سرمایه‏‌داری
جنگ با اسلام

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«سرمایه‌داری بیش از هر گرایش دیگری از دارایی اسلام باخبر است و می‌داند اسلام قدرتی نهفته در نفوس بشری دارد و از نظامی برخوردار است که جبروت سرمایه‌داری را از بین خواهد برد. از این رو سرمایه‌داری با هیچ چیز به اندازه اسلام نمی‌جنگد و از هیچ چیز به اندازه سیطره اسلام که یاور ضعیفان و آزادی‌بخش ملت‌ها است، نمی‌هراسد. به همین دلیل با همه توانش با اسلام جنگید و تلاش کرد همه عرصه‌ها را از اسلام خالی کند تا میدان برایش باز شود و بتواند استثمارگری کرده و حقوق ضعیفان را پایمال کند. در این راستا مسلمانان را نسبت به دینشان و اسلامشان، بی‌تفاوت ساخت و تلاش کرد اسلام را در نگاه مسلمانان به یک رابطه سطحی بین انسان و خدا تبدیل کند و همه مظاهر درخشان اسلام را که به‌شدت از آن می‌هراسد و منافع و اهدافش را تهدید می‌کند از آن بگیرد.»

بارقه‌ها، ص٣١٣.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”برای آشنایی با نظریه بانک اسلامی باید بین دو رویکرد مختلف به صورت بنیادی تفاوت قائل شویم:
۱⃣ رویکرد کسی که می‏‌خواهد بانکداری بدون ربا را در ضمن یک برنامه‌ریزی جامع برای جامعه اسلامی طراحی کند. یعنی پس از آن که زمام رهبری یک‌پارچه همه نهادهای جامعه اسلامی را به دست گرفت، نظریه‌ اسلامی‏‌اش برای بانک را به عنوان جزئی از نظریه کامل اسلامی برای همه جامعه مطرح کند.
۲⃣ رویکرد کسی که قصد دارد برای تأسیس بانکی اسلامی به صورت مستقل از دیگر جنبه‌‏های جامعه طرح‌ریزی کند. یعنی قصد دارد در شرایطی چنین بانکی را ترسیم کند که وضعیت فاسد و چارچوب اجتماعی غیراسلامی جامعه ادامه دارد و دیگر نهادهای ربوی اعم از بانک و غیربانک به‌جای خود باقی هستند و روح و مضمون نظام سرمایه‏‌داری در زندگی اقتصادی، فکری و اخلاقی مردم کاملاً جاری است.
این دو رویکرد اختلاف اساسی با هم دارند؛ زیرا در سطح رویکرد دوم ، عادتاً در فرآیند برپایی الگوی اسلامی بانک ، صرفاً به حل تناقض اول بین بانک سرمایه‌‏داری و بانک اسلامی بسنده می‌شود؛ یعنی تناقض بانک سرمایه‌داری با احکام شریعت اسلامی و قانون مدنی در فقه اسلامی؛ ازاین رو همه تلاش‌ها تنها صرف این می‏شود که ساختاری از نظام بانک‌داری شکل بگیرد که بر اساس قرضِ ربوی نباشد و در عین حال ساختاری ارائه شود که با زندگی و حرکت در ضمن چارچوب غیراسلامی جامعه و زمینه‏‌های عقایدی آن تناسب داشته باشد و بتواند پس از برپایی، پا‌به‌پای بانک‌‏های دیگر که فعالیت‏های ربوی دارند، به حرکت خود ادامه دهد.
بی‌شک در چارچوب چنین رویکرد محدودی نمی‌‏توان تناقض دوم یعنی تناقض بانک اسلامی با نظام سرمایه‏‌داری را نیز حل کرد و نمی‏توان بین نقش بانک و عملکرد آن و بین اصولی که مکتب اقتصادی اسلام بر پایه آن استوار است ، وفق داد یا روح کلی این مکتب اقتصادی را در واقعیت بانک بدون ربا، پیاده نمود؛ حتی تحریم ربا را (نیز نمی‌توان به شکل واقعی پیاده ساخت)؛ زیرا اگرچه تحریم ربا در بانک بدون ربا یی که در کشور یا جامعه غیراسلامی تأسیس می شود، به ساختاری قانونی درمی‌آید، اما هرگز با همان روح و مضمون مکتبی خود در ساختار این بانک محقق نمی‌شود.
توضیح آن که رفع تناقض اول به‌تنهایی چیزی جز رهایی از یک ساختار قانونی غیرشرعی نیست و رهایی از چنین قانونی ـ مانند معاملات ربوی ـ نمی تواند همه نتایج حقیقی خود را به ثمر برساند و همه اهداف آن مکتب اقتصادی که این نوع تعامل را تحریم کرده محقق کند، مگر این که این تغییر به پس‌زمینه‌های این قانون نیز سرایت کرده و مضمون کلی آن را ریشه کن کند و نیز اقتصاد اسلامی به صورت کامل تمامی ابعاد زندگی را فرابگیرد، تا به حکم پیوستگی ارگانیک اجزاء آن، اهداف و دستاوردهای موردنظر، محقق شود؛ زیرا نظام اسلامی یک کل است که اجزاء آن با یکدیگر مرتبط هستند و اجرای هر جزء، امکان موفقیت اجرای جزء دیگر را فراهم و به اجرای نقش اسلامی مقرر آن کمک می‏کند.

