌ گردآوری آیات‌‌، روش استقرایی است‌‌.

و. روش تفسیر موضوعی‌ در‌ تحلیل آیات‌‌، روش اجتهادی است‌‌.

ز. روش تفسیر موضوعی در استخراج نظریه از آیات گردآوری شده‌‌، روش اکتشافی و استنطاقی‌ است‌‌‌؛ به‌ این معنا که مفسر پس از ارائه موضوع به قرآن‌ و مطالعه تجربیات بشری درباره آن موضوع‌‌، با کوله باری از دانش‌ها و مسائل بشری به سراغ قرآن می‌رود‌ و از‌ قرآن درباره آن موضوع سؤال می‌کند و حاصل گفت وگوی فعالانه‌ او‌ با قرآن‌‌، اکتشاف دیدگاه قرآن درباره موضوع است‌‌. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٦-٣٣)

2. فرایند کشف نظریه قرآنی در تفسیر موضوعی

شهید صدر، در «المدرسه القرآنیه»، تفسیر موضوعی ناظر به نظریه‌ پردازی‌ را‌ از آغاز تا انجام‌‌، در دو مرحله اصلی طی می‌کند، که هریک در‌ درون‌ خود‌ مراحلی جزئی را در بر دارند:

مرحله اول‌‌: شناسایی موضوع براساس واقعیت زندگی

مرحله‌ دوم‌‌‌: رجوع به متن قرآن‌‌، برای استخراج نظریه‌‌.

مرحله اول‌‌: شناسایی موضوع براساس واقیعت زندگی

شناسایی‌ موضوع‌‌، در تفسیر موضوعی از دیدگاه شهید صدر مستلزم طی مراحلی است‌‌؛ مراحلی که‌ بدون‌ عبور از آنها رجوع به متن قران به مثابه دیگر مراحل تفسیر موضوعی‌‌‌، امکان‌ ناپذیر‌ است‌‌. بدین معنا که بدون عبور از مراحلی که وی برای شناسایی موضوع برمی شمرد‌، تفسیر‌ موضوعی محقق نمی‌شود؛ بلکه در بهترین وضعیت ما با یک تفسیر‌ ترتیبی‌ مواجه‌ خواهیم بود، که هویت و اهداف متفاوتی با تفسیر موضوعی دارد. از این رو شناسایی مراحلی‌ که‌ موضوع‌ تفسیر موضوعی در ضمن آن شناسایی می‌شود، ضروری است‌‌.

مهم‌ترین و اصلی‌‌ترین قدمی که برای شناسایی موضوع وجود دارد، آغاز از واقع زندگی برای عملیات تفسیر است‌‌‌. شهید‌ صدر این نکته اصلی را در لابلای مقایسه تفسیر با علم فقه‌ به‌ تفصیل بیان می‌کند. ایشان در بررسی‌ علل‌ رشد‌ علم فقه در نسبت سنجی با تفسیر‌، بیان‌ می‌کند که اگر علمی بخواهد رشد کند، لازم است با واقع زندگی‌ ارتباط‌ برقرار کند. وی تبیین می‌کند‌ که یک‌ تفاوت‌ تفسیر‌ با فقه‌‌، در طول تاریخ این‌ بوده‌ است که تفاسیر ترتیبی‌‌، به دلیل فاصله گرفتن از واقعیات زندگی‌‌، رشد‌ چندانی‌ نکرده‌‌اند ولی به عکس‌‌، فقه‌ به دلیل مرتبط بودن‌ با‌ واقعیات زندگی‌‌، روزبه روز توسعه‌ یافت‌ و رشد کرد.

از این رو، تفسیر نیز برای اینکه بتواند با واقعیات زندگی‌ مرتبط‌ شده‌‌، رشد کند، لازم است‌ از‌ سبک‌ ترتیبی به موضوعی‌ روی‌ آورد. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌‌. ق‌‌: ٢٧‌) این نوع از تفسیر طبق فرایندی که شهید صدر برای آن ترسیم می‌کند‌، ویژگی‌ ارتباط با واقعیت را برای مفسر‌ تضمین می‌کند‌. با‌ این وصف‌‌، هر تفسیری‌ که عنوان تفسیر موضوعی را با خود داشته باشد، نمی‌تواند مدعی ارتباط با واقع‌ زندگی‌ باشد، بلکه تنها طبق شرایط خاص‌ و مراحل‌ معینی‌ ویژگی‌ ارتباط‌ با واقعیت و بنابراین‌ آغاز‌ سیر رشد تفسیر، چونان فقه‌‌، کلید می‌خورد. شهید صدر برای تبیین چگونگی آغاز از واقع‌ زندگی‌ در‌ تفسیر موضوعی‌‌، مراحلی را برمی شمرد که‌ بدون‌ توجه‌ به‌ آنها‌ این‌ امر محقق نمی‌شود.

الف‌‌. تمرکز بر یکی از موضوعات‌‌؛

تا بدین جا تعین یافت که برای دستیابی به نظریه بنیادین قرآن‌‌، موضوع باید برآمده از واقعیت‌ زندگی باشد؛ اما اینکه چگونه چنین امری ممکن است‌‌، خود از مراحلی تشکیل شده است که بدون توجه به این مراحل نمی‌توان توقع داشت ایده ارتباط با واقعیت محقق‌ شود‌. از دیدگاه شهید صدر برای انتخاب یک موضوع خاص‌‌، لازم است به چند عنصر مهم توجه داشت‌‌:

١. قلمروهای سه‌گانه واقعیت زندگی؛

پس از روشن شدن اینکه موضوع بنابر‌ دیدگاه‌ شهید صدر لازم است از واقعیت اجتماعی اخذ شود، ایشان بیان می‌دارد (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٢٣، ٢٧، ٣٠ و. . . ) که این موضوع‌‌، لزوماً‌ داخل‌ در یکی از حوزه‌‌های سه‌ گانه اعتقادی‌‌، اجتماعی و وجودی زندگی است‌‌:

-اعتقادی‌‌

موضوعات اعتقادی زندگی عبارت‌‌اند از موضوعاتی که مرتبط با باورهای انسان به مبدأ عالم و راهنمایانی است‌ که‌ برای هدایت زندگی انسان‌ در‌ دنیا، یکی پس از دیگری‌‌، برای رسیدن انسان به سعادت اخروی گسیل شده اند. از این رو، اصول پنج گانه توحید، معاد و نبوت‌‌، عدل و امامت در رأس آنها هستند. شهید‌ صدر‌، «توحید» (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٢٣) و «نبوت» و «امامت»، (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٩، ٤٦، ٦٥، ١٥٤-١٥٣) را به عنوان مصداق موضوعات عقایدی زندگی بیان می‌کند. البته‌‌، اینکه وی قید «عام‌» را‌ در موضوع‌ نبوت می‌آورد، (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٩) ظاهرا به این معناست که جدای از مباحث کلامی‌‌، در‌ پی مباحث اجتماعی نبوت است و نقش نبوت در اجتماع را در‌ تفسیر‌ موضوعی‌ پی می‌گیرد (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٤٦، ٦٥) و در همین راستا، نقش امام را در ادامه نقش ‌‌نبی‌ در جامعه تبیین می‌کند. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ١٥٤-١٥٣) بنابراین‌‌، این قسم‌ شامل‌ موضوعات‌ باوری عامی خواهد شد که به صورت فراگیر در واقع زندگی مردم اجتماع وجود دارد‌.

-اجتماعی‌‌

موضوعات اجتماعی زندگی عبارت‌‌اند از موضوعاتی که حول زندگی انسان‌‌ها در کنار یکدیگر‌ در‌ سطوح روابط میان افراد جامعه و افراد خانواده و نسبت نهادها و هویت‌‌های اجتماعی با افراد اجتماع شکل میگیرد؛ به نحوی که تلاش دارد در کنار تنظیم روابط انسانی و اجتماعی‌‌، قانون‌‌های این‌ روابط در طول یک دوره یا دوره‌‌های خاص تاریخی را بررسی کند. این برداشت‌‌، در تعریف شهید صدر از تبیین «امت» توسط ایشان قابل استخراج است‌‌. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٥٦‌) همچنین‌ مثال‌‌‌هایی که وی در جای جای المدرسه القرآنیه تحت این قسم می‌آورد، نشان دهنده آن است که مراد از این قسم موضوعات‌‌، موضوعات «علوم انسانی ١» است‌‌. (ن‌‌. ک‌‌: صدر، ١٤٢١‌ ه‌‌‌. ق‌‌: ٢٣: موضوع «مکتب‌‌های اقتصادی و سنت‌‌های تاریخ در قرآن»؛ ٣٩: موضوع «سنت‌‌های تاریخ در تغیر

اجتماعی و سنت‌‌های اسلام در اقتصاد»؛ ٤٩: موضوع «عملیات تغییر اجتماعی»؛ ١٠٤‌: موضوع‌ «تأثیر متقابل در روابط اجتماعی»؛ ٦٢: «ارتباط وضعیت روانی‌‌، روحی و فکری انسان با وضعیت اجتماعی» و. . . )

-وجودی‌‌

موضوعات وجودی زندگی عبارت‌‌اند از موضوعاتی که با هستی و نحوه‌‌های وجود‌ با‌ توجه‌ به عبارتی که در ادامه‌ از‌ شهید‌ صدر می‌آوریم (ارتباط وضعیت روانی‌‌، روحی و فکری انسان با وضعیت اجتماعی) این علوم انسانی معنایی اعم از علوم اجتماعی دارد‌ و شامل‌ فرد‌ و روان شناسی نیز می‌شود. موجودات تکوینی مرتبط‌ است‌‌‌. مثال‌‌‌هایی که شهید صدر برای این قسم می‌آورد، نشان می‌دهد که مراد او از این قسم‌‌‌، «علوم‌ طبیعی‌» است‌‌. (ن‌‌. ک‌‌: صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٢٣: «درباره آسمان‌ها و زمین در‌ قرآن کریم»؛ ٧٧: «قوانین فیزیک‌‌، اندام شناسی»؛ ٧٩: «امور وجودی‌‌، طبیعی‌‌، فیزیکی و. . . »؛ ٩٣: «قوانین نجومی و وضعیت آب و هوا‌» و. . . ) البته‌ شهید‌ صدر در این قسم‌‌، گاه تعبیر «الکونیه و الطبیعیه» (صدر، ١٤٢١ ه‌‌‌. ق‌‌: ٨٠‌-٧٩ و ٩٣) را به کار می‌برد و اصطلاح «وجودی» و «طبیعی» را به هم عطف می‌کند‌، که‌ احتمال‌ دارد مراد وی این باشد که در مقابل امور بشری از سنخ‌ علوم‌ انسانی‌ که در قسم پیش بیان شد، دیگر امور وجودی‌‌، چه از سنخ امور طبیعی‌ و علوم‌ فیزیک‌‌‌، شیمی‌‌، پزشکی و زیست شناسی باشد، یا اموری مانند وجودشناسی موجودات خارج از طبیعت‌‌، در‌ این‌ قسم می‌گنجد.

بنابراین‌‌، موضوعات مطرح در این قسم‌‌، اعم از موضوعات متافیزیکی‌ و طبیعی‌ می‌شود.

با توجه به سه قسم موضوعات زندگی که شهید صدر مطرح ساخت‌‌‌، می‌توان گفت که این اقسام شامل تمام مفاهیم در مراتب متافیزیکی‌‌، علوم انسانی‌ و علوم‌ طبیعی‌ می‌شود؛ البته‌‌، در صورتی که در حیطه واقع زندگی بشری باشند.

