چکیده: مبحث طهارت و نجاست اهل کتاب از جمله مسائل مهمی است که نحوه معاشرت و تعاملات مسلمانان با آنان را تحت تأثیر قرار میدهد. در این زمینه، روایات متعددی در دسترس است، اما تعارض این روایات درباره طهارت و نجاست اهل کتاب، مسئلهای فقهی ایجاد کرده و منجر به اختلافنظر فقها شده است. این مقاله با رویکرد تحلیلی و مقایسهای، درصدد تبیین این اختلاف از منظر روایات است و نظریات امام خمینی، شهید سید محمدباقر صدر و مرحوم آیتالله خویی را در خصوص روایات دال بر نجاست یا طهارت اهل کتاب بررسی میکند. در این زمینه، فقها به دو دیدگاه اصلی تقسیم شدهاند: گروهی، مانند امام خمینی و شهید صدر، با طرح اشکالاتی بر روایاتی که ظهور در نجاست اهل کتاب دارند، آنها را حمل بر ضرورت دوری کردن مسلمانان از اهل کتاب کرده و در نهایت قائل به طهارت ذاتی اهل کتاب شدهاند. در مقابل، مرحوم آیتالله خویی به ظهور برخی روایات تمسک کرده و ضمن تمام دانستن دلالت بعضی از روایات نجاست، بنابر احتیاط حکم به نجاست اهل کتاب دادهاند.
نویسنده: محمد حسین دهقانی تفتی
منبع: نشریه تهذیب الاحکام عن موالی الامام الرضا (علیه السلام)، پاییز 1403، سال سوم – شماره 7، ص 71 تا 84
مقدمه
یکی از مهمترین مسائلی که همواره از زمان اهل بیت تا کنون بین مسلمانان مطرح بوده و برخی احکام عبادات و تعاملات مرتبط با آن است، مبحث طهارت و نجاست است. امروزه باتوجه به این که جامعه بشری نیازمند تعامل با اقشار زیادی از مردم است واهل کتاب نیز از جمله آنها هستند و باتوجه به این که در عصر حاضر سبک تعاملات در سطح کلان بینالمللی و فراملیتی و مذهبی در جریان است؛ لذا اهمیت پرداختن به طهارت یا نجاست آنها را دوچندان میکند و از مباحث ضروری به شمار میآید چرا که باید در برخورد با آنها وظیفه شخص مسلمان مشخص باشد و لذا ازجمله مباحثی که در مسئله طهارت و نجاست بدان پرداخته میشود طهارت و نجاست اهل کتاب است؛ بنابراین سزاوار است این موضوع به طور دقیق مورد بررسی قرار گیرد.
مراد از اهل کتاب، پیروان از سایر ادیانی است که پیامبرشان دارای کتابی از سوی خداوند است و لذا قدر متیقن از این دسته از این گروه، مسیحیان و یهودیان به شمار میآیند. این موضوع از ابتدای تدوین علم فقه در کتب فقهی ازجایگاه ویژهای برخورداربوده است، هرچند برخی ازمتقدمین و تعدادی از متاخرین از فقهای شیعه قائل به طهارت اهل کتاب شدهاند، لکن نظریه مشهور فقهای امامیه، در مقابل نظر فقهای اهلسنت نجاست اهل کتاب است؛ بنابراین باید به روایاتی که دراین زمینه وجود دارد مراجعه کرد تا نوع دلالت هر یک نسبت به این مسئله روشن گردد. برایناساس سؤالات فرعی این پژوهش عبارت است از: 1. نظر مرحوم خویی در مورد طهارت یا نجاست اهل کتاب بر اساس روایات چیست؟ 2. نظر امام خمینی در مورد طهارت یا نجاست اهل کتاب بر اساس روایات چیست؟ 3. نظر شهید صدر در مورد طهارت یا نجاست اهل کتاب بر اساس روایات چیست؟
اگرچه در این زمینه مقالاتی همچون، نقد و بررسی ادله نقلی طهارت و نجاست اهل کتاب (نواب، 1392ش، ص 1-28) و طهارت اهل کتاب (گوگانی، 1393ش، ص 1 -20) و واکاوی طهارت اهل کتاب (خوانساری، 1393ش، ص 67- 92) و نقد وبررسی ادله قائلین به نجاست ذاتی اهل کتاب نوشته (رجائی پور، 1388 ش، ص 94-130) آمده است که در این مقالات به ادله طهارت و نجاست اهل کتاب پرداخته و طهارت را برتری داده است لکن در پژوهش پیش رو به بررسی دلالی واشکالات و توجیهات روایاتی که ظهور درنجاست اهل کتاب دارند پرداخته خواهد شد ودر ذیل هرکدام از آنها به نظرات مرحوم خویی، شهیدصدر و امام خمینی پرداخته میشود. ازآن جا که این سه فقیه نظراتی راجع به روایات دارند این پژوهش به هشت فصل تقسیم بندی شده و روایاتی همچون حسنه سعیداعرج، صحیحه محمدبن مسلم، حسنه کاهلی، صحیحه علی بن جعفررا که مد نظر همه بزرگواران بوده است مورد بررسی قرارداده است.
