یادداشت‌ها
چرا الگوهای وارداتی اقتصادی ناکارآمدند؟
چرا الگوهای وارداتی اقتصادی ناکارآمدند؟

حجت‌الاسلام‌والمسلمین رضا اسلامی در یادداشت «چرا الگوهای وارداتی اقتصادی ناکارآمدند؟» به بررسی الگوی مطلوب اقتصادی از دیدگاه شهید صدر پرداخته که در سال ١٣٩۴ در سایت مرکز حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شده است.

رهبر معظم انقلاب در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی تهران، به تاریخ ٢١ فروردین ۶۶ درباره‌ی شهید آیت‌الله صدر، بیانات مفصلی فرمودند که بخشی از آن بدین شرح است:

نکته‌اى که من روى آن مى‌خواهم تکیه کنم این است که حادثه‌ى شهادت این بزرگوار دو بعد دارد؛ یک بعد همینى است که گفتم، خسارت؛ یک ضایعه‌اى بود براى جهان اسلام. واقعاً «ثلُم فى الاسلام ثلمه» که «الّا یسودها شى‌ء» یک ثلمه‌اى و رخنه‌اى ایجاد کرد و ضرر بزرگى زد؛ این یک بُعد قضیه است… بعد دوم قضیه بعد سازنده‌ى این حادثه‌ى بزرگ است، این یک شهادت است؛ یک خون است؛ آن هم خونى به این طهارت، به این نفاست. اینجور این عنصر نفیس و عزیز که وجودش براى اسلام نافع بود و خودش هم مى‌دانست؛ ماند در عراق و مبارزه کرد و مقاومت کرد و تسلیم نشد تا جان خودش را داد، آن هم با این وضع. یقیناً یک بله‌ى کوچک، یک گوشه‌ى چشم نشان دادن، یک حرکت حاکى از نوعى سازشکارى جان او را حفظ مى‌کرد، مى‌توانست خودش را نگهدارد، اما او قبول نکرد؛ حاضر نشد. او به ملت خودش و مردم خودش و پیروانش توصیه کرد گفت: «ذوبوا فى الأمام الخمینى کما ذاب هو فى الاسلام» گفت شما در امام عزیز امت اسلامى ذوب بشوید، همچنانى که او خودش را در اسلام ذوب کرد؛ همان‌طورى که او خودش را تسلیم اسلام کرد تسلیم او بشوید؛ این چه روشن‌بینى عمیق و عظیمى است!؟ این چه شجاعتى است که انسان در عراق زیر سایه‌ى سنگین کدر ظلمانى آن حکومت مجرم و رژیم پلیسى و اختناق شدید بنشیند و اینجور قوى حرف بزند و از انقلاب اسلامى ایران و از رهبر این انقلاب ستایش بکند!؟ این شخصیت برجسته‌ى اوست؛ مقاومت او، شجاعت او، صراحت او، صمیمیت و انصاف او، و بالأخره شهادت او الگوست، براى همه مخصوصاً براى مجاهدین عراقى و ملت عراق بطور عموم از او درس بگیرند، خاطره‌ى شهادت او را زنده نگهدارند.

ایشان همچنین در پیامی که برای کنگره‌ی بزرگداشت شهید صدر در سال ١٣٧٩ ارسال کردند، چنین آورده‌اند:

از میان چهره‌های برجسته‌ی حوزه‌های علمیه در دهه‌های اخیر، مرحوم آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر قدس‌سره، یکی از ممتازترین و شگفت‌انگیزترین آن‌هاست… از جنبه‌ی علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هر آنچه با این دانش‌ها ارتباط می‌یابد، در زمره‌ی بنیان‌گذاران و صاحبان مکتب محسوب می‌شد.

 طرح‌ریزی نظام اقتصادی اسلام، کار بزرگ شهید صدر

از جمله نوآوری‌های این شخصیت بزرگ، طرح بحث نظام اقتصادی اسلام در قالب یک مکتب جامع‌الاطراف و راه‌گشا بود. طبعاً این بحث، مقدمه‌ای درباره‌ی ضرورت مطالعه‌ی سیستماتیک آموزه‌های دینی را می‌طلبید که شهید صدر بدان وارد شدند و حتی از ارتباط نظامات مختلف در درون دین سخن ‌گفتند؛ مثل ارتباط نظام اقتصادی با نظام سیاسی و نظام امور عبادی؛[1] چنان‌که برخی اشکالات وارد بر بحث خود را که از سوی برخی افراد ابراز شده بود نیز محل نظر قرار داده و درصدد پاسخ برآمدند.[2] و نیز در مقالات ارسالی به نشریات، پاره‌ای از این مباحث را انعکاس دادند که نشان از اهتمام ایشان به طرح آن‌ها بود.[3]

شهید صدر نگاه نظام‌واره به آموزه‌های دینی را در چند جا مورد توجه قرار داده است. نخست و مفصل‌تر از همه‌جا، در طرح اقتصاد اسلامی به‌عنوان نظامی رقیب برای دیگر نظامات اقتصادی و سپس در تفسیر قرآن و نیز در سیره‌ی امامان معصوم سخن گفته[4] و فوق همه‌ی این‌ها در معرفی روش استنباط فقهی، نگاه جامع‌نگر فقها را معرفی کرده است.[5] بنابراین در چهار بخش، دیدگاه‌های ایشان را می‌توان پیگیری کرد و ما اکنون به بخش اول می‌پردازیم.

