آثار
کشمکش بین دنیا و دین

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”آیا دنیا پیش روی حسین علیه‌السلام نبود؟! آیا دنیا با همه بهره‌ها، با همه اغواگری‌ها، با همه جاه و مقامش و با همه اموالش پیش‌روی حسین علیه‌السلام نبود؟! هیچ جاه و مال و بهره‌ای از بهره‌های این دنیا نبود که در دسترس حسین علیه‌السلام نباشد، اما همه این دنیای مهیا، در نگاه حسین علیه‌السلام هیچ ارزشی نداشت؛ زیرا این دنیا، دنیای دعوت‌کننده به دین نبود، بلکه دنیای سست‌عنصران و لغزش‌گران بود و حسین علیه‌السلام سست‌عنصر و لغزش‌گر نبود. او دنیا را در یک سو و دین را در سویی دیگر یافت و در کنار دین ایستاد و جنگید تا آن‌که به شهادت رسید.
این لحظات کشمکش بین دنیا و دین است که یک مبلّغ در آن‌ها سقوط یا صعود می‌کند، این لحظات است که مبلّغ دین در آن‌ها پیروز می‌شود یا شکست می‌خورد.

بارقه‌ها، ص۴۰۵. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”هر یک از ما پیش از این‌که بخواهد به حساب دیگران برسد، باید از خودش حساب بکشد، باید به دردها و واکنش‌های درونی‌اش، بیاندیشد و ببیند که آیا این واکنش‌ها برای خدا است یا برای منافع خودش؟
اگر دردها و واکنش‌هایش برای منافعش باشد دیگر نباید از خدا توقعی داشته باشد، حتی نباید از خدا انتظار ثواب داشته باشد؛ چون او برای خودش غصه‌دار شده است، نه برای خدا، پس چرا خدا به او ثواب بدهد؟ برای چه کاری خدا او را پاداش بدهد؟ او حتی از ثواب هم محروم است، چه برسد به این‌که فرج و گشایش هم شامل حال او بشود، حتی از ثواب قیامت هم محروم است. اما اگر درد و رنج او حقیقتاً برای خدا باشد، اگر غصه او واقعاً برای خدا باشد، نفس و وجود او گسترده‌تر خواهد بود، افق او گسترده‌تر خواهد بود و به کل جهان اسلام و به کل مسلمانان و به کل مشکلات با نگاهی یکسان، نگاه می‌کند.

بارقه‌ها، ص ۴۸۱. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”صادقانه‌ترین و واقعی‌ترین هویت یک ملت، هویتی است که آن را در عرصه جهاد و ایثار و ازخودگذشتگی به نمایش می‌گذارد و واضح‌ترین و آشکارترین نمایشی که یک ملت می‌تواند از هویت مبارزه‌ای خود به ظهور برساند، نمایشی است که ملت مسلمان ایران ارائه کرده و در نبردهای شریف خود، هویت اسلامی‌اش را متجلی ساخته است؛ چه این‌که در تمام این حماسه‌ها بسیج مردم تحت لوای اسلام انجام می‌پذیرفت و عواطف و دل‌های مردم بر محور اسلام متحد می‌گشت و این نیروهای معنوی و مرجعیت صالح بودند که ملت را در این مبارزه مقدس رهبری می‌کردند.

