آثار
چه چیزی سبب شد فدک را به زهرا علیهاالسلام نسپارند؟

[vc_row][vc_column][vc_column_text]اکنون نقدی دیگر نیز به میان می‌آید. استاد [۱] بر آن است که حکم خلیفه در مسألۀ فدک بهترین دلیل برای درست‌کاری وی و پایداری‌اش بر حق و عدم تخطّی او از حدود شرعی است؛ زیرا اگر فدک را به فاطمه می‌داد،‌ با این کار خشنودش می‌ساخت و با رضایت وی، صحابه را نیز خشنود می‌نمود. حال با او همنوا می‌شویم و فرض می‌کنیم این حدود قانون اسلامی بود که بر خلیفه ایجاب می‌کرد فدک را صدقه بشمارد. سؤال این است که چه چیز مانع شد تا وی از سهم خود و دیگر صحابه کوتاه بیاید و این سهم‌ها را به زهرا بدهد؟ مگر نه این‌که استاد تصریح دارد که صحابه به این کار رضایت داشتند. آیا این نیز در عرف دین حرام به شمار می‌رفت؟ یا به وی الهام شده بود که نباید چنین کاری را انجام دهد؟ به‌راستی پس از آن که فاطمه وعدۀ قطعی داد که درآمد فدک را در راه خیر و منافع عمومی هزینه کند چه چیزی سبب شد که وی فدک را به زهرا نسپارد؟

[۱] منظور شهید صدر، نظر استاد عباس محمود عقاد در کتاب «فاطمه الزهراء والفاطمیون» است.

 

فدک در تاریخ، ص ۶۹.[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]آری، او بهشتی‌بانوی زمین، حضرت صدیقه، فاطمه دختر رسول خدا و گل خوشبوی پیامبر بود؛ همان نماد عصمت و هالۀ نور تابان و بازمانده رسالت در میان مسلمانان که اکنون به سوی مسجد راه می‌سپرد، در حالی که داغ پدری را داشت که شکوه‌مندترین و مهربان‌ترین و دلسوزترین و برکت‌بخش‌ترین پدر در همۀ تاریخ بود. و این مصیبتی است که هر کس را به آن گرفتار شود به کام مرگ می‌کشد یا چنانش می‌کند که مرگ را شیرین و گوارا بیابد و آن را آرزویی فرخنده بشمارد. حالِ فاطمه هنگامی که پدرش به آستان خداوندگار مهرورز والا پیوست و روح یگانه‌اش شادمان و سرشار از رضایت خدا به بهشت او پر کشید، چنین بود.
اما آن رخدادهای تلخ در همین حدّ دهشت‌انگیز باقی نماند؛ بلکه حادثه‌ سنگین دیگری برایش رخ داد که تأثیرش در جان پاک وی چندان کمتر از آن رویداد نبود و اندوهش را به همان اندازه برانگیخت و شعلۀ ماتمش را برافروخت. این فاجعه، از دست رفتن شکوهی بود که آسمان، آن را برای خاندان نبوت در طول تاریخ رقم زده بود. این شکوه بزرگ، سروری و پیشوایی بر امت بود؛ زیرا خداوند این قانون را برنهاده بود که خاندان محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، امت وی و پیروانش را سروری و سرپرستی کنند؛ زیرا خاندان او از همو ریشه گرفته بودند و نمونه‌های دیگر وی به شمار می‌رفتند. اما تقدیر، وارونه رقم خورد و جایگاه پیشوایی از شایستگانش خالی ماند و منصب حکمرانی از اهل آن بازداشته شد و خلفا و امیرانی خودخواسته بر آن دست یافتند.

 

فدک در تاریخ، ص ۳۱[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]با این دو رویداد، در کمتر از یک روز، فاطمه هم پاک‌ترین پیامبر و پدر را از کف داد و هم جاودان‌ترین کانون پیشوایی و راهبری را؛ و بدین‌سان، جان سرگشته در آفاق اندوه و دردش او را به میدان مبارزه و انقلاب کشاند و به پایداری در آن فراخواند.
این حقیقتی است که جای تردید ندارد: هیچ یک از کسانی که با باور و قیام وی موافق بودند، نمی‌توانستند همانند وی موضع گیرند یا چون او در میدان جهاد به دلیری برخیزند، مگر آن که لحظه‌ای بعد دستگاه حاکم – که در آن روزگار فشار و سختگیری را به اوج رسانده بود – آن‌ها را به‌راحتی در کام خود فرومی‌برد و نابود می‌کرد. چه این‌که در آن دوران، اندک اشاره‌ای مجازاتی داشت و کمترین سخن‌ها کیفری و کوچک‌ترین کارها جزایی. آن وضعیت تفاوتی با آن‌چه امروز آن را حکومت نظامی می‌نامیم، نداشت. حالتی که برای استوار کردن پایه و بنیان آن حاکمیت در آن روزگار ضروری بود. اما اگر کسی که بر پای می‌ایستد و به دفاع برمی‌خیزد، دختر و پاره تن محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و نمایی دیگر از چهرۀ درخشان وی باشد، بی‌تردید باید بر او بیم و هراسی نرود؛ زیرا هم از کانون نبوت مقدس برخاسته و هم یک زن است و اسلام برای زن حریم برشمرده و حرمتش را پاسداری نموده و اجازه نداده است که به وی آزار رسانند!

