آثار
امت اسلامی وقتی وجود دارد که …

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”مقصود از امت اسلامى، تنها گرد آمدن شمارى از مسلمانان نیست، بلکه امت اسلامى به این معنا است که این گروه از مسلمانان مسئولیت الهى خود را بر روى زمین به عهده بگیرند؛ چه‌اینکه امت اسلامى در بعد داخلى مسئولیت دارد که مردم را به کار پسندیده فرمان دهد و از کار ناپسند بازدارد؛ یعنى عقیده خود را به فرایندى سازنده تبدیل کند: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ؛ شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده‌اید؛ (چراکه) به کار پسندیده فرمان می‌دهید، و از کار ناپسند بازمی‌دارید و به خدا ایمان دارید.» (١)
در قرآن کریم، ایمان به خداوند، پس از امر به معروف و نهى از منکر و به عنوان ویژگى سوم امت اسلامى قرار گرفته است تا تأکیدى باشد بر اینکه معناى حقیقى ایمان، عقیده بی‌روح در قلب نیست، بلکه ایمان شعله‌اى است که می‌فروزد و با فروغ خود بر دیگران پرتوافکنى می‌کند. از سوی دیگر، امت اسلامى به حکم اینکه امت وسط و گواه بر عالم است، در بُعد خارجى نسبت به همه جهان مسئولیت دارد: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ…؛ و بدین‌گونه شما را امتى میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید» (٢).
تا وقتى مسلمان در دو بعد داخلى و خارجى به مسئولیت‏هاى یاد شده عمل نکنند، امت اسلامى به معناى صحیح آن تحقق نمی‌یابد. و تا وقتى عقیده اسلامى جایگاه محورى خود را به مثابه پایه‌اى براى انجام این دو مسئولیت در همه ابعاد زندگى به‌دست نیاورد، نمی‌توان از حضور رسالت اسلامى به معناى صحیحش در واقعیت زندگى سخن گفت.

(۱) آل‌عمران: ١١٠.
(٢) بقره: ١۴٣.

اسلام، راهبر زندگى، ص٢١۶.
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”مبارزه پیامبران با ستم و بهره‏کشى برخلاف بسیارى از انقلاب‏هاى اجتماعى، رنگ طبقاتى به خود نگرفت؛ زیرا مبارزه پیامبران یک انقلاب انسانى و پیش از هر چیز دیگرى برای آزادسازى انسان از درون بود. بُعد انقلابی اجتماعی‌ این مبارزه صرفاً روبنای آن انقلاب درونى بود. تا جایى که پیامبر اعظم (صلى‌الله‌علیه‌و‌آله) انقلاب براى آزادسازى انسان از درون را «جهاد اکبر» و انقلاب براى آزادسازى‏ جهان‏ از برون‏ را «جهاد اصغر» نامید.