1- حسنۀ سعید اعرج
«سأَلْتُ أَبَا عبْدِ اللَّه عنْ سُؤْرِ الْیهُودِی وَ النَّصْرَانِی، فَقَالَ: لَا»(کلینی، 1407 ق، ج 3، ص 11). از امام صادق در مورد باقیماندۀ غذای یهودی و مسیحی پرسیدم، حضرت فرمود: نه.
حضرت آیت الله خوئی این روایت را قبول نموده و میفرمایند: اشکالی در سند این حدیث وجود ندارد همچنین دلالت آن نیز تمام است، و همانطور که مشخص است حضرت صادق در جواب این سؤال صریحاً میفرمایند: نه. (خویی، 1418 ق، ج 2، ص 45). لکن شهید صدر، سند این روایت را بیاشکال میداند. ایشان از حیث دلالت قبول نمیکنند و میفرمایند: استدلالی که میتوانیم به این روایت داشته باشیم این است که سؤال از سؤر کافر میتواند به دو صورت باشد: یکی سؤال از حکم وضعی آن (طهارت یا نجاست) باشد، و دیگری سؤال از حکم تکلیفی (جواز استعمال سؤر و عدمش) و برای فهم مراد باید قرینهای داشته باشیم و در این روایت باتوجه به جواب حضرت (لا) متوجه میشویم که مراد سؤال از حکم تکلیفی بوده است. (صدر، 1408 ق، ج 3، ص 263).
امام خمینی روایت فوق را با مرسلۀ وشّاء ذکر نمودهاند که چنین آمده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ: أَنَّهُ کرِهَ سُؤْرَ وَلَدِ الزِّنَا وَ سُؤْرَ الْیهُودِی وَ النَّصْرَانِی وَ الْمشْرِک وَ کلِّ ما خالَفَ الْإِسْلَامَ وَ کانَ أَشَدَّ ذَلِک عِنْدَهُ سُؤْرُ النَّاصِبِ.»(کلینی، 1407 ق، ج 3، ص 11) و بعد از ذکر این حدیث میفرمایند: این دو روایت با روایات دیگری که تصریح در طهارت دارد در تعارض هستند، آن دو روایت عبارتاند از: موثقۀ عمار ساباطی که چنین نقل میکند: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجلِ هَلْ یتَوَضَّأُ مِنْ کوزِ أَوْ إِنَاءِ غَیرِهِ إِذَا شَرِبَ مِنْهُ عَلَی أَنَّهُ یهُودِی؟ فَقَالَ: نَعَمْ، فَقُلْتُ: مِنْ ذَلِک الْمَاءِ الَّذِی شَرِبَ مِنْهُ؟ قَالَ: نَعَمْ.»(طوسی، 1407 ق، ج 1، ص 224)، و صحیحۀ ابراهیم بن ابی محمود: «قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا: الْجَارِیةُ النَّصْرَانِیةُ تَخْدُمُک وَ أَنتَ تعْلَمُ أَنَّهَا نَصْرَانِیةٌ لَا تَتَوَضَّأُ وَ لَا تَغْتَسِلُ مِنْ جَنَابَةٍ، قَالَ: لَا بَأْسَ تَغْسِلُ یدَیهَا.»(طوسی، 1407 ق، ج 1، ص 339) و لذا طبق فرمودۀ امام خمینی باید این روایات جمع شوند، و مقتضای جمع این دو طائفه از روایات، حمل کردن نهی روایت سعید اعرج بر کراهت است چون احتمال نجاست عرفی در این موارد میرود. (امام خمینی، 1421 ق، ج3، ص 411).