2. ملاک های تعیین موضوع منتهی به نظریه قرآنی:

پس از آشکار شدن قلمروی موضوعات در واقعیت‌ زندگی‌‌‌، نوبت‌ به این می‌رسد که در این قلمروهای کلی‌‌، با چه معیارهایی می‌توان موضوع‌ ‌خاصی‌ را‌ انتخاب کرد. شهید صدر برای این امر ملاک‌‌‌هایی را به کار‌ می‌گیرد:

-چیستی موضوع و تبیین ارتباط آن با هدف قرآن

در قرآن کریم گزاره‌‌‌هایی درباره علوم‌ طبیعی‌ و علوم انسانی یافت می‌شود. با وجود این‌‌، آن هنگام که سخن‌ از‌ اکتشاف نظریه علمی قرآن می‌شود، آیا‌ سهم‌ علوم‌ انسانی و طبیعی یکسان است؟[2] شهید صدر با‌ تبیین‌ هدف قرآن که هدایت انسان است و وظیفه قرآن در راستای این هدف‌‌، که‌ عملیات‌ تغییر انسان است‌‌، توضیح می‌دهد‌ که موضوعات‌ علوم‌ انسانی‌ چون «سنن تاریخی»، هم راستا با‌ هدف‌ و وظیفه قرآن اند؛ برخلاف علوم طبیعی‌‌، که به صورت جانبی و استطرادی در‌ قرآن‌ مطرح می‌شوند. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌‌. ق‌‌: ٤٩-٤٧) در این‌ صورت‌ می‌توان تضمین کرد که‌ قرآن‌ به دلیل اینکه هدفش هدایت و وظیفه‌اش

١. تحقق‌ راهبری‌ عملیات تغییر‌ بشری‌ است‌‌‌، حتماً درباره هر موضوعی‌ در این باره سخن دارد؛ گرچه به عنوان نظریه‌‌های بنیادین‌‌. البته‌‌، ایشان استخراج نظریه‌ قرآنی‌ درباره موضوعات علوم طبیعی را نفی‌ نمی‌کند‌، ولی‌ از‌ دیدگاه ایشان برمی‌ آید‌ که به دلیل هم راستا نبودن هدف علوم طبیعی با هدف قرآن‌‌، تضمینی در این باره‌ نیست‌ که‌ قرآن حتماً درباره این قسم موضوعات‌‌، نظریه‌ به‌ ما‌ ارائه‌ دهد‌. از‌ این رو، شهید صدر از ابتدا سنخ موضوع «سنن تاریخی» را «اجتماعی» می‌داند و آیات را از این زاویه تحلیل می‌کند. (ن‌‌. ک‌‌، صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٥٠، ٧٩‌-٧١، ٨٦ و…)

شهید صدر گزاره‌‌های قرآنی را از زاویه‌‌‌‌ای دیگر، به گزاره‌‌های فراتاریخی و تاریخی تقسیم می‌کند. مبنای این تقسیم بندی به مسئله هدف قرآن که هدایت‌ است‌ بازمی گردد. وی در راستای هدف قرآن که هدایت بشر است وارد بحث «عملیات تغییر» می‌شود. عملیات تغییر دو جنبه دارد یک معنای آن به لزوم دگرگونی‌ در‌ وضعیت کنونی بشر ناکامل به سمت مسیر سعادت است و به مسیری اشاره دارد که انسان‌ها لازم است در زندگی خود «انتخاب» کنند‌ تا‌ این تغییر رخ دهد؛ از‌ این‌ رو وارد شدن به این جنبه از عملیات تغییر، امری اختیاری است‌‌، گرچه پیش از انتخاب بشر، خداوند شریعت را نازل کرده اما بشر‌ اختیار‌ دارد که آن را‌ به‌ عنوان مسیر زندگی خود انتخاب کند و در مسیر تغییر به جهت الهی وارد شود یا خیر؛ جنبه دوم عملیات تغییر به «انتخاب وابسته نیست» بلکه هر انسانی چه بخواهد و چه‌ نخواهد‌ تحت این قوانین تغییر زندگی می‌کند. گزاره‌‌های فراتاریخی‌‌، تشریعات خداوند است که محتواها و روش‌‌های عملیات تغییر انسان‌ها را رقم می‌زند و وابسته به جامعه انسانی و تاریخ‌ نیست‌‌‌. مراد از‌ گزاره‌‌های تاریخی نیز، گزاره‌‌‌هایی است که به جوامع انسانی در طول تاریخ بشری مرتبط است‌ و تکوینا بر تاریخ انسانی حکم فرماست‌‌. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٥٢-٥٠‌)

تفاوت‌ این‌ دو سنخ گزاره‌ها این است که در قسم فراتاریخی‌‌، خداوند احکامی را برای عملیات تغییر انسان‌ها توسط فرستاده خود بیان می‌کند، که برخاسته از امور تکوینی موجود نیست‌ و در‌ واقع‌ اگر خداوند آنها را بیان نکند، انسان نمی‌تواند آنها را به عنوان قوانین موجود‌ انسانی کشف کند. اما قسم دوم‌‌، از سنخ قوانینی است که بر زندگی‌ بشری در طول تاریخ‌ حاکم‌ است و خداوند تنها انسان را بر وجود این قوانین آگاه می‌کند و متذکر می‌شود. شهید صدر، نام این سنخ را «سنن تاریخی» یا همان قوانین تاریخی می‌نامد.

بر این‌ اساس‌‌، از آنجاکه نوعی از وضعیت تغییر بر کل زندگی انسان‌ها حاکم است که نمی‌توان از آن خارج شد و از این رو ضرورت‌‌های خود را بر زندگی بشر‌ بار‌ می‌کند و خارج از اراده بشر است‌‌، ما به نوعی از تغییر که بر کل جوامع انسانی حاکم است پی می‌بریم که قانون یا یکی از قانون‌‌های زندگی‌ اجتماعی‌ است‌‌. از آنجاکه این تغییر، وابسته به اراده بشر نیست و ویژگی‌‌های آن ضرورتاً بر هر بشری وارد می‌شود نمی‌توان بدون در نظر داشتن این قانون در‌ مورد‌ جامعه انسانی سخن گفت‌‌. شهید صدر نام این قانون را سنن تاریخی می‌گذارد و از نظر او کشف این عنصر «تاریخ» در نظریه پردازی قرآنی‌‌، یک عنصر تأثیرگذار در‌ تشخیص‌ سنخ‌ نظریه است‌‌. از این جهت‌ بحث‌ از‌ سنن تاریخی محدودکننده آموزه‌‌های دینی به زمان پیامبر(ص) نیست و وضعیتی عام برای جامعه بشری را در برابر ما قرار می‌دهد‌. بنابر‌ این دیدگاه‌‌، نظریه‌‌های قرآنی درباره علوم انسانی‌‌‌، از‌ سنخ قسم دوم و از سنخ نظریه‌‌های بنیادین هستند. [3]

رجوع بدون پیش فرض به قرآن

رجوع بدون پیش‌ فرض‌ به‌ یک متن تقریباً ناممکن است‌‌. اما آنگاه که یک بنیانگذار‌ نظام علمی درصدد درانداختن طرحی از نظام علمی است آیا می‌تواند چنین ادعایی بکند و بتواند شرایط آن‌ را‌ برآورده‌ کند یا خیر؟ یا اگر چنین ادعایی بکند منظور او کدام سنخ‌ از‌ پیش فرض‌ها هستند که وجود آنها مخل در نظریه پردازی است ؟ منظور از بدون پیش‌ فرض‌ در‌ اینجا قطعاً فرض وجود خدا، پیامبر اسلام و وحی بودن کتاب خدا و اموری‌ از‌ این‌ دست نیست‌‌. بدین جهت که این امور حداقل بنابر نظام کنونی اندیشه اسلامی پیش‌ فرض‌ نیستند‌ و اصول اثبات شده در اسلام هستند و پیش فرض و گزاره‌‌های بنیادینی که بدان‌ها می‌توان پیش فرض نظریه یا پیش فرض تحقیق گفت‌‌، همان گونه که پوپر‌ هم‌ اشاره‌ می‌کند، اموری هستند که علم توانایی اثبات یا رد آنها را ندارد بلکه‌ تنها‌ از میان آنها انتخاب می‌کند و در این موقعیت این انتخاب یا «تصمیم‌»٢ [4]است‌ که‌ تکلیف ما را مشخص می‌کند. (پوپر، ٢٠٠٢: ٨٦) ما‌ در‌ نظام اسلامی اصول نظریه خود را‌ تنها انتخاب نمی‌کنیم‌‌‌، بلکه‌ بر اساس دلیل می‌پذیریم‌‌‌. بنابراین‌ ملاک در آنها «انتخاب» نیست‌‌، بلکه ملاک «دلیل» است‌‌. منظور از بدون پیش‌ فرض‌ بودن در اینجا به طور‌ خاص‌ اشاره‌ به این است‌ که‌ ما چگونه می‌توانیم‌ بدون‌ داشتن یک نگاه از سنخ نظریه‌‌های علوم اجتماعی آنچنان که در پارادایم‌‌های مختلف‌ علوم اجتماعی رایج است به سراغ‌ فهم‌ اجتماعی قرآن‌ برویم‌؟ آیا‌ اصلاً چنین امری امکان‌ دارد؟ اگر امکان دارد از کجا باید شروع کرد که بتوان چنین امر خطیری را ادعا‌ کرد‌ که شخصی بدون پیش فرض وارد‌ تفسیر‌ قرآن‌ شده‌ است‌‌‌.

به نظر شهید‌ صدر‌ اگر ما بتوانیم سنخ گزاره‌‌های بنیادین را که هر نظریه‌‌‌‌ای لاجرم با آن کار‌ می‌کند‌، بشناسیم و بتوانیم آنها را در قرآن جستجو‌ کنیم‌ چنین‌ ادعایی‌ را‌ می‌توان مطرح کرد. از همین جهت است که شهید صدر، ‌خود، موضوع سنن تاریخی را به عنوان اولین مسئله برای تفسیر موضوعی انتخاب می‌کند، تا‌ نظریه بنیادین قرآن را در این باره کشف کند؛ (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٤٥) چرا که این موضوع بنیادی‌ترین گزاره را برای ورود به نظریه به ما می‌دهد١[5] و همچنین‌ نزدیک‌‌ترین هدف را به هدف قرآن دارد، که تغییر و تحول انسان باشد. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٤٩) به بیان دیگر، وقتی در پی کشف نظریه‌‌های بنیادین قرآن درباره موضوعات‌ واقع‌ زندگی هستیم‌‌، باید موضوعات به ترتیبی انتخاب شوند که ترتیب طولی فرایند انتخاب مسئله رعایت شود. در سیر مطالعه اجتماعی‌‌، شهید صدر تشخیص‌ می‌دهد که بنیادی‌ترین مسئله‌‌‌، سنن‌ تاریخی است‌‌. بنابراین‌‌، اگر مسئله دیگری برای عرضه به قرآن اخذ شود، استخراج نظریه قرآن با مشکلِ نبود مقدمات کشف نظریه قرآنی مواجه شده‌‌‌، نیاز‌ به پیش فرض‌گیری لایه‌‌‌های قبل دارد. اما با انتخاب مسئله اول و بعد از حل آن‌‌، انتخاب مسئله دوم و به همین ترتیب‌‌، مسائل بعدی‌‌، به گونه‌‌‌‌ای سراغ رفتیم که بدون نیاز به پیش فرض‌گیری لایه‌‌های کشف نشده‌‌، موضوع را به قرآن عرضه کرده‌‌، نظریه قرآنی را کشف کرده ایم‌‌. شاهد این مدعا این است که‌ وی‌ در مقدمه چاپ اول کتاب «اقتصادنا» مطرح می‌کند که غرض او این بوده که پس از نگارش کتاب «فلسفتنا» که مبانی متافیزیکی ایشان را تبیین می‌کند، قصد‌ داشته‌ کتاب «مجتمعنا» را تألیف کند، اما به دلیل اصرار برخی شاگردان بر مطرح ساختن مباحث اقتصادی‌‌، کتاب «اقتصادنا» را مقدم داشته است‌‌. (صدر، ١٤٢٤ ه‌‌. ق‌‌: ٣٥) روشن است که‌ کتاب‌ «مجتمعنا‌» مبحثی از سنخ مباحث اجتماعی‌ و قوانین‌ اجتماعی‌ است و لزوم تقدم آن‌‌، از باب تقدم مسئله اجتماعی بر اقتصادی است‌‌. و موضوع «قوانین تاریخی» نیز مسئله‌‌‌‌ای اجتماعی است‌‌.