اسلام، راهبر زندگى، ص ۴۸.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”در قرآن کریم و سنت صحیح، تشویق بسیار برای فراگیری قرآن، تدبر در معانی و نیز اندیشه در اهداف و مقاصد آن آمده است. خداوند متعال می‌فرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آیا آن‌ها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دل‌هایشان قفل نهاده شده است؟!» (محمد: ۲۴). در این آیه شریف ادا نکردن حق قرآن از طریق بی‌توجهی و کوتاهی در تدبر در آن به شدت توبیخ شده است… .
این موضع اسلام، امری طبیعی است. اسلام با همه ابزارهای انگیزشی‌اش مسمانان را تشویق می‌کند تا در فراگیری قرآن و تدبر در آن بکوشند؛ زیرا قرآن دلیل جاویدان بر پیامبری، قانونی ثابت و آسمانی برای امت اسلامی در تمام عرصه‌های زندگی و کتابی هدایت‌گر برای بشریت است که جهان را از تاریکی‌ها به سوی نور راهنمایی می‌کند. این کتاب امتی را ساخت، به آن‌ باورهای دینی آموخت، نیرو و توانش بخشید، با مکارم اخلاقی رشدش داد و بزرگترین تمدنی را که بشریت تا به امروز شناخته است برایش بنا نهاد.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۲۱۹.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«… وَإِن تَعُدّواْ نِعْمَتَ اللهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ؛ … و اگر خواهید که نعمت‌هایش را شماره کنید نتوانید، که آدمی ستمکار و کافر `{`نعمت`}` است».(۱)
این آیه شریفه پس از آن‌که موارد جانشینی انسان بر آن‌ها یعنی منابع ثروت جهان و نیروها و نعمت‌های فراوان آن را برمی‌شمرد، به دو نوع انحراف اشاره می‌کند: یکی ظلم و دیگری کفران نعمت.
مراد از ظلم، توزیع ناعادلانه و ناهمسانی در تهیه این نعمت‌ها برای افراد جامعه است و این ستمی است که برخی از افراد جامعه نسبت به برخی دیگر انجام می‌دهند. مراد از کفران نعمت، توقف و درنگ جامعه در بهره‌گیری از نیروهای خدادادی جهان و نعمت‌های مختلف آن و به تعبیری دیگر درنگ از نوآوری است که بایستی آن را در عین حال درنگ کردن در حرکت به سوی آن موجود مطلق یعنی خداوند متعال دانست و این ظلم جامعه به خود است.

(۱) ابراهیم: ۳۴.

اسلام راهبر زندگی، ص۴۰.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”گرچه امام باقر علیه‌السلام اندیشه عموم را به چالش کشید و اندیشه مرجعیت اهل بیت علیهم‌السلام را به طور آشکار ارائه کرد و در سخت‌ترین مجالس از نظر سیاسی به آن تصریح کرد، اما ایشان و امامان بعدی در حالت های عادی نسبت به این مبنا شدیداً در تقیه بودند . من معتقدم که امامان علیهم‌السلام در برابر ذهنیت افکار عمومی بیشتر تقیه می‌کردند تا در برابر خلفای جور و ستم.
تقیه امامان علیهم‌السلام به آن درجه ای که در روایات می بینیم، به خاطر خلفای جور نبوده است . گمان نمی‌کنم همه آن تقیه کردن‌ها برای پرهیز از خطر خلفای جور بوده باشد . برای خلفای جور چه اهمیتی داشت که مثلاً فتوا در مسائل طهارت و نماز و روزه و مسائلی از این دست چنین یا چنان باشد، این‌ها مسایلی بود که به سرگرمی و خوشی و سیاست و تمایلات آنان که برایشان مهم بود، ارتباطی نداشت، آنان به این جنبه آن قدر توجه نداشته اند که سبب شود امام تا این حدی که از روایات برمی‌آید، تقیه کند …

امامان اهل بیت علیهم‌السلام، مرزبانان حریم اسلام، ص۵٩۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”وقتی با این ملت بزرگ ، یعنی ملت بزرگ مسلمان ایران که با جهاد ، خون و قهرمانی بی‏‌‌نظیرش ، تاریخ اسلام را از نو نگاشت و نمونه‌‏‌ای گویا و زنده از روزگار نخستین اسلام در تمامی عرصه‏‌های شجاعت و ایمان و حماسه، به جهان ارائه داد، سخن می‌‏گویم، احساس افتخاری بزرگ، مرا فرا می‌‏گیرد .
هم چنین وقتی که این ملت را در برابر برهه‏‌ای عظیم که نه تنها نقطه عطفی در تاریخ این ملت، بلکه نقطه عطفی در حیات تمامی امت اسلامی به شمار می‌‏رود، می‏‌یابم، احساساتم عمق بیشتری می‌‏یابد . در این برهه، ملت مجاهد ایران به‌‏پا خواهد خاست تا به جمهوری اسلامی مطرح شده از طرف رهبری این قیام یعنی امام خمینی، رأی مثبت دهد و با این رأی مثبت ، از نو بر ایمانش به اسلام ، که قبلاً با دادن قربانی‌‏ها و انواع ایثار و جهاد ، اظهار کرده بود، تأکید ورزد و با کلمه «آری» که ملّت مجاهد ایران، به جمهوری اسلامی خواهد گفت، مرحله جدیدی را در حیات مسلمانان آغاز کند؛ مرحله‏‌ای که آن ها را از تاریکی‏‌های جاهلیت به نور توحید و از بهره‌‏کشی انسان از انسان به بندگی خالصانه خداوند متعال رهبری کند که بنیاد حقیقی آزادی ، عدالت و برابری را تشکیل می‏ دهد … شریعت اسلامی گزینه‏ ای میان دو گزینه نیست، بلکه گزینه‏ ای است که انتخابی جز آن وجود ندارد؛ زیرا این شریعت، حکم و فرمان خدا بر روی زمین و قانونی است که جایگزینی ندارد . خداوند متعال فرموده است : وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ (و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستاده ‏اش به کاری فرمان دهند برای آنان در کارشان اختیاری باشد ). اما امام خمینی چنین خواست که ملت مسلمان ایران، بار دیگر با آگاهی و قاطعیت، اختیار، اراده و شایستگی خود را برای تحمل بار این امانت بزرگ به اثبات برساند .