2- صحیحۀ محمد بن مسلم
«سَأَلْتُ أَبَا جعفرعَنْ آنِیةِ أَهلِ الذِّمةِ وَ الْمَجُوسِ، فَقَالَ: لَا تَأْکلُوا فِی آنیتِهِمْ وَ لَا منْ طَعَامِهِمُ الَّذِی یطْبُخُونَ وَ لَا مِنْ آنِیتِهِمُ الَّتِی یشْرَبُونَ فِیهَا الْخَمْر.»(کلینی، 1407 ق، ج 6، ص 264). از امام باقر در مورد ظروف اهل ذمه و مجوس پرسیدم حضرت فرمود: در ظروف آنان نخورید و نه از غذایی که میپزند و نه از ظروفی که در آن شراب مینوشند. دومین روایتی که این سه فقیه در مقام ذکر نمودهاند صحیحۀ محمد بن مسلم است که آیت الله خوئی، سند این روایت را صحیح میدانند اما دلالتش بر مدعای ما را قاصر میدانند و میفرمایند: ظهور دلالی این روایت بر طهارت اهل کتاب است. البته نهی روایت از خوردن در ظروف شراب اهل ذمه و مجوس به این دلیل است که این ظروف، طبیعتاً با شراب برخورد کرده است. برای نهی از خوردن غذای طبخ شدۀ آنها هم دو وجه میتوان ذکر کرد: اولاً: اهل کتاب غالب غذایشان گوشت خوک و امثال آن است، و ثانیاً ظروفشان با پخته شدن و ریخته شدن این نوع از غذا نجس میشود. (خویی، 1418 ق، ج 2، ص 45 و 46).
شهید صدر نیز پس از نقل این روایت میفرمایند: استدلال بر این روایت واضح است به جز فقرۀ آخر که چنین آمده است: «و لا فی آنیتهم التی یشربون فیها الخمر» چون اگر آن را قیدی برای ظروف صدر روایت بگیریم در این صورت قابل استدلال نخواهد بود و این فقره مجمل است (صدر، 1408 ق، ج 3، ص 266-267).
امام خمینی میفرمایند: نهی در عبارت روایت، ظهور در نجاست آنها دارد، اما دو احتمال دیگر در اینجا وجود دارد که احتمال بیشتری برایشان وجود دارد:
1 – همانطور که معاشرت با آنان مذموم است غذا خوردن با آنان نیز چنین است، و لذا احتمال مرجوحیت نفسی وجود دارد. همچنین روایتی از زراره داریم که با دیدن آن متوجه میشویم علت منع از همنشینی و هم غذا شدن با آنها نجاستشان نیست و گرنه مقید به اضطرار نمیشد، و آن روایت چنین میفرماید: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی آنِیةِ الْمَجُوسِ، قَالَ: إِذَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیهَا فَاغْسِلُوهَا بِالْمَاء.»)صدوق، 1413 ق، ج 3، ص 348).
2- امر به غسل که در روایت آمده برای این است که در غذا و نوشیدنیهای اهل کتاب نجاست وجود دارد: مثلاً از خوردن گوشت خوک و شرب خمر هیچ ممنوعیتی ندارند؛ چنانچه به این امر در روایات اشاره شده است؛ به عنوان مثال در صحیحۀ محمد بن مسلم آمده است: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جعفرعَنْ آنِیةِ أَهْلِ الذِّمَّةِ، فَقَالَ: لَا تَأْکلُوا فِیهَا إِذَا کانُوا یأْکلُونَ فِیهَا الْمَیتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیر.»(طوسی، 1413 ق، ج 3 ص 348) و همچنین صحیحة اسماعیل بن جابر: «عنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ: مَا تَقُولُ فِی طَعَامِ أَهْلِ الْکتَابِ؟ فَقَالَ: لَا تَأْکلْهُ، ثُمَّ سَکتَ هُنَیئَةً ثُمَّ قَالَ: لَا تَأْکلْهُ، ثُمَّ سَکتَ هُنَیئَةً ثُمَّ قَالَ: لَا تَأْکلْهُ وَ لَا تَتْرُکهُ تقُولُ إِنهُ حرَامٌ وَ لَکنْ تَتْرُکهُ تَنَزُّهاً عَنْهُ إِن فی آنیتِهِمُ الْخَمْرَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیر.»(کلینی، 1407 ق، ج 6، ص 264). این دو روایت، بقیۀ روایات را تفسیر میکنند و شاهد جمع میان روایات هستند و لذا ظهور در طهارت اهل کتاب دارند. (امام خمینی، 1421 ق، ج3، ص 409 و 410).
3- حسنۀ کاهلی
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ: عَنْ قَوْمٍ مسْلِمِینَ یأْکلُون وَ حَضَرَهُمْ رَجُلٌ مَجُوسِی أَ یدْعُونَهُ إِلَی طَعَامِهِمْ؟ فَقَالَ: أَمَّا أَنَا فَلَا أُؤَاکلُ الْمَجُوسِی، وَ أَکرَهُ أَنْ أُحَرِّمَ عَلَیکمْ شَیئاً تَصْنَعُونَهُ فِی بِلَادِکم.»(کلینی، 1407 ق، ج 6، ص 263): از امام صادق در مورد گروه مسلمانی که غذا میخورند و مرد مجوسی نزد آنها حاضر است پرسیدم که آیا مرد مجوسی را به غذای خود دعوت کنند؟ حضرت فرمود: من با مجوسی هم غذا نمیشوم و دوست ندارم چیزی را برای شما حرام کنم که شما در شهرهایتان انجام میدهید.
