طرحى نوین در نظام آموزشى حوزه

نویسنده: مهدى نصیرى

مقدمه

پر واضح است که در میان تمامى مسائل اجتماعی، فرهنگ جایگاه ویژه‌ای دارد؛ چرا که زیربناى تکامل بشرى و ریشه همه موفقیت‌هاى مادى و معنوى است. علم نیز اساس و محور فرهنگ است. علم حیات است، زنده‌کننده نفس و نورافشان عقل است. چراغ چشم‌ها و قوت بدن‌ها است. علم اصل و رأس همه خیرات است. حجابى است در قبال آفات و بهترین راهنماى بشر است. علم رفعت‌دهنده پست شدگان جامعه و گمشده مؤمنان است.[۱]

آموزشگاه‌هاى علمى مهمترین مراکز اجتماعى هستند که موجب اغنای دانش‌آموختگان می‌شوند. حوزه‌هاى علمیه شیعى از جمله این آموزشگاه‌ها است که بر اساس بینش الهى پایه‌گذارى شده و موجب تعالى ارزش‌هاى انسانى و ساختن جامعه‌ای است پیشرفته که در پرتو آن کرامت انسانى رشد می‌یابد.

بدیهی است هر چه آموزش در حوزه‌هاى علوم دینى در قالب برنامه‌هاى دقیق و اساسى صورت پذیرد بازدهى آن بیش‌تر است. در این راستا تدوین کتب علمى اسلامى به شیوه‌های جدید از مهم‌ترین نیازهاى جهان اسلام است. بسیارى از آرای علماى اسلامى در زمینه فلسفه، عرفان، فقه، اصول، حدیث و تفسیر به رغم اعتبار و اتقان در لابه‌لاى کتب مدفون مانده است؛ زیرا اسلوب و نظم روزآمد را ندارند. پیچیدگی، اغلاق متن، عدم دسته‌بندى مطالب، بیان مطالب استطرادى، عدم رعایت تقدم و تأخرهاى تعلیمى، عدم هم‌آهنگى مطالب و کاربردی نبودن آن‌ها از جمله مشکل‌های کتاب‌های درسى رایج حوزه‌هاى علمیه است.

البته در نیم قرن اخیر عده‌ای از علماى حوزه به تجدید بناى علمى حوزه‌ها اهتمام کرده‌اند و در عین حفظ غنا، عمق و اصالت مطالب، تدوین کتب روزآمد را وجهه نظر خود قرار داده‌اند؛ گرچه به علت قدمت کتاب‌های درسى حوزوی و جلالت و شأن نویسندگان آن‌ها و نیز اتقان علمى کتاب‌ها با مقاومت‌هایی مواجه شده‌اند.

به هر تقدیر کتاب‌هایى که بناست جای‌گزین کتب علمى حوزه‌ها از قبیل حاشیه، معالم، شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه و… بشود لازم است از قوت‌هاى فراوانى برخوردار باشد. در سال‌هاى اخیر تنها سه نفر از دانشمندان حوزه توانسته‌اند از چنین موقعیتى بهره‌مند شده و آثارشان جزء کتاب‌های درسى و عمومى حوزه‌ها قرار گیرد: شیخ محمد رضا مظفر (متوفای ١٣٨٣ق)، سید محمد حسین طباطبائى (متوفای ١۴٠٨ق) و سید محمد باقر صدر (متوفای ١۴٠١ق). کتاب‌های المنطق، اصول الفقه و عقاید الامامیه از استاد مظفر به ترتیب جاى‌گزین حاشیه ملاعبدالله، قوانین و باب حادى عشر شده، هم‌چنین بدایه الحکمه و نهایه الحکمه از علامه طباطبائى به جاى منظومه سبزوارى و دروس فى علم الاصول از شهید صدر نیز به عنوان یک دوره کامل اصول فقه در مرحله سطح حوزه‌هاى علمیه تدریس می‌شوند.

شهید صدر یکى از بزرگان و علماى اصلاح‌طلبی بود که نارسایی‌ها و کمبودهاى حوزه‌هاى علمیه شیعى به خصوص نظام آموزشى آن را به خوبی دریافت و درصدد رفع این کاستی‌ها برآمد و به اقدامات و نوآوری‌های مهمى دست زد که به نوبه خود در حوزه‌هاى علمیه داراى ارزش فراوان و جایگاه ویژه‌ای است.