👈 اما در سطح رویکرد اول از آنجاکه منظور، تأسیس بانکی اسلامی در جامعه‏‌ای اسلامی است ـ نه بانکی اسلامی در جامعه‏‌ای غیر اسلامی ـ در این صورت تنها رهایی از تناقض اول کافی نیست ، بلکه بایستی هر دو تناقض بین بانک سرمایه‌‏داری و بانک اسلامی حل شود تا از این رهگذر به بانک حقیقی اسلامی دست یابیم که بخش اصلی در طرح کامل اقتصاد جامعه اسلامی را شکل دهد، نه اینکه صرفاً وصله‌پینه کردن همان بانک سرمایه‏‌داری باشد.

اسلام راهبر زندگی، مبانی کلی بانک در جامعه اسلامی، ص٢٣٩.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”برای اسلام، ‌این مهم نیست که در میان مردم روابطی اجتماعی پدید بیاورد که جنبه عینی پاکی داشته باشد، یعنی در عرصه اجتماعی دارای منافع و فواید باشد، بلکه این برای اسلام مهم‌ است که انسانی پاک بسازد و روابطی را برگرفته از جنبه‌های درونی درخشان، بنا نهد. خلاصه آن‌که اسلام می‌خواهد که خود انسان را به روشی اسلامی بار بیاورد، بنابراین تربیت انسان را هدف خود قرار داده و قبل از هر چیز در پی آن است که درون‌مایه روحی و معنوی انسان را بر طبق مفاهیم خود بسازد. درحالی‌که سرمایه‌داری از این وظیفه اساسی شانه خالی کرده، انسان را رها می‌کند تا خودش، خودش را بسازد. سرمایه‌داری به تنظیم روابط بین مردم اکتفا کرده و فقط به نتایج و منافع اهمیت می‌دهد و به انگیزه‌های فکری و پشتوانه‌های روحی که در پس آن روابط، پنهان است و در آن‌ها بازتاب می‌یابد، توجهی ندارد.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۳۵۲ (مقاله: عمل صالح در قرآن).”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”ای مسلمانان!
این اسلام ثروتی گران‌بها است؛ پس آن را از دست ندهید.
اسلام دین جاودان بشریت است که ما قرن‌ها با آن زیستیم و کرامت متعالی و سروری درست را جز در زیر سایه آن نیافتیم و انواع بدبختی‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را نچشیدیم، مگر فقط به این دلیل که جانب انصاف را در حق آن رعایت نکردیم و پایه‌های زندگی‌مان را بر آن استوار ننمودیم.
سرمایه‌داری بیش از هر گرایش دیگری از دارایی اسلام باخبر است و می‌داند اسلام قدرتی نهفته در نفوس بشری دارد و از نظامی برخوردار است که جبروت سرمایه‌داری را از بین خواهد برد. از این‌رو سرمایه‌داری با هیچ چیز به اندازه اسلام نمی‌جنگد و از هیچ چیز به اندازه سیطره اسلام که یاور ضعیفان و آزادی‌بخش ملت‌ها است، نمی‌هراسد. به همین دلیل با همه توانش با اسلام جنگید و تلاش کرد همه عرصه‌ها را از اسلام خالی کند تا میدان برایش باز شود و بتواند استثمارگری کرده و حقوق ضعیفان را پایمال کند. در این راستا مسلمانان را نسبت به دینشان و اسلامشان، بی‌تفاوت ساخت و تلاش کرد اسلام را در نگاه مسلمانان به یک رابطه سطحی بین انسان و خدا تبدیل کند و همه مظاهر درخشان اسلام را که به‌شدت از آن می‌هراسد و منافع و اهدافش را تهدید می‌کند از آن بگیرد.