سومین روایتی که در این زمینه به آن اشاره میکنیم حسنۀ کاهلی است. مرحوم آیتالله خوئی در رابطه با این حدیث میفرمایند: این روایت هیچ گونه دلالتی بر نجاست مجوس ندارد، و ترک هم غذا شدن امام صادق با آن افراد از باب بالا بودن مقام حضرت و مناسبت نداشتن همراهی ایشان با معاندان شریعت اسلام است (خویی، 1418 ق، ج 2، ص 46). لکن شهید صدر میفرمایند: حال این روایت، حال صحیحۀ علیّ بن جعفراست: «قالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُؤَاکلَةِ الْمَجُوسِی فِی قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْقُدَ مَعَهُ عَلَی فِرَاشٍ وَاحِدٍ وَ أُصَافِحَهُ؟ قالَ: لا» (کلینی، 1407 ق، ج 6، ص264). وجه استدلال بر این روایت از این جهت است که سؤال و جواب به دلیل خبث باطنی (بد فطرتی) آنها است نه از حیث سرایت نجاست، و لذا با این فرض هیچگونه دلالتی بر نجاست نخواهد داشت بلکه به تنهایی بر حرمت عناوینی که در روایت ذکر شده دلالت میکند. مؤید این احتمال این است که اکثر اوقات رطوبتی وجود ندارد تا باعث سرایت نجاست آنها شود و لذا از باب غلبۀ این احتمال مردود است. (صدر، 1408 ق، ج3، ص267). امام خمینی نیز طایفهای از این نوع روایات را ذکر میکنند که بر نهی از خوردن با آنها در یک ظرف دلالت دارند؛ نظیر صحیحۀ علی بن جعفراولی، و صحیحۀ دوم علی بن جعفر: «عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ( قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ فِرَاشِ الْیهُودِی وَ النَّصْرَانِی ینامُ عَلَیهِ؟ قالَ: لَا بَأْسَ، وَ لَا یصَلَّی فِی ثِیابِهِمَا، وَ قَالَ: لَا یأْکلِ الْمُسْلِمُ مَعَ الْمَجُوسِی فِی قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ لَا یقعِدُهُ علَی فِرَاشِهِ وَ لَا مَسْجِدِهِ وَ لَا یصَافِحُه.»(طوسی، 1407 ق، ج 1، ص 263). همچنین ایشان صحیحۀ هارون بن خارجه: «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ: إِنی أُخالِطُ الْمَجُوسَ فَآکلُ مِنْ طَعَامِهِمْ؟ قَالَ: لَا.»(طوسی، 1407 ق، ج 9، ص 87) را ذکر کرده و فرموده اند: نهی در این روایت، ظهور در نجاست آنها دارد. اما بعد از آن اشکال گرفته و چنین فرمودند که این روایت هیچگونه دلالتی بر نجاست ندارد چون احتمال ترک و منع از هم غذا شدن با آنها احتمالی بسیار قوی است بر خلاف سرایت نجاست که احتمالی ضعیف است. شاهد حملشان را هم حسنۀ کاهلی و صحیحۀ عیص بن قاسم: «قالَ: سأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُؤَاکلَةِ الْیهُودِی وَ النَّصْرَانِی وَ الْمَجُوسِی، قَالَ: فَقَالَ: إِنْ کانَ منْ طعَامِک فَتَوَضَّأَ فَلَا بَأْسَ بِه»(کلینی، 1407 ق، ج6، ص 263). گرفتهاند و در مورد حسنۀ کاهلی مینویسند: مراد از تحریم در عبارت روایت (أحرّم) منع هست و ظاهرش این است که حکم بر سبیل دوری و منزه بودن است نه حرمت، و نمونههای فراوانی در این زمینه وجود دارد (امام خمینی، 1421 ق، ج3، ص407 – 408).
4- صحیحۀ محمد بن مسلم
«عَنْ أَبِی جعفرفی رَجُلٍ صَافَحَ رَجُلًا مَجُوسِیاً، قَالَ: یغْسِلُ یدَهُ وَ لَا یتَوَضَّأُ.»(کلینی، 1407 ق، ج 2، ص 650) «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا فی مصَافَحَةِ الْمُسْلِمِ الْیهُودِی وَ النَّصْرَانِی، قَالَ: مِنْ وَرَاءِ الثوْبِ، فإِنْ صافَحَک بیدِهِ فاغْسِلْ یدَک.»(کلینی، 1407 ق، ج2، ص 650). از امام باقر در مورد مردی که با مرد مجوسی مصافحه کند سؤال شد حضرت فرمود: باید دستش را بشوید ولی نیازی به وضوء نیست. همچنین ابی بصیر از باقرین (امام باقر یا امام صادق علیهما السلام) در مورد مصافحۀ مسلمان با یهودی و نصرانی پرسش نمود حضرت فرمود: باید از روی لباس باشد پس اگر با دستش با تو مصافحه کرد دستت را بشوی.
