مقاومت
تربیت‌شدۀ خط امام صادق علیه‌اسلام

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=” از سوی دستگاه هارون‌‌الرشید، محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر را احضار کردند و به او گفتند: تو شیعیان را می‌‌شناسی، آنها را به ما معرفی کن و خودت به سلامت برو! محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر پیوسته این جمله را تکرار می‌‌کرد که من از شیعیان، محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر و محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر را می‌‌شناسم. گفتند : دیگر چه کسی؟ گفت: محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر. گفتند: دیگر؟ گفت: محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر و همین‌‌طور ادامه داد.

دستور دادند او را بزنند و آن قدر او را زدند تا این‌‌که از هوش رفت. محمدبن‌‌ابی‌‌عمیر می‌‌گوید: وقتی مرا می‌‌زدند، چند لحظه حالت ضعفی در من ایجاد شد و خواستم حرف بزنم و نام چند نفر از اصحاب و برادران مکتب_امام_صادق(ع) را بر زبان بیاورم. در همین حال استادم (که در آن زمان از دنیا رفته بود) در برابرم ظاهر شد و به من می‌‌گفت: حتی اگر زیر تازیانه‌‌ها جان دادی هم مبادا کلمه‌‌ای بگویی! ابن‌‌ابی‌‌عمیر می‌‌گوید: آرامش و توان و صبرم را بازیافتم و تصمیم گرفتم که هرچه شد، هیچ نگویم.

وقتی نتوانستند چیزی از زیر زبان او بکشند،‌‌ به همین صورت او را به خانه‌‌اش بردند و املاک و اموالش را مصادره کردند. او پارچه‌‌فروش بود و مال و ثروت فراوانی داشت، ولی در کمتر از یک روز به انسان فقیری تبدیل شد که دیگر هیچ‌‌یک از آن اموال را نداشت و در درگاه خانه‌‌اش می‌‌نشست و به روایات و احادیثش می‌‌پرداخت؛ با این حال اصلاً هیچ احساس شکستی نداشت؛‌‌ همچنان در بالاترین حد #مقاومت و ثبات و شجاعت بود و همچنان در اوج اعتقاد به این حقیقت بود ‌‌که خط امام جعفربن‌‌محمد الصادق(ع) آن خط صالحی است که انسان – اگر می‌‌خواهد انسانی صالح باشد – باید در راه آن ادامه مسیر بدهد و هرقدر می‌‌تواند در راه آن از مال و جانش خرج کند.

روزی یکی از کسانی که به ابن‌‌ابی‌‌عمیر مقروض بود و در پرداخت قرضش کوتاهی می‌‌کرد، نزد او آمد. پول را جلوی ابن‌‌ابی‌‌عمیر گذاشت و گفت : مرا عفو کن ای شیخ! اگر تا الآن در پرداخت قرضم تأخیر می‌‌کردم به‌‌خاطر آن بود که دستم تنگ بود، وقتی شنیدم که املاکت را مصادره کرده‌‌اند، تصمیم گرفتم خانه‌‌ام را بفروشم و حقت را بدهم تا به کار دنیایت بیاید. این فقیه صالح و این انسانی که نمونۀ دستاوردهای مکتب امام صادق(ع) است، چه گفت؟ گفت : از اساتیدم شنیدم که امام جعفر صادق(ع) می‌‌فرمود : «منزل مسکونی، برای وفای به دَین فروخته نمی‌‌شود». مالت را بردار که خدا بهترین روزی‌‌دهندگان است!

بنابراین او – با اینکه در اوج مصیبت است – نمی‌خواهد به‌اندازه سر انگشتی، حتی از دستورات و توصیه‌های اخلاقی امام صادق(ع) انحراف پیدا کند؛ وگرنه این روایت به این معناست که طلبکار نمی‌تواند بدهکار را مجبور کند که منزل مسکونی‌اش را بفروشد، اما اگر بدهکار، خودش منزلش را بفروشد تا دینش را پرداخت کند، طلبکار شرعاً می‌تواند آن مال را بگیرد، اما مکروه است. این کراهت، باعث شد این مرد مبتلا، در این لحظه طبع بلند خود را به نمایش بگذارد؛ زیرا او این زندگی را فقط برای این می‌خواهد که الگوی اخلاقی و رفتاری و شخصیتی انسان مسلمان را مجسم کند.