بارقه‌ها، ص ٣۶٠. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”امروز به مناسبت بزرگ‌ترین فاجعه‌ در سراسر تاریخ بشر گرد هم آمده‌ایم. به مناسبت فاجعه‌ای دوسویه که یک سوی آن انقطاع وحی از تاریخ بشریت است؛ وحی پدیده‌ای است که انسان در طول تاریخ خود هیچ پدیده دیگری نمی‌یابد که در فرهمندی و شکوه و اثرگذاری در زندگی و اندیشه آدمی همانند یا هم‌پای آن شود.
سوی دیگر این حادثه، پیدا شدن انحراف در درون جامعه اسلامی است که بر اثر دسیسه گروهی از مسلمانان پس از درگذشت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نمود یافت و راهی که از سوی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و از سوی خداوند متعال مقرر شده بود، به کج‌راهه کشیده شد.
این روز ناخجسته، آغاز انحرافی درازدامن و فرجام یک وحی طولانی و نیز پایان روزگاری برخوردار از وحی بود که ـ بر پایه برخی روایت‌ها ـ در وجود یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر نمود داشته است.
این روز، سرآغاز تیرگی‌ها و سختی‌ها و اندوه‌ها، و خاستگاه حادثه‌ها و بلایایی بود که در رویدادهای تاریخ جهان اسلام پس از درگذشت پیامبر والا رخ نمود. این رویدادها با حادثه‌ای که در این روز رخ داد، همه پیوندی سخت و استوار دارند.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۸۱. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”… اعتبار و جایگاه سوم امام حسن این بود که او نگاهدار گروهی بود که بذرهایش را پیامبر نهاده و امام علی آن را رشد داده بود. گروهی که نمایان‌گر بخش آگاه امت اسلامی بود و امروز شیعه نامیده می‌شود. گروهی که مفروض بود تا در گذر تاریخ پیشاهنگ امت اسلامی باشد و اسلام را به‌طور کامل و با حفظ همه ساختار و درون‌مایه‌اش به نسل‌های بعد برساند…
در این زمینه باز هم تفاوتی بزرگ میان امام حسن و امام حسین بر اساس این اعتبار آشکار می‌شود… خلاصه این تفاوت آن است که امام حسن همه این گروه را دور خود گرد می‌آورد، حال آن‌که امام حسین همه این گروه را پیرامون خود جمع نمی‌کرد. امام حسن در حالی نبرد می‌کرد که خود، رئیس حکومت بود و این گروه نیز در چارچوب حکومت ایشان بود. این‌که رئیس یک حکومت در نبرد باشد و تا جایی به نبرد ادامه بدهد که بر خاک افتد تنها در صورتی معقول است که این جنگ همه قوا و نیروها و همه سرمایه مردمی موجود در حکومت وی را کاملاً به کار گرفته و از بین برده باشد…
اما امام حسین در انزوا و به همراه گلچینی از نیکان خلق خدا گرفتار شد و همه به شهادت رسیدند، اما این گلچین، همه پایگاه‌های مردمی آگاه را در بر نمی‌گرفت. از همین رو بود که در پی شهادت امام حسین انقلاب توابین آغاز شد و انقلاب‌هایی دیگر از سوی مردمانی پا گرفت که شمار افزونی از شیعیان آگاه و مؤمن به اهداف حسین آن‌ها را رهبری می‌کردند.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۴٣٢ ـ ۴٣۴ با تصرف و تلخیص”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”پایگاه‌های مردمی موجود در جهان اسلام زمینه به حکومت رسیدن امام را مانند دیگر رهبران فراهم می‌ساختند. برای امام رضا امکان‌پذیر بود که حکومت را به شیوه منصور یا به شیوه ابوسرایا یا به شیوه امین و مأمون به دست گیرد. این امکان وجود داشت؛ زیرا پایگاه‌های انبوهی در میان بودند که می‌توانستند با سپاهی بزرگ ایشان را یاری کنند و هم‌چنین با اموال بسیار به ایشان کمک رسانند.
اما چنین پایگاه‌هایی برای حکومتی که امام رضا می‌خواست، بنیانی شایسته نبودند؛ زیرا این پایگاه‌ها با مکتب امام علی یک ارتباط فکری کلی و مبهم و یک ارتباط عاطفی و هیجانی نیرومند داشتند‌… این سطح از ارتباط می‌توانست زمینه را برای یک حکومت پابرجا و نیرومند و مقتدر فراهم کند، هم‌چنان که برای حکومت عباسیان کرد… اما این پایگاه‌ها با چنین وضعیتی نمی‌توانستند زمینه حکومت امام علی را که برنامه فرزندان او بود، فراهم کنند.
ازاین رو می‌بینیم انقلاب‌های دیگری که به دست مسلمانان مخلص امام علی پا می‌گرفت، بسیاری از اوقات حتی در درون پایگاه‌های مردمی خود دچار تناقض‌های داخلی می‌شد و گاه‌گاه به کژروی‌هایی درمی‌افتاد. این بِدان خاطر بود که آن پایگاه‌ها از برنامه (مکتب امام علی) آگاه نبودند. هیجان داشتند اما آگاه نبودند. هیجان، زیربنایی راستین برای اسلام نیست. بلکه بنای راستین برای اسلام بر مبنای آگاهی گذاشته می‌شود.

