شهید صدر
یک زن مسلمان مجاهد به معنای حقیقی کلمه

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”فاطمه زهراعلیها‌السلام در اسلام یک اسوه بود؛ در جهاد برای اسلام، در صبر بر مصائب اسلام، الگو بود. در همه سختی‌ها، در همه مشکلات، در کنار پدرش بود، در جنگ‌ها همراه پدرش شرکت می‌‌کرد، زخم‌‌هایش را مداوا می‌‌نمود، غصه‌‌هایش را برطرف می‌‌ساخت، همواره در کنارش بود. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم در سختی‌‌ها با بودن او آرامش می‌‌گرفت، در لحظات بسیار طاقت‌‌‌‌فرسا با او قوت می‌گرفت. او به معنای حقیقی کلمه یک زن مسلمان مجاهد بود.
این از یک سو، از سوی دیگر؛ فاطمه زهرا s زنی عالم بود؛ الگوی والای علم و فرهنگ بود، اما نه این فرهنگی که استعمارگران برای ما می‌خواهند، نه فرهنگ هوسرانی و برهنگی، نه فرهنگ اختلاط و لاابالی‌‌‌‌‌گری، نه فرهنگ اباحی‌‌گری، بلکه فرهنگ حقیقی.

بارقه‌ها، ص ۵٨.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«شماری از کسانی که در موضوع فدک جانبدار خلیفه هستند،‌ بر آنند که علی آن را از مسلمانان بازپس نستاند، بلکه روش ابوبکر را در پیش گرفت؛ بنابراین اگر زهرا را برحق می‌دانست و ادعای او را راست می‌شمرد، چنین شیوه‌ای در پیش نمی‌گرفت.
من بر آن نیستم که در پاسخ این سخن، باب تقیه را بگشایم و رفتار امیرالمؤمنین علیه‌السلام را با آن توجیه کنم. تنها به همین بسنده می‌کنم که به نظر من، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به شیوه صدّیق رفتار نکرده است؛ زیرا تاریخ به چنین چیزی تصریح نکرده است؛ بلکه به صراحت گزارش می‌دهد که امیرالمؤمنین علیه‌السلام باور داشته که فدک از آنِ اهل بیت است و چنان که خواهیم گفت، این باور را به صراحت در نامه به عثمان بن حنیف آورده است.
می‌توان گفت که امیرالمؤمنین علیه‌السلام درآمد فدک را به وارثان زهرا، یعنی فرزندان و شوهرش، می‌داد و این کار چنان نبود که سبب رواج خبرش شود؛ زیرا آن مال نزد خود وی بود و صاحبان شرعی‌اش نیز او و فرزندانش به شمار می‌رفتند. همچنین احتمال می‌رود که با رضایت او و فرزندانش ـ علیهم‌السلام ـ محصولات فدک را در راه تأمین منافع مسلمانان هزینه می‌کرده است.(١) احتمال سوم نیز این است که وی و فرزندانش، فدک را وقف نموده و آن را از صدقات عمومی قرار داده باشند».

(١) این نزدیک‌ترین احتمال است؛ زیرا احتمال نخست را خود امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نامه به عثمان بن حنیف نفی نموده و فرموده است: «و گروه دیگر از آن دست شستند». احتمال سوم نیز به این دلیل بعید است که در آینده دور که فدک را به فاطمیان دادند، ایشان آن را پذیرفتند.

