گزیده‌ها
ترویج و اعتلای کلمه اسلام

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«… امروزه علم، یک قدرت و سلاح است و ما باید برای خدمت به اسلام به هر سلاح ممکنی مسلح شویم، یکی از این سلاح‌ها همین علم است؛ یعنی (حتی) خود فهم اسلام فی‌نفسه به این جهت است که ابزاری باشد برای ترویج و اعتلای کلمه اسلام و تبلیغ احکام اسلام؛ ابزاری باشد برای مبارزه با جریان‌های کافری که حیات مسلمانان را از همه جهت احاطه کرده‌اند و از هر سو و هر راهی به جهان اسلام هجوم می‌آورند».

بارقه‌ها، ص٣۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”چنان چه از تاریخ تجربه اسلامی بگذریم و به واقعیت امروزین این تجربه بنگریم، می‌بینیم که آن علوی بزرگ که مبارزه ملتش را زیر پرچم اسلام رهبری کرد تا آن که خداوند او را یاری نمود و امپراطوری شاه با تمامی گنجینه‏‌هایش به دست او افتاد و پیروزمندانه به دیار خود بازگشت، خانه‌‏ای را بر خانه قدیمی‏‌اش (در قم) ترجیح نداد، بلکه به همان خانه‌‏ای که ستم‌گران نزدیک بیست سال پیش از آن جا او را تبعید کرده بودند، بازگشت تا شاهدی باشد بر این که امام علی علیه‌السلام تنها یک فرد معین نبود که تمام شده باشد، بلکه او خط اسلام بود که هرگز پایان نمی‏‌‌پذیرد.

اسلام راهبر زندگی، ص ٢٠٨.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”به نظر شماری از دانشمندان، قرآن کریم دو بار بر پیامبر اکرم ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ نازل شد:
اول: یک بار به‌طور کلی و اجمالی بر آن حضرت فرود آمد.
دوم: نزول تدریجی و تفصیلی قرآن از زمان بعثت آن حضرت تا وفاتش.
نزول اجمالی یعنی معارف الهی و اسرار بزرگ قرآنی یک‌باره بر قلب پیامبر اکرم ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ فرود آمد تا روحش سرشار از نور معرفت قرآنی شود. معنای نزول تفصیلی نیز آن است که قرآن با الفاظ ویژه و آیات پی‌درپی‌اش به تدریج بر او فرود آمد.
نزول اجمالی قرآن یک بار بود؛ زیرا هدف از این نزول، نورانی ساختن وجود پیامبر و پرورش او با رسالتی بود که برای بر دوش کشیدن آن آماده می‌شد. از سوی دیگر، نزول تفصیلی قرآن به تدریج انجام شد؛ زیرا هدف از آن، تربیت، آگاهی‌بخشی و تمرین دادن امت برای این رسالت جدید بود که چنین کاری به‌ تدریج نیاز داشت. در پرتو این نظریه در زمینه تعدد نزول قرآن، می‌توانیم آن دسته از آیات قرآن کریم را که دلالت بر نزول آن در ماه رمضان، یا به خصوص شب قدر دارد بفهمیم. خداوند متعال می‌فرماید:
«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ؛ ماه رمضان، ماهى است که قرآن، براى راهنمایى مردم و (با) دلایلى روشن از هدایت و جدایى (بین حق و باطل) در آن نازل شده است.» (بقره: ١٨۵)

پژوهش‌های قرآنی، ص٢٢۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”قرآن پس از میدان آزاد‌سازی درونی انسان، بلکه همراه با آن، وارد معرکه آزادی انسان در صحنه جامعه شد و همان‌‌گونه که در درون انسان بت‌‌هایی را که آزادی انسانی‌‌اش را سلب می‌‌کنند، نابود ساخت، بت‌‌های اجتماعی را نیز از بین برده، بندگی انسان در برابر انسان را از میان برداشت: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَهٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ؛ بگو: اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را ـ به‌جای خداى یگانه‌ ـ به خدایى نپذیرد.» (آل‌عمران:۶۴)
چه‌‌اینکه بندگی انسان در برابر خدا، سبب می‌‌شود که همه انسان‌‌ها در یک ساحت در پیشگاه یک آفریننده و معبود قرار بگیرند و در نتیجه: هیچ ملتی نیست که حق استعمار ملت‌‌های دیگر و به بردگی کشاندن آن‌‌ها را داشته باشد؛ هیچ گروه اجتماعی وجود ندارد که حق داشته باشد ثروت‌‌های سایر گروه‌‌ها را غصب کند و آزادی‌‌های آنان را از بین ببرد؛ هیچ انسانی نیست که اجازه داشته باشد خود را بت و معبود دیگران قرار دهد.