اسلام راهبر زندگی، ص۴۴.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«خداوند متعال مقدر فرمود تا وجود هُمام این امام (امام جواد علیه‌السلام) در طول زندگی اهل بیت علیهم‌السلام دلیل و برهانی باشد بر درستی عقیده‌ای که ما درباره اهل بیت علیهم‌السلام به آن ایمان داریم. پدیده‌ای که با این امام پدیدار شد، آن بود که ایشان به امامت رسید حال آن که هنوز در سن کودکی بود؛ بر این اساس که تاریخ، اتفاق و اجماع دارد که وقتی پدر ارجمند امام جواد علیه‌السلام درگذشت، ایشان بیش از هفت سال سن نداشت.
این بِدان معناست که ایشان پیشوایی طایفه شیعه را از نظر روحی و دینی و علمی و فکری به عهده گرفت حال آن که بیش از هفت سال نداشت. اگر این پدیده را که برای نخستین بار در زندگی امامان علیهم‌السلام در امام جواد علیه‌السلام نمود یافته، بر اساس حساب احتمالات بررسی کنیم، درخواهیم یافت که این پدیده به تنهایی کافی است تا حقانیت خطی را که امام جواد علیه‌السلام نمایندگی می‌کرد، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است پیش فرضی جز پیش فرض امامت واقعی را درباره کسی بپذیریم که بیش از هفت سال سن ندارد و در عین حال، پیشواییِ این طایفه را در همه زمینه‌های روحی و فکری و فقهی و دینی به عهده گرفته است؟! …».”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”اعتکاف… عبادتی است که بر اساس قرآن و سنت و اجماع مشروعیت دارد. به نظر می‌رسد شریعت اسلامی پس از آن‌که اندیشه رهبانیت و کناره‌گیری از زندگی دنیا را باطل اعلام کرد و آن را اندیشه‌ای منفی و خطا و رهبانیتی برساخته خواند، اعتکاف را تشریع فرمود؛ تا ابزاری موقت و عبادتی محدود باشد که گاهی برای سفر تا آستان الهی انجام پذیرد؛ سفری که انسان در آن پیوند خویش با پروردگار را تعمیق بخشد و توشه‌هایی را بیندوزد که عبادت به او ارزانی می‌دارد؛ تا از آن پس، با قلبی باثبات‌تر و ایمانی کارآمدتر به زندگی عادی و کار روزانه خود بازگردد.