حوزه و بایسته‌ها، ص١٠٩_١١١
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”آیت الله شهید سید محمدباقر صدر:

وقتى انسان به بلايى دچار می‌شود، بايد در كنار اين‏كه تصميم به مقاومت در برابر اين ابتلا می‌گيرد، به ميزان مسئوليت خود در ايجاد اين مصيبت هم بيانديشد. چقدر از مسئوليت اين بلا به عهده اوست؟ او در برابر اين مصيبت چقدر مقصر است؟
قرآن كريم به روشنى بيان می‌كند كه همه ابتلائات و مصائب، نتيجه كارهايى است كه خود مردم انجام داده‏‌اند: «هر مصيبتى به شما برسد به دليل اعمالى است كه انجام داده‏‌ايد»`{`شوری: ۳۰`}`؛ همه مصائب به دليل اعمالى است كه مردم مرتكب شده‏‌اند.
«فساد، در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏‌اند، آشكار شده است؛ تا خدا بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند»`{`روم: ۴۱`}`.

بارقه‌ها، ص ۴۳۱”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«… با این وضعیت تا امت اسلام درکش را نسبت به مفهوم صبر تغییر ندهد و باور نکند که صبر، عبارت است از شکیبایی در انجام وظیفه و تحمل سختی‌‏ها در راه مقاومت در برابر ظلم و سرکشی و صرف نظر کردن ازدغدغه‏‌‌های کوچک به خاطر دغدغه‌‌های بزرگ، هرگز نخواهد توانست جنبشی فراگیر را در حیاتش محقق سازد».

اسلام راهبر زندگی، ص٢٢۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”اوضاع به‌گونه‌ای شده است که نگه داشتن دین و این‌که فرد بی‌هیچ تزلزل و ناآرامی و سستی در راه دین استوار بماند، مثل نگه داشتن زغال افروخته در دست است؛ … چرا؟ چون او با این مقاومت و ایستادگی با یک جریان بزرگ توفنده رودررو می‌شود؛ جریانی که به سرتاسر جهان اسلام هجوم آورده است … گمان نکنید که ما از این جریان در امان هستیم، نه، این جریان به همه جهان اسلام حمله می‌کند؛ اما به درجات و مراتب مختلف.
اگر می‌خواهید فرجام ما ـ به عنوان مثال ـ در عراق یا در مصر یا در ایران و یا در هر نقطه دیگری از جهان اسلام را ببینید، به آن دسته از کشورهای اسلامی نگاه کنید که بیشتر از اروپا استقبال کردند و بیشتر در مقابل تمدن اروپا از خود وادادگی نشان دادند؛ به ترکیه و فرجام کار ترکیه نگاه کنید: وادادگی در مقابل تمدن اروپا و دوری از اسلام. این کشور زمانی از کشورهایی بود که بر جهان حکومت می‌کرد، اما نسبت به تمدن اروپا پذیرش و وادادگی بیشتری داشت و در نتیجه، عاقبت آن، این شد که می‌بینید. شکل‌پذیری و هویت‌پذیری آن‌ها از ما بیشتر بود.
یک جریان توفنده و ویران‌گر وجود دارد؛ جریانی که همه جهان اسلام را درمی‌نوردد و این فرآیند دوباره تکرار خواهد شد، تفاوت هم، تفاوت زمان است، آن‌ها فقط از ما بازتر بودند و شکل‌پذیری و هویت‌پذیری آن‌ها از ما بیشتر بود؛ بنابراین، یک جریان توفنده‌ای وجود دارد که راهی جز مقابله با آن و ایستادگی در برابر آن وجود ندارد؛ و این ایستادگی همان است که فرمودند مؤمنی که دینش را نگه دارد چنان است که زغال افروخته‌ای را به دست گرفته است.
باید در برابر این جریان ایستادگی کرد؛ زیرا خدای متعال به مؤمنین وعده نصرت داده است؛ پس هر یک از ما باید به اندازه قدرت، توانایی و امکانات خودش برای مقابله با این جریان تلاش کند؛ تلاش کند که جلوی پیشرفت این جریان را بگیرد. یکی از ابتدایی‌ترین کارها و روش‌هایی که می‌توانیم در این راه به کار بگیریم همین برگزاری مجالس تبلیغ و موعظه در کشورهایمان است.

