آثار
دنیا هم‌چون آب دریاست

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”امام صادق علیه‌السلام فرمود: «دنیا هم‌چون آب دریا است؛ هر که از آب دریا بیشتر بنوشد بیشتر تشنه مى‌شود» . انسان هر چقدر از آب دریا بیشتر بنوشد بیشتر تشنه مى‌شود. این‏طور نگو: «من همین یک مشت از مال دنیا را بگیرم بعد از دنیا رو مى‌گردانم، همین مرتبه از جاه و مقام دنیا را به دست بیاورم بعد به سوى خدا مى‌روم». مسأله این‌طور نیست؛ هر چقدر از مال دنیا، از جاه دنیا، از مقامات این دنیاى فانى، بیشتر پیدا کنى، تشنگى و حرصت به مقدار و مرتبه بعدى، بیشتر مى‌شود؛ (چراکه) «دنیا هم‌چون آب دریا است»، «حب دنیا سرچشمه هر گناه است».

بارقه‌ها، ص ۴۴.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”بسیاری اوقات از طرف تردیدافکنان چنین مطرح می‌شود: چگونه ممکن است مشکلات اقتصادی زندگی در پایان قرن بیستم بر اساس آموزه‌های اسلام حل شود درحالی‌که پس از گذشت نزدیک چهارده قرن، در روابط اجتماعی و اقتصادی، گسترش و پیچیدگی‌هایی پدید آمده و همچنین در نتیجه این تحولات، انسان امروزی با مشکلاتی روبه‌رو شده است؟!
پاسخ این شبهه این است: اسلام همواره قادر است زندگی انسان‌ها را در درون چارچوب‌های زنده خود، رهبری و سازماندهی کند؛ زیرا احکام اسلام درباره ثروت، نمایان‌گر اقتصاد اسلامی است و این احکام، دو نوع عنصر را دربر دارند:
یکی عناصر ثابت که عبارت از احکامی است درباره زندگی اقتصادی انسان که بدان‌ها در کتاب و سنت تصریح شده است.
دیگری عناصر متحرک و انعطاف‌پذیر که عبارت است از احکامی که مطابق مقتضیات زمان، از شاخصه‌های کلی در فقه اسلامی که در حوزه احکام ثابت قرار دارند، استنباط می‌شوند.
بنابراین در عناصر ثابت فقه اسلامی، عناصری وجود دارد که نقش شاخصه‌های کلی را ایفا می‌کنند و می‌توان به آن‌ها برای تعیین عناصر انعطاف‌پذیر و متحرکی که در شرایط خاصی بدان‌ها نیاز است، به مثابه پایه و اساس تکیه کرد.
اقتصاد اسلامی و به تعبیری دیگر اقتصاد جامعه اسلامی تنها هنگامی صورت کامل به خود می‌گیرد که این دو نوع عنصر در ترکیبی واحد که روح واحد و اهداف مشترکی بر آن حاکم است، به هم درآمیزند.

اسلام، راهبر زندگى؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۵۸”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”… وقتى با بلا روبه‌رو مى‌شویم، بررسى جنبه شخصى بلا، یک کار ضرورى و فورى است؛ یعنى این‌که خودمان را بیازماییم، احساسمان را نسبت به این بلا بعد از وقوع آن بسنجیم و کارهایمان را که زمینه‌ساز وقوع آن بوده است بررسى کنیم. نباید اندوه و واکنش‌هاى عاطفى، ما را از این حساب‌رسى سخت، بازدارد.
چگونه ممکن است که از خداوند متعال توقع فرج و گشایش داشته باشیم، چگونه ممکن است که از خداوند متعال انتظار رحمت داشته باشیم، درحالی‌که از هشدارهاى خداوند متعال (بلاها)، متأثر نمى‌شویم؛ هشدارهایى که خداوند متعال مى‌خواهد به‌وسیله آن‌ها ناپاکى را از پاکى جدا کند و بار دیگر درهاى توبه و تطهیر را پیش روى ما بگشاید. اولین شرط این‌که به صورت حقیقى از خداوند متعال، رحمت و امداد و یاریش را براى صبر و استوارى و ادامه مسیر طلب کنیم – اولین شرط این طلب حقیقى – این است که در برابر این هشدارها واکنش نشان بدهیم و با خدا زندگى کنیم و بار دیگر صفحات زندگى و اعمالمان و آن‌چه انجام داده‌ایم و خواهیم داد را بررسى کنیم.