پژوهش‌های قرآنی، ص٣٧٧.
“][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”سخن قرآن چیست؟ قرآن می‌‌فرماید: «وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ» (آل‌عمران، ١۴٠)؛ ما این روزها را بین مردم دست‌‌به‌‌دست می‌‌گردانیم. در اینجا خداوند از انسان‌ها به عنوان بشر (عادی) سخن گفته است و می‌‌فرماید: این واقعه، در حقیقت به سنت‌‌های تاریخ ارتباط دارد؛ مسلمانان در بدر، ‌زمانی که شرایط عینی، بر اساس سنت‌‌های تاریخی پیروزی را ایجاب می‌‌کرد، پیروز شدند، اما در جنگ احد که شرایط عینی اقتضای شکست را داشت، شکست خوردند. (خداوند می‌فرماید: ) «إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ» (آل‌عمران، ١۴٠)؛ اگر به شما زخمی رسید، آن‌‌ها نیز به زخمی مثل آن دچار شدند و ما روزها را دست‌‌به‌‌دست بین مردم می‌‌گردانیم. هرگز نپندارید که پیروزی حق الهی شما است. نه، پیروزی به میزانی حق طبیعی شما است که شرایط عینی آن را بر اساس سنت‌های تاریخ که خدواند در جهان هستی و نه در عالم تشریع، وضع کرده است، فراهم کنید و چون در جنگ احد، این شرایط را آماده نکردید، نبرد شما به شکست انجامید.
در اینجا ‌مخاطب، انسان و فرآیندی بشری است، نه رسالتی ربانی. قرآن حتی فراتر از این می‌‌رود و این گروه بشری را که پاکیزه‌‌ترین و بهترین انسان‌‌ها در صحنه تاریخ هستند، تهدید می‌کند که اگر به نقش تاریخی خود عمل نکنند و خود را در افق رسالت آسمانی، مهیا نسازند، رسالت آسمان تعطیل نخواهد شد و سنت‌‌های تاریخ هم دست از آن‌‌ها برنخواهند داشت، بلکه دیگران به جای آن‌‌ها خواهند آمد. سنت‌‌های تاریخ آن‌‌ها را کنار زده و کسان دیگری را که از شرایط عینی بهتری برای نقش‌‌آفرینی برخوردار باشند، جایگزین آن‌‌ها خواهد کرد تا آن دیگران الگو و شاهد بر مردم باشند، در وقتی که گروه اول شرایط شاهد بودن و الگو شدن را در خود مهیا نساخته‌‌اند: «إِلاَّ تَنفِرُواْ یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (توبه:٣٩)؛ اگر راهی جهاد نشوید، خداوند شما را به سختی عذاب خواهد کرد و گروه دیگری را جایگزین شما خواهد کرد (از این کار) هیچ آسیبی به خداوند نخواهید رساند، که خداوند بر هر کاری توانا است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَهَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (مائده:۵۴)؛ ای کسانی که ایمان آوردید هرکس از شما که از دینش برگردد؛ خداوند گروهی را خواهد آورد که دوستشان دارد و آن‌ها هم خداوند را دوست دارند. آن‌ها در برابر مؤمنان فروتن و در برابر کافران قدرتمند بوده، در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ‌ کس ترسی ندارند. این فضل و رحمت خداست که به هرکس بخواهد می‌بخشد و (فضل) خداوند گسترده و او دانا است.