بارقه‌ها، ص ۳۹.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”در این لحظه حساس که او در آن، نقش سربازی مدافع را ایفا می‌نمود، چنان شبحی بود که ابر اندوهی تلخ بر آن نقش بسته بود. رنگ چهره‌اش زدوده شده؛ صورتش در هم رفته؛ قلبش به درد آمده؛ خاطرش اندوهگین شده؛ ستون‌ قامتش خمیده؛ پیکرش به ضعف گراییده؛ و جسمش آب شده بود. اما در اعماق جان و اندیشه‌ ژرفش پرتو شادی و درخشش آرامش حضور داشت. نه آن و نه این، به امید دستیابی به آرزویی شیرین یا اعتماد به رویایی لذتبخش و یا برای روی آوردن به رهاوردی نیک و قابل انتظار نبود؛ بلکه بارقه خشنودی از آن اندیشه و استقبال از آن انقلاب بود. از این رو، اطمینان به موفقیت در وجودش شکل گرفت؛ البته نه موفقیتی از آن جنس که پیش از این نفی کردیم، بلکه به گونه‌ای دیگر؛ چراکه گاهی ناکامی در دستیابی به آرزویی نزدیک، رسیدن به توفیقی بزرگ را در پی دارد. همین نیز رخ داد و ‌پس از او، امتی همه‌با‌هم این انقلاب توفنده را مقدس شمردند و بالاتر از آن، پایداری و دلیری در راه مقاومت را از آن وام گرفتند.
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”قرآن مجید همان‌گونه که باور انسان را از بت‌پرستی و خرد او را از خرافه‌گرایی، رهانید، اراده‌اش را نیز از سیطره شهوت نجات داد و در نتیجه، انسان مسلمان بر اثر این تربیت قرآنی، توان مقاومت در برابر شهوت‌ها را پیدا کرد و به قدرت مهار نفس و پایداری در برابر فریب‌ها و هواهای گوناگون نفسانی، دست یافت. آیه زیر یکی از نمونه‌های تقویت و تحکیم این پایداری مسلمانان، توسط قرآن کریم است:
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ. قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ محبّتِ خواستنی‌ها، از قبیل زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌هاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (ولى) این‌ها (فقط) کالای زندگى پست (مادى) هستند؛ و سرانجام نیک، نزد خداست. بگو: «آیا شما را از چیزى که از این (سرمایه‌هاى مادى) بهتر است، آگاه کنم؟ (اینکه) براى کسانى که پرهیزکارى پیشه کرده‌اند، در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر) باغ‌هایى است که نهرها از پاىِ درختانش می‌گذرد و همیشه در آن خواهند بود و (نیز) همسرانى پاکیزه و خشنودى خداوند (نصیب آن‌هاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست.» (آل‌عمران: ۱۴-۱۵)
اسلام و قرآن، با این آیه و نمونه‌هایی دیگر از تربیت و تمرین اخلاقی، توانستند انسان را از بندگی شهوت‌های درونی که در نفس آدمی ریشه دارند، رها سازند تا شهوت فقط به وسیله‌ای برای آگاه‌سازی او از خواسته‌هایش تبدیل شود، نه نیرویی انگیزاننده برای تسخیر اراده‌ انسان که او در برابر آن هیچ توانی نداشته باشد. پیامبر اکرم ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ این فرآیند آزادسازی انسان از اسارت خواهش‌های نفسانی را «جهاد اکبر» نامید.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۲۵۱.”][/vc_column][/vc_row]