فدک در تاریخ”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«… بر این اساس، فدک مفهومی نمادین دارد که به معنایی بزرگ اشاره می‌کند و مقصود از آن، فقط همان قطعه‌زمین غصب شده در حجاز نیست. و همین معنای نمادین فدک بود که آن مبارزه را از یک دادخواهی عادی با افقی محدود و دایره‌‌ای تنگ، به انقلابی با قلمروی وسیع و آفاقی گسترده تبدیل نمود.
هر یک از مستندات تاریخی مسلم در این موضوع را که می‌‌خواهید، بررسی کنید. آیا ستیزی مادی یا اختلاف درباره فدک به معنای محدود و واقعیت کم‌دامنه آن را می‌بینید؟ آیا مسابقه‌ای را شاهد هستید که برای دستیابی به محصولات آن زمین درگرفته است؟ محصولاتی که هر قدر هم در برآورد آن، مبالغه و اغراق شود، بازهم آنقدر نیست که دو طرف، ارزشی برایش قائل بوده باشند.
هرگز چنین نیست! این دادخواهی، قیامی بر ضد بنیان‌های حکومت بود؛ فریادی بود که فاطمه می‌خواست با آن، بنیادی را که سنگ‌بنای تاریخ بعد از سقیفه بود، از جای برکند. برای اثبات این سخن،‌ کافی است به خطبه حضرت زهرا در مسجد و در برابر خلیفه و پیشاپیش آن جمع انبوه مهاجران و انصار نظر بیفکنیم که بیش از هر چیز بر مدار ستایش علی و تحسین مواضع جاودان وی در اسلام و اثبات حق اهل بیت می‌چرخد. حضرت زهرا در این خطبه اهل بیت را وسیله‌های رسیدن به خدا در میان بندگان، برگزیدگان ویژه خدا، جایگاه قداست الهی، حجت غیبی او و وارثان خلافت و حکومت پیامبرانش می‌شمرد و همچنین مسلمانان را توجه می‌بخشد که به نگون‌بختی دچار گشته‌اند، نسنجیده تصمیم گرفته‌اند، به دوران پیشینیانشان بازگشته‌اند، در پی سراب رفته‌اند و کار را به دست نااهل سپرده‌اند. این خطبه از فتنه‌ای که مردم به آن درافتاده‌اند و از انگیزه‌هایی که باعث شد کتاب خدا را کنار نهاده و با حکم آن در مسئله خلافت و امامت به مخالفت برخیزند، سخن می‌گوید.
پس مسئله، میراث و هدیه (نبوی) نبود، مگر به همان اندازه که این دو، با موضوع سیاست کلان، پیوند می‌یافت. مسئله در دیدگاه حضرت زهرا، مطالبه زمین و خانه نبود؛ بلکه از نگاه او مسئله، مسئله اسلام و کفر، ایمان و نفاق، و تعیین صریح و شورا بود».

فدک در تاریخ”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”« علی بر سر یک دوراهی قرار داشت که هر دو برایش سخت و دشوار بود:
۱٫ در برابر خلافت ابوبکر، انقلاب مسلحانه اعلان نماید.
۲٫ خار در چشم و استخوان در گلو، صبر پیشه کند.
حرکت انقلابی چه نتایجی در پی داشت؟ این چیزی است که می‌‌خواهیم در پرتو وضعیت تاریخی آن لحظه حساس آشکار سازیم.
حاکمان آن زمانه کسانی نبودند که با کوچک‌‌ترین مخالفت، از قدرت خویش دست کشند. دانستیم که ایشان به خلافت بسیار دلبسته بودند. این بدان معنا است که آن‌‌ها حتماً به دفاع از قدرت تازه خویش می‌‌‌پرداختند. در این حال،‌ کاملاً معقول بود که سعد بن عباده از فرصت استفاده کند تا در راه هوس‌‌های سیاسی خود،‌ جنگی تازه به راه اندازد. می‌‌دانیم که وقتی از وی بیعت خواستند، حزب پیروز را تهدید به حرکت انقلابی نمود و گفت: «نه؛ به خدا سوگند! با شما بیعت نخواهم کرد تا همه تیرهایم را به سوی شما بیفکنم و سرنیزه‌‌ام را به خون آغشته سازم و شمشیر زنم و همراه خاندان و فرمانبرانم با شما به نبرد برخیزم. حتی اگر همه آدمیان و جنیان همراهتان گردند، با شما بیعت نخواهم کرد.» اما به گمان قوی، او از پرداختن به این انقلاب هراس داشت و جرأت نمی‌‌ورزید که نخستین کسی باشد که در برابر دستگاه حاکم شمشیر از نیام برکشد. او فقط به تهدیدی سخت که به منزله اعلان جنگ بود، بسنده کرد و به انتظار آن نشست که اوضاع آشفته گردد تا او هم در میان دیگران شمشیر بکشد. پس اگر بانگی نیرومند را می‌‌شنید که آشکارا ندای انقلاب بر‌‌می‌‌‌آورد، این قابلیت را داشت که هیجان و حمیتش برانگیخته شود و هراسش فروریزد و حزب حاکم در نظرش کوچک جلوه کند و شورش را از سر گیرد و «مهاجران را با شمشیر از مدینه بیرون سازد»؛ چنان که کسی به نیابت از او همین سخن را در مجلس سقیفه بر زبان راند.
افزون بر این، نباید امویان و تشکل سیاسی آن‌ها برای دستیابی به قدرت و مقام را فراموش ‌کنیم. همچنین نباید از یاد ببریم که آنان در واپسین سال‌‌های جاهلیت، در مکه دارای نفوذ بسیاری بودند؛ زیرا ابوسفیان،‌ سرکرده ایشان در رویارویی با اسلام و حکومت پیامبر بود و در آن لحظه (درگذشت پیامبر) نیز عتاب بن اسید بن ابوالعاص بن امیه، امیر شهر بود که همگی از او فرمان می‌‌بردند.
… بدین سان، انقلاب علوی در آن لحظه به معنای راه انداختن جنگی خونین بود که نبردهای خونین پیاپی با اهداف متفاوت را در پی داشت و زمینه اوضاعی را فراهم می‌‌آورد که ابتدا فتنه‌گران و سپس منافقان از آن سؤ‌استفاده می‌‌کردند».

