امت
آماده سازی سپاهی عقیدتی

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«امامان علیهم‌السلام برای برپایی پایه های حکومت شایسته به دست خود، تنها قیام با شمشیر و پیروزی مسلحانه موقت را کافی نمی‌‌دیدند. برپایی و نهادینه‌‌سازی چنین حکومتی در نظر ایشان تنها بر آماده سازی حمله نظامی متوقف نیست. بلکه پیش از آن بر آماده سازی سپاهی عقیدتی متوقف است که به امام و عصمت ایشان ایمانی مطلق دارد و هدف‌های بزرگ ایشان را کاملاً درک می کند و پشتیبان برنامه ایشان در عرصه حکومت است و از دستاوردهای امام برای امت نگهبانی می نماید».

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص١٣١.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”امام در این مقام با مسئولیت‌های بسیار بزرگ و بسیار مهمی روبه رو بود. نخست و پیش از هر چیز -به عنوان مسأله اصلی در این نقش- بر عهده ایشان بود که به تشیع، چارچوب و ویژگی‌های تفصیلیِ مشخص دهد و کار را از حیطه عمل یک یا دو یا سه نفر درآورد و به عملی تبدیل سازد که در یک گروه نمود می‌یابد و اسلام را در چهره حقیقی‌اش نمود می‌بخشد.

امام باقر(ع) از دو راه به این مهم پرداخت: یکی از راه آگاهی‌بخشی و پرورش گسترده و متنوع درون مکتب خود؛ و دیگری از راه رودررویی با امت بر اساس این چارچوب.

سخنانی از شهید سید محمد باقر صدر درباره امام باقر(ع)،
کتاب «امامان اهل بیت»، ص۵۰۹.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”این واقعه (واقعه طفّ) تعبیری از یک مرحله تاریخی نیست، تعبیری از حال یک امت است که حاکمانش آن را از جاده صحیح به کج برده‌اند و آن را از رسالت و عقیده‌اش دور کرده‌اند، تا جایی که امتی مرده شد که به هیچ چیز نمی‌اندیشد جز به این اندک نفسی که بالا و پایین می‌شود … ترس به اندازه‌ای توصیف‌ناپذیر این امت را فرا گرفت، آن‌چنان که می‌دانست به حق عمل نمی‌شود و از منکر جلوگیری نمی‌شود، اما ایستاده بود و تکان نمی‌خورد. این امت اجلش فرا رسیده بود و مرده بود؛ گرچه بدن‌هایشان متحرک بود.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام، ص ۴۸۴.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”هر مسلمان کاملی باید از فهم سیاسی صحیح به معنای اسلامی آن برخوردار باشد و این فهم خود را بر مبنای اسلامی بنا کند؛ چه‌اینکه هر مسلمان بنا به ماهیت اسلامی‌اش، باید مسئله امت و شئون آن را، مسئله اول در زندگی خود قرار دهد و با تمام توان و امکانات خود، در آن نقش ایفا کند؛ زیرا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم فرمود: «همه شما سرپرست هستید و همگی نسبت به رعیتتان مسئولید».