در این مقاله سعى بر آن است که به صورت مختصر، آرا و اقدامات ایشان را در زمینه روش‌هاى نوین نظام آموزشى حوزه علمیه بررسی نماییم. شاید به یارى تبارک و تعالى راه‌گشاى کسانى باشد که در جهت رسیدن به یک نظام آموزشى صحیح و نوین تلاش می‌کنند.

تاریخچه تحولات آموزشى حوزه

پیشرفت سریع جوامع و پیدایش تغییرات اجتماعى از یک سو و نیز کاهش تنش‌ها و فشارها از دیگر سو موجب شد که اندیشه تحول در ذهن بیدار برخى از حوزویان پدید آید؛ به ویژه در قرن اخیر که با گسترش علوم و پیدایش دانش‌هاى جدید همراه بوده است. تحولات جوامع اسلامى موجب شد تا حوزویان با خاستگاهى جدید روبه‌رو گردیده و به نوبه خود با نیازهاى جدیدی مواجه شوند. در این میان برخى از علمای حوزوه که به نیازها و ضرورت‌هاى زمان آگاهى داشتند، مسئولیتى را که تحولات جدید بر دوش حوزویان نهاده بود به درستى شناختند و درصدد ایجاد تحولاتى به ویژه در سیستم آموزشى حوزه آن روز برآمدند و در پى آن به پاره‌ای از اقدامات اصلاحى درست زدند.

تأسیس مدراس تحت برنامه با آموزش برخى مواد درسی جدید و نظارت و کنترل، آغاز این تحولات و اصلاحات به شمار می‌آید.

عالم بیدار و آگاه شیخ محمد رضا مظفر(قدس‌سره) و عده‌ای از شخصیت‌هاى علمى و فکرى حوزه گرد آمدند و «جمعیه منتدى النشر» را به وجود آوردند و نیز «کلیه الفقه» را تأسیس کردند که در آن‌ها علوم جدید مورد نیاز، هم‌زمان با دانش‌هاى حوزوى تدریس می‌شد و با سیستم آموزشى جدید اداره می‌گردید. آن‌ها هم‌چنین دو مجله نیز منتشر کردند و این در نوع خود در تاریخ حوزه‌ها تحولى بی‌نظیر بود. از دیگر اقدامات آن‌ها تأسیس کلاس‌های فن خطابه و شیوه صحیح سخنورى و تبلیغ بود، اما متأسفانه چندى از شروع آن نگذشت که موج مخالفت از سوى خطبایى که حاضر به پذیرش چنین قیودى نبودند، آغاز شد و نهایتاً به تعطیلى آن انجامید.[۲]

هم‌چنین عالم فرزانه محمد حسین کاشف الغطاء(قدس‌سره) و جمعى دیگر از بزرگان حوزه نجف «جمعیه التحریر الثقافى» را تشکیل دادند و مدرسه‌ای را براى تدریس علوم حوزوى و دانش‌هاى جدید تأسیس نمودند.[۳]

از آغاز تأسیس حوزه علمیه قم نیز افکارى براى تحول و اصلاح حوزه وجود داشت. مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى(قدس‌سره) مؤسس حوزه علمیه قم، تخصصى کردن علوم حوزوى را پیشنهاد داد و هم‌چنین خود نیز درصدد برآمد تا آموزش زبان و بعضى علوم مورد نیاز را به آموزش‌هاى حوزه بیفزاید و بدین ترتیب قلمرو رسالت حوزه را به جز منابر و محافل سنتى، به محیط‌هاى فکرى و علمى جدید و نیز به خارج از ایران نیز گسترش دهد، ولى متأسفانه موانع برون حوزوى جلوى این تحول را گرفت.

استاد شهید مطهرى در این رابطه می‌فرماید:

مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى مؤسس حوزه علمیه قم، به فکر افتادند که یک عده از طلاب را به زبان خارجى و بعضى علوم مقدماتى تجهیز کنند تا بتوانند اسلام را در محیط‌هاى تحصیل کرده جدید، بلکه در کشورهاى خارج تبلیغ نمایند. وقتى این خبر منتشر شد گروهى از عوام و شبه عوام تهران به قم آمدند و اولتیماتوم دادند که این پولى که مردم به عنوان سهم امام می‌دهند براى این نیست که طلاب زبان کفار را یاد بگیرند، اگر این وضع ادامه پیدا کند ما چنین و چنان خواهیم کرد، آن مرحوم دیدند که ادامه این کار موجب اخلال حوزه علمیه و خراب شدن اساس کار است، موقتاً از منظور خود صرف نظر کردند.[۴]

عالم فرزانه دیگرى که به فکر اصلاح و تحول در حوزه علمیه افتاد استاد شهید صدر بود. ایشان همانند حضرت امام(ره) منبع قدرت و اصلاح جامعه را در حوزه و دانشگاه می‌دید. او معتقد بود که مردم در طول تاریخ با حوزه علمیه ارتباط مستقیم داشته و همواره مشکلات مذهبى و اجتماعى خود را از طریق این پایگاه حل می‌کرده‌اند.

