تشیع
پیامبر(ص) بنیان‌گذار تشیع

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=” همان‌طور که شواهد بسیاری وجود دارد که رسول خدا(ص) امام علی(ع) را به‌گونۀ ویژه آماده ساخت تا رهبری دعوت را پس از وی به‌دست گیرد، شواهد پرشمار دیگری که تعدادشان از آن شاهدها کمتر نیست وجود دارد که نشان می‌دهد رسول راهبر(ص) این برنامه را اعلان نیز نمود و راهبری دعوت فکری و سیاسی را به‌طور رسمی به امام علی(ع) سپرد….

بدین‌سان، تشیع درون ساختار دعوت اسلامی و در قالب طرحی نبوی پدید آمد که پیامبر آن را به فرمان خداوند برای نگاهبانی از آینده این دعوت برنهاده بود.

پژوهشی درباره ولایت، ص۵٧-۵٨.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”امام در این مقام با مسئولیت‌های بسیار بزرگ و بسیار مهمی روبه رو بود. نخست و پیش از هر چیز -به عنوان مسأله اصلی در این نقش- بر عهده ایشان بود که به تشیع، چارچوب و ویژگی‌های تفصیلیِ مشخص دهد و کار را از حیطه عمل یک یا دو یا سه نفر درآورد و به عملی تبدیل سازد که در یک گروه نمود می‌یابد و اسلام را در چهره حقیقی‌اش نمود می‌بخشد.

امام باقر(ع) از دو راه به این مهم پرداخت: یکی از راه آگاهی‌بخشی و پرورش گسترده و متنوع درون مکتب خود؛ و دیگری از راه رودررویی با امت بر اساس این چارچوب.

سخنانی از شهید سید محمد باقر صدر درباره امام باقر(ع)،
کتاب «امامان اهل بیت»، ص۵۰۹.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”
محور اساسی در فعالیتی که نقش دوم از نقش امامان علیهم‌السلام را از نقش‌های دیگر ایشان جدا می‌سازد، ایجاد چارچوب تفصیلی ویژه شیعیان است؛ چارچوبی برای شیعیان به عنوان گروه مؤمن و پاسدارِ میراث حقیقی اسلام و شریعت و احکام قرآن.

چارچوب تفصیلی و خطوط تفصیلی این گروه ـ یعنی فرقه ناجیه ـ در روزگار چهار امام اول به گونه آشکار و مشخص به دست داده نشده بود؛ زیرا خط اصلی در روزگار ایشان این کار نبود، بلکه این بود که از کل اسلام به عنوان یک شریعت پشتیبانی کنند و روحیه معنوی جامعه اسلامی را احیا کنند؛ روحیه‌ای که در اثر آسیبی که (جریان) انحراف پس از درگذشت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شکل داده بود، نابود شد.

از همین روست که می‌بینیم صبغه شیعی ناب و آشکار در سخنان امامان علیهم‌السلام در مرحله دوم بسیار سریع تر نمود می‌یابد؛ یعنی سریع تر از آن چه که در سخنان ایشان در نقش نخست بروز می‌یافت .
اما در حقیقت، بر خلاف آن چه پژوهشگران ناآگاه از اصول این خانواده می‌پندارند، این به آن معنا نیست که جوهر تشیع به طور پلکانی شکل گرفته باشد. تشیع به‌طور تدریجی و پله‌ای شکل نگرفته است؛ زیرا این چیزی که در آخر به دست داده شد، همان چیزی است که در آغاز به دست داده شده بود، اما در سطحی ویژه و بسیار محدود. چیزی که امام باقر علیه‌السلام در سطح همگانی اعطا می‌کرد، همان چیزی است که ـ به استناد متون صحیح و ثابت ـ امیرمؤمنان علیه‌السلام ارائه می‌داد، اما در سطحی بسیار ویژه از گروه، در سطح سلمان و ابوذر و همانندان ایشان.
پس تشیع، همان تشیع است، اما برنامه‌ای که امامان علیهم‌السلام بر اساسش عمل می‌کرده‌اند، فراخورِ اقتضای اهداف اسلامی در هر مرحله، رویکرد کلی و ترکیب و شکل متفاوتی داشته است.
بنابراین امام باقر علیه‌السلام در حقیقت شبهِ آغازی برای نقش دوم است، یعنی نقش ایجاد چارچوب تفصیلی برای گروه نجات‌یافته…

سپس به نقش سوم می رسیم. در این مرحله دیگر شیعیان به سطحی رسیدند که آنان را به گرفتن زمام حکومت نزدیک می‌کرد. پایگاه‌های مردمی آنان به جایی رسید که خطر سیاسی بی‌چون‌وچرایی برای خلفا شکل می‌داد. به همین سبب از امام رضا علیه‌السلام به بعد تغییری بنیادین در رویکرد سیاسی خلفا به امامان علیهم‌السلام به وجود می‌آید.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ٢۶٧.”][/vc_column][/vc_row]