بارقه‌ها، ص ٣۴٢.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”عزیزان! هر امتى در نتیجه به هم پیوستن دو عامل به وجود مى‏آید: عامل اندیشه سازنده و رهبرى حکیمانه. به هر اندازه که اندیشه، ظرفیت سازندگى داشته باشد و رهبرى، روح آن اندیشه را مجسم کند، امت رشد مى‏کند و استوار مى‏شود. و هر چقدر اندیشه دینى از وسعت در افق و انسانیت در مفاهیم بهره‏مند باشد و هر اندازه در رهبرى وسعت قلب و واقع‏گرایى در عمل، وجود داشته باشد، امت گسترش مى‏یابد و ابعاد آن مشخص مى‏گردد.
بنابراین، اندیشه دینى و رهبرى، بنیان اساسى وجود یک امت و تعیین ابعاد مکانى و زمانى آن است.
ما برای وجودمان هر دو جنبه فکری و رهبرانه این بنیان اساسى را داریم؛ اندیشه دینى (ما) همانا اسلام است که هسته معنوى و نظرى امت را ایجاد کرد و عناصر فکرى امت را به او بخشید. عامل رهبرى نیز در قهرمانان دین، کسانى چون حسین علیه السلام و دیگر شاگردان‏ رهبر اعظم، رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله نمایان مى‏شود؛ کسانى که بنیان بشرى امت را تأسیس، راهش را معین و آن اندیشه را مجسم کردند و پشتوانه‏اى از آرمان و ایثار را برایش فراهم نمودند.
حال که امت با ولادت اندیشه رسالت‌مند و رهبرى که آن اندیشه را به ظهور مى‏رساند، متولد مى‏شود؛ پس طبیعى است که امت اسلامى روزى مانند این روز مبارک را جشن بگیرد؛ چراکه ولادت حسین و پدر حسین علیهما‌السلام به نوعى به معناى ولادت خود امت است.
اگر روز مبعث روز ولادت اندیشه‏اى آسمانى است که در دین بزرگ اسلام ظهور یافته، پس این ایام مبارک ولادت (معصومین علیهم السلام‏) روزهایى است که رهبران فرخنده دین را به آن عطا و بدین‏وسیله بنیان اساسى وجود امت را تکمیل کرده است و از پى آن، اندیشه با رهبرى پیوند خورده و در نتیجه، امتى به وجود آمده که «بهترین امتى است که براى مردم پدیدار شده است» (آل‌عمران:١١٠).
بدین ترتیب احساس مى‏کنیم با تمام وجود به این مناسبت‏هاى مبارک تعلق داریم و وابستگى ما به آن‏ها یک وابستگى حیاتى است؛ زیرا این ایام، مناسبت‏هاى مربوط به وجود بزرگ‏تر ما به‌عنوان یک امت زنده و پویا است؛ امتى که علَم اسلام و مشعل توحید را به دست داریم و بر روى زمین از پیام آسمان دفاع مى‏کنیم.
بنابراین، بزرگداشت حسین علیه السلام در روز ولادت یا شهادت یا در ایام حماسه بزرگ زندگى او، براى ما تنها یادآورى یک گذشته باشکوه نیست، بلکه این مناسبت‏ها بیانگر جزئى از بنیان اساسى وجود یک امت است؛ ازاین‌رو وقتى امت اسلام در مناسبت‏هاى مربوط به امام حسین و امام على علیهماالسلام و دیگر مناسبت‏هاى اسلامى، به برپایى آیین‏هاى اسلامى مى‏پردازد، در واقع وجود خودش را به‌عنوان یک امت تحکیم مى‏کند و توجهش را به عناصر اساسى این وجود بیشتر مى‏نماید.

بارقه‌ها، ص ٢١٨.
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ» «وَلِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ»؛ هر امتی سرآمدی دارد که هرگاه فرا رسد، نه به تأخیر می‌افتد و نه پیشی می‌گیرد (یونس:۴۹ / اعراف: ۳۴).
در این دو آیه شریف اجل و سرآمد به امت نسبت داده شده است. امت یعنی وجود جمعی انسان‌ها، نه این یا آن فرد. بنابراین در ورای اجل معین و حتمی هر انسانی به عنوان یک فرد خاص، سررسید دیگری برای هویت اجتماعی افراد، وجود دارد؛ یعنی همان امت به‌عنوان جامعه‌ای که بین افراد آن، مناسبات و پیوندهایی بر پایه مجموعه‌ای از افکار و اصول برقرار است و با نیروها و قابلیت‌هایی، پشتیبانی می‌شود.
این جامعه که قرآن از آن به امت تعبیر می‌کند، دارای اجل و سررسید است، دارای مرگ و حیات است، درست مثل یک فرد که تا زمانی که حرکت دارد، زنده است و پس از آن می‌میرد، امت نیز ابتدا زنده است، سپس به مرگ دچار می‌شود و همان‌طور که مرگ یک انسان، تابع اجل و قانون است، امت‌ها هم دارای اجل‌های مشخصی هستند که توسط قوانینی، معین می‌شوند.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۶۶.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”رابطه بین درون‌مایه انسان و بنای فوقانی و تاریخی جامعه، رابطه تبعیت و رابطه سبب به مسبب است و بیان‌گر سنتی از سنت‌های تاریخی است که در ذیل این کلام خدواند متعال، درباره آن سخن گفتیم:
«إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»؛ همانا خداوند سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آن‌ها در خودشان دگرگونی پدید آورند (رعد: ۱۱).
این آیه به شکلی بسیار روشن بر همان مفهومی که ارائه کردیم، دلالت دارد و آن اینکه: درون‌مایه انسان قاعده و اساسِ روبنای حرکت تاریخ است؛ زیرا آیه شریف از دو تغییر و دگرگونی سخن می‌گوید: دگرگونی جامعه (إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ)؛ یعنی تغییر اوضاع، شئون، روبنا و ظواهر قوم که محقق نمی‌شود مگر با آن تغییر دیگر که تغییر ذات و درون‌مایه انسان‌ها است.
بنابراین دگرگونی اساسی، دگرگونی در درون و نفس قوم، و دگرگونی تبعی که بر آن مترتب می‌شود، دگرگونی وضعیت نوعی، تاریخی و اجتماعی قوم است. روشن است که منظور از دگرگونی نفس‌ قوم، آن است که درون‌مایه و ذات یک قوم، به‌عنوان یک قوم، به‌عنوان یک امت و `{`به تعبیر قرآن`}` به‌عنوان شجره مبارکه‌ای که در هر لحظه، میوه می‌دهد، تغییر کند، وگرنه تغییر یک یا دو یا سه نفر از افراد اجتماع باعث تغییر وضعیت قوم، به‌عنوان یک قوم نمی‌شود. تنها از راه دگرگونی درون‌مایه یک قوم، به‌مثابه یک امت و یک شجره مبارک که هر لحظه، میوه می‌دهد، دگرگونی وضعیت کل قوم حاصل خواهد شد. پس درون‌مایه روحی و درونی یک امت، به‌عنوان امت، نه به‌عنوان این یا آن فرد، پایه و اساس دگرگونی‌ها در تمامی ساختار فوقانی حرکت تاریخ به‌شمار می‌رود.