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۶۲۲. “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”پیروی از تجربه انسان اروپایی به‌عنوان پیشرو تمدن جدید، به ترتیب زمانی به سه شکل در جهان اسلام خودنمایی کرد که هنوز هم این‌ گونه‌های سه‌گانه در بخش‌های مختلف جهان اسلام وجود دارند:
اول: تبعیت سیاسی …
دوم: تبعیت اقتصادی …
سوم: تبعیت در شیوه؛ تجربه‌های فراوانی در درون جهان اسلام به اینگونه تبعیت دچار شدند. آنان می‌کوشیدند از نظر سیاسی مستقل باشند و از نظر اقتصادی از سیطره اقتصاد اروپایی رهایی یابند و می‌خواستند بر نیروی درونی خود در ایجاد تحول اقتصادی و از میان بردن عقب‌ماندگی اتکا کنند، اما با این حال نتوانستند در درک ماهیت مشکل خود که در عقب‌ماندگی اقتصادی جلوه‌گر بود، از چارچوب فهم اروپایی بیرون روند. ازاین‌رو خود را ناگزیر یافتند که همان شیوه‌ای را برگزینند که انسان اروپایی در برپایی بنای بلند اقتصاد نوین خود در پیش گرفته بود.
در این میان در طراحی و پیاده کردن شیوه مطلوب، اختلافات بزرگی از لحاظ نظری میان این تجربه‌ها پدید آمد، اما این اختلاف‌ها همواره بر سر این بود که در میان شیوه‌های متعددی که انسان اروپایی در تجربه نوین خویش آزموده است، کدام را باید برگزید؟ بنابراین، اصل گزینش شیوه تجربه پیشرویی که انسان اروپایی امروز در پیش گرفته، مورد توافق همگان قرار داشت؛ زیرا این خَراج رهبری فکری تمدن غربی بود. در این میان مسأله مورد اختلاف تنها این بود که کدام یک از شکل‌های تجربه انسان اروپایی برگزیده شود…

اقتصاد ما، ج١، ص١۵ (با تلخیص). “][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”از رهگذر مطالعه داستان تحریم شراب در اسلام، درمی‌یابیم که قرآن تا چه حد در مسیر رهاسازی انسان مسلمان از اسارت شهوت و تقویت اراده و پایداری او موفق عمل کرده است. عرب‌ها در دوران جاهلیت آن‌چنان شیفته شراب‌ و خوگرفته به آن بودند که شراب، به حکم همین انس و الفت، یکی از نیازهای ضروری زندگی آن‌ها به‌شمار می‌رفت … اما تا قرآن فرمود: «از آن دوری کنید» (١) مسلمانان به سوی مشک‌های شراب رفته، با دشنه و چاقو آن‌ها را دریده، شراب‌ها را بر زمین ریختند. آن‌ها در خانه‌هایشان می‌گشتند تا مبادا جایی شرابی باشد که از بین نبرده باشند. امت قرآنی در یک لحظه به امتی تبدیل شد که به مبارزه با شراب برخاست و نوشیدن آن را فروتر از شأن خود می‌شمرد. این همه، فقط به این ‌دلیل روی داد که امت از بند شهوات آزاد شده و دیگر مالک اراده خود بود و می‌توانست در مواقع لزوم، در برابر انگیزه‌های حیوانی، پایداری نشان دهد و با جدیت و قاطعیت تمام در مقابل آن‌ها بایستد و خلاصه اینکه امت به آزادی حقیقی‌ای رسیده بود که به او اجازه می‌داد بر رفتار و کردار خویش تسلط داشته باشد.
در برابر این تجربه موفق قرآن در عرصه مبارزه با شراب و شراب‌خواری، متمدن‌ترین و فرهیخته‌ترین ملت‌ غربی را می‌بینیم که چگونه در همین راه با شکست مواجه شد. ایالات متحده آمریکا در قرن بیستم، بسیار تلاش کرد تا ملت خود را از زیان‌‌های شراب نجات دهد. از‌این‌رو در سال ١٩٢٠ قانونی مبنی بر ممنوعیت شراب در این کشور به تصویب رسید و برای ایجاد زمینه پذیرش آن، از راه رادیو، تلویزیون، سینما، تئاتر، انتشار کتاب و روزنامه، تبلیغات گسترده‌ای به‌راه افتاد و زیان‌های شراب با استفاده از آمار و ارقام دقیق و بررسی‌های پزشکی به اطلاع مردم رسانده شد. هزینه‌های این اقدامات حدود شصت‌و‌پنج میلیون دلار و صفحاتی که برای بیان زیان‌های شراب و جلوگیری از آن نوشتند، نُه میلیارد صفحه، برآورد شده است. آمارها می‌گوید که در راه اجرای این قانون از زمان تصویب آن تا اکتبر ١٩٣٣م. (زمان رفع ممنوعیت قانونی)، دویست نفر کشته و پانصد‌هزار نفر زندانی شدند و مخالفان این قانون در این مدت مبلغی بالغ بر یک‌و‌نیم میلیون لیره جریمه پرداختند و معادل چهارصد میلیون لیره از اموال آنان مصادره شد. اما در نهایت حکومت آمریکا، به‌خاطر ناتوانی در اجرای این قانون، مجبور شد در اواخر سال ١٩٣٣م. این قانون را لغو کند. بدین‌صورت این اقدام با شکست مواجه شد.
علت این شکست آن است که تمدن‌های غربی علی‌رغم برافراشتن شعار آزادی نتوانسته، بلکه نکوشیدند تا به انسان غربی «آزادی حقیقی» بدهند؛ همان آزادی حقیقی که قرآن کریم برای انسان مسلمان محقق ساخت؛ یعنی آزادی در برابر شهوت‌ها و سیطره بر انگیزه‌های حیوانی…