پژوهش‌های قرآنی، ص۶١.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ» (بقره: ۲۱۴)؛ آیا گمان کردید داخل بهشت مى‏شوید، بى‏آنکه (حوادثى) مانند (حوادث) گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها به آن‌ها رسید، و آن‌چنان مضطرب و متزلزل شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟» (به آنها گفته شد: ) آگاه باشید، یارىِ خدا نزدیک است.
این آیه شریف امید مسلمانان را به اینکه استثنایی از سنت‌‌های تاریخ برای آن‌‌ها وجود داشته باشد، زشت می‌‌شمارد و می‌‌فرماید: آیا توقع دارید که برای شما استثنایی در سنت تاریخ باشد؟ آیا طمع دارید بدون اینکه سختی‌‌ها و مشکلات زندگی امت‌‌های پیروز گذشته را تجربه کنید، وارد بهشت شوید و پیروزی نصیبتان گردد؟ امت‌‌هایی که چنان در شدت و سختی قرار گرفتند که ـ به تعبیر قرآن ـ به مرز «زلزال؛ اضطراب و لرزش بسیار شدید» رسیدند. این حالت‌ها، یعنی سختی‌ها و مشکلاتی که آن‌قدر بزرگ می‌شوند که به مرز «زلزال» می‌رسند، در حقیقت مدرسه‌ای برای امت است؛ امتحانی هستند برای اراده، پایداری و ثبات آن‌، ‌تا بتواند به تدریج قدرت آن را پیدا کند که امت میانه برای انسان‌ها باشد.
بنابراین قرآن مجید در پی آن است که بگوید: یاری خدا و پیروزی نزدیک است، اما راه دارد. یاری خداوند کاری بی‌‌حساب و تصادفی نیست؛ کاری کورکورانه نیست؛ یاری خداوند نزدیک است، ولی باید راهش را بدانی و (برای یافتن این راه) باید سنت‌‌ها و منطق تاریخ را بفهمی تا از این رهگذر بتوانی مسیر یاری خداوند متعال را بیابی.
گاهی دارو در نزدیکی بیمار قرار دارد، ولی او ساختار علمی دارو را نمی‌داند و خبر ندارد که این دارو فلان میکروب را نابود می‌‌سازد؛ در نتیجه، این بیمار نمی‌‌تواند از آن دارو استفاده کند، هرچند در کنارش باشد.
بنابراین فقط اطلاع از سنت‌‌های تاریخ است که توانایی دست‌‌یابی به یاری خداوند را به انسان می‌‌دهد و بر همین اساس این آیه امیدواری مخاطبانش را به استثنا بودن خود از سنت‌‌های تاریخ ‌تقبیح می‌‌کند.

پژوهش‌های قرآنی، ص٧۴.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”اسلام (در مسئله نظام تولید) پیش از هر چیز، ابتدا موضع انسان نسبت به طبیعت را که همه مواد و ابزارهای تولید را در درون خود جای داده است، تعیین می‌کند و در درون انسان آگاهی و بینشی مؤثر می‌آفریند که به او در ادای رسالتش در این جهان و بهره‌وری از طبیعت و سلطه بر آن، کمک می‌کند. انسان در نگاه اسلام نیرویی منفی و موجودی بی‌فایده نیست که نیروهای طبیعت آن را به این سو و آن سو پرتاب کنند، بلکه یک نیروی مثبت و سازنده است؛ زیرا انسان، موجودی است که خدا کلیدهای طبیعت را به او داده است تا گنج‌هایش را کشف کند و به آبادانی طبیعت مشغول شود و طبیعت را در راستای صلاح و رفاه جامعه بشری، تسخیر کند. خداوند متعال میفرماید : «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها؛ اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت» (هود:۶١)، «وَ سَخّرَ لَکُمْ ما فی السّماواتِ وَ ما فی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْه؛ او آن چه در آسمان‌ها و آن چه در زمین است همه را از سوى خودش مسخّر شما ساخته‏ است» (جاثیه: ١٣). بنابراین، همه ابزار و مواد تولید مسخر انسان شده و خود او برای بهره‌وری از زمین و آبادانی آن و نیز استخراج امکانات آن و استفاده از آنها برای تولید محصولات و نعمت های گوارا، مهیا شده است. از آنجا که اسلام باعث می‌شود انسان این حقیقت را درک کند، او را به انجام نقش مثبتی که باید در کنار طبیعت ایفا کند، سوق می‌دهد و بدین‌وسیله اولین پایه از پایه‌های فکری را که تولید در جامعه اسلامی، بر آن مبتنی است، بنا می‌نهد.
اسلام پس از این، سرفصل رویکرد اجتماعی در زندگی را وضع می‌کند؛ سرفصلی که بر پایه آن بر جامعه اسلامی واجب است بیشترین حد ممکن از نیروهایی را که جوامع بشری به موجب آنها از یکدیگر پیشی می‌گیرند فراهم کند؛ نیروهایی که به واسطه آنها جامعه اسلامی در برابر جوامع کافر هیبت و مصونیت بیشتری می‌یابد: «وَ أَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوّه؛ هر نیرویى در توان دارید، براى مقابله با آنها (دشمنان‏) آماده سازید»(انفال:۶٠). بر این اساس، باید هر نیرویی که چنین ویژگی‌ای دارد و در نبرد مبنایی جامعه اسلامی با دشمنانش، پشتوانه آن حساب می‌شود، تقویت گردد و بیشترین حد ممکن از آن فراهم آید.