پژوهش‌های قرآنی، ص ۱۳۲.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”امت بیمار است و هیچ شکی در این نیست؛ امروز سم مهلک تمدن‌های کافرانه، به همه فضای فکری و روحی و اجتماعی و سیاسی امت وارد شده و همه وجود امت، اعم از افراد و گروه‌ها را مسموم کرده است. مسئولیت بزرگی که بر عهده ما است، این است که راه انبیا و اوصیا را ادامه دهیم و این امت را از جاهلیت‌های انسان غربی، انسانِ این جهان مدرن که از خدا روی گردانده است، رهایی ببخشیم و آن را به راه اسلام بازگردانیم؛ دل و دیده امت، افراد و گروه‌های امت، بلکه همه بخش‌های وجودی و عرصه‌های زندگی امت را به راه اسلام برگردانیم. این آرزوی بزرگ ما در برابر بیمار عزیزی است که در پی نجات او هستیم.

بارقه‌ها، ص ۴۱۵، سخنرانی شهید صدر در جمع طلاب با موضوع وظایف مبلغان.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”شرط اساسى نهضت هر امتى این است که از مکتب و مبناى شایسته‌اى برخوردار باشد که اهداف و مقاصد آن امت را تعیین و الگوهاى عالى آن را ارائه و جهت‌گیرى آن امت را در زندگى ترسیم کند. امت در پرتو این شرط اساسى، با اطمینان به رسالت و راهش و با چشم‌دوختن به آرمان‌ها و اهدافى که هویت معنوى و فکریش ملهَم از آن مبنا و مکتب است، به حرکت خود ادامه مى‌دهد.
منظور ما از برخوردارى امت از مکتب و مبناى شایسته این است که:
اولًا: مبنا و مکتبى صحیح وجود داشته باشد.
ثانیاً: امت آن مکتب و معنا را فهم کند.
ثالثاً: امت به آن مکتب و مبنا ایمان داشته باشد.
هرگاه امت این عناصر را در خود فراهم کرد، یعنى از مکتب و مبنایى صحیح برخوردار بود و آن را به درستی درک می‌کرد و به آن ایمان داشت، در این حالت می‌تواند نهضتى حقیقى را در درون خود تحقق بخشد و تحول فراگیر و کاملى را بر اساس آن مبنا در زندگیش ایجاد کند؛ زیرا چنان‌که قرآن حکیم نشان مى‌دهد خداوند وضعیت مردم را دگرگون نمى‌کند تا آن‌که آن‌ها آن‌چه در خودشان هست تغییر دهند.

اسلام راهبر زندگى؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۴۲۹.”][/vc_column][/vc_row]