فدک در تاریخ”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«… (در این قیام) نقش فاطمی در این خلاصه می‌‌شد که صدیقه از صدیق بخواهد تا اموالی را که از او گرفته بود، بازپس دهد و این درخواست را دستاویزی برای مناقشه درباره مسئله بنیادین، یعنی خلافت، قرار دهد و این حقیقت را به مردم بفهماند که آن لحظه که از علی به سوی ابوبکر روی گرداندند، لحظه هوس‌رانی و انحراف بوده و بدین سان، به ناکامی گراییده و با کتاب خداوندگارشان مخالفت ورزیده و در پی سراب رفته‌اند…
این مبارزه فاطمی را می‌توان در چند جلوه‌گاه خلاصه نمود:
١. فرستاده‌ای را نزد ابوبکر فرستاد تا در مسأله میراث با وی بستیزد و حق حضرت زهرا علیها‌السلام را طلب کند. این نخستین گامی بود که حضرت زهرا علیها‌السلام برداشت تا زمینه اقدام شخصی خود وی را فراهم سازد.
٢. رویارویی خود او با ابوبکر در دیداری خصوصی. هدف وی از این دیدار آن بود که مطالبه خویش درباره خمس و فدک و جز آن دو را شدت بخشد تا میزان آمادگی خلیفه برای مقاومت در این زمینه را ارزیابی کند.
ضرورتی ندارد که مراحل مطالبه وی را به نحوی بچینیم که درخواست هدیه (نبوی) بر درخواست ارث تقدم داشته باشد؛ چنان‌‌که عالمان شیعه بر این باورند؛ بلکه به باور من، درخواست ارث تقدم دارد؛ زیرا گزارش تاریخی تصریح دارد که فرستاده زهرا درخواست میراث را بیان نمود. آنچه بیشتر با نقش آن پیام به عنوان اولین گام تناسب داشت همین بود و روند مراحل طبیعی این مبارزه نیز همین را اقتضا می‌‌کرد. همچنین ادعای ارث، نزدیک‌‌‌‌ترین راه برای رسیدن به حق بود؛ زیرا ارث‌‌بری در شریعت اسلامی به شکل قطعی اثبات گشته است. بنابراین،‌ روا بود که زهرا نخست میراث پدری خویش را درخواست کند که به باور خلیفه، شامل فدک می‌‌شد؛ زیرا خلیفه از این که پیامبر فدک را به دخترش بخشیده، خبر نداشت. این درخواست هرگز با اینکه پیامبر فدک را به فاطمه بخشیده، ناسازگار نیست؛ زیرا درخواست ارث فقط درباره فدک نبود، بلکه به‌طور کلی به همه اموال بازمانده از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم بازمی‌‌گشت.
٣. ده روز پس از وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم حضرت زهرا در مسجد خطبه خواند؛ چنان که در شرح نهج‌‌البلاغه اثر ابن‌‌ابی‌‌‌‌‌‌الحدید‌ آمده است.
۴. هنگامی که ابوبکر و عمر به دیدار حضرت زهرا آمدند تا از او عذر بخواهند، وی در گفت‌‌و‌گو با آن دو، خشم خویش را اعلان نمود و اظهار کرد که آن دو، خدا و رسولش را بدین سان خشمگین ساخته‌‌‌اند.
۵. آن گاه که زنان مهاجران و انصار نزد وی آمدند، برای آنان خطابه‌‌ای خواند.
۶. وصیت نمود که هیچ یک از کسانی که از ایشان دادخواهی نموده، در کفن و دفن وی حضور نیابد. این وصیت، واپسین اعلان وی برای ناخشنودی از خلافت حاکم بود».