بارقه‌ها، ص١٩٩.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”«وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّهٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ»؛ اگر خداوند، مردم را به‌خاطر ستم‌کاری آن‌ها مؤاخذه کند، هیچ جنبنده‌ای را روی زمین رها نخواهد کرد. ولی آن‌ها را تا زمان معینی به تأخیر خواهد انداخت. پس آن‌گاه که اجل آن‌ها فرا رسد، دیگر لحظه‌ای تأخیر و یا تقدیم نخواهند داشت. (نحل: ۶١) و آیه دیگری با همین مضمون (فاطر: ۴۵)
در این دو آیه شریف قرآن کریم می‌‌فرماید: اگر خداوند می‌خواست مردم را به سبب ستم‌کاری و گناهانی که مرتکب شده‌اند، مورد مؤاخذه قرار دهد، هیچ جنبنده‌ای از آن‌ها باقی نمی‌گذاشت، یعنی همه را هلاک می‌کرد.
ترسیم مفهوم این آیات قرآنی با مشکل همراه شده است؛ زیرا به‌طور عادی، همه مردم ستم‌کار نیستند. پیامبران، ‌امامان و جانشینان آن‌ها هم در بینشان حضور دارند. آیا این هلاکت و نابودی شامل حال آن‌ها هم می‌شود؟ حتی برخی، از این دو آیه برای انکار عصمت پیامبران ـ علیهم افضل الصلاه والسلام ـ سوءاستفاده کرد‌ه‌اند.
حقیقت آن است که این دو آیه از عقوبت دنیایی سخن می‌گویند، نه عقوبت آخرتی. این دو آیه از نتیجه طبیعی ستم‌کاری و سرکشی امت سخن می‌گویند و در این صورت، این نتیجه طبیعی به ستم‌کاران یک جامعه اختصاص ندارد؛ بلکه همه افراد جامعه را با خصوصیات و عملکردهای مختلف شامل می‌شود.
زمانی که بنی اسرائیل در نتیجه ظلم، سرکشی و نافرمانی‌شان به سرگردانی در بیابان دچار شدند، این عقوبت تنها به ستم‌کاران اختصاص نیافت؛ بلکه شامل حال حضرت موسی علیه‌السلام که پاک‌ترین و شجاع‌ترین آن‌ها در مبارزه با ستم‌کاران و طاغوت‌ها بود، نیز شد. شامل حال او هم شد؛ زیرا او هم از آن امتی بود که هلاکت نصیبشان شد. در نتیجه ستم و سرکشی آن قوم، همگی چهل سال سرگردان شدند و این سرگردانی موسی علیه السلام را نیز دربرگرفت.