استاد شهید حفظ باطن را بدون تغییر قالب، ناممکن می‌دانست و معتقد بود که در روش آموزش و عرضه دین، مسائل بسیارى وجود دارد که نیازمند تحول است. ایشان با این تلقى شیوه جدید نگرش و نگارش مکتب را آغاز کرد و در هر مسئله‌ای که سخن می‌گفت یا می‌نوشت بر آن بود که نقاط کور را بگشاید و زاویه‌هاى جدید را رسم سازد و اگر آخرین حرف را نمی‌گفت، سنگ بناى شروع حرکت را می‌گذارد و این نیز ارزشى پربار دارد. شهید صدر راه‌هاى بسیارى را گشود تا آیندگان بر آن گام نهند.

استاد شهید از علمایى بود که سنت پیشین را حجاب اندیشه نمی‌ساخت و چنین شد که شهامت ابراز عقاید را داشت. این شجاعت، از جهالت در افکار گذشتگان، نشئت نمی‌یافت، بلکه تیزبینى و دقت در قصور و تقدیس تلاش‌ها، او را به این جهت‌گیرى می‌کشاند. صدق دعاوى فوق، در آثار متعدد آن استاد شهید به خوبی محسوس است.

براى شناخت بیشتر استاد شهید، به بررسى دیدگاه‌هاى مختلف در زمینه تحولات آموزشى حوزه علمیه می‌پردازیم؛ زیرا مقام و منزلت اشخاص همواره در مواجه و مقایسه با دیدگاه‌ها و تفکرات مقابل، نمود پیدا می‌کند و قدر و مقام آنان بهتر درک می‌شود.

دیدگاه‌هاى مختلف در زمینه تحولات آموزشى

در مورد کتب آموزشى مرسوم و سنتى حوزه‌هاى علمیه، چند دیدگاه مهم وجود دارد که هر کدام از این دیدگاه‌ها طرفدارانى نیز دارد.

دیدگاه اول: عده‌ای که تعدادشان نیز کم نیست و حرکت غالب حوزه‌هاى علمیه حول محور تفکراتشان دور می‌زند معتقدند که هیچ متن آموزشى و نوینى نمی‌تواند کارآیى و تأثیر و کاربرد متون آموزشى حوزه‌ها را دارا باشد و بهترین متون همان متون سنتى است و بهترین شیوه همان شیوه‌هاى قدیم و سنتى.

دیدگاه دوم: گروه دیگر که میانه‌روتر می‌باشند معتقدند متون آموزشى موجود در حوزه‌هاى علمیه کامل نیست و باید در آن‌ها تجدید نظر کرد و آن‌ها را تغییر داد، ولى از جنبه عملى و اجرایى معتقدند که تا کنون تجربه ثابت کرده که کسى نتوانسته است متنى بهتر و متقن‌تر از متون آموزشى فعلى و سنتى حوزه به نگارش در آورد.

دیدگاه سوم: این دیدگاه عقیده عده‌ای از روشنفکران می‌باشد و شهید صدر را می‌توان یکى از پیشروان این گروه نامید. آنان به تغییر و تحول بنیادین و اساسى در نظام آموزشى حوزه‌ها اعتقاد دارند و بر این باورند که باید اهداف حوزه و وظایف آن و نیازهاى جامعه و انتظارهاى به حق آن را در نظر گرفت، آن‌گاه به بررسى و تحلیل متون سنتى و رایج آموزشى پرداخت. این عده عقیده دارند که کتب مرسوم در حوزه‌هاى علمیه کارآمد نیست و لازم است کتاب‌هایى با شیوه‌هاى نوین و نگارش جدید نوشته شود.

شهید صدر نه تنها معتقد به تغییر نظام آموزشى حوزه‌ها بود، بلکه در این رابطه طرح‌هاى نوینى را ارائه داد و خود با جدیت و سرعت به نگارش کتبى به سبک و شیوه‌هاى نو پرداخت و در این راه پایه‌گذار طرح‌هاى نوین در نظام آموزشى حوزه‌هاى علمیه گردید.