چهارمین و پنجمین روایت را از صحیحۀ محمد بن مسلم و ابی بصیر میآوریم که آیتالله خوئی (پس از ذکر این روایت میفرماید: برخی گفتهاند: امر به شستن دست که در روایت آمده ظهور در نجاست مجوسی دارد در حالی که این روایت، دلالتی بر مدّعی ندارد و همچنین دلالت روایت ابی بصیر بر استحباب شستن دست، اظهر از صحیحۀ محمد بن مسلم است. (خویی، 1418 ق، ج 2، ص 46 و 47). شهید صدر نیز میفرمایند: استدلال بر این روایت مانند روایت ابی بصیر است واین روایت را میتوان بر سه وجه حمل کرد که دو وجه نخست باطل است: اولاً: حمل بر سرایت نجاست کنیم (و لو اینکه رطوبتی نباشد) که این خلاف ارتکاز عرفی است، ثانیاً: حمل کنیم بر سرایت نجاست در فرض وجود رطوبت که حمل بر فرد نادر است، و ثالثاً: اینکه نفس مصافحه با مجوس ذاتاً قذارت و کثیفی است؛ مانند قذارت جنابت و حیض، بنابراین با شستن دست برطرف میشود. البته بین قذارتِ مصافحه و قذارتِ دست کافری که به دست مسلمان خورده بسیار فرق است. روایت خالد قلانسی نیز این حمل ما را تأیید میکند که میفرماید: «عَنْ خَالِدٍ الْقلَانِسِی قالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ الله: أَلْقَی الذِّمِّی فَیصَافِحُنِی، قَالَ: إمْسَحْهَا بِالتُّرَابِ وَ بِالْحَائِطِ، قُلْتُ: فَالنَّاصِبَ؟ قَالَ: إغْسِلْهَا.»(کلینی، 1407 ق، ج 2، ص 650) لذا با توجه به این روایت هرچه شدّت کفر و عداوت بالاتر برود شدّت قذارت و بالتبع نحوۀ طهارت آن شدّت پیدا میکند (صدر، 1408 ق، ج 3، ص 264 و 265). لکن امام خمینی میفرمایند: امر به غسل بر سرایت رطوبت دست کافر به مسلمان حمل میشود لذا در نجاست آنها ظهور دارد چنانچه لباسی که به سگ خورده امر به غسل و شستشوی آن میشود، اما بعد از این مطلب از این نوع دیدگاه اشکال میگیرند و میفرمایند: این نظریه دارای اشکال است؛ چون امر به شستشوی دست از صحیحۀ محمد بن مسلم به دست میآید لکن اگر سایر روایات را ملاحظه کنیم ظهور در این دارند که مصافحۀ ذمّی، امری مرجوح است چون باید دوستی با آنان ترک شود، بنابراین امر به غَسل بر استحباب حمل میشود دلیلش هم اظهار تنفّر و انزجار از آنهاست حال چه دست مرطوب باشد چه نباشد. دلیل دیگر بر مرجوحیتِ مطلق، همین روایت علیّ بن جعفرهست که در بالا آمد، همچنین روایت حسین بن زید که میفرماید: «وَ نَهَی عَنْ مُصَافَحَةِ الذِّمِّی.»(صدوق، 1413 ق، جلد4، ص 8). دلیل دیگری که دلالت دارد بر اینکه شستن دست برای تطهیر نیست بلکه برای اظهار تنفّر است؛ دو روایت است: اول: روایت خالد قلانسی که میفرماید: «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللّه: أَلْقَی الذِّمِّی فَیصَافِحُنِی، قالَ: إمسَحْهَا بِالتُّرَابِ وَ بِالْحَائِطِ، قُلْتُ: فَالنَّاصِبَ، قَالَ: إغْسِلْهَا.»(کلینی، 1407 ق، ج2، ص650)، دوم: روایت موثقۀ ابی بصیر: «عَنْ أَحَدِهِمَا فِی مُصَافَحَةِ الْمُسْلِمِ الْیهُودِی وَ النَّصْرَانِی، قَالَ: مِنْ وَرَاءِ الثَّوْبِ؛ فَإِنْ صَافَحَک بِیدِهِ فَاغْسِلْ یدَک.»(کلینی، 1407 ق، ج2، ص 650) همانطور که از این دو روایت مشخص است حضرت فرمودهاند آن شخص سائل دستش را با خاک یا دیوار مسح کند، و این یعنی نجس نیست تا نیازمند شستشو باشد مگر شخص ناصبی که این چنین شخصی نجس است.