 

فدک در تاریخ، ص ۳۱[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]این اشاره‌ای کوتاه به تاریخ آشفتۀ فدک بود؛ تاریخی که روند مستقیمی ندارد و بر مدار یک قاعده نمی‌گردد. در بیشتر موارد، هوس و آرزو سرنوشت فدک را رقم می‌‌زد و غرض‌‌ها و سیاست‌‌های حاکمان روزگار، وضعیت فدک را مشخص می‌‌کرد. با این حال، این تاریخ از میانه‌‌روی و درست‌‌کرداری خالی نبود و در برخی موارد فدک به صاحبان واقعی خود سپرده شد.

 

فدک در تاریخ، ص ۵۰[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]دیدگاه اسلام نسبت به آزادی تفاوت اساسی با دیدگاه تمدن غربی نسبت به آزادی دارد؛ زیرا مراد اسلام از آزادی، معنای سلبی آن است. یا به عبارت بهتر مراد اسلام از آزادی، ره‌آورد انقلابی آن است که انسان را از سیطره دیگران آزاد و بندها و زنجیرهایی که دستان او را می‌بندد، درهم می‌شکند. اساساً یکی از بزرگ‌ترین اهداف رسالت آسمانی، محقق ساختن همین معنای سلبی آزادی است: «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ؛ و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است، برمی‌دارد» [اعراف: ۱۵۶].

اما اسلام این معنای سلبی از آزادی را به معنای اثباتی آن در مفاهیم تمدن غربی، پیوند نمی‌دهد؛ زیرا از نظر اسلام، حق انسان در آزادی از سلطه دیگران و حق او در این‌که با دیگران در یک سطح باشد، محصولِ صاحب اختیاری انسان نسبت به خود و حق او در این‌که هرگونه که بخواهد در زندگی رفتار کند، نیست، آن‌گونه که معنای اثباتی آزادی در نگرش تمدن غربی اقتضا داشت، بلکه اسلام آزادی و رهایی از همه بت‌ها و قید و بندهای ساختگی را با عبودیت خالصه برای خدا پیوند می‌دهد؛ زیرا از نظر اسلام انسان قبل از هر چیزی عبد خداوند است. انسان با این عنوان که عبد خداوند است نمی‌تواند سیطره دیگری را بر خود تأیید کند و یا هرگونه رابطه بت‌گونه را با هر رنگ و شکلی برتابد، بلکه انسان طراز اسلام، خود را در عرصه عبودیت خالصانه برای خدا، به‌طور یکسان در کنار تمامی مجموعه هستی قرار می‏دهد.

بنابراین قاعده اساسی در مورد آزادی در اسلام، توحید و ایمان به عبودیت خالصانه برای خداوندی است که تمامی قدرت‌های شرک‌آلود که کرامت انسان را در طول تاریخ نابود کرده‌اند، در مقابلش نابود می‌شوند.

 

اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۳۵۱[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]یکی از مؤلفه‌های ذاتی یک حکومت فکری این است که رسالت فکری مشخصی دارد و محدوده خود را به اندازه محدوده آن فکر تعریف می‌کند و از این رو می‌تواند در گسترده‌ترین محدوده انسانی ممکن گسترش یابد. حکومت اسلامی این‌چنین است؛ چه این‌که حکومتی است که رسالت فکری مشخصی دارد که همان اسلام است و اسلام هم یک دین انسانی عمومی است که حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله به آن و برای همه بشر در همه زمان‌ها و مکان‌ها و بدون توجه به قومیت‌ها و اقلیم‌ها، مبعوث شده است؛ این آیات شریفه نیز گواه همین مطلب است : «وَ ما أَرْسَلْناک إِلّا کافّهً لِلنّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکنّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ و ما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا بشارت دهى و انذار کنی ؛ ولی بیشتر مردم نمى‌دانند» [سبأ: ۲۸]، و « قُلْ أَیّ شَیْ‏ءٍ أَکبَرُ شَهادَهً قُلِ اللهُ شَهیدٌ بَیْنی‏ وَ بَیْنَکمْ وَ أُوحیَ إِلَیّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغ؛ بگو: بالاترین گواهى، گواهى کیست؟ بگو: خداوند گواه میان من و شماست و این قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى‌رسد، بیم دهم» [انعام: ۱۹]، و دیگر آیات و متون دینی بسیاری که جای هیچ شکی باقی نمی‌گذارد که اسلام یک دین جهانی است، نه اقلیمی و قومی.