آفاق علمى شهید صدر و دیدگاه ایشان

شهید صدر در حوزه‌هاى مختلف علمى، دانش اندوخت و در مدت زمان کوتاهی منزلتى بلند یافت. زمان تحصیل علوم حوزوى وى، بیش از شانزده تا هیجده سال به درازا نینجامید، اما این مدت را عاشقانه به تحصیل و آموزش پرداخت. گویند روزى شانزده ساعت را به گونه‌ای مداوم، در تحصیل علم می‌گذارند. اولین دوره تدریس خارج اصول را در سال ١٣٧٨ق در سن ٢۵ سالگى آغاز کرد و آن را در سال ١٣٩١ق به پایان برد. دوره خارج فقه را در سال ١٣٨١ق در سن ٢٨ سالگى شروع کرد و جدیت و نبوغ خودش را در طرح نکات نو و بسط مطالب نشان داد.[۵]

ایشان درباره کتب درسى متداول در حوزه معتقد بودند که از معالم تا کفایه باید تغییر پیدا کند. آیت اللّه سید کاظم حائرى در مورد دیدگاه استاد شهید می‌گوید:

استاد شهید می‌فرمودند:

شما به سایر علوم مثل ریاضیات، نظرى بیفکنید، ریاضیات امروز را با ریاضیات شیخ بهایى مقایسه کنید، اصلاً قابل مقایسه نیست. معنا ندارد که ما امروز کتاب شیخ بهایى را تدریس کنیم و در سال آینده نظرات او را رد کنیم و دوباره در مراحل بالاتر آن‌ها را رد کنیم و نظرات جدیدى مطرح نماییم، چنین روشى در هیچ یک از علوم مرسوم نیست.

اما در حوزه‌هاى علمیه ابتدا معالم تدریس می‌شود چند سال بعد نقایص نظرات او مطرح و نظرات شیخ انصارى به طلاب عرضه می‌شود. چند سال دیگر نظرات او مورد نقد و ایراد قرار گرفته و نظرات صاحب کفایه عرضه می‌گردد و مجدداً در دوره درس خارج سخنان صاحب کفایه رد می‌شود و نظرات فقهاى متأخر بیان می‌شود. این چه روشى است؟

[…] ایشان معتقد بودند که در هر زمانى باید آخرین نظرات در سطوح مختلف مقدماتى، متوسطه و عالى تهیه و تدوین شود و در اختیار طلاب قرار گیرد. چند سال بعد که نظریات تغییر کرد مجدداً باید کتب جدیدى تألیف شود. استاد شهید همواره می‌فرمودند: سزاوار نیست که بحث‌هاى فقهى و اصولى از این قاعده مستثنا باشد.[۶]

مباحث و تحقیقات استاد چندین فرق اساسى با سائر مباحث علمی‌جارى در حوزه نجف داشت:

١ـ با دقت و تعمق کم‌نظیر انجام می‌گرفت.

٢ـ تمام ابعاد مسائل اسلامى مانند فلسفه، اقتصاد، منطق، اخلاق، تفسیر و تاریخ را در برداشت.

٣ـ علوم را به شیوه روان و قابل فهم و در عین حال دقت کامل بیان می‌داشت.

استاد شهید، نبوغ علمى خود را در تمام علوم رایج در حوزه به نمایش گذارد و در هر یک از آن علوم آثار چشم‌گیرى بر جاى نهاد که هر کدام می‌تواند تحولات بنیادین را در علوم مربوط به خود به دنبال داشته باشد.

شهید صدر در زندگانى کوتاه خویش، آثار تألیفى پربار بر جاى نهاد. این آثار که هر روز با شیوه‌هاى نو و روش‌هاى نوین تدریس و به نگارش در می‌آمد داراى امتیازات و ویژگی‌هاى خاصی است، به گونه‌ای که بررسى یکایک آن‌ها نیازمند نوشتارى مستقل خواهد بود.

چنان‌که گذشت شهید صدر از وسعت اطلاع، جامعیت و نبوغ ویژه‌اى برخوردار بود. در این‌جا برای آشنایی با این خصوصیات ایشان به طور اجمالی ابتکارات و نوآوری‌هایشان را در علم اصول، فقه و فلسفه بررسی می‌کنیم.