(١) المائده: ٩٠

پژوهش‌های قرآنی، ص٢۵١.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”همه ما برای دفاع از اسلام و زیر لوای اسلام، با هر رنگ مذهبی که باشد، می‌جنگیم.
علمای شیعه نیم قرن پیش فتوا دادند که جهاد برای `{`حفظ`}` حکومتی سنی (١) که پرچم اسلام را به دوش دارد، واجب است و صدها هزار نفر از شیعیان به میدان جنگ شتافته و به راحتی، برای حفظ پرچم اسلام و برای دفاع از حکومتی سنی‌ که بر اساس اسلام به پا شده بود، خون خود را نثار کردند.

(١) اشاره به نبرد حکومت عثمانی بر ضد استعمار انگلیس.

بارقه‌ها، ص ٣٨۵.”][/vc_column][/vc_row]

[vc_row][vc_column][rt_blockquote_style blockquote_content=”هیچ انسانی نمی‌تواند صددرصد محمدی زندگی کند، وگرنه همه مردم در شمار شاگردان راستین او بودند. هیچ انسانی محمدی زندگی نمی‌کند جز در لحظه‌هایی مشخص که به اندازه هم‌کنشی او با رسالت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله کم و زیاد می‌شود. بنابراین در آن لحظه‌هایی که بر هر یک از ما می‌گذرد و ما حس می‌کنیم که دلمان برای حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گشایش یافته و حس می‌کنیم که عواطف و احساساتمان سراسر از نور رسالت این پیامبر والا برافروخته شده، در آن لحظه‌ها فرصتی مغتنم هست تا انسان ذخیره‌سازی کند. من به این روند ذخیره‌سازی ایمان دارم. یعنی ایمان دارم که اگر انسان در این لحظه اندیشه‌هایش را متمرکز سازد و بر مضمونی معین تأکید ورزد و آن را در خود ذخیره کند، این ذخیره در لحظه‌های ضعف بر او گشوده خواهد شد. بدین‌گونه که پس از گذشت این تجلی والا و بازگشت انسان به زندگی روزمره‌اش این دریافت به تدریج ژرفا می‌یابد. بذری را که او در لحظه تجلی در خود نهاده، یعنی در لحظه گشایش مطلق به سوی ارجمندترین رسالت آسمان، به موقع او را در بر می‌گیرد و به او می‌گوید: بپرهیز از کژروی! بپرهیز از نافرمانی! مبادا که سر سوزنی از راه محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به بیراهه روی!

امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۹۴. “][/vc_column][/vc_row]