ر.ک الفتاوی الواضحه (رساله عملیه شهید صدر)، ص ٧٠١.
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”حکومت اسلامی در نگاه امام (علی علیه‌السلام) از خود اسلام جدایی‌پذیر نبود؛ هم‌چنان‌که عقیده اسلامی در نگاه ایشان از آگاهی اسلامی کامل نسبت به همه جنبه‌های زندگی جدایی نداشت. امام به این بسنده نمی‌کرد که مسلمانان اسلام را فقط همچون عقیده‌ای در دل و واژگانی بر زبان بفهمند؛ وگرنه چرا ایشان در خلافت خود به آن جنگ‌ها درافتاد و به آن درگیری‌ها دچار شد؟ حال آن‌که اسلام ـ به عنوان عقیده‌ای در دل‌ها و واژگانی بر زبان‌ها ـ جای اختلاف و کشمکش نبود؟ آیا همه این‌ها به این خاطر نبوده که امت به‌طور صحیح از اسلام آگاه شود و اسلام به درستی بر امت اجرا گردد؟!
این کاملاً همان کاری بود که امام علیه‌السلام پس از عهده‌داری حکومت و به‌دست گرفتن زمام رهبری سیاسی انجام داد. ایشان پیش از هر چیز هدف حکومت اسلامی صحیح را اعلان کرد و رسالت مقدس خود را مشخص نمود. ایشان با اشاره به کفش خود فرمود: «این کفش نزد من بهتر از ولایت بر شماست؛ اگرنتوانم حقی را بر پا دارم و باطلی را از بین ببرم».
این‌گونه امام هدف اساسی برای حکومت اسلام را وضع کرد که جنبه ایجابی‌ آن برپاداری دادگری و عدالت و جنبه سلبی‌اش از میان برداشتن باطل است.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص٣٧٨.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”ما نیازمند آن هستیم که به جای اخلاقِ ترجیح مصلحت شخصی، اخلاقِ فداکاری داشته باشیم. ما نیاز داریم که آمادگی این را داشته باشیم که مصلحت عمومی کیان را بر مصلحت شخصی این یا آن فرد ترجیح بدهیم. ما باید اخلاق گذشتن از مصالح شخصی در راه مصالح عمومی را داشته باشیم. اما آن چیزی که الآن ما با آن زندگی می‌کنیم، آن چیزی که الآن در وجود ما هست، عمدتاً ترجیح مصلحت شخصی بر مصلحت عمومی است.
ما تا الآن برای مصالح خودمان زندگی می‌کردیم و وقتی بین مصالح شخصی‌مان با مصالح عمومی تعارضی پیش می‌آمد، مصلحت عمومی را ترجیح نمی‌دادیم.
این گرایش اخلاقی، این رویکرد اخلاقی که تمایل به مصلحت شخصی، نه مصلحت عمومی، در آن محوریت دارد سبب می‌شود که بیشتر توان و امکانات و ظرفیت‌های ما در راه حفظ و حمایت از مصالح شخصی صرف شود.
وقتی گرایش‌ها از مصلحت عمومی به مصلحت شخصی تغییر جهت پیدا می‌کند، هر کس که در فضایی آکنده از این گرایش زندگی می‌کند، مجبور می‌شود که فقط به خودش و دفاع از خودش و حفظ خودش فکر کند و این‌چنین می‌شود که هشتاد درصد از توان و امکاناتمان را در درگیری‌های داخلی و درون‌گروهی هزینه می‌کنیم؛ درحالی‌که اگر به اخلاق انسان عامل متخلق بودیم و به دیگر سخن، اخلاق فدا کردن مصلحت شخصی برای مصلحت عمومی در وجودمان بود، می‌توانستیم این هشتاد درصدی را که در درگیری‌های داخلی صرف می‌شود، در راه خدا به‌کار بیاندازیم؛ برای حمایت از کل مجموعه و برای تثبیت و تقویت و رشد کل این مجموعه، به‌کار بگیریم. با این کار خودمان هم بهره می‌بردیم، اگر عقلمان را به‌کار می‌انداختیم، می‌دیدیم- حتی بر اساس معیارهای دنیایی و زودگذر- بیشتر بهره می‌بردیم؛ بیشتر از بهره‌ای که در حال درگیری و نزاع و اختلاف در داخل مجموعه‌ای که در معرض فروپاشی و نابودی است، نصیبمان می‌شود.

بارقه‌ها، ص ۴۹۳.”][/vc_column][/vc_row]