نوآوری‌های شهید صدر در علم اصول

در زمینه علم اصول، می‌توان مباحث استاد را آغاز یک عصر تازه در تاریخ علم اصول مطرح نمود. شهید صدر با اعتقاد به لزوم ایجاد تغییر کتب اصولى حوزه، طبق قواعد و ملاک‌هاى کتاب‌هاى درسى به نگارش کتب اصولى پرداخت و در این راستا یک سرى اصول را در سه مرحله به نگارش درآورد. شهید صدر در مقدمه کتاب سلسله دروس فى علم الاصول ضمن سپاس بی‌کران از منزلت و تلاش مؤلفان کتب درسى علم اصول از لزوم ایجاد تغییر در کتاب‌های اصولی بحثى مبسوط کرده و به عنوان یکی از علل انجام این کار به نکته زیر اشاره می‌کند:

کتب چهارگانه درسى در علم اصول (معالم، قوانین، رسائل و کفایه) بیش از پنجاه سال است که به منزله کتاب‌هاى درسى قرار گرفته‌اند، در حالی که مؤلفان آن‌ها با این جهت‌گیرى، آن‌ها را ننوشته‌اند … و بین آن کتاب که به عنوان کتاب درسى و آموزشى نگاشته می‌شود با تألیفی که به قصد ابراز آرا و عقاید مؤلف، نوشته شده، تفاوتى بسیار است.[۷]

سید محمد باقر حکیم، یکى از شاگردان استاد شهید، در تقسیم تألیفات ایشان می‌فرماید:

شهید صدر در بررسى فقه و اصولى که درس رایج حوزه‌هاى علمیه می‌باشد توانست تغییر بنیادین به وجود آورد. به عنوان مثال در بررسى اصولى خود توانست بیش از شصت قانون اصولى استنباط کند.[۸]

شهید بزرگوار سید محمد باقر صدر با تدوین حلقه ثانیه به جای رسائل شیخ انصارى گامى بزرگ در طرح اصلاح ساختار آموزشى حوزه‌ها برداشت.

ایشان در مقدمه حلقه اولى چهار سبب براى این اقدام ذکر می‌کند:

١ـ عدم هم‌آهنگى و تناسب بین چهار کتاب رایج اصول (معالم الاصول، قوانین الاصول، فرائد الاصول و کفایه الاصول)

٢ـ این کتاب‌ها از سوى مؤلفان به قصد آموزش تهیه نشده و لذا حذف اضافه‌هاى بی‌جا، در آن‌ها فراوان دیده می‌شود.

٣ـ عدم تناسب و هم‌آهنگى با مراحل تحصیل، چرا که نویسندگان این کتب آن را براى هم‌طرازان خود نوشته بودند نه براى مبتدیان.

۴ـ عدم برخوردارى از ساختارى متناسب در طرح موضوعات و مسائل؛ یعنى چه بسا موضوعات مهم و کلیدى در قالب مقدمه یا به صورت استطراد طرح می‌شود و بالعکس مباحث غیر مهم در قالب موضوعات اصلى.[۹]

شهید صدر در کتاب المعالم الجدیده للاصول سه دوره و عصر را برای شکل‌گیری علم اصول ذکر می‌کند:

١ـ عصر آماده‌سازى زمینه یا عصرى که در آن بذر اساسى علم اصول ریخته شده. این عصر توسط ابن عقیل و ابن جنیذ آغاز شد و به عصر شیخ طوسى منتهى گردید.

٢ـ عصرى که این بذرها به ثمر نشست و توانست جاى خود را به طور وسیع در مباحث فقهى باز کند. پیشواى این عصر شیخ طوسى بوده، از جمله رجال این عصر می‌توان ابن ادریس، محقق حلى و شهید اوّل و … را نام برد.

٣ـ عصر کمال علمى که مدرسه جدیدى براى آن گشوده شد و این در اواخر قرن دوازدهم می‌باشد. این مدرسه توسط استاد وحید بهبهانى افتتاح گردید.[۱۰]

عجین بودن تاریخ علم اصول با تطورات آن علم در کتب استاد شهید، بیان‌گر شیوه‌ای نوین و تحولى در شیوه نگارش کتب حوزوى است، علاوه بر این، نقص شیوه‌هاى نگارش قدیم را نیز در این زمینه جبران می‌کند.

در حقیقت می‌توان نوع نگرش و وسعت نظر استاد شهید را به علم اصول در عصر دوره جدید، عصر چهارمی نامید که در آن به علم اصول از منظر جدیدى مطابق با علوم جدید و پیشرفت زمان و مکان نگریسته شده است. این امر بر اصولیین روشن و آگاه پوشیده نیست که علوم دینى وقتى می‌تواند پاسخ‌گوى نیازهاى فعلى بشرى باشد که از این منظر و دیدگاه به علم اصول نگاه شود، که این همان ایجاد تحول و شیوه نوین در علوم حوزوى می‌باشد.