توجه‌ به‌ تکثیر‌ عرضی و طولی موضوعات زندگی‌‌؛

شهید صدر رشد و توسعه‌ علم‌ را در دو سطح افقی (= عرضی) و عمودی (= طولی) معرفی می‌کند. در رشد افقی‌‌، وظیفه محقق دینی و قرآنی‌‌‌، تکثیر‌ موضوعات‌ تحقیق است‌‌؛ به گونه‌‌‌‌ای که همواره پرسش‌‌های جدید‌ به منابع دین ارائه کند، تا پاسخ‌‌های دین را درباره موضوعات مختلف از دین اکتشاف کند. اما‌ برای‌ توسعه‌ کامل یک علم این کافی نیست‌‌، بلکه باید رشد عمودی نیز‌ صورت‌ گیرد؛ به این معنا که محقق در یافتن موضوعات‌‌، شیوه‌‌‌‌ای را اتخاذ کند که او‌ را‌ به‌ موضوعات بنیادین و در نتیجه‌‌، پاسخ‌‌های بنیادین قرآن درباره آن برساند. یک‌ تفاوت‌ تفسیر‌ موضوعی با تفسیر ترتیبی در همین امر نمایان می‌شود. مفسرموضوعی‌‌، باید موضوع را‌ از‌ تجربه‌ بشری اخذ کند، اما به شیوه موضوعی به تفسیر بپردازد تا در یک سیر‌ عمودی‌‌‌، به نظریات بنیادین قرآن درباره آن موضوع دست یابد. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٨‌-٣٧‌)

این‌ نوع روی آوردن به قرآن‌‌، راز جاودانی و جهانی بودن قرآن را آشکار می‌کند‌؛ چرا‌ که تفسیر موضوعی دائما با افزوده شدن تجربیات بشری و ارجاع سؤالات اصلی برآمده‌ از‌ آن‌ به قرآن‌‌، رشد می‌کند و روزبه روز غنی‌تر می‌شود و همین روش‌‌، در یک‌ سیر‌ عمودی‌‌، برخورد با قرآن و عرضه پرسش‌‌های بنیادین به آن‌‌، سرانجام ما‌ را‌ به‌ حصول نظریات اساسی و استنباط قوانین کلی از کتاب آسمانی موفق می‌گرداند. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌‌. ق‌‌: ٣٢‌-٢٩‌) این مرحله در واقع اشاره به این دارد که «موضوع» از چه‌ هویتی‌ باید برخوردار باشد تا بتواند به عنوان موضوعِ تفسیر موضوعی برگزیده شود. ویژگی‌‌‌هایی که برای‌ انتخاب‌ موضوع در اینجا گفته شد هم جنبه سلبی دارد و هم جنبه ایجابی‌‌‌. جنبه‌ ایجابی آن این است که در اولین‌ مرحله‌ ساخت‌ علوم انسانی تنها آن موضوعی می‌تواند‌ بر‌ قرآن عرضه شود که بتوان براساس آن نظریه بنیادین ساخت‌‌. و این موضوع بنیادین‌ طبق‌ توضیحات گذشته باید بتواند بدون‌ پیش‌ فرض بر‌ قرآن‌ وارد‌ شود (یعنی از سنخ گزاره‌‌های بنیادین‌ علم باشد) اما وجه سلبی این ویژگی این است که گزاره‌‌های غیربنیادین‌ دائماً نظریه بار هستند و نمی‌توانند‌ به سهولت بر قرآن‌ عرضه‌ شوند. و بنابراین نمی‌توانند موضوع‌ تفسیر‌ موضوعی قرار گیرند. و دیگر اینکه این امکان را داشته باشد که هم به‌ صورت‌ عرضی و هم طولی شاخه‌‌های آن‌ در‌ علوم مربوطه پیگیری‌ شود‌. به طور نمونه مسئله‌ تاریخ‌ آنگاه که وارد جامعه شناسی می‌شود چه استلزاماتی برای تبیین‌‌های جامعه شناختی‌ دارد‌، یا آنگاه که وارد علوم تربیتی‌ می‌شود وضعیت‌ چگونه‌ می‌شود. بنابراین عرضه موضوعاتی‌ که لزوماً با یک نظریه گره خورده‌‌اند بر قرآن امکان ندارد و نمی‌توان آن‌ را‌ موضوع تفسیر موضوعی تلقی کرد، بلکه‌ راه‌ رسیدن‌ به‌ چنین‌ اموری این است‌ که‌ گزاره بنیادین آن موضوع نظری استخراج شود و در یک بازگشت با نظریه بنیادین قرآن آن‌ را‌ توضیح‌ دهیم‌‌. این بازگشت برای پیدا کردن نظریه‌ بنیادین‌ در‌ موضوعات‌ نظری‌ عبارت‌ است از مسیر طولی‌‌.

ب‌‌. شناسایی جامع تجربه‌‌های فکری بشری درباره موضوع‌‌؛

پس از مراحل شروع از واقعیت و تمرکز بر یک موضوع خاص‌‌، نوبت به پروراندن آن‌ موضوع در ذهن مفسرموضوعی است‌‌، تا وی را به یک پرسشگر فعال از قرآن کریم تبدیل کند و مقدمات استنطاق از کتاب الاهی برای اکتشاف نظریه قرآنی فراهم شود. شهید صدر‌ برای‌ تأمین این هدف‌‌، دو راهکار عملی پیش پای محققان قرار می‌دهد:

١. رجوع به تجربه‌‌های بشری‌‌؛

مفسر موضوعی باید هر آنچه را که فکر انسانی توانسته است در‌ مورد‌ موضوع انتخاب شده از میان قلمروهای سه گانه زندگی در مورد آن به تجاربی دست پیدا کند، جمع آوری کند. این تجارب خود‌ بر‌ سه دسته اند: مشکلات‌‌، راه‌حل‌‌‌های بشری و پرسش‌‌های حل نشده و نقاط دست نیافته در تجربه‌‌های بشری‌‌. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٢٩) بر این مبنا، مفسرموضوعی نخست باید مشکلات‌ واقع‌ زندگی را که توسط‌ بشر‌ تشخیص داده شده است بشناسد (مانند مباحث اقتصادی‌‌، یا قوانین تاریخ)؛ سپس‌‌، راه‌حل‌‌‌هایی که انسان‌ها برای این مشکل‌ها ارائه کرده‌‌اند را شناسایی کند (مانند دیدگاه‌ اقتصادی‌ سرمایه داری و مارکسیستی‌‌، یا اثبات و رد وجود قوانین تاریخی در دیدگاه‌‌های انتقادی و تفسیری)؛ آنگاه‌‌، یک پژوهش تاریخی بر روی موضوع انجام دهد و نقاطی از آن را که فکر بشر‌ نتوانسته‌ آنها را‌ حل کند شناسایی کند؛ به این معنا که با مطالعه تاریخی‌‌، مشکلات و راه‌حل‌ها را به‌ ‌صورت تطبیقی در تاریخ جستجو کند و با استخراج پیشینه‌‌، پرسش‌‌های مربوط‌ به‌ مشکل که توسط بشر بدون پاسخ مانده و نقاطی را که بشر نتوانسته درباره مشکل‌‌، به آنها دسترسی ‌‌یابد‌ کشف کند (مثلاً کشف کند که در دیدگاه‌‌های مختلف اقتصادی اعم از‌ مارکسیستی‌ و سرمایه‌ داری و دیگر رویکردهای علمی که در این زمینه صاحب نظریه اند، کدام نقاط مباحث اقتصادی‌ حل نشده مانده است‌‌؛ یا در قوانین تاریخ‌‌، دیدگاه‌‌های انتقادی و تفسیری‌‌، پوزیتیویستی‌ و. . . چه زوایایی از بحث‌ را‌ نتوانسته‌‌اند حل کنند)

٢. طرح موضوع اشراب شده با افکار بشری‌‌، در قالب پرسش‌‌، بر متن قرآن‌‌؛

پس از مواجهه با تجربه‌‌های بشری و بررسی مشکلات زندگی‌‌، راه‌حل‌‌های بشری‌ و مناطق حل نشده توسط بشر، مفسرموضوعی با رهاوردی عظیم و توشه‌‌‌‌ای گرانبار از میراث فرهنگی و علمی بشری به سراغ قرآن می‌رود و از آن پرس وجو می‌کند و قرآن به‌ تناسب‌ استعداد مفسر و دستاوردی که او از تجارب بشری به همراه دارد، به او پاسخ می‌دهد. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٠-٢٩) مفسر در این مرحله به واسطه عبور از مراحل‌ سه‌ گانه فوق‌‌، تجربه‌‌های مختلف انسانی در حوزه مشکلات پیش روی بشریت‌‌، راه‌‌‌هایی که او برای حل این مشکلات اندیشیده است و مسائل تاریخی را که حول این مشکلات‌ و راه‌حل‌ها پیش آمده در برابر نص قرآن قرار می‌دهد. سپس‌‌، پرسش‌‌‌هایی را طراحی می‌کند تا با عرضه آنها به قرآن‌‌، بتواند نظریه بنیادین کتاب خداوند‌ درباره‌ این‌ موضوع را کشف کند. (صدر‌، ١٤٢١‌ ه‌. ق‌‌: ٤٧-٤٦) با توجه به تفکیک مراتب طولی و عرضی و همچنین مسئله بنیادین‌‌، شهید صدر در تفسیر موضوعی شیوه‌‌‌‌ای را اتخاذ‌ کند‌ که‌ او را به پاسخ‌‌های بنیادین درباره آن‌ مسئله‌ برساند. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٨-٣٧) در همین راستا، وی برای ارائه موضوع «قوانین تاریخ» به قرآن‌‌، برای اکتشاف‌ نظریه‌ قرآن‌‌‌، پرسش‌‌‌هایی را که حاصل مطالعه

تجربیات بشری است‌‌، طرح‌ می‌کند، که به شرح زیر است‌‌: آیا رویدادهای عرصه تاریخ‌‌، دارای قانون هستند؟ آیا در قرآن کریم‌‌، تاریخ‌ بشری‌ دارای‌ قوانین است؟

آیا در مسیر رشد، حرکت و تکامل تاریخ بشری قوانینی‌ حاکم‌ است؟ این قوانین کدام‌اند؟

تاریخ بشر چگونه آغاز شد؛ چگونه رشد کرد؛ و چگونه تکامل یافت؟ عوامل‌ بنیادین‌ در‌ نظریه تاریخ چیست؟

نقش انسان در ساخت تاریخ چیست؟

نقش عالم بالا‌ و نبوت‌ در‌ عرصه اجتماعی چیست؟

اظهارنظر خاص قرآن درباره این قوانین‌‌، از جهت سلبی یا ایجابی‌ و از‌ جهت‌ اجمالی یا تفصیلی چیست ؟ (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٤٧-٤٦) مرحله دوم‌‌: رجوع به متن‌ قرآن‌ برای استخراج نظریه

در این مرحله مفسر قرآن‌‌، در حالی که مراحل قبلی‌ را‌ به‌ طور کامل گذرانده است‌‌، به متن قرآن رجوع می‌کند و طی مراحلی نظر قرآن‌ را‌ در مورد واقعیت زندگی استخراج می‌کند.