 

بارقه‌ها، ص ۲۸۵[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]آیا کسی والاتر از علی بن ابی طالب علیه‌السلام هست؟ هیچ کس والاتر از ایشان نیست به جز استاد ایشان (صلی‌الله‌علیه‌وآله). با این وجود ایشان معیار را حق می‌گذارد نه خود.
وقتی آن شخص نزد ایشان آمد و در جنگ جمل درباره حق از ایشان پرسید که آیا حق با این سپاه است ـ آن مرد در دوگانگی میان عایشه و علی علیه‌السلام بود ـ و خواست میان علی علیه‌السلام و عایشه بسنجد که کدام برتر هستند تا حکم کند که آیا عایشه با حق است یا علی علیه‌السلام و آیا تلاش‌های عایشه برای اسلام برتر است یا تلاش‌های علی علیه‌السلام. آن‌گاه امام به او فرمود: «حق را بشناس تا اهلش را بشناسی».
علی علیه‌السلام همواره اصرار داشت که به عملکرد شخصی خود، صبغه رسالت‌مند دهد نه صبغه بهره‌جویی‌های شخصی.

🔹امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۲۵۶[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]«وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَهَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛ از آن‌چه درخواست کرده‌اید به شما داده است و اگر نعمت‌های خداوند را بشمارید، هرگز از شمارش همه آن‌ها برنخواهید آمد» [ابراهیم: ۳۴].
… منظور از درخواست در آیه شریف «وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ»، دعا کردن به معنای درخواست لفظی نیست؛ زیرا آیه شریف از کل انسانیت سخن می‌گوید؛ چه کسانی که ایمان به خدا دارند و چه کسانی که به او ایمان ندارند؛ چه کسانی که دعا می‌کنند و چه آنان که دعا نمی‌کنند. از آن گذشته، دعا کردن همیشه به معنای به دست آوردن حتمی همان چیز درخواست شده نیست. بله، هر دعایی با اجابت همراه است، ولی نه اجابت به معنای به دست آوردن همان چیزی که در دعا درخواست شده است، درحالی‌که در این آیه می‌فرماید: «وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ»؛ در اینجا «آتاکم؛ به شما داد»، اجابت عملی درخواست و اعطای همان چیز خواسته شده است. از این رو، به گمان قوی، منظور از سؤال در این‌جا درخواست انسانیت به‌‌عنوان یک کل، در طول تاریخ گذشته و حال و آینده، به صورت عملی و طلب تکوینی است که به‌طور مستمر و پیوسته مصداق‌های تاریخی قانون تأثیر متقابل بین تجربه و مهارت را واقعیت می‌بخشد.

 

پژوهش‌های قرآنی، ص ۱۷۹[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]اسلام توانست با فرایند آزادسازى درونى و تحقق بخشیدن به مقتضیات جهاد اکبر، در دل‌هاى انسان‌هاى نیک‌سیرت، درهاى همه خیرات و عطایاى نهفته را گشوده، نیروهاى نوآورى را در نفوس، با خاستگاه‌هاى طبقاتى مختلف‏ آن‌ها در جامعه‌هاى جاهلى، شکوفا کند، تا جایى که ثروتمند در کنار فقیر در یک صف رویارویى با ظلم و سرکشى بایستد و بهره‌کش دیروز با ستم‌دیده امروز، پس از آن‌که جهاد اکبر، ارزش‌هاى بلند انسانى را در وى محقق کرد، در یک چارچوب انقلابى واحد با هم درآمیزند.

 

اسلام، راهبر زندگى، ص ۴۸.[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][vc_column_text]امت، صاحب حق حاکمیت و حامل این امانت الهی است و در مقابل قانون، همه افراد در این حق مساوی هستند. هر یک از آحاد ملت حق دارد در فرایند اعمال این حق، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های خود را بیان کند و به شکل‌های مختلف فعالیت سیاسی داشته باشد. چنان‌که هر کسی حق دارد به انجام شعایر دینی و مذهبی خود بپردازد.
حکومت موظف است برای تمام شهروندان غیر مسلمانی که انتساب سیاسی خود را به حکومت اسلامی و چارچوب ایدئولوژیک آن پذیرفته‌اند ـ گرچه خود ، از لحاظ دینی به ادیان دیگر باور دارند ـ زمینه‌های استیفای این حقوق را مهیا کند.

 

اسلام، راهبر زندگى، ص ۳۵.[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]