ابداعات شهید صدر در فقه

ابداعات شهید گران‌قدر در علم فقه کم‌تر از اصول نیست، از مباحث فقهى ایشان به نام بحوث فى شرح العروه الوثقى در  چهار جلد چاپ شده است. تحقیقات زیباى ایشان در این کتاب‌ها، موضع ایشان را روشن‌تر می‌کند.

ایشان برای تکامل مباحث فقهى به نکاتی از جمله موارد زیر توجه داشت:

١ـ عمق بخشیدن به بررسى علم فقه به طور بی‌سابقه. در این خصوص به مقدارى که تدریس کرد و یا به قلم درآورد موفق بوده است.

٢ـ تبدیل دیدگاه‌هاى فردى و موضعى به دیدگاه‌هاى اجتماعى و جهانى در مباحثى که ذاتاً چنین چیزى را خواستارند.

٣ـ توسعه بخشیدن افق مباحث فقهى به تمام ادوار زندگى با در نظر گرفتن مسائل روز.

۴ـ تکامل بخشیدن به روش ارائه مسائل و تنظیم آن به شکلى که در مقدمه الفتاوى الواضحه انعکاس یافته است.

استاد شهید در مباحث فقهى، به تبویب خاص معتقد بودند و این باب‌بندى را در الفتاوى الواضحه که به عنوان رساله عملیه ایشان نگاشته شده است رعایت کرده‌اند. ایشان با همین اندیشه تحول و تغییر در حوزه مسائل فقهى به نگارش الفتاوى الواضحه پرداختند.

شهید بزرگوار محمد باقر صدر معتقد بود که امروزه دو گونه تحول باید در فقه ایجاد گردد: یکى افقى و در سطح (گسترده شدن فقه با گستره زندگى انسان) و دیگرى عمودى و عمقى. در توضیح تطور عمقى چنین گفته است:

در فقه بایسته و ضرورى است که از نظر عمودى و عمقى تحولى ایجاد گردد و غور و بررسى شود تا به نظریه‌هاى اساسى برسیم. باید به روبناها، یعنى قانون‌هاى تفصیلى بسنده نکنیم، بلکه از این مرز رویین بگذریم و به آرای ریشه‌ای که بیان‌گر نظریه اسلام است برسیم؛ زیرا می‌دانیم هر مجموعه‌ای از قانون‌گذاری‌هاى دینى در هر بخش از زندگى، به تئوری‌هاى زیربنایى و برداشت‌هاى پایه‌ای مرتبط است؛ مثلاً دستورات اسلام در قلمرو زندگى اقتصادى، به مذهب اقتصادى اسلام و تئوری‌هاى اقتصادى آن گره خورده است و این تلاش، امرى جدا از فقه نیست، لذا پرداختن به آن جزء ضرورت‌هاى فقه است.[۱۱]

از این رو شهید صدر از این تئورى در یافتن نظام اقتصادى اسلام کمک گرفته و در نتیجه‌گیرى بحث فرموده است:

بر اساس آن‌چه گذشت، ضرورى است بسیارى از احکام اسلام و قوانین آن که طبقه رویین به حساب می‌آید، براى کشف روش اقتصادى اسلام به کار گرفته شود.

در کتاب اقتصادنا در این رابطه می‌گوید:

در این کتاب، احکام اسلام را در معاملات و حقوق (که تنظیم‌کننده رابطه مالى بین افراد است) و نیز احکام تنظیم‌کننده رابطه مالى دولت و ملت را به شکل گسترده مطرح می‌کنیم.[۱۲]

استاد شهید معتقد بودند که فقه عقود یا فقه معاملات به یک بحث فقهى مقارن با بحث‌هاى حقوقى در مکاتب امروز غرب نیاز دارد تا از طرفى امتیازات فقه اسلامى بر حقوق غربى روشن شود و از طرف دیگر به نیازهایى که در قوانین آن‌ها مطرح شده، پاسخ داده شود و خود مصمم بودند که کتابى به این منوال در فقه معاملات تألیف کنند و بحث تطبیقى را بین فقه اسلام و حقوق جدید بگشایند و منزلت فقه اسلامى را در اداره جامعه، نشان دهند.[۱۳]

از دیگر تحولاتى که استاد در فقه لازم می‌دانستند این بود که بحث‌هاى متعارف در حوزه، جواب‌گوی تمام نیازهاى جامعه نیست و سزاوار است که مسائل مستحدثه روز بحث شود و مسائل اقتصادى و اخلاقى و تفسیرى و غیره که زیاد در حوزه مرسوم نبوده تدریس شود.[۱۴]