فدک در تاریخ “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«وقتی با این ملت بزرگ، یعنی ملت بزرگ مسلمان ایران که با جهاد، خون و قهرمانی بی‏‌‌نظیرش، تاریخ اسلام را از نو نگاشت و نمونه‌‏‌ای گویا و زنده از روزگار نخستین اسلام در تمامی عرصه‏‌های شجاعت و ایمان و حماسه، به جهان ارائه داد، سخن می‌‏گویم، احساس افتخاری بزرگ، مرا فرا می‌‏گیرد.
هم چنین وقتی که این ملت را در برابر برهه‏‌ای عظیم که نه تنها نقطه عطفی در تاریخ این ملت، بلکه نقطه عطفی در حیات تمامی امت اسلامی به شمار می‌‏رود، می‏‌یابم، احساساتم عمق بیشتری می‌‏یابد. در این برهه، ملت مجاهد ایران به‌‏پا خواهد خاست تا به جمهوری اسلامی مطرح شده از طرف رهبری این قیام یعنی امام خمینی، رأی مثبت دهد و با این رأی مثبت، از نو بر ایمانش به اسلام، که قبلاً با دادن قربانی‌‏ها و انواع ایثار و جهاد، اظهار کرده بود، تأکید ورزد و با کلمه «آری» که ملّت مجاهد ایران، به جمهوری اسلامی خواهد گفت، مرحله جدیدی را در حیات مسلمانان آغاز کند؛ مرحله‏‌ای که آن ها را از تاریکی‏‌های جاهلیت به نور توحید و از بهره‌‏کشی انسان از انسان به بندگی خالصانه خداوند متعال رهبری کند که بنیاد حقیقی آزادی، عدالت و برابری را تشکیل می‏دهد … شریعت اسلامی گزینه‏ای میان دو گزینه نیست، بلکه گزینه‏ای است که انتخابی جز آن وجود ندارد؛ زیرا این شریعت، حکم و فرمان خدا بر روی زمین و قانونی است که جایگزینی ندارد . خداوند متعال فرموده است : وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ (و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستاده‏اش به کاری فرمان دهند برای آنان در کارشان اختیاری باشد ). اما امام خمینی چنین خواست که ملت مسلمان ایران، بار دیگر با آگاهی و قاطعیت، اختیار، اراده و شایستگی خود را برای تحمل بار این امانت بزرگ به اثبات برساند».

اسلام راهبر زندگی، ص۴۴.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«… بنابراین تا به حال به این نتیجه رسیدیم که شکوفایی رابطه انسان و طبیعت با مقدار ظلم و ستم در جامعه نسبتی معکوس و با میزان عدل و دادگری در جامعه نسبتی مستقیم دارد.
جامعه فرعونی، تکه‌تکه و پراکنده است و قابلیت‌ها، نیروها و امکانات خود را از دست می‌دهد و به همین سبب، آسمان نزولات و زمین، برکات خود را از آن دریغ می‌کند. اما جامعه عادلانه به‌کلی برعکس است. در این جامعه همه قابلیت‌ها، اتحاد یافته، فرصت‌ها و امکانات به‌طور مساوی تقسیم می‌شوند. این جامعه‌ای است که روایات از آن سخن گفته‌اند؛ روایات با تبیین دوران ظهور امام مهدی ـ علیه الصلاه والسلام ـ درباره آن توضیح داده و گفته‌اند که در سایه امام مهدی علیه‌السلام خیرات و برکات زمین و آسمان شکوفا می‌شود و این تنها به‌خاطر آن است که عدالت همیشه و تا ابد نسبت مستقیم با شکوفایی رابطه انسان و طبیعت دارد».

پژوهش‌های قرآنی، ص٢٠١.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”گرچه امام باقر علیه‌السلام اندیشه عموم را به چالش کشید و اندیشه مرجعیت اهل بیت علیهم‌السلام را به طور آشکار ارائه کرد و در سخت‌ترین مجالس از نظر سیاسی به آن تصریح کرد، اما ایشان و امامان بعدی در حالت های عادی نسبت به این مبنا شدیداً در تقیه بودند. من معتقدم که امامان علیهم‌السلام در برابر ذهنیت افکار عمومی بیشتر تقیه می‌کردند تا در برابر خلفای جور و ستم.
تقیه امامان علیهم‌السلام به آن درجه ای که در روایات می بینیم، به خاطر خلفای جور نبوده است. گمان نمی‌کنم همه آن تقیه کردن‌ها برای پرهیز از خطر خلفای جور بوده باشد. برای خلفای جور چه اهمیتی داشت که مثلاً فتوا در مسائل طهارت و نماز و روزه و مسائلی از این دست چنین یا چنان باشد، این‌ها مسایلی بود که به سرگرمی و خوشی و سیاست و تمایلات آنان که برایشان مهم بود، ارتباطی نداشت، آنان به این جنبه آن قدر توجه نداشته اند که سبب شود امام تا این حدی که از روایات برمی‌آید، تقیه کند …

امامان اهل بیت علیهم‌السلام، مرزبانان حریم اسلام، ص۵٩۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«خداوند متعال مقدر فرمود تا وجود هُمام این امام (امام جواد علیه‌السلام) در طول زندگی اهل بیت علیهم‌السلام دلیل و برهانی باشد بر درستی عقیده‌ای که ما درباره اهل بیت علیهم‌السلام به آن ایمان داریم. پدیده‌ای که با این امام پدیدار شد، آن بود که ایشان به امامت رسید حال آن که هنوز در سن کودکی بود؛ بر این اساس که تاریخ، اتفاق و اجماع دارد که وقتی پدر ارجمند امام جواد علیه‌السلام درگذشت، ایشان بیش از هفت سال سن نداشت.
این بِدان معناست که ایشان پیشوایی طایفه شیعه را از نظر روحی و دینی و علمی و فکری به عهده گرفت حال آن که بیش از هفت سال نداشت. اگر این پدیده را که برای نخستین بار در زندگی امامان علیهم‌السلام در امام جواد علیه‌السلام نمود یافته، بر اساس حساب احتمالات بررسی کنیم، درخواهیم یافت که این پدیده به تنهایی کافی است تا حقانیت خطی را که امام جواد علیه‌السلام نمایندگی می‌کرد، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است پیش فرضی جز پیش فرض امامت واقعی را درباره کسی بپذیریم که بیش از هفت سال سن ندارد و در عین حال، پیشواییِ این طایفه را در همه زمینه‌های روحی و فکری و فقهی و دینی به عهده گرفته است؟! …».

برای مطالعه ۴ پیش‌فرض محتمل و اثبات حقانیت تشیع بر اساس شیوه حساب احتمالات به کتاب «امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام»،‌ ص ۶٣٧ـ۶۴٢ مراجعه کنید.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«… پس حکومت بر اساس مفهوم امام علی علیه‌السلام از اسلام نه دستاویزی است برای رسیدن به توانگریِ حرام و منصب پهناور، و نه ابزاری است برای زور و برتری و چیرگی، و نه وسیله ای است برای شکم بارگی و آسایش و سیر کردن خاندان و یاران، و نه دستگاهی است که برای طایفه ای تملق کند و یا به وسیله آن، گروهی به حساب دیگران به نان و نوا برسد؛ بلکه حکومتِ حقیقت و عدالت و اجرای درست احکام خداوند بر بندگان است. اگر این ارزش‌ها از دست برود، حکومت در دید علی علیه‌السلام و اسلام هیچ ارزشی نخواهد داشت».

«امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام»،‌ ص ٣٧٩.”][/vc_column][/vc_row]