بارقه‌ها، ص ۴۶۶”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”مأمون در دشواری هایی که دولت وی را تهدید می کرد، به امام رضا علیه‌السلام پناه می برد .
از جمله یک بار مأمون به ایشان عرض کرد: شیعیان شما در یک جایی علیه ما شورش کرده اند، آیا نامه ای به آنان می نویسید؟ زیرا اگر شما بنویسید قبول می کنند. به آنان بنویسید از بلوا علیه ما دست بردارند! (١)
بار دیگر وقتی بود که فضل بن سهل ترور شد و مردم شنیدند که او ترور شده . اهالی خراسان ترور وی را کاری از سوی مأمون تفسیر کردند و ازاین‌رو انبوهی از مردم به پا خاستند و بر در کاخ مأمون در انتظار ایستادند تا او بیرون بیاید و خشم خود را بر سرش خالی کنند و از او انتقام بگیرند . مأمون از در پشتی خارج شد و به خانه امام ـ که در همسایگی وی بود ـ رفت و به ایشان پناه بُرد . آن گاه امام بیرون آمد و انبوه مردم را به یک فرمان پراکنده کرد. (٢)
این یعنی در همان سرزمینی که مأمون در آن حکومت می کرد و در واقع در همان شهری که حکومت را به مأمون داده بود و با نیرو و سپاه او را یاری می کرد، در همان سرزمین، پشتوانه مردمی و اجتماعی امام به چنین حدی رسیده بود؛ بگذریم از پشتوانه علمی و فکری ایشان و پیشوایی علمی و فکری ایشان که خود نمونه های بسیاری از آن سراغ دارید .

(١) الکافی، ج٨، ص١۵١، ح١٣۴.
(٢) همان، ج١، ص۴٩٠.

امامان اهل بیت علیهم السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص۶١٨.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”پایگاه‌های مردمی موجود در جهان اسلام زمینه به حکومت رسیدن امام را مانند دیگر رهبران فراهم می‌ساختند. برای امام رضا امکان‌پذیر بود که حکومت را به شیوه منصور یا به شیوه ابوسرایا یا به شیوه امین و مأمون به دست گیرد. این امکان وجود داشت؛ زیرا پایگاه‌های انبوهی در میان بودند که می‌توانستند با سپاهی بزرگ ایشان را یاری کنند و هم‌چنین با اموال بسیار به ایشان کمک رسانند.
اما چنین پایگاه‌هایی برای حکومتی که امام رضا می‌خواست، بنیانی شایسته نبودند؛ زیرا این پایگاه‌ها با مکتب امام علی یک ارتباط فکری کلی و مبهم و یک ارتباط عاطفی و هیجانی نیرومند داشتند‌… این سطح از ارتباط می‌توانست زمینه را برای یک حکومت پابرجا و نیرومند و مقتدر فراهم کند، هم‌چنان که برای حکومت عباسیان کرد… اما این پایگاه‌ها با چنین وضعیتی نمی‌توانستند زمینه حکومت امام علی را که برنامه فرزندان او بود، فراهم کنند.
ازاین رو می‌بینیم انقلاب‌های دیگری که به دست مسلمانان مخلص امام علی پا می‌گرفت، بسیاری از اوقات حتی در درون پایگاه‌های مردمی خود دچار تناقض‌های داخلی می‌شد و گاه‌گاه به کژروی‌هایی درمی‌افتاد. این بِدان خاطر بود که آن پایگاه‌ها از برنامه (مکتب امام علی) آگاه نبودند. هیجان داشتند اما آگاه نبودند. هیجان، زیربنایی راستین برای اسلام نیست. بلکه بنای راستین برای اسلام بر مبنای آگاهی گذاشته می‌شود.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۶۲۲. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”در سایه شکل کامل اقتصاد اسلامى، جهت‌گیرى حکومت باید به سوى بازگرداندن پول به نقش طبیعى خود باشد تا پول دوباره به ابزارى براى تبادل، تبدیل شود نه ابزارى براى رشد سرمایه به‌وسیله ربا یا پس‌انداز. همچنین (حکومت باید) مالیات‌هایى‏ را بر اندوخته‌هاى راکد و متراکم ثروت وضع کند و کلیه عملیات سرمایه‌دارى واسطه‌ را تا آنجا که ممکن است حذف کند؛ عملیاتى که بین تولید کالا و رسیدن آن به‌دست مصرف‌کننده، قرار می‌گیرد. حکومت باید با احتکار یعنى هر عملى که حالت کمبود مصنوعى کالا را به قصد بالا بردن قیمت آن ایجاد مى‌کند، مبارزه کند.

اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۷۲”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”عدلى که مسئولیت‌هاى جامعه بشرى در چارچوب‏ جانشینى‏ عام‏ بر پایه آن استوار شده، چهره اجتماعى عدل الهى است که پیامبران منادى آن بوده‌اند و دین آسمانى بر آن، به‌عنوان اصل دوم از اصول دین و در کنار توحید، تأکید دارد.
اهتمام به عدل الهى در این سطح و تمایز آن از دیگر صفات خداوند متعال (از قبیل علم، قدرت، سمع و بصر و غیر این‌ها) به‌عنوان اصلى مستقل از اصول دین، تنها به این خاطر است که این اصل، مدلولى اجتماعى و ارتباطى عمیق با روح انقلابى دارد که پیامبران در صحنه واقعیت عینى دست به‌کار آن بوده‌اند. توحید از نظر اجتماعى یعنى مالکیت از آن خداست نه از آن خدایان دروغین. و عدل یعنى: این مالک یگانه، به‌خاطر عدلى که دارد، هیچ‌کس را بر دیگرى ترجیح نمى‌دهد و هیچ حقى را به ضرر گروهى به گروه دیگر نمى‌دهد، بلکه جماعت صالح را به مثابه یک کل بر نعمت‌ها و ثروت‌هایى که فراهم آورده، جانشین مى‌کند.

اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۵۳”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”استخلاف‏ و جانشینى‏ انسان‏ بر روى زمین طى دو مرحله انجام مى‌شود:
مرحله اول: جانشینى جماعت صالح انسانى به مثابه یک کل. خداوند در قرآن کریم فرموده است: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ قِیاماً؛ اموالتان را که خدا قوام زندگى شما ساخته است به‌دست سفیهان مدهید» (نساء: ۵).
این آیه شریفه از اموال نابخردان سخن مى‌گوید و جماعت بشرى را برحذر مى‌دارد که اموال خود را به‌دست نابخردان بسپارد. خداوند در این آیه اموال را به خود جماعت نسبت مى‌دهد با این‌که این اموال از آن برخى از آنان است. و این بدین خاطر است که نشان دهد اموال و ثروت‌ها در این جهان براى برپایى زندگى اجتماعى و توانا کردن آن براى ادامه حیات کریمه و تحقق اهداف الهى از خلافت انسان بر روى زمین است و از آنجاکه انسان سفیه و نابخرد شایستگى تحقق بخشیدن به این اهداف را ندارد، خداوند جماعت بشرى را از بازگذاشتن دست چنین افرادى در اموالشان، برحذر داشته است.
از طرف دیگر ملاحظه مى‌کنیم که قرآن کریم و فقه اسلامى، هرگونه ثروت طبیعى را که مسلمان‌ها از کافران به‌دست آورند، با واژه «فى‏ء» تعبیر مى‌کند و آن را اموال عمومى به‌شمار مى‌آورد. واژه «فى‏ء» به معناى بازگشت شى‏ء به اصل خود است. این معنا نشان مى‌دهد که این‌گونه ثروت‌ها و اموال در حقیقت از آن عموم مردم است و جانشینى انسان از جانب خداوند جانشینى عموم مردم است. ازاین‌رو به حکم این جانشینى، جماعت بشرى به مثابه یک کل، در مقابل خداوند مسئول است‏…

اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۵۰”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”استخلاف‏ و جانشینى‏ انسان‏ بر روى زمین طى دو مرحله انجام مى‌شود:
… مرحله دوم: مرحله دوم از جانشینى انسان، جانشینى افرادى است که مالکیت آن‌ها به لحاظ فقهى و حقوقى، شکل مالکیت خصوصى به خود مى‌گیرد. جانشینى در اینجا جانشینى فرد از طرف جامعه است. ازاین‌رو در آیه شریفه یاد شده، اموال افراد به مردم و جامعه نسبت داده شده است (اموالکم). براین‌اساس هیچ مالکیت خصوصى ثروت که با جانشینى جامعه و حق او به مثابه یک کل تعارض داشته باشد، قابل تأیید نخواهد بود و از آنجاکه مالکیت خصوصى، جانشینى فرد از طرف جامعه است، طبیعى است که فرد نسبت به تصرفاتى که در اموالش انجام مى‌دهد، در برابر جامعه احساس مسئولیت کند و تصرفات وى با مسئولیت‌هایى که جامعه در قبال خداوند دارد و همچنین مقتضیات خلافت عمومى‌اش، هماهنگ باشد. روشن است که هرگاه فرد، مالکیت خصوصى را وسیله‌اى براى ضرررسانى به جامعه و تجاوز به دیگران قرار دهد، نماینده قانونى جامعه حق داشته باشد در صورتى که راه دیگرى وجود نداشته باشد، مالکیت خصوصى او را لغو کند. چنان‌که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در داستان سمره بن جندب چنین کرد.

اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۵۲”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”ای مسلمانان!
این اسلام ثروتی گران‌بها است؛ پس آن را از دست ندهید.
اسلام دین جاودان بشریت است که ما قرن‌ها با آن زیستیم و کرامت متعالی و سروری درست را جز در زیر سایه آن نیافتیم و انواع بدبختی‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را نچشیدیم، مگر فقط به این دلیل که جانب انصاف را در حق آن رعایت نکردیم و پایه‌های زندگی‌مان را بر آن استوار ننمودیم.
سرمایه‌داری بیش از هر گرایش دیگری از دارایی اسلام باخبر است و می‌داند اسلام قدرتی نهفته در نفوس بشری دارد و از نظامی برخوردار است که جبروت سرمایه‌داری را از بین خواهد برد. از این‌رو سرمایه‌داری با هیچ چیز به اندازه اسلام نمی‌جنگد و از هیچ چیز به اندازه سیطره اسلام که یاور ضعیفان و آزادی‌بخش ملت‌ها است، نمی‌هراسد. به همین دلیل با همه توانش با اسلام جنگید و تلاش کرد همه عرصه‌ها را از اسلام خالی کند تا میدان برایش باز شود و بتواند استثمارگری کرده و حقوق ضعیفان را پایمال کند. در این راستا مسلمانان را نسبت به دینشان و اسلامشان، بی‌تفاوت ساخت و تلاش کرد اسلام را در نگاه مسلمانان به یک رابطه سطحی بین انسان و خدا تبدیل کند و همه مظاهر درخشان اسلام را که به‌شدت از آن می‌هراسد و منافع و اهدافش را تهدید می‌کند از آن بگیرد.

بارقه‌ها، ص ۳۱۳”][/vc_column][/vc_row]