سید محمد باقر حکیم در این خصوص می‌فرماید:

در زمینه بررسى مسائل فقهى امتیاز ایشان (شهید صدر) این بود که همواره در مورد احادیث ائمه(علیهم السلام) و استقراى اقوال علماى پیشین شرایط و جو آن زمان را در نظر می‌گرفت که فتوا با حدیث آن صادر شده باشد و ایشان سعى داشتند آن را از نظر محتوا و مفهوم به طور عمقى با سایر متون مقایسه کنند و نتیجه نهایى را حاصل کنند.[۱۵]

واقع‌نگرى براى فقیه بسیار لازم است و این به معنای فهم دین و تطبیق آن بر زندگى انسان معاصر و در نظر داشتن نقش زمان و مکان در شیوه استنباط است. بر این اساس، شهید صدر یکى از زیان‌هاى یک‌سونگرى در اجتهاد و فقه مصطلح را عدم توجیه واقعیت خارجى می‌داند و می‌فرماید:

از سوى دیگر نیز نصوص دینى را با روح تطبیق بر واقعیت خارجى مورد تفسیر قرار نمی‌دهند تا قاعده‌ای از آن به دست آید و از این رو بسیارى به خود اجازه می‌دهند تا موضوع واحدى را تجزیه نمایند و براى آن احکام گوناگونى قائل شوند.[۱۶]

البته برخى از بزرگان، تفسیر نصوص دینى را بر اساس واقعیت‌ها، امرى ناروا دانسته‌اند. در حقیقت برخی با برداشت غلط از واقع‌نگری، موجب شده‌اند که عده‌ای از بزرگان آن را نفی کنند. شهید صدر فقیهان را از این برحذر می‌دارد و می‌فرماید:

یکى از خطرها «واقع‌نگرى» (به معناى غلط آن) است یعنى پژوهش‌گر، آگاهانه یا بدون توجه، نصوص را تأویل بَرَد و آن‌ها را به گونه‌ای بفهمد که واقعیت‌هاى فاسد و ضرورت پندارى تجویز می‌کند. مانند برخى متفکران اسلامى که تسلیم واقعیت‌هاى اجتماعى بودند و تلاش می‌کردند دین را تابع واقعیت‌ها سازند؛ به جاى این‌که بیندیشد چگونه می‌شود واقع را بر اساس «نصوص» تغییر داد، بر اساس این بینش، دلیل حرمت ربا و سود را تأویل برده و به این موضع رسیده‌اند که اسلام سود چند برابر را حرام دانسته، آن‌جا که از مرز معقول بگذرد و گرنه سودهاى متعارف را جایز دانسته است.[۱۷]

ابداعات شهید صدر در فلسفه

استاد شهید در این زمینه کتاب فلسفتنا را تألیف نمود در این کتاب با روش ابتکارى و براهین روشن به نزاع با فلسفه‌هاى الحادى به ویژه مارکسیسم برخاست.

ایشان به فلسفه از دیدگاه تطبیقى آن نگریست و آن را در افکار و عقاید معاصر، تعقیب کرد و تفاوت بینش دینى را با تفکرات دیگر، نشان داد.

رمز موفقیت شهید صدر در مباحث فلسفى علاقه‌مندى ایشان به این مباحث و مطالعه و آشنایى با فلسفه‌هاى دیگر بود. رفقاى او نقل می‌کنند که براى اولین بار نام‌هاى مارکسیسم، دیالکتیک و… را از او شنیده‌اند.[۱۸]

شهید صدر فقه و اصول را تمام مسأله روزگار نمی‌پنداشت و آنگاه که نیاز دید به نگارش فلسفتنا همت گماشت و این گونه امور را خارج از حوزه مجتهدان نمی‌دانست. شاگردان استاد نقل می‌کنند:

روزى براى برگزیدگان شاگردان خود، سخن می‌گفت و در آن میان فرمود: در حوزه مرسوم است که به فقه و اصول اکتفا می‌کنند، این شیوه نادرست است. بر شما باد که در بخش‌هاى مختلف مسائل اسلامى، تحقیق کنید. از آن جمله، به آنان امر کرد که به مباحثه فلسفتنا بپردازید. این بحث در منزل من شروع شد. در اولین روز آغاز… استاد شهید در مجلس حاضر شد و فرمود: من در این مجلس حاضر شدم و اعتقاد بر آن دارم که مجلسی با فضیلت‌تر از این محفل که در آن معارف اسلامى بحث شود، وجود ندارد. از این رو میل داشتم که در این مجلس حاضر شوم.[۱۹]

استاد شهید در اواخر عمر شریف خود نگارش کتاب فلسفى عمیق دیگرى را شروع نموده بود که موفق به اتمام آن نشد.