بارقه‌ها، ص ۳۱۳”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”برای آشنایی با نظریه بانک اسلامی باید بین دو رویکرد مختلف به صورت بنیادی تفاوت قائل شویم :
۱. رویکرد کسی که می‏خواهد بانکداری بدون ربا را در ضمن یک برنامه‌ریزی جامع برای جامعه اسلامی طراحی کند. یعنی پس از آن که زمام رهبری یک‌پارچه همه نهادهای جامعه اسلامی را به دست گرفت، نظریه‌ اسلامی‏اش برای بانک را به عنوان جزئی از نظریه کامل اسلامی برای همه جامعه مطرح کند.
۲. رویکرد کسی که قصد دارد برای تأسیس بانکی اسلامی به صورت مستقل از دیگر جنبه‏های جامعه طرح‌ریزی کند. یعنی قصد دارد در شرایطی چنین بانکی را ترسیم کند که وضعیت فاسد و چارچوب اجتماعی غیراسلامی جامعه ادامه دارد و دیگر نهادهای ربوی اعم از بانک و غیربانک به‌جای خود باقی هستند و روح و مضمون نظام سرمایه‏داری در زندگی اقتصادی، فکری و اخلاقی مردم کاملاً جاری است.
این دو رویکرد اختلاف اساسی با هم دارند؛ زیرا در سطح رویکرد دوم ، عادتاً در فرآیند برپایی الگوی اسلامی بانک ، صرفاً به حل تناقض اول بین بانک سرمایه‏داری و بانک اسلامی بسنده می‌شود؛ یعنی تناقض بانک سرمایه‌داری با احکام شریعت اسلامی و قانون مدنی در فقه اسلامی؛ ازاین رو همه تلاش‌ها تنها صرف این می‏شود که ساختاری از نظام بانک‌داری شکل بگیرد که بر اساس قرضِ ربوی نباشد و در عین حال ساختاری ارائه شود که با زندگی و حرکت در ضمن چارچوب غیراسلامی جامعه و زمینه‏های عقایدی آن تناسب داشته باشد و بتواند پس از برپایی، پا‌به‌پای بانک‏های دیگر که فعالیت‏های ربوی دارند، به حرکت خود ادامه دهد.
بی‌شک در چارچوب چنین رویکرد محدودی نمی‏توان تناقض دوم یعنی تناقض بانک اسلامی با نظام سرمایه ‏داری را نیز حل کرد و نمی‏توان بین نقش بانک و عملکرد آن و بین اصولی که مکتب اقتصادی اسلام بر پایه آن استوار است ، وفق داد یا روح کلی این مکتب اقتصادی را در واقعیت بانک بدون ربا، پیاده نمود؛ حتی تحریم ربا را `{`نیز نمی‌توان به شکل واقعی پیاده ساخت`}`؛ زیرا اگرچه تحریم ربا در بانک بدون ربا یی که در کشور یا جامعه غیراسلامی تأسیس می شود، به ساختاری قانونی درمی‌آید، اما هرگز با همان روح و مضمون مکتبی خود در ساختار این بانک محقق نمی‌شود.
توضیح آن که رفع تناقض اول به‌تنهایی چیزی جز رهایی از یک ساختار قانونی غیرشرعی نیست و رهایی از چنین قانونی ـ مانند معاملات ربوی ـ نمی تواند همه نتایج حقیقی خود را به ثمر برساند و همه اهداف آن مکتب اقتصادی که این نوع تعامل را تحریم کرده محقق کند، مگر این که این تغییر به پس‌زمینه‌های این قانون نیز سرایت کرده و مضمون کلی آن را ریشه کن کند و نیز اقتصاد اسلامی به صورت کامل تمامی ابعاد زندگی را فرابگیرد ، تا به حکم پیوستگی ارگانیک اجزاء آن ، اهداف و دستاوردهای موردنظر ، محقق شود ؛ زیرا نظام اسلامی یک کل است که اجزاء آن با یکدیگر مرتبط هستند و اجرای هر جزء، امکان موفقیت اجرای جزء دیگر را فراهم و به اجرای نقش اسلامی مقرر آن کمک می‏کند.

اما در سطح رویکرد اول ازآنجاکه منظور، تأسیس بانکی اسلامی در جامعه‏ای اسلامی است ـ نه بانکی اسلامی در جامعه‏ای غیر اسلامی ـ در این صورت تنها رهایی از تناقض اول کافی نیست ، بلکه بایستی هر دو تناقض بین بانک سرمایه‏داری و بانک اسلامی حل شود تا از این رهگذر به بانک حقیقی اسلامی دست یابیم که بخش اصلی در طرح کامل اقتصاد جامعه اسلامی را شکل دهد، نه اینکه صرفاً وصله‌پینه کردن همان بانک سرمایه‏داری باشد.

اسلام راهبر زندگی، مبانی کلی بانک در جامعه اسلامی، ص٢٣٩.”][/vc_column][/vc_row]