شهید صدر برای این کار، نخست‌ آیات‌ مرتبط‌ با موضوع را گردآوری کرده‌‌، تمامی آنها را تحلیل می‌کند و مفاهیم و گزاره‌‌های مرتبط‌ با‌ قوانین تاریخ را به دست می‌آورد. (ن‌‌. ک‌‌: الدرس الرابع‌‌، ٥٥) آنگاه‌ از‌ مقایسه‌ مطالب آیات گردآوری شده‌‌، مفاهیم و گزاره‌‌های مشترک میان آیات را استخراج می‌کند (ن‌‌. ک‌‌: الدرس‌ الخامس‌‌‌، ٦٩‌) و در نهایت‌‌، با کنار هم نهادن نتایج جزئی حاصل از محتوای آیات‌‌‌، نتیجه‌ را در راستای کشف نظریه قرآنی صورت بندی می‌کند. گرچه این مرحله نیز در دیدگاه‌ شهید‌ صدر نیاز به تفصیل دارد اما به جهت تمرکز این نوشتار بر‌ شناسایی‌ فرایند شکل‌گیری موضوع از بیان تفصیلی‌ در‌ این‌ بخش خودداری می‌کنیم‌‌.

٣. بازگشایی نحوه عبور‌ از‌ موضوع به مسئله‌‌، در تفسیر موضوعی

با توجه به توضیحی که از فرایند‌ کلی‌ تفسیر موضوعی در دیدگاه شهید‌ صدر‌ ارائه شد‌، نشان‌ دادیم‌ که تفسیر موضوعی در بخش اساسی‌ از‌ فرایند خود بر شناسایی موضوع تکیه دارد؛ به نحوی که مفسر در‌ تفسیر‌ موضوعی تنها با داشتن شناخت و علم‌ رجوع به متن و بازگشایی‌ متن‌ قادر نخواهد بود تا عملیات‌ تفسیر‌ موضوعی را به انجام رساند؛ بلکه مفسر در این نوع از تفسیر لازم‌ است‌ تا توانایی شناسایی کامل و جامع‌ تمام‌ تجربیات‌‌‌، مسائل و راه‌حل‌‌‌های بشری حول یک موضوع‌ مشخص‌ از موضوعات زندگی را داشته باشد. چنین مفسری نه تنها می‌تواند کار تفسیری‌ انجام‌ دهد، بلکه امکان پیش بردن دانش‌ تجربی‌ بشر با‌ استفاده‌ از‌ متن قرآن را نیز‌ دارد؛ چراکه او در مرحله مراجعه به قرآن با مسئله علم بشریت به سراغ قرآن‌ می‌رود. این فرایند به ما نشان‌ می‌دهد‌ آنچه‌ شهید‌ صدر با عنوان‌

«موضوع‌» از آن یاد می‌کند، با یک سؤال بزرگ از زبان علم بشری و تمام دانش بشری‌ که‌ تا‌ امروز تکامل یافته‌‌، اشراب شده است‌‌. برای‌ اینکه‌ این‌ موضوع‌ به‌ شکل‌ نسبتاً آشکاری توضیح یابد لازم است تا با ورودی بنحوه شناسایی مسئله در علوم انسانی رجوعی به وجوه شباهت مسئله در علوم انسانی و موضوع در تفسیر موضوعی‌ داشته باشیم‌‌.

مسئله شناسی در علوم انسانی

شناخت هویت مسئله در علوم انسانی‌‌، در گروی آشنایی با «تفاوت موضوع و مسئله تحقیق»، «خاستگاه مسئله» و «اقسام مسئله» است‌‌. در اینجا، این سه‌ مبحث‌ تبیین می‌شود.

الف‌‌. تفاوت موضوع و مسئله

پژوهش‌‌‌هایی که در علوم انسانی با هدف تولید علم صورت می‌گیرد، ناگزیر مسئله محور است‌‌؛ به این معنا که تحقیق‌ با‌ درگیری محقق با یک مسئله نظری یا عملی‌‌، آغاز می‌شود و گام‌‌های تحقیق در راستای حل آن مسئله برداشته می‌شود. پاسخ‌ اولیه‌ در قالب فرضیه واحتمال‌ مطرح‌ می‌شود و در بهترین حالت‌‌، پاسخ در قالب یک نظریه علمی‌‌، که چیزی جز وجه ایده آل پاسخ به مسئله تحقیق نیست‌‌، از سوی‌ محقق‌ ارائه می‌شود و در‌ نتیجه‌‌‌، تولید علم یا همان افزون شدن یک فرضیه یا نظریه بر نظریات پیشین علم‌‌، صورت می‌گیرد. در مقابل‌‌، در برنامه‌‌های علمی با هدف اطلاع رسانی و غیر منتهی به‌ تولید‌ علم‌‌، موضوع محوری می‌تواند مفید باشد. به نحوی که در مطالعات موضوعی با تمرکز بر موضوعات خاص بدون توجه به مسئله بودن آنها برای جامعه علمی‌‌، کار تحقیقاتی تنها‌ حالتی‌ ترویجی داشته‌ و تولید علم محسوب نمی‌شود. (ر. ک‌‌: پوپر، ١٣٨٣: ٢٨-١٠ و بیکر، ١٣٧٧: ١٠٤ و -١٠٩) بنابراین یکی از‌ آسیب‌‌های اصلی در تفسیرهای موضوعی که نتوانند موضوع خود را‌ به‌ مسئله‌ تبدیل کنند این خواهد بود که به جای تولید علم‌‌، به ترویج دیدگاه‌‌های سابق اما در ‌‌قالب‌ ساختارهای جدید بپردازند. البته این چنین عملکردی در ترویج ایده آل‌‌های دینی‌ و اخلاقی‌ لازم‌ است‌‌، اما تولید علم محسوب نمی‌شود. تولید علم مبتنی بر قرآن و روایات مراحل دیگری‌ لازم دارد که افزون بر چنین عملکردی موجبات رشد علم تفسیر را فراهم‌ می‌سازد. در حالی‌ که‌ چنین عملکردی تنها همان تفسیر و همان داده‌‌های قبلی برآمده از عملیات تفسیر را در ساختارها و قالب‌‌های جدید ترویج می‌کند.

تفاوت موضوع و مسئله در این است که مسئله‌‌، امری‌ است ژرف‌‌، معین‌‌، دارای روش حل‌‌، تحقیق پذیر[6] و منتهی به تولید شناخت نو، اما موضوع‌‌، امری است سطحی‌‌، کلی‌‌، فاقد راه‌حل و روش مشخص و غیر منتهی به تولید شناخت نو. (بیکر، ١٣٧٧: ١١٢-١٠٤)

 ب‌‌. مسئله‌ از‌ کجا می‌آید؟

علم از مسائل تشکیل می‌شود و مسئله بر پایه یک نظریه تبیین می‌شود و با دیگر مسائل موجود در یک علم ارتباط می‌یابد؛ بنابراین پیوندی ناگسستنی‌ میان‌ علم و نظریه برقرار است‌‌، به گونه‌‌‌‌ای که بدون داشتن نظریه‌‌، امکان شکل‌گیری علوم وجود ندارد. (لیتل‌‌، ١٣٧٣: ١٤-١١ و چالمرز، ١٣٧٣: ٦١-٥٣) برای داشتن ‌علم اسلامی‌‌‌، نیاز‌ به‌ داشتن نظریه‌‌‌هایی بر پایه‌ دین‌ اسلام‌ و متون دینی آن‌‌، یعنی قرآن و روایات معصومان ع‌‌، احساس شد. شهید صدر نیز برای برآورده شدن این نیاز، در المدرسه القرآنیه استخراج‌ نظریه‌ از‌ قرآن را هدف غایی تفسیر موضوعی معرفی کرد‌. (صدر‌، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٢٧ و ٣٣)

از سویی‌‌، هر معرفت و نظریه علمی‌‌، از جمله معرفت علمی در علوم انسانی‌‌، که به‌ دنبال‌ ورود به واقعیت‌‌، انعکاس نظری از واقعیت و توضیح و تبیین آن‌ است‌‌، دارای پیش فرض‌‌های فلسفی و همچنین در اصطلاح برخی نگاه‌‌های علم شناختی پیش فرض‌‌های پارادایمی‌ معین‌ است‌ و تحقیق و نظریه پردازی در تمام مراحل تولید علم‌‌، از انتخاب مسئله‌‌‌، روش‌ پاسخ گویی به مسئله و. . . ، همه و همه‌‌، براساس چارچوب نظری و روش از پیش پذیرفته شده محققان هر‌ پارادایم‌ علمی‌ انجام می‌گیرد. [7](ایمان‌‌، ١٣٩٤: ٢٣-٢٠ و ٣٦)١ از این رو در‌ روش‌ شناسی‌ تحقیق بیان می‌شود که انتخاب مسئله‌‌، گویای آن است که محقق از پیش‌‌‌، روش‌ حل‌ مسئله را نیز در اختیار دارد؛ چرا که با تکیه بر مفاهیم و مبانی علمی‌ پیشین‌ سراغ تحقیق می‌رود. (جونکر و پنیک[8] ٢، ٢٠١٠: ١٣)

با توجه به مطالب پیش‌ گفته‌‌‌، روشن‌ شد که‌‌:

اولاً، هر نظریه علمی بر پایه اصول پارادایمی و چارچوب نظری معین شکل‌ می‌گیرد؛

ثانیاً، نظریه‌‌های علوم انسانی‌‌، در پی کشف حقایقی از واقعیت انسانی‌ (در‌ بعد‌ فردی و اجتماعی) است‌‌؛

ثالثاً، شهید صدر هدف تفسیر موضوعی را اکتشاف نظریه قرآنی درباره مسائل‌ زندگی‌ می داند؛ بنابراین در دیدگاه ایشان‌‌‌، وقتی‌ سخن از اکتشاف نظریه قرآنی‌ در‌ علوم انسانی‌ می‌شود‌، در حقیقت می‌خواهیم از طریق‌ دیدگاه‌ قرآن‌‌، به یک واقعیت زندگی انسانی دست یابیم‌‌. چنان که ایشان نیز‌ اولین‌ مرحله شناسایی موضوع در تفسیر موضوعی‌ را آغاز از واقعیت‌‌‌های سه گانه زندگی بیان می‌کند‌.

رابعاً، پیش و بیش از همه این امور، در صورتی می‌توانیم نظریه علمی‌ داشته‌ باشیم و بدان واسطه شاهد تولید‌ علم‌ باشیم‌ که در اولین‌ مرحله‌‌‌، توانایی تقریر مسائل کلان‌ علمی‌ را که پاسخگویی به آن چارچوب اصلی نظام علمی شکل می‌دهد، داشته باشیم‌‌‌.

با‌ این توضیحات آشکار می‌شود که‌ تفسیر‌ موضوعی‌‌، که‌ تحت‌ روش‌ شناسی اجتهادی است و زمینه‌ ساز روشی برای ارائه نظریه قرآنی در علوم انسانی است‌‌، نیز از این اصل مستثنا‌ نیست‌‌‌. از این رو، به عنوان یک‌ فعالیت‌ علمی‌ برای‌ اکتشاف‌ یک واقعیت انسانی‌ از‌ قرآن‌‌، باید مشخص شود که آیا تفسیر موضوعی مسئله محور است یا خیر؟ (چرا که در‌ صورت‌ نداشتن‌ مسئله‌‌، به نظریه و در نتیجه تولید علم‌ ختم‌ نخواهد‌ شد.