5- روایت علی بن جعفر
«عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُؤَاکلَةِ الْمَجُوسِی فِی قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْقُدَ مَعَهُ عَلَی فِرَاشٍ وَاحِدٍ وَ أُصَافِحَهُ؟ قَالَ: لا.»(کلینی، 1407 ق، ج 6، ص 264): علیّ بن جعفراز برادرشان امام کاظم سؤال نمودهاند در مورد هم غذا شدن با فرد مجوسی سر یک سفره و اینکه در یک فراش با او بخوابند و مصافحه با او، حضرت در جوابش میفرمایند: نه. ششمین حدیثی که در اینجا ذکر میکنند روایت علی بن جعفراست که مرحوم آیت الله خویی میفرماید: این روایت مانند روایت هارون بن خارجه است: «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ: إِنِّی أُخَالِطُ الْمَجُوسَ فَآکلُ منْ طعَامِهِمْ، قالَ: لا.»(کلینی، 1429 ق، ج 12، ص275) که طبیعتاً هیچکدام بر نجاست مجوس دلالت نمیکنند چون مفروض آنها رطوبت نیست بنابراین باید نهی از هم غذا شدن و همراهی با آنها را بر دوری و انزجار از کفار حمل نمود و چنین فرموده اند: تا مسلمانان با این افراد معاشرتی نداشته باشند. (خویی، 1418 ق، ج2، ص47- 48) همانطور که بیان شد. شهید صدر در مورد روایت هارون بن خارجه میفرماید: استدلال به این روایت این است که نهی از خوردن غذای کفار (در فرض مذکور) دالّ بر عدم نجاست آنها است و علت نهی امام صادق، حزازت معاشرت با آنان است. (صدر، 1408 ق، ج3، ص 267؛ امام خمینی، 1421، ج3، ص407- 408).
6- صحیحۀ دوم علی بن جعفر
«وَ سَأَلَ عَلِی بنُ جعفرأَخاهُ مُوسَی بْنَ جعفرعَنِ النَّصْرَانِی یغْتَسِلُ مَعَ الْمُسْلِمِ فِی الْحَمَّامِ، قَالَ: إِذَا عَلِمَ أَنَّهُ نصْرَانِی اغتَسَلَ بِغَیرِ مَاءِ الْحَمَّامِ إِلَّا أَنْ یغْتَسِلَ وَحْدَهُ عَلَی الْحَوْضِ فَیغْسِلَهُ ثُمَّ یغْتَسِلَ.»(طوسی، 1407 ق، ج 1، ص 223) و علیّ بن جعفراز برادرشان موسی بن جعفردر مورد فرد مسیحی سؤال کردند که با مسلمانی در یک حمام غسل میکند، حضرت در جوابش فرمودند: هرگاه مسلمان بداند که آن شخص مسیحی است باید با آبی غیر از آب حمام غسل کند مگر اینکه خودش را بر حوض غسل دهد و بشوید و دومرتبه غسل نماید. هفتمین حدیثی که فقها آوردهاند و میتوان در اینجا به آن اشاره کرد صحیحۀ دوم علی بن جعفراست که آیت الله خوئی مانند حسنۀ سعید اعرج میفرمایند: این روایت، صحیح السند است همچنین از لحاظ دلالت مشکلی ندارد. (خویی، 1418 ق، ج 2، ص 48). اما شهید صدر میفرماید: مفاد این روایت، تفصیل میان حضور نصرانی و عدم حضور اوست لذا گاهی ایراد گرفته میشود که اگر شخص نصرانی نجس باشد و آب حوض به منبع وصل باشد و به سبب این شخص آنجا نجس شود پس چه فرقی میان حضور و عدم حضور شخص نصرانی است؟ در جواب از این اشکال شهید صدر میفرماید: برای این ایراد سه وجه محتمل است: احتمال اول: این در حوض انفعالی ایجاد شود و باعث نجس شدن همه چیز گردد. احتمال دوم: نجس شدن شخص مسلمان به دلیل چکیدن قطرات شخص مسیحی بر او باشد و سومین احتمال: دیوارههای حوض توسط شخص نصرانی نجس شود و شخص مسلمان هم در اثر برخورد با آن نجس شود. تفصیلِ آمده در روایت بالا به دو وجه اخیر میخورد، و باتوجه به آن دو احتمال ما فرق حضور و عدم حضور شخص نصرانی را متوجه میشویم و اشکالی به نجاست کافر نیست، احتمال اول را هم مردود میدانیم؛ چون این وجه بهصرف اتصال آب به منبع از بین میرود. (صدر، 1408 ق، ج 3، ص 265 – 266). امام خمینی هم میفرمایند: ظاهر این روایت، اغتسال به آب حمام است نه غسالهاش که در چاه جمع شده است؛ بنابراین مجبوریم آن را بر کراهت حمل نماییم؛ چون منفعل نشده و تغییری حاصل نمیشود، با اینکه ذیل روایت، ظهور در طهارت آنها دارد و اینکه ما آن را بهخاطر تقیه حمل بر اضطرار کنیم باطل است. (امام خمینی، 1421 ق، ج 3، ص 414).