پژوهش های قرآنی، ص ۶٨.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”امشب یادبود شوم‌ترین شب پس از روز درگذشت رسول گرامی اسلام است؛ زیرا روزی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم جهان را بدرود گفت، تجربه اسلامی خویش را در گذربادِ تقدیر و در پهنه دسیسه‌هایی بر جا گذاشت که از پسِ اندک زمانی بر آن چیره شدند.
و آن روز که امیرمؤمنان علیه‌السلام ترور شد، روزی بود که واپسین امید برای بازگشت به روند همان تجربه درست از میان رخت بربست؛ امیدی که هنوز در جان مسلمانان آگاه شعله داشت و در این بزرگ‌مرد کالبد یافته بود؛ مردی که از نخستین دم با دغدغه‌ها و دردهای دعوت به سر بُرد و به آتشش سوخت و خشت‌به‌خشت در بنایش هم دست شد و به همراه استاد خویش صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم کوشک‌به‌کوشک، کاخش را به پا داشت. همو که بیانگر همه این گام‌ها با همه دغدغه‌ها و دشواری‌ها و دردهایش بود.
آن مرد، تنها امید مسلمانان آگاه برای بازگشت تجربه اسلامی به روند روشن و ناب خود و شیوه درست نبوی‌اش، بود؛ زیرا کژروی در درون و ژرفای این تجربه چنان سر کشیده و نیرو گرفته و گستره یافته بود که دیگر هیچ امیدی برای فروکوبی‌اش وجود نداشت؛ جز به دستان یگانه‌مردی همچون علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام.
از این روست که واقعه ترور آن امام همام ـ هنگامی که در چنین روزی بر زمین افتاد ـ به راستی سرنگونیِ واپسینْ امیدِ راستین، تا به روز نامعلوم و ناپیدا، برای برپایی جامعه شایسته اسلامی بر روی زمین بود.

«امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام»،‌ ص ٢٧۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”وقتی امیرمؤمنان علیه‌السلام حکومت را به عهده گرفت، بیش از آنکه در پی استوارسازی و اصلاح تجربه اسلامی یا حکومت باشد، در پی ارائه الگوی والای اسلامی بود؛ زیرا او می‌دانست تناقضات در امت اسلامی به اندازه‌ای رسیده است که دیگر ممکن نیست عملکرد اصلاح گر در برابر این کژروی به سرانجام برسد؛ می دانست آینده از برای معاویه است و اوست که ابرقدرت بزرگ در امت اسلامی خواهد شد. امام این را می دانست… اما با این همه حکومت را پذیرفت، با این همه دست به کار شد تا حکومت و کژروی پیش از خود را پاک سازد؛ با این همه به حکومت پرداخت و در راه این حکومت ده ها هزار تن از مسلمانان را فدا کرد. نخستین کسی که در راه حکومت هزاران تن از مسلمانان را کشت، علی علیه‌السلام بود. این بِدان خاطر بود که برنامه صحیح و صریح را برای اسلام و زندگی اسلامی ارائه کند. دیروز گفتم ـ و بار دیگر امروز هم تأکید می‌‌کنم ـ که علی علیه‌السلام در مخالفت خود و در حکومت خود فقط نماینده شیعه نبود و فقط بر کژروی شیعه اثر نمی‌گذاشت، بلکه بر مجموع امت اسلامی اثر می‌گذاشت.
علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام تمامی مسلمانان را، چه سنی و چه شیعه، پرورش داد. او همه مسلمانان را استوار ساخت. علی علیه‌السلام ارزش و عظمت اسلام را به تمامی مسلمانان، چه سنی و چه شیعه، شناساند. علی علیه‌السلام برنامه و الگویی والا برای اسلام حقیقی شد. چه کسانی همراه امام علی علیه‌السلام جنگیدند؟ آن مسلمانانی که در راه این برنامه گران سنگ و در راه این الگوی والا با مسلمانان جنگیدند، آیا همه شیعه، به معنای اخص بودند؟ نه، همه شیعه نبودند. آیا آن انبوه مردمی که پس از علی علیه‌السلام در گذر تاریخ به پیشوایی اهل بیت علیهم‌السلام به پا خاستند، به پیشوایی علویان انقلابی از میان اهل بیت علیهم‌السلام که بیرق علی علیه‌السلام را برافراشتند و شعار علی علیه‌السلام را برای حکومت سر دادند، همه به معنای اخص شیعه بودند؟ نه، آنان شیعه به معنای اخص نبودند. بیشترشان ایمان ما شیعیان را به علی علیه‌السلام نداشتند، اما به علی علیه‌السلام به عنوان الگوی والا، به عنوان مرد درست و راستین برای اسلام می‌نگریستند.

«امامان اهل بیت علیهم‌السلام مرزبانان حریم اسلام»،‌ ص ٢۶۵.”][/vc_column][/vc_row]