براین‌ مبنا‌ مشخص شد که شناسایی مسائل و پاسخگویی بدان‌ها در شکل ایده آل‌‌، نظریه را شکل می‌دهد و در مرحله دیگری مسائل جدید بر اساس نظریه به دست‌ آمده شکل می‌گیرند. به نحوی که ما دائماً شاهد مسائل جدید و نظریه‌‌‌هایی که پاسخگوی آن مسائل‌‌اند خواهیم بود و از این طریق شاهد تولید علم از مسائل جدید‌ و انجام‌ تحقیق برای رسیدن به پاسخ آنها هستیم‌‌. ١[9] این مسیر، شکل‌گیری نظریات علمی در سطح موضوعات کلان اجتماعی تا موضوعاتُ خرد در مورد رفتارهای خاص انسانی را شامل می‌شود‌؛ به نحوی که تبیین موضوعات و مسائل در سطحُ خرد و جزئی مبتنی بر حل مسائل کلان و داشتن نظریاتی در آن سطح است‌‌. (کولمن[10] ٢، ١٩٩٠‌: ٨)

ج‌‌. اقسام‌ مسئله در علوم انسانی از‌ دیدگاه‌ روش شناسان علوم اجتماعی

در پژوهش‌‌های اجتماعی محقق به دو صورت مسئله را به دست می‌آورد:

-از یک رشته علمی‌‌

در هر‌ رویکرد‌ علمی به تدریج و با‌ توجه‌ به مبانی و نظریه‌‌های موجود در آن‌‌، مجموعه‌‌‌‌ای از مسائل مرتبط با هم شکل می‌گیرد. حال‌‌، اگر محقق بخواهد مسئله‌‌‌‌ای نو را وارد آن کند، باید آن مسئله با شبکه مسائل شکل گرفته در آن رویکرد علمی مرتبط بوده‌‌، از ابهام‌ها و خلأهای‌ موجود در‌ روابط بینامسئله‌‌‌‌ای آن رویکرد بیرون آمده باشد. بنابراین‌‌، محقق با تسلط بر نظریه‌‌های پیشین و مسائل‌ شکل گرفته در یک علم خاص‌‌، مسائل حل نشده را تشخیص‌ داده‌‌‌، در‌ صدد حل آنها برمی آید.

-از واقع زندگی اجتماعی‌‌

در این قسم‌‌، مسئله زمانی شکل می‌گیرد ‌‌که‌ محقق در فرایند مطالعات خود درباره جامعه‌‌، با یک مشکل اجتماعی مواجه می‌شود‌ که‌ باید با تکیه بر مبانی پارادایمی مقبولش‌‌، مسئله‌‌‌‌ای را که راه‌حلش را روش‌ شناسی مقبول او در اختیارش گذاشته است‌‌، از دل آن مشکل استخراج کند‌. (بلیکی‌‌، ١٣٨٤: ٧٠)

حال‌ سؤال‌ این است که آیا موضوع در تفسیر موضوعی از سنخ قسم اول است‌‌، یا قسم دوم ؟ و بر فرض اینکه بتوان از هر دو نوع مسئله در تفسیر موضوعی استفاده کرد‌، اولین قدم و اولین مرحله طرح مسئله که شهید صدر بر طبق آن عمل کرده است کدام است ؟ احتمال دیگر این است که گرچه موضوع در تفسیر موضوعی می‌تواند یکی از‌ دو‌ نوعی باشد که در علوم اجتماعی بدان مسئله می‌گویند، اما نوع پیشرفته تری از انحای تقریر مسئله باشد. این احتمال اخیر آنگاه تثبیت می‌شود که ما توانسته باشیم‌ از‌ مرحله نشان دادن شباهت میان موضوع و مسئله علم عبور کرده باشیم‌‌.

وجوه مشترک موضوع و مسئله علم در دیدگاه شهید صدر

با توجه به توضیحی که از چیستی مسئله در‌ علوم‌ انسانی گفته شد، می‌توان این ایده را تقویت کرد که «موضوع» در تفسیر موضوعی منتهی به نظریه پردازی از دیدگاه شهید صدر، همان «مسئله علم» است‌‌، یا لااقل‌ شباهت‌‌‌های فراوانی با آن دارد. این‌ برداشت‌‌‌، مبتنی‌ بر مشابهت‌‌‌هایی است که میان مسئله علم و موضوع در تفسیر موضوعی برقرار است‌‌. شواهدی که در ادامه مطرح می‌شود‌، ماهیت‌ موضوع‌ در تفسیر موضوعی مد نظر ایشان را بیشتر‌ تبیین‌ می‌کند و کنار هم قرار دادن این شواهد صحت مدعای مذکور را آشکار می‌سازد.

الف‌‌. ساحت منشأ کشف‌

هیچ‌ کار‌ علمی بدون سؤال آغاز نمی‌شود. دانشی که بدون سؤال‌ آغاز شود، نه کاربرد خود را می‌تواند بیان کند و نه فایده داده‌‌های به دست آمده از‌ فعالیت‌ تحقیقی‌ را. (بیکر،١٣٧٧: ١٠٩؛ بلیکی‌‌، ١٣٨٤: ٨٤-٨٣ و جونکر و پنیک‌‌، ٢٠١٠‌: ١١‌) از این رو، هم در تولید علم و هم در تفسیر موضوعی‌‌، کشف مسائل علم در بعضی‌ از‌ سطوح‌‌‌، فعالیتی پیچیده و دشوار است‌‌. همان گونه که پیشتر بیان شد، شهید صدر‌ بر‌ این‌ باور است که برای دستیابی به نظریه قرآنی‌‌، لازم است موضوع از واقع زندگی‌ گرفته‌ شود‌ و چنان که گذشت‌‌، در علوم اجتماعی نیز، قسمی از مسئله (قسم دوم)، در پژوهش‌‌‌های اجتماعی مبتنی بر مشکلاتی است که در واقعیت زندگی حاصل می‌شود. بنابراین‌‌‌، از‌ حیث‌ منشأ اخذ موضوع و مسئله‌‌، موضوع در تفسیر موضوعی منتهی به نظریه‌‌، با قسم دوم‌ مسئله‌ در علوم اجتماعی و انسانی همسان است‌‌.

ب‌‌. ساحت تأثیر پیش دانسته‌ها

حجم داده‌‌‌های ناخودآگاه‌ در همه سطوح دانش با شدت و ضعف وجود دارد، اما ناب‌ترین تحقیقات‌‌، تنها‌ در‌ حوزه کارهای مبنایی صورت می‌گیرند اما هر چه به سمت نظریه‌ پردازی‌ در‌ قلمروی اجتماعی و همچنین استفاده از روش‌‌های تحقیق پیش می‌رویم از خلوص تحقیقات کاسته‌ شده‌ و محقق‌ به شکل خودآگاه ‌یا ناخودآگاه بار سنگینی از مبانی و پیش فرض‌ها را‌ با خود حمل می‌کند. این میزان از ورود داده‌‌‌هایی که روش‌‌های تحقیق و ابزارها‌ به‌ همراه خود وارد خروجی تحقیق می‌کنند بدان حد است که برخی‌ فیلسوفان‌ علم انجام تحقیق بدون نظریه را ناممکن‌ می‌دانند‌. (وبر، ١٣٩٢: ١٣٢)

این امر، در روش‌ شهید‌ صدر، به گونه‌‌‌‌ای تأمین می‌شود که مستلزم ورود نظریه پرداز قرآنی‌ در‌ یک پارادایم علمی خاص نیست‌‌‌. مرور‌ فرایند شناسایی‌ موضوع‌ در‌ المدرسه القرآنیه‌‌، که در بخش اول‌ تبیین‌ شد، نشان می‌دهد که واقع زندگی از دیدگاه شهید صدر موقعیتی‌ را‌ در برابر مفسر قرار می‌دهد‌ که به نوعی از‌ نگاه‌ به اصطلاح فراپارادایمی اشاره دارد‌؛ چرا‌ که ایشان از سویی قلمروهای واقعیت زندگی را به تمام سطوح باوری‌‌، اجتماعی‌ و وجودی‌ تعمیم می‌دهد و در تمام‌ این‌ سطوح‌‌‌، موضوع را در‌ دو‌ سطح افقی و عمودی گسترش‌ می‌دهد و از سویی مفسر را مکلف به این می‌داند که برای رجوع به‌ قرآن‌‌‌، باید موضوع را با تجربه‌ها و راه‌حل‌ها و نقاط‌ حل‌ نشده بشری‌‌، بارور کند‌، به نحوی که در حوزه‌ها و ویژگی‌‌‌هایی که ایشان برای زندگی برمی شمارد می‌توان‌ تمامی تجربه‌ها و دانش‌‌های بشری‌ و همچنین‌ مکاتب‌ مختلف‌ فکری‌ که در طول‌ دوره‌ زندگی انسان‌‌، تجاربی را به اندوختۀ بشری افزوده‌‌اند شاهد بود. نتیجه این رویکرد به اخذ‌ مسئله‌‌‌، این‌ است که‌‌:

اولاً، پرسش‌‌های برآمده از‌ تجربه‌‌‌های بشری‌‌‌، که‌ پیش‌‌تر مطرح شد، پرسش‌‌‌هایی عام و مشترک میان تمام رویکردهای علمی است‌‌. به این معنا که در هر پارادایمی که محققی بخواهد تحقیق کند، می‌تواند بپرسد‌ که «آیا تاریخ دارای قوانین خاصی است ؟ آیا منبع معرفتی این پاردایم (که در دیدگاه شهید صدر این منبع‌‌، قرآن است) درباره این قوانین‌‌، سلباً و ایجاباً سخنی گفته است ؟» و. . . ‌‌.

ثانیاً‌، این‌ پرسش‌ها در لایه‌‌‌‌ای از سطوح نظریه پردازی مطرح است که در اصطلاح روش شناسی‌‌، «لایه نظری فراپاردایمی» نام دارد؛ به این معنا که ماهیت برخی مسائل به‌ گونه‌‌‌‌‌ای است که با آنکه بدیهی نیستند، ولی تمام پارادایم‌‌های علمی با آنها درگیرند و باید به آنها پاسخ گویند. (حسنی‌‌، ١٣٩٧: ٢٠‌-١٩‌) به همین روی‌‌، شهید صدر‌ از‌ نظریه قرآنی با عنوان «نظریه بنیادین» یاد کرد؛ چرا که وی در سطحی به دنبال اکتشاف نظریه قرآنی علمی و اجتماعی است‌‌، که در لایه‌‌‌های بنیادین علم مطرح است‌‌‌.

ثالثاً، این رویکرد فراپارادایمی برای شناسایی موضوع‌‌، منافاتی با تولید پارادایمی علم ندارد؛ زیرا گرچه رویکردهای علوم اجتماعی بر تولید علم پارادایمی و بر اساس پیش دانسته‌‌های محقق‌‌، از تشخیص‌ مسئله‌ تا حل آن‌‌، تأکید دارند، ولی سطحی از تولید علم که شهید صدر مسئله را شناسایی می‌کند، منتهی به ارائه نظریه بنیادین می‌شود و پیش‌تر بیان شد که‌ در‌ سطح بنیادین‌‌‌، پرسش‌ها میان تمام پارادایم‌ها مشترک است‌‌.

بنابراین در سه نکته‌‌، میان موضوع تفسیر موضوعی و مسئله‌ علم‌‌، در سطح تولید نظریه‌‌های بنیادین‌‌، همچنان همسانی برقرار است‌‌‌.