7- صحیحۀ علی بن جعفر
«وَ سَأَلَهُ عنِ الْیهودِی وَ النَّصْرَانِی یدْخِلُ یدَهُ فِی الْمَاءِ أَ یتوَضَّأُ منْهُ لِلصَّلَاةِ؟ قالَ: لَا، إِلَّا أَن یضطَرَّ إِلَیهِ.»(طوسی، 1407 ق، ج 1، ص 223): و علی بن جعفراز امام کاظم علیهما السلام در مورد یهودی و مسیحی که دستش را در آب فرو ببرد سؤال نمود که آیا از آن آب میتوان برای نماز وضو گرفت؟ حضرت در جوابش فرمود: نه مگر اینکه آبی دیگر نباشد و چارۀ دیگر نداشته باشد. روایت هشتمین دراینجا ادامۀ روایت قبلی است و آیت الله خوئی میفرمایند: اضطراری که در آخر روایت به آن اشاره شده بزرگانی همچون شیخ طوسی حمل بر تقیه کردهاند و گرنه چنین مطلبی آورده نمیشد. (خویی، 1418 ق، ج 2، ص 48). اما شهید صدر قائل به تفصیل میشوند و میفرمایند: همانطور که از روایت مشخص است استدلال به این روایت به این صورت است که نهی از وضو بنابر فرضی که ذکر شده عرفاً از آننجاست فهمیده میشود. البته در حال اضطرار و تقیه چنین کاری جایز دانسته شده است. ایشان بعد از این مطلب به حرف خودشان اشکالی وارد میدانند و میفرمایند: این که ما اضطرار را بر حال تقیه واطلاق روایت را بر حال اضطرار طبیعی حمل کنیم چنین حملی خلاف ظاهر کلمه است و لذا دلالت این روایت بر طهارت بیشتر است بلکه حتی میتواند دلالت روایت قبلی علی بن جعفرو اجمالش را رفع نماید. (صدر، 1408 ق، ج3، ص 269). امام خمینی نیز در مورد این روایت میفرمایند: روایت در اغتسال به آب حمام ظهور دارد بنابراین حمل بر کراهت میشود. (امام خمینی، 1421 ق، ج3، ص 414).
8- صحیحۀ سوم علی بن جعفر
«عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جعفر قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ فِرَاشِ الْیهُودِی وَ النَّصْرَانِی ینَامُ عَلَیهِ، قَالَ: لَا بَأْسَ وَ لَا یصَلَّی فِی ثِیابِهِمَا، وَ قَالَ: لَا یأْکلِ الْمُسْلِمُ مَعَ الْمَجُوسِی فِی قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ لَا یقعِدُهُ علَی فِرَاشِهِ وَ لَا مَسْجِدِهِ وَ لَا یصَافِحُه.»(طوسی، 1407 ق، ج 1، ص 263): همچنین در جای دیگری علی بن جعفراز برادرشان امام کاظم علیهما السلام در مورد رختخواب یهودی و مسیحی سؤال فرمود که آیا میشود روی آن خوابید؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد ولی در لباسهای آنان نمیشود نماز خواند، و فرمود: مسلمان در یک سفره با مجوسی غذا نمیخورد و بر رختخواب و مکانش نمینشیند و نه در مسجدش و نه با او مصافحه میکند. نهمین روایتی که در اینجا آوردهایم صحیحۀ سوم علی بن جعفراست که بنابر نظر آیت الله خوئی این روایت به طور کل رد میشود، ایشان در اثبات حرفشان میفرمایند: این روایت دلالتی بر نجاست اهل کتاب ندارد چون در این موارد رطوبت و ملاقاتی وجود ندارد تا باعث سرایت نجاست شود بنابراین ما این روایت را رد میکنیم. (خویی، 1418 ق، ج2، ص49). شهید صدر نیز در مورد این روایت میفرمایند: تفصیل کلام در مورد این روایت این است که اگر ما سؤال اول را با جوابش ملاحظه کنیم میبینیم هیچ دلالتی بر نجاست وجود ندارد چون امر بر شستن نشده است. اما اگر جواب سؤال دوم را ملاحظه کنیم میبینیم که علاوه بر اینکه نجاست کافر را افاده میدهد قاعدۀ طهارت را نیز تخصیص میزند که این با روایاتی (که بعضشان صحیح السند هستند) تعارض دارد به طوری که جواب مذکور حمل بر استحباب میشود؛ نظیر صحیحۀ عبد الله بن سنان: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلَ أَبی أَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنَا حَاضِرٌ: أَنِّی أُعِیرُ الذِّمِّی ثَوْبِی وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ یشْرَبُ الْخَمْرَ وَ یأْکلُ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ فَیرُدُّ عَلَی فَأَغْسِلُهُ قَبْلَ أَنْ أُصَلِّی فِیهِ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: صَلِّ فِیهِ وَ لَا تَغْسِلْهُ منْ أَجلِ ذَلِک فَإِنَّک أَعَرْتَهُ إِیاهُ وَ هُوَ طَاهِرٌ وَ لَمْ تَسْتَیقِنْ أَنَّهُ نَجَّسَهُ فَلَا بَأْسَ أَنْ تُصَلِّی فِیهِ حَتَّی تَسْتَیقِنَ أَنَّهُ نَجَّسَهُ.» (طوسی، 1407 ق، ج 2، ص 361) همانگونه که میبینید حضرت میفرمایند: نیازی به شستن آن لباس نیست چون شخصی که عاریه گرفته یقین ندارد که این لباس نجس باشد و لذا حمل بر استحباب میکنیم. (صدر، 1408 ق، ج3، ص268 و 269). نظر مرحوم امام خمینی نیز ضمن روایت سوم (حسنۀ کاهلی) گذشت که چنین فرموده بودند که هیچ گونه دلالتی بر نجاست ندارد چون احتمال مرجوحیت معاشرت و هم غذاشدن با آنها قویتر است و شاهد بر مدعی هم حسنۀ کاهلی است. همچنین روایت عبد الله بن سنان میفرمایند: نجاست، اعمّ از ذاتی یا عرضی بودن است و لذا نمیتوان گفت نجس است و نیاز به طهارت دارد در نتیجه بر استحباب حمل میشود. (امام خمینی، 1421 ق، ج3، ص 407).
نتیجهگیری
در این پژوهش به بیان نظریه مرحوم خویی، شهیدصدر وامام خمینی پیرامون روایاتی که ظهورشان در نجاست اهل کتاب بود پرداخته شد. مرحوم خویی در غالب روایاتی که ظهور درنجاست دارند مناقشه میکنند؛ ولی درنهایت برخی از آنها را سنداً و دلالتاً قبول میکنند که از نظر ایشان، همین مقدار از روایات برای اثبات نجاست اهل کتاب کافی است.
شهید صدر در بیشتر احادیث قائل به طهارت و عدم نجاست اهل کتاب شدهاند و علت نهی از معاشرت را حزازت نفسی آنها میدانند نه نجاستی که برخی قائل شدهاند.
امام خمینی نیز بعد از ذکر این روایات و اشکالات به هر دسته از این نوع روایات چنین نتیجه گرفتهاند که هیچ دلیلی بر نجاست اهل کتاب و ملحدین غیراز مشرکین نیست. از طرفی مقتضای اصل اولی نیز طهارت آنهاست. علاوه بر آن دستهای ازروایات که ظهور در جواز ازدواج با زنان اهل کتاب و دایه گرفتن آنها و غسل دادن اموات اهل کتاب به دست مسلمانان دارند، خود مؤید بر طهارت ایشان است.
منابع
1- امام خمینی، سید روح اللّه، کتاب الطهاره، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره، چاپ اول، 1421 ق.
2- خوانساری، احمد، واکاوی طهارت اهل کتاب، دو فصلنامه تخصصی فقه و اجتهاد، پاییز و زمستان 1393ش، ص 67- 92.
3- خویی، سید ابو القاسم، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، قم، نشر لطفی، چاپ اول، 1418 ق.
4- رجائی پور، مصطفی، نقد و بررسی ادله قائلین به نجاست ذاتی اهل کتاب، فصلنامه تخصصی فقه و تاریخ تمدن، زمستان 1388، ص 94 -130.
5- صدر، سید محمد باقر، البحوث فی شرح عروه الوثقی، قم، مجمع الشهید آیة الله الصدر العلمی، چاپ دوم، 1408 ق.
6- صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، من لایحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413 ق.
7- طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
8- کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.
9- کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، قم، دار الحدیث للطباعة و النشر، چاپ اول، 1429 ق.
10- گوگانی، حسین، طهارت اهل کتاب، مجله علمی پژوهشی مقالات و بررسیها، بهار1393ش، ص 1- 20.
11- نواب، سید ابوالحسن، نقد و بررسی ادله نقلی طهارت و نجاست اهل کتاب، نشریه علمی وزارت علوم، 1392، ص 1 – 28.