استاد شهید تألیفات و نوآوری‌هاى دیگرى نیز در سایر علوم، از جمله منطق، اخلاق، تفسیر، اقتصاد و تاریخ نیز از خود به یادگار باقى گذارد که در بحث در مورد هر یک از حوصله این مقاله خارج است.

موانع تحقق اندیشه شهید صدر

پذیرفتن کتابى به عنوان کتاب درسى در حوزه علمیه، از اعتباراتى چون موقعیت و مقام مؤلف نشئت می‌گیرد، نه اعتباراتى مانند کفایت و برجستگى آن. مثلاً آخوند خراسانى و شیخ انصارى هنگامى که از موقعیت بزرگى در حوزه برخوردار بودند توانستند با استفاده از موقعیت خود و بحث‌هاى علمى دقیق این شهرت بی‌نظیر را به دست آورند.

یکى از دلایلى که کتب شهید صدر نتوانست جایگاه واقعى خود را در حوزه‌هاى علمیه پیدا کند این بود که شهید صدر هنگامى این کتاب‌ها را به نگارش درآورد که هنوز حوزه علمیه قم و نجف آن‌گونه به شأن ایشان توجهى نداشت، به بیان دیگر، ایشان زمانی به نگارش این کتب پرداخت که فضای فکرى حوزه‌هاى علمیه براى پذیرش این اصلاحات آماده نبود و چه بسا نوعى بدعت به شمار می‌آمد، لذا تحولات و اقدامات ایشان نتوانست در کل سازمان حوزه به وجود آید، بلکه اصلاح در حد ایجاد یک مؤسسه و یا مدرسه بود، همان‌گونه بود که حرکت‌هاى اصلاحى پیشین نیز دچار این مشکل شدند و در حقیقت به هدف غایى و نهایى خود که همانا اصلاح ساختارى و بنیه‌ای حوزه‌هاى علمیه بود، نایل نیامدند.

 

 

 

 

 

[۱]. ر.ک: میزان الحکمه، ج ۶، باب العلم.

[۲]. موسوعه العتبات المقدسه، ص ۵٢.

[۳]. همان.

[۴]. روزنامه اطلاعات، ١٠/١١/٧١، عباس مخلصى.

[۵]. مجله حوزه شماره ٢۵، ص ۶، سال ١٣۶٧.

[۶]. روزنامه جمهورى اسلامى، ٢٠/٨/٧٠، ص ١٢، گفت‌وگو با آیت اللّه سید کاظم حائرى.

[۷]. سید محمد باقر صدر، دروس فى علم الاصول، الحلقه الاولى، ص ١٢ ـ ١٣.

[۸]. ابوالفضل شکورى، سیره صالحان، ص ۴٨٣.

[۹]. همان، ص ۴٨١.

[۱۰]. سید محمد باقر صدر، دروس فى علم الاصول، الحلقه الاولى، صص ١٠ ـ ١٩.

[۱۱]. المدرسه القرآنیه (دار التعارف، بیروت)، ص ٣١ ـ ٣٢.

[۱۲]. سید محمدباقر صدر، اقتصادنا (دار التعارف، بیروت)، ص ٣٩۴.

[۱۳]. سید کاظم حائرى، مباحث الاصول، الجزء الاول من القسم الثانى، ص ۶٢.

[۱۴]. روزنامه جمهورى اسلامى، ٢٠/٨/٧٠، ص ١٢، گفت‌وگو با آیت اللّه سید کاظم حائرى.

[۱۵]. ابوالفضل شکورى، سیره صالحان، ص ۴٨٣.

[۱۶]. همراه با تحول اجتهاد، ترجمه على اکبر ثبوت، ص ١۵ ـ ١۶ و دائره المعارف الشیعه.

[۱۷]. سید محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص ۴۴ ـ ۴۵.

[۱۸]. مجله حوزه، شماره ٢۵، ص ٧، سال ١٣۶٧ و مباحث الاصول سید کاظم حائرى، جزء اول، ص ٣۶.

[۱۹]. سید کاظم حائرى، مباحث الاصول، جزء اول، ص ۴۶.