با‌ این‌ توضیحات آشکار می‌شود که تفسیر موضوعی که تحت روش شناسی اجتهادی است و زمینه ساز روشی برای ‌‌ارائه‌ نظریه قرآنی در علوم انسانی است‌‌، نیز از این اصل که هر رویکرد‌ علمی‌ لازم‌ است در اولین مرحله پاسخگوی مسائل بنیادین باشد مستثنا نیست‌‌. این گونه فعالیت علمی برای‌ اکتشاف یک واقعیت انسانی از قرآن‌‌، باید در تمام مراحل‌‌، از انتخاب مسئله‌ تا ارائه نظریه‌‌، درون‌ یک‌ جریان علمی و رویکرد منسجم فکری و با توجه به پیش فرض‌ها و پیش دانسته‌‌های از پیش ثابت شده مفسرموضوعی‌‌، که در تلقی ما همان اصول بنیادین علمی‌‌، دینی و مبانی اجتهادی متون‌ دینی است‌‌، انجام گیرد. یکی از مهم‌ترین اصول بنیادینی که شهید صدر در روش اجتهادی خود از آن استفاده می‌کند، استفاده از قرآن به عنوان منبع معرفتی مرجع است‌‌‌؛ این‌ در حالی است که منابع معرفتی مرجع در رویکردهای مختلف یا توجه به پیش فرض‌‌های اعتقادی و جهان شناختی شان تلقی‌‌های مختلف از فرهنگ‌‌، تجربه و اجتماع است‌‌.

ج‌‌. ساحت تعیین‌ زوایای‌ بحث

یکی از تفاوت‌‌های موضوع و مسئله‌‌، در کلی و مبهم بودن موضوع و جزئی و عینی بودن مسئله است‌‌. چنانکه گذشت‌‌، نظریه علمی تنها در پی کشف مسئله جزئی و عینی به‌ دست‌ می‌آید. شواهدی که ارائه می‌شود، نشان می‌دهد که شهید صدر «سنن تاریخی» را که در آغاز، به عنوان موضوع تفسیر موضوعی خویش‌‌، برمی گزیند، در ادامه‌ بحث‌‌‌، از‌ حالت کلی و ابهام خارج می‌کند‌ و با‌ این کار زمینه‌‌های علوم اجتماعی را براساس کار با متن قرآن بنا می‌کند. این گونه عملکرد موجب می‌شود‌ که‌ زمینه‌‌‌های فعالیت دانشمندان علوم اجتماعی برای توسعه علوم‌ اجتماعی‌ اسلامی فراهم شود، به نحوی که بدون پرداختن به این مسائل اصلی و بنیادین که هر رویکرد علمی لازم است‌ پاسخگوی‌ آنها‌ باشد، نمی‌توان توقع داشت پارادایم علوم اجتماعی اسلامی شکل‌ بگیرد.

الف‌‌. وی نخست موضوع «سنن تاریخی» را از حالت مبهم و کلی خارج کرده‌‌، با روشن ٥٥ ساختن‌ زاویه‌ بحث‌‌‌، آن را تبدیل به مسئله تحقیق می‌کند و می‌گوید: «ما‌ در‌ پی کشف قوانین حاکم بر تاریخ و کیفیت تأثیر آن بر رفتارهای تاریخی هستیم». (صدر، ١٤٢١ ه‌‌‌. ق‌‌: ٤٦‌) این‌‌‌، بدین معناست که در جستجوی یک رابطه علی در جهان انسانی است‌‌‌.

به‌ نحوی‌ که در یک سو قوانین تاریخ به عنوان متغیر مستقل قرار دارند و در سوی‌ دیگر‌، رفتارها‌ و وقایع تاریخی‌‌، به عنوان متغیرهای وابسته‌‌، تحت آن قوانین تفسیر می‌شوند.

ب‌‌. موضوع را‌ به‌ حالت کلی و مبهم باقی نمی‌گذارد، بلکه سنخ آن را به عنوان یک‌ موضوع‌ «اجتماعی‌» تعیین کرده‌‌، (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٥٠) قلمروی آن را در مقایسه با علوم طبیعی‌ و پدیده‌‌‌های هستی تبیین می‌کند؛ (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٧٧-٧١) و پس از آن‌‌‌، آیات‌ را‌ از این زاویه تحلیل می‌کند. بنابراین‌‌، وی با روشن ساختن قلمروی سنن تاریخی از‌ میان‌ قلمروهای سه گانه زندگی و محدود ساختن آن به قلمروی «اجتماعی»، موضوع تحقیق‌ را‌ از‌ حالت کلی و مبهم خارج می‌سازد.

ج‌‌. توجه دادن به تفاوت عمل تاریخی از غیر تاریخی‌‌‌، عمل‌ فردی‌ از اجتماعی‌‌، سه بعدی بودن موضوع و قوانین تاریخی (فاعل عّلی‌‌، غایت داری‌‌‌، در‌ زمینه جامعه بودن) و. . ، همگی در جهت روشن ساختن زوایای موضوع و رفع حالت ابهام و کلی بودن آن‌ است‌‌‌. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٧٩-٧٧)

با توجه به این شواهد می‌توان‌ گفت‌‌‌، موضوعی که کلی و مبهم نباشد، برخی ویژگی‌‌‌های مسئله‌ علم را داراست و با ضمیمه شدن ویژگی‌‌‌های بعدی‌‌، مسئله بودن آن تکمیل می‌شود.

د. ساحت نیاز به حل و فروگشایی

با‌ توجه‌ به ویژگی‌‌های پیش گفته‌ موضوع‌ و مسئله علم‌‌‌، یکی‌ از‌ تفاوت‌‌های این دو، در این‌ است‌ که مسئله اجتماعی از دل مشکل خارج می‌شود و تلاش محقق در‌ راستای‌ حل و فروگشایی آن است‌‌. در واقع‌‌‌، پاسخ به مسئله و راه‌حل‌ محقق برای فروگشایی آن‌‌، همان‌ چیزی‌ است که با ضوابطی نظریه علمی نامیده می‌شود. در مقابل‌‌، موضوع‌‌، به‌ دلیل‌ کلی و غیر معین بودن‌‌، قابلیت‌ توصیف‌ دارد‌، نه نیاز به‌ حل‌ و فروگشایی‌‌.

از آنجا که‌ جهت‌‌گیری تفسیر موضوعی شهید صدر در راستای فروگشایی و ارائه راه‌حل برای موضوع در‌ تفسیر‌ موضوعی است‌‌، به تدریج آشکار می‌شود‌ که موضوع‌ در‌ نظر‌ ایشان‌‌، همان مسئله علم‌ است‌‌. به عنوان نمونه‌‌، به شواهد زیر اشاره می‌شود:

١. پس از انتخاب موضوع تفسیر‌ موضوعی‌‌‌، یکی از مراحلی که شهید صدر‌ انجام‌ آن‌ را‌ ضروری می‌داند‌، استخراج‌ تمام تجارب بشری و مشکلات و راه‌حل‌‌های بشری درباره آن موضوع ‌است‌‌؛ (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٢٩‌) بنابراین‌‌‌، اگر‌ مراد وی از موضوع‌‌، مسئله نباشد، نیازی‌ به‌ کشف‌ راه‌حل‌‌ها نخواهد بود.

٢. شهید صدر، اکتشاف نظریه قرآنی را، در گرو تبدیل تجارب و راه‌حل‌‌های بشری به سؤال و ارائه سؤال به قرآن می‌داند؛ از این جهت‌ که اگر پرسش را به قرآن عرضه کنیم و راه‌حل قرآن را به دست آوریم‌‌، این راه‌حل همان نظریه قرآنی خواهد بود. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٨-٣٧ و ٤٧-٤٦‌) بنابراین‌‌‌، باز هم مفسرموضوعی به دنبال راه‌حل است و راه‌حل در مورد مسئله علم صادق است‌‌، نه موضوع‌‌.

٣. ایشان هدف تفسیر موضوعی را استنباط نظریه قرآنی درباره یک موضوع‌ می‌داند؛ (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٣) در حالی که‌‌، نظریه صرفاً در پی کشف مسئله حاصل می‌شود و موضوع کلی منجر به مطالعه منتهی‌ به‌ نظریه نخواهد شد. (پوپر، ١٣٨٣‌: ١١‌-١٠ و ٢٧) ه‌‌. ساحت رجوع به معرفت مرجع‌‌؛ این مسئله که داور نهایی در تعیین و ارزیابی نظریه علمی کدام منبع معرفتی است‌‌، از مسائل‌ مهم‌ فلسفه علم است‌‌. در‌ هر‌ رویکرد علمی‌‌، تعیین می‌شود که اگر قرار است یک نظریه علمی داشته باشیم‌‌، ملاک و منبع معرفتی مرجع در این امر کدام است‌‌. (حسنی‌‌، ١٣٩٧: ١٤٣-١٤٢) در همین راستا‌، شهید‌ صدر به رغم تأکید بر استفاده تفسیر موضوعی از تجربیات بشری و به رغم پررنگ بودن نقش تجربه در شناسایی موضوع‌‌، ملاک سنجش اعتبار علمی بودن نظریه را تجربه نمی‌داند‌، بلکه‌ قرآن را‌ به عنوان منبع معرفتی مرجع تعیین می‌کند و نقش مفسرموضوعی را، کشف کننده این نظریه قرآنی می‌داند. (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٣٦-٣٥) این در حالی است که‌ در‌ پارادایم‌‌‌های علمی مختلف‌‌، داور نهایی از حیث منبع معرفتی مرجع در ارائه نظریه‌‌، متفاوت است‌‌. به عنوان ‌‌نمونه‌‌‌، در رویکرد علمی پوزیتیویستی‌‌، داور نهایی‌‌، تجربه در قالب داده‌‌های کمّی است‌‌‌؛ به‌ این‌ معنا که تنها زمانی نظریه علمی شکل می‌گیرد که تجربه‌‌های کمّی آن را‌ ثابت کرده باشد. همچنین‌‌، در رویکرد علمی تفسیری‌‌، واقعیت اجتماعی چیزی جز علم‌ بین الاذهانی اجتماع انسانی‌ نیست‌‌‌. در این رویکرد نیز تجربه کیفی ملاک ارزیابی دانشِ به دست آمده است‌‌. (ایمان‌‌، ١٣٩٦: ٢٦٣) در حالی که تأکید شهید صدر بر اکتشاف نظریه از قرآن و یافتن پاسخ پرسش‌‌های برآمده از زندگی بشری از قرآن است و این نشان دهنده مرجعیت این منبع معرفتی در نظام فکری ایشان است‌‌. این تغایر منبع معرفتی مرجع با پارادایم‌‌های رقیب و به تبع‌ آن‌‌‌، تغایر روش اجتهادی با روش‌‌های رقیب‌‌، حاکی از تفاوت پارادایمی تولید علم در دیدگاه ایشان است‌‌. با وجود این‌‌، از حیث روش شناختی‌‌، تمام پارادایم‌‌های مختلف‌‌، ازجمله رویکردی‌ که‌ شهید صدر در آن تلاش دارد نظریه قرآنی را اکتشاف کند، در این امر همسان‌‌اند که اولاً، برای دستیابی به نظریه علمی‌‌، باید مسئله محور بود؛ ثانیاً، مسئله‌ است‌ که نیاز به حل دارد، نه موضوع‌‌؛ ثالثاً، برای ارائه نظریه علمی‌‌، لازم است تا یک منبع معرفتی مرجع داشت و رابعاً، در کنار آن نقش تجربه بشری در نوع‌ معرفتی‌ که‌ ایجاد می‌کند نیز مشخص‌ شود‌. به‌ نحوی که در عین اهمیت دادن به تجربیات بشری و نقش مهمی که در تولید دانش دارند، جایگاه آنها به عنوان ملاک‌ ارزیابی‌ نهایی‌ لحاظ نشود. چرا که ایشان تجربه را در‌ ساحت‌ شناسایی موضوع قرار داد نه در سطح ملاک ارزیابی نهایی نظریه‌‌.

این در حالی است که صرف معرفی منبع‌ معرفتی‌ مرجع‌‌‌، پارادایم نمی‌سازد؛ بلکه مجموعه‌‌‌‌ای از مبانی هستی شناختی‌‌‌، معرفت شناختی‌‌، انسان شناختی و روش شناختی است که یک نظام معرفتی منسجم و یک پارادایم علمی را شکل می‌دهد‌؛ ولی‌ در اینجا، به دلیل اهمیت معرفت شناختی و روش شناختی منبع معرفتی‌ مرجع‌‌‌، آن را به عنوان یک شاخصه مهم در شکل‌گیری نظریه علمی‌‌، معیار تشخیص ارتباط موضوع‌ و مسئله‌ علم‌ دانستیم‌‌.

از این رو، توجه به این امر ضروری است که برای‌ معرفی‌ منظومه‌ فکری و پاردایم علمی شهید صدر، باید مؤلفه‌‌های متعددی را جمع آوری کرد. به‌ عنوان‌ نمونه‌‌‌، تبیین تفاوت دید قرآن به موضوع سنن تاریخی و اجتماع با مسئله‌‌‌‌ای که در‌ ایده‌ روح کلی هگل یا در مارکسیسم مطرح می‌شود (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٨٦‌) و ایده‌ «منطقه‌ الفراغ» و نقش آن در ارائه نظریه دینی‌‌، (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ١٨٦) ناشی از توجه‌ ایشان‌ به مؤلفه‌‌های مختلف در لایه‌‌های تولید علم دینی است و همین مؤلفه‌‌ها در‌ کنار یکدیگر، پارادایم خاصی را شکل می‌دهند.

تأثیر سطوح کلان تولید علم در سطوح خُرد‌

طبق فرایندی که شهید صدر برای کشف موضوع بیان می‌کند، ایشان‌ در‌ موضوع‌ خاصی که عبارت باشد از قوانین تاریخ‌‌، هدفی را پیش روی خود قرار می‌دهد‌ که‌ موجب‌ می‌شود، موضوع در نظر ایشان نه تنها تبدیل به مسئله در‌ علم‌ شود، بلکه قدمی جلوتر از مسئله نهاده‌‌، نحوه‌‌های تأثیر قانون‌ها بر رفتارها را برای‌ ما‌ آشکار سازد. ایشان در عبارتی می‌گوید:

«ما در پی کشف‌ قوانین‌ حاکم بر تاریخ و کیفیت تأثیر آن بر‌ رفتارهای‌ تاریخی‌ هستیم». (صدر، ١٤٢١ ه‌‌. ق‌‌: ٤٦)

این فرایند‌ را‌ می‌توان به تبیین تأثیرگذاری سطوح کلان در سطوحُ خرد تفسیر کرد.

این‌ وجه‌ به ما نشان می‌دهد‌ که‌ موضوع در‌ دیدگاه‌ شهید‌ صدر تا حدی از مسئله در‌ علوم‌ اجتماعی فراتر رفته و ویژگیهای پیشرفته تری را وارد موضوع شناسی در تفسیر‌ موضوعی‌ می‌کند، که نمی‌توان چنین‌ امری را در تفسیر‌ چیستی‌ مسئله اجتماعی شاهد بود. ما‌ در‌ سطوح بنیادین علم با وضعیت‌‌‌هایی مواجه هستیم که نشانگر عبور از مرتبه‌ کلان[11]در علوم به مرتبهُ خرد٢[12]‌ است‌‌‌؛ جایی‌ که برخی موقعیت‌‌‌های کلان‌‌، موجب شکل‌گیری رفتارهای‌ اجتماعی در سطح اجتماع می‌شوند. به طور نمونه ماکس وبر بر اساس مبانی‌ علم‌ شناختی

خود، می‌تواند برخی از‌ این‌ جریانات را‌ این‌ گونه‌ طبقه بندی کند:

١. آموزه‌ ها(ی دینی به طور نمونه آیین پروتستان) برخی ارزش‌ها را در هواداران خود ایجاد‌ می‌کنند.

٢. افراد با ارزش‌‌های خاص‌‌‌، گرایش‌‌‌‌هایی نسبت‌ به‌ برخی رفتارهای اقتصادی‌ اختیار‌ می‌کنند.

٣. برخی گرایش‌ها به رفتار اقتصادی در بخشی ازافراد کمک می‌کنند، تا سازمان‌ اقتصاد‌ (به‌ طور نمونه کاپیتالیستی) وارد جامعه شود. (کولمن‌‌‌، ١٩٩٠‌: ٨) این طبقه بندی که با اندک تصرفی در محتوای آن برای نشان دادن وجه صوری و روش شناختی طبقات مختلف مراتب کلان وُ خرد در علوم اجتماعی ارائه‌ شد، نشان می‌دهد قلمروهای اجتماعی که در جامعه در قالب رفتارهای اجتماعی خرد مشاهده می‌شود، (لایه ٣) وابسته به مراتب کلان اجتماعی است (لایه ١ و ٢) که به سادگی قابل مشاهده‌ و قابل‌ مطالعه نیستند. اما آنچه که روش‌‌های تحقیق با آنها سرو کار دارند، مراتبی از رفتار در سطحُ خرد است که دائماً با آموزه‌ها و گرایش‌‌های مراتب کلان‌ اشراب‌ شده است‌‌.

این نوع فرایند از تبیین موضوع و مسائل علمی تنها در توان تعداد اندکی از اندیشمندان علوم انسانی است‌‌. [13] (ساتون و استو[14]، ١٩٩٥‌) اینکه‌ قانون‌ها و آموزه‌ها و گرایش‌‌‌های کلان در یک رویکرد علمی چگونه می‌تواند رفتارهای خاص اجتماعی و اقتصادی را توضیح دهد، فرایندی است که نه تنها یک قدم از مسئله‌ علمی‌ جلوتر می‌نهد، بلکه‌ اصلی‌‌ترین فرایند شکل‌گیری و ارتباط قوانین علمی با جزئیات و مسائلُ خرد یک علم را بیان می‌کند. و این ویژگی را در تفسیر موضوعی که شهید صدر بیان می‌کند‌ می‌توان به روشنی دریافت کرد.

نتیجه

گرچه شهید صدر عنوان «موضوع» را برای امری که محور تفسیر موضوعی منتهی به نظریه و نقطه آغازین تفسیر موضوعی است‌‌، برمی گزیند، ولی توجه‌ به‌ فرایند شناسایی‌‌‌، پرورش و فروگشایی موضوع‌‌، نشان می‌دهد ‌که موضوع‌‌، در مرحله‌‌‌‌ای‌‌، از حالت کلی و غیرمعین بودن خارج‌ شده‌‌، تبدیل به مسئله علم می‌شود.

ایشان ابتدا توجه می‌دهد‌ که‌ موضوع از دل قلمروهای واقع زندگی بشری به دست می‌آید. در این مرحله‌‌، هنوز با امری ‌‌کلی‌ و غیر معین سروکار داریم‌‌. اما در ادامه گفته می‌شود که وقتی به‌ این‌ موضوع‌ دست یافتیم‌‌، باید تعیین شود که از کدام قلمرو زندگی است‌‌؛ زاویه بحث ما درباره‌ آن چیست‌‌؛ تجربه‌‌های بشری و راه‌حل‌ها و نقاط حل ناشده درباره آن‌ کشف شود؛ پرسش‌‌های فراپارادایمی‌ درباره آن استخراج شود؛ به قرآن عرضه شود و به طریق اجتهادی فروگشایی شده‌‌، نظریه قرآنی کشف شود. پس از مرحله اول‌‌، که با یک موضوع کلی و غیرمعین سروکار داریم‌‌، موضوع به‌ تدریج ویژگی‌‌های مسئله علمی را به خود می‌گیرد؛ یعنی جزئی‌‌، معین‌‌، دارای راه‌حل‌‌، روشمند و منجر به ارائه نظریه به عنوان نمونه مارک بلاک در معرفی نظریه پردازان اقتصادی‌ تنها‌ دو نفر را از میان مسلمانان در لیست اقتصاددانان جهانی آورده است که شهید صدر یکی از آن دو نفر است‌‌. می شود. بنابراین‌‌، موضوع در دیدگاه شهید‌ صدر‌، بر اساس یک فرایند روش شناختی‌‌، به مسئله علم مبدل می‌شود. در این مرحله نشان دادیم که فرایند کشف موضوع‌‌، بخش اساسی در تفسیر موضوعی است که بدون‌ عبور‌ از آن نمی‌توان توقع داشت که هویتی با عنوان تفسیر موضوعی شکل بگیرد. بعد از اینکه وجوه شباهت موضوع در تفسیر موضوعی با مسئله علم آشکار شد، مشخص‌ شد‌ آنچه‌ که شباهت‌‌‌هایی با مسئله‌ علم‌ دارد‌، در موقعیت علمی خود از مسئله علمی فراتر رفته و می‌خواهد علم و نحوه ارتباط قانون‌‌های علم با جزئیات آن را‌ برای‌ ما‌ توضیح دهد. از این رو، موضوعی که تصور‌ می‌شد مسئله علم است‌‌، به نحو پیشرفته تری که سازه‌‌های اصلی علم را بیان می‌کند تقریر شد‌. با‌ این‌ وصف آنچه که شهید صدر با عنوان «موضوع» از آن‌ یاد می‌کند، نه تنها ویژگی‌‌های مسئله علم را دارد، بلکه افزون بر آن از ایده‌‌‌‌ای عمیق‌‌تر برخوردار است و رابطه نظام‌مند علم را که ارتباط قانون‌‌ها با رفتارهای جزئی باشد تضمین می‌کند.

دستیابی به این فرایند کشف و حل مسئله‌‌، از اهمیت‌ راهبردی‌ در‌ تولید علوم انسانی دینی برخوردار است‌‌. اکتشاف‌‌، توصیف و تبیین مسائل فرهنگی و اجتماعی‌ بومی‌ و ارائه‌ راهکارهای نظری و مدل‌‌های عملی برای حل آن مسائل‌‌، در کنار مطالعات تجربی‌‌، از‌ جنبه‌‌‌‌‌ای در گروی در اختیار داشتن نظریه‌‌‌هایی برآمده از متون دینی است و فرایند کشف‌ و حل‌ مسئله از دیدگاه شهید صدر، نمونه‌‌‌‌ای روشمند و کارا برای دستیابی به این‌ هدف‌ را‌ فراروی جامعه علمی قرار می‌دهد. ایشان با این کار، راهبردی‌ترین عنصر تولید‌ علم‌ را در این منطقه‌‌، که فرایند (و نه فقط ادعای) مرجعیت بخشیدن به قرآن‌ در‌ مطالعات‌ علوم انسانی است‌‌، برای محققان ترسیم می‌کند.

منابع

١. ایمان‌‌، محمدتقی‌‌، (١٣٩٤ش)، فلسفه روش تحقیق‌ در‌ علوم انسانی‌‌، چ ٣، قم‌‌، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه‌‌.

٢. ایمان‌‌، محمدتقی (١٣٩٦ش)، هویت معرفت علمی‌ علوم‌ اجتماعی‌ در ایران‌‌، چ ٢، تهران‌‌، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی‌‌.

٣. بلیکی‌‌، نورمن (١٣٩٥ش)، پارادایم‌‌های تحقیق در علوم‌ انسانی‌‌‌، ترجمه‌‌‌: حسنی‌‌، سید حمیدرضا، ایمان‌‌، محمدتقی‌‌، ماجدی‌‌، سید مسعود، چ ٢، قم‌‌، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه‌‌‌.

٤. بلیکی‌‌‌، نورمن (١٣٨٤ش)، طراحی پژوهش‌‌های اجتماعی‌‌، ترجمه‌‌: حسن چاوشیان‌‌، چ ١، تهران‌‌، نشر نی‌‌.

٥. بیکر، ترز ال (١٣٧٧‌)، نحوه‌ انجام تحقیقات اجتماعی‌‌، ترجمه‌‌: هوشنگ نایبی‌‌، چ ١، تهران‌‌، سروش‌‌.

٦. پوپر، کارل (١٣٨٣ش)، زندگی‌ سراسر‌ حل مسئله است‌‌، ترجمه‌‌: شهریار خواجیان‌‌، چ ١، تهران‌‌‌، ٦١‌ نشر‌ مرکز.

٧. چالمرز، آلن ف (١٣٧٣ش)، علم چیست ؟، ترجمه‌‌‌: محمد‌ مشایخی‌‌، چ ١، بیجا، شرکت سهامی انتشار.

٨. حسنی‌‌، سید حمیدرضا (١٣٩٧ش)، درآمدی بر پارادایم اجتهادی‌ دانش‌ عملی‌‌، چ ١، قم‌‌، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه‌‌‌.

٩. حسنی‌‌‌، سیدحمیدرضا و موسوی‌‌‌، هادی‌ (١٣٩٦ش‌)، انسان کنش شناسی صدرایی‌‌، چ ١، قم‌‌، پژوهشگاه‌ حوزه‌ و دانشگاه‌‌.

١٠. صدر، سید محمدباقر (١٤٢١ق)، المدرسه القرآنیه (موسوعه شهید صدر، ج ١٩‌)، چ ١، قم‌‌‌، مرکز الأبحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر‌.

١١. صدر، سید محمدباقر‌ (١٤٢٤ق‌)، اقتصادنا (موسوعه شهید صدر، ج ٣)، چ ١، قم‌‌‌، مرکز‌ الأبحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر.

١٢. لیتل‌‌، دانیل (١٣٧٣ش)، تبیین در علوم اجتماعی‌‌‌، ترجمه‌‌‌: عبدالکریم سروش‌‌، چ ١، تهران‌‌، مؤسسه فرهنگی‌ صراط‌‌‌.

١٣‌. نیومن‌‌، ویلیام لارنس‌ (١٣٩٥ش‌)، روش‌‌های پژوهش اجتماعی‌‌‌، چ ٣، تهران‌‌‌، ترمه‌‌.

١٤. وبر، ماکس (١٣٩٢) روش شناسی علوم اجتماعی‌‌، ترجمه حسن چاوشیان‌‌، تهران‌‌: مرکز‌.

15‌. Coleman, J. S. (1990), Foundations of Social Theory‌, London‌, the Belknap‌ Press‌ of‌

Harvard University Press.

16‌. Jonker, J. & B. Pennink. (2010), the Essence of Research Methodology a Concise Guide

for Master and Phd Students‌ in‌ Management Science. Netherlands: Springer.

  1. Menzies‌, K. (1982‌) , Sociological‌ Theory‌ in‌ Use. New York‌: Routledge‌.
  2. Sutton, R. I. & B. M. Staw. (1995), “What Theory Is Not”, Administrative Science Quar

terly, Vol: 40. Sep, 371384‌.

19‌. Poper‌, K. (2002), The Logic of Scientific Discovery, Routledge‌, London‌ and‌ New‌ York‌.

 

 

[1]مسئله‌‌های بنیادین آن دست مسائلی در علم‌‌اند که کمترین‌ پیش‌ فرض‌ها را با خود دارند‌. همچنین‌ ویژگی دیگر‌ این‌ مسائل‌ این است که به‌ طور مشترک‌‌، هر رویکرد علمی با آن مواجه می‌شود. به عنوان نمونه‌‌، «چیستی تاریخ »، «چیستی قانون‌‌‌های تاریخ »، «هویت‌ کنش اجتماعی » و «هویت اجتماعی »، از جمله مسائل بنیادینی هستند که رویکردهای مختلف علمی با توجه به مبانی‌ و نظریات و روش شناسی‌‌های تأیید شده توسط ایشان‌‌، برای تبیین آنها‌ ورود‌ کرده‌ و در این فضا مجموعه‌‌‌‌ای از نظریه‌‌های اجتماعی شکل می‌گیرد. پاسخ یا پاسخ‌‌های فراهم ‌‌شده‌ برای مسئله بنیادین که در قالب یک دیدگاه جامع بتواند اصول کلی مطالعات‌ اجتماعی‌ از‌ جمله تبیین‌‌، تحقیق و حتی تغییر را در اختیار دانشمندان علوم اجتماعی قرار دهد، نظریه بنیادین‌ نامیده می‌شود. نظریه بنیادین‌‌، برخلاف نظریه‌‌های پژوهشی‌‌، سازوکاری دارد که بیش‌ از تمرکز بر مطالعات‌ میدانی‌‌‌، بر مباحث نظری تکیه دارد. اگر بخواهیم معادلی برای این نوع نظریه در زبان اندیشمندان علوم اجتماعی بدهیم می‌توان برخی اقسام نظریه نظریه سازان را نمونه‌‌‌‌ای از این نظریه‌ دانست‌‌. (منزیس‌‌، ١٩٨٢: ٢) عنوان نظریه بنیادین در عبارات شهید صدر با تعبیر «النظریه الاساسیه» آمده است‌‌: «لابد من أن یتوغل هذا الاتجاه الموضوعی فی الفقه‌‌، لابد وأن یتوغل‌‌، لابد وأن ینفذ‌ عمودیاً‌، لابد وأن یصل إلی النظریات الأساسیه‌‌، لابد وأن لا یکتفی بالبناءات العلویه بالتشریعات التفصیلیه‌‌، لابد وأن ینفذ من خلال هذه التشریعات التفصیلیه‌‌، من خلال هذه البناءات العلویه إلی النظریات الأساسیه‌ التی‌ تمثل وجهه نظر الإسلام ». (صدر، ١٤٠٠ ه‌‌. ق‌‌، ج ١٩: ٣٩)

[2]این سؤال در فلسفه علم مطرح‌ است‌ که آیا روش‌‌های علوم‌ انسانی‌ تابعی‌ از روش‌‌های علوم‌ طبیعی است یا علوم‌ انسانی‌‌‌، روش شناسی خاص به خود را دارد و در این منطقه از علوم طبیعی مستقل‌ است‌‌‌. (نک‌‌: بلیکی‌‌، ١٣٩٥: ٥٨-٥٧)

[3]دو تصویر از تاریخی بودن در میان حکمای مسلمان وجود دارد. تا‌ پیش‌ از ملاصدرا، زمان را امری عرضی می‌دانستند، اما وی با طرح‌ دیدگاه‌ حرکت‌ جوهری‌‌، عنصر زمان و تاریخ‌مندی را به درون وجود اشیاء کشاند و آن را به جوهر‌ اشیاء‌ سوق‌ داد. بنابراین‌‌، تاریخ‌مندی از دیدگاه ملاصدرا، به دو قسم درونی و بیرونی‌ تقسیم‌ می‌شود. (حسنی و موسوی‌‌، ١٣٩٦: ٥٨) تاریخمندی به معنای بیرونی‌‌، امری عارض بر پدیده‌‌های زمان‌‌مند در مورد کنش‌‌های موجودات صاحب اراده است‌‌. به این معنا، شهید‌ صدر‌ با دقت تمام‌‌، یک چنین معنایی از‌ تاریخ‌‌مندی را، امری خارج از جوهر آموزه‌‌های قرآنی‌ می‌داند و معارف آن را محدود به زمان پیامبر(ص) نمی‌داند. بدین معنا‌ که‌ گرچه قرآن در دوره تاریخی‌ خاصی‌ نازل شده‌ است‌‌‌، اما‌ تاریخی بودن در این جا داخل‌ در‌ هویت قرآن نمی‌شود.

[4]Decision

[5]پوپر در کتاب منطق اکتشاف علمی‌ به‌ تفصیل در مورد گزاره‌‌های بنیادین و مسئله انتخاب سخن گفته است و اینکه چرا ما ناگزیر هستیم برای تحقیق دست به انتخاب از میان گزاره‌‌های بنیادین بزنیم و مسئله «تصمیم » را‌ وارد‌ فضای علم‌ می‌کند. لازمه مطلبی که پوپر می‌گوید این است که هر تحقیق علمی و هر نظریه‌‌‌‌ای با یک یا چند گزاره بنیادین آغاز می‌شود که قابل‌ رد‌ و اثبات‌ نیست‌‌، آنچه که شهید صدر وارد آن شده است‌‌، جستجوی این سطح از گزاره‌‌های بنیادین در ‌‌قرآن‌ است تا براساس آن نظریه بنیادین را بنا کند. و به نظر ایشان اگر‌ بتوانیم‌ از‌ این سطح از معرفت علمی آغاز کنیم که مسئله بنیادین را شناسایی کرده و سازوکار تولید‌ نظریه در مورد آن را پیدا کنیم‌‌، می‌توان ادعا کرد که بدون‌ پیش فرض وارد متن‌ قرآن‌ شده ایم‌‌. چرا که این مسئله بنیادین‌‌، گزاره‌‌های بنیادین علم را در اختیار ما می‌نهد. از اینجا تفاوت رویکرد پوپر و اندیشه رایج شهید صدر نیز روشن می‌شود و آن‌ این است که ما برای پذیرفتن گزاره‌‌های بنیادین نیز دست به انتخاب نمی‌زنیم بلکه آنها را بر اساس اصول از پیش اثبات شده از درون قرآن کشف می‌کنیم‌‌‌.

[6]این تحقیق پذیری نباید با روش‌‌های تحقیق که امری دیگر است‌ خلط‌ شود. چرا که تحقیق پذیری در اینجا اعم از مسائل روش‌‌های تحقیق است‌‌.

[7]تعریف‌‌های متنوعی از پارادایم ارائه شده است‌‌، که با رجوع به‌ دیدگاه‌‌‌های غیرنسبی گرایانه به این اصطلاح‌‌، تمام مراحل تحقیق‌‌، از جمله پیش فرض‌‌های متافیزیکی‌‌، روش‌ شناسی‌ و حتی‌ انتخاب مسئله و راه‌حل آن‌‌، همه و همه در درون یک پارادایم و رویکرد‌ فکری‌ رخ می‌دهند و آن را چنین می‌توان تعریف کرد: پارادایم عبارت است از مجموعه‌‌‌‌ای از‌ مبانی هستی شناسانه‌‌، روش شناسانه‌‌، معرفت شناسانه و انسان شناسانه که در فرایند‌ تولید‌ علم‌‌، از تشخیص مسئله تا ارائه نظریه‌ علمی‌‌‌، توسط‌ محققان به کار گرفته می‌شود. (نیومن‌‌‌، ١٣٩٥‌: ج ١: ١٥٨ و ایمان‌‌، ١٣٩٤: ٤٤-٤٣)

[8]Jonker & Pennink

[9]مطلبی مشابه‌ این‌ تبیین را می‌توان در آدرس زیر یافت‌‌: پوپر، ١٣٨٣: ٢٨-١٠)

[10]Coleman

[11]Macro‌ Level‌

[12]. Micro‌ Level

[13]. به عنوان نمونه مارک بلاک در معرفی نظریه پردازان اقتصادی‌ تنها‌ دو نفر را از میان مسلمانان در لیست اقتصاددانان جهانی آورده است که شهید صدر یکی از آن دو نفر است‌‌.

[14]Sutton & Staw

این پایگاه با هدف گردآوری جامع آثار صدرپژوهان، همه آثار ارزشمند این عرصه را منتشر می‌کند و این انتشار به‌معنای تأیید محتوا از سوی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر نیست‌.