پرهیز از الگوهای وارداتی

در مقدمه‌ی چاپ دوم کتاب «اقتصادنا»، شهید صدر نخست از دو جریان حاکم در غرب، یعنی نظام اقتصادی سوسیالیستی و سرمایه‌داری سخن می‌گوید که ادعای امامت برای جهانیان را دارند و کشورهای فقیر و مسلمان را به دنبا‌له‌روی خود می‌خوانند. آن‌گاه الگوگیری و تبعیت از این نظام‌های غربی را در سه شکل و سه مرحله‌‌ی مترتب و متوالی توضیح می‌دهند. اول، تبعیت سیاسی کشورهای اسلامی از الگوی غرب؛ طوری‌که مستقیماً اقتصاد خود را بدان‌ها سپرده باشند. دوم، تبعیت اقتصادی با فرض استقلال سیاسی؛ طوری‌که خود زمامدار امور اقتصادی خود باشند، ولی در عمل، میدان اقتصاد آن‌ها جولانگاه غرب باشد. سوم، تبعیت از منهج و تفکر اقتصادی غرب، هرچند که در سیاست و اقتصاد، خود را مستقل بدانند. اینجاست که اقتصاد غربی، الگوی اقتصاد کشورهای اسلامی می‌شود و استفاده از تجارب آن‌ها در قالب نظام سرمایه‌داری یا سوسیالیستی، لازم می‌گردد. البته در کشورهای اسلامی، الگوی اقتصاد سرمایه‌داری، زودتر مطرح شد و نظام سوسیالیستی در ضدیت با آن و با فرض لزوم ایمان به امامت غرب، برای مردم جهان پیدا شد.

این هر دو نظام، ناکامی خود در ارائه‌ی الگوی موفق برای کشورهای دیگر را مستند به وجود موانع و فقدان شرایط لازم می‌کنند و بدین ‌سبب، اجازه‌ی طرح این فکر را نمی‌دهند که اصل نظام اقتصادی آن‌ها ناکارآمد است.

سپس شهید صدر اضافه می‌کنند که البته رشد اقتصادی، نیازمند الگوی مناسب است، ولی معنایش لزوم پیروی از الگوهای غربی نیست. الگوی پیشرفت باید مبتنی بر قابلیت‌ها و «استعدادهای داخلی» باشد و در این میان، «اراده‌ی مردم»، عامل تعیین‌کننده است، زیرا تا خود مردم رشد نکنند، اقتصاد آن‌ها هم رشد نمی‌کند و به تعبیری دیگر، بدون رشد فرهنگ دینی و عزم ملی، رشد اقتصادی میسر نیست.

شرط بنیادین برای موفقیت و پیشرفت

تعبیر زیبای شهید صدر چنین است:

حرکت همگانی امت شرطی بنیادین برای موفقیت‌آمیز بودن هرگونه رشد و مبارزه‌ی فراگیر برضد عقب‌ماندگی است، زیرا حرکت امت، نمایانگر رشد و نشان‌دهنده‌ی بالندگی اراده و رها شدن استعداد‌های درونی آن است و چنانچه امت، خود رشدی نکند، نمی‌تواند به فرایند رشد، دست یابد. بنابراین رشد ثروت در بیرون و بالندگی امت در درون، می‌بایست در یک راستا حرکت کنند.[6]

از اینجا می‌توانیم اهمیت و عمق بیانات مقام معظم رهبری درباره‌ی تکیه بر عزم و اراده‌ی ملی، بسیج نیروهای داخلی، تکیه بر الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی، کار و سرمایه‌ی داخلی و مانند آن‌ها را دریابیم.

شهید صدر ادامه می‌دهد که برخلاف نظر اقتصاددانان غربی یا غرب‌زده، باید گفت که الگوهای اقتصادی وارداتی بدون لحاظ فرهنگ و استعدادهای داخلی، به‌هیچ‌وجه راه‌گشا نیست. علاوه بر آنکه تاریخ و تجربه‌ی حاصل از حضور استعمارگران در کشورهای فقیر، ما را بدان‌ها بدبین و حساس کرده است. اما اینکه برخی احزاب و جریانات سیاسی به‌سوی ملی‌گرایی رفته‌اند نیز خطاست، چون ملی‌گرایی مبنای فکری و فلسفی لازم برای اقتصاد را تأمین نمی‌کند. ما برای یک اقتصاد سالم، نیازمند مبانی فکری، فرهنگی و اعتقادی خاصی هستیم که ملی‌گرایی نسبت بدان، لابشرط و خنثی است.[7]

این سخن شهید صدر در واقع به اسلامی‌سازی اقتصاد به‌عنوان یک شاخه از علوم انسانی اشاره دارد، چون ما نمی‌توانیم نظام اقتصادی معینی برای خود تعریف کنیم، بدون آنکه مبانی آن را آماده کرده باشیم. البته شهید صدر در خلال بحث، میان علم اقتصاد و مکتب اقتصادی تفاوت می‌گذارد و علم اقتصاد را به‌عنوان مفسر پدیده‌ها و بیان‌کننده‌ی رابطه‌ی علّی‌ومعلولی میان دو چیز معرفی می‌کند، ولی تأکید دارد که علم اقتصاد، روشی برای حل مسائل ارائه نمی‌کند.[8] بدین لحاظ می‌توان گفت: در تفکر شهید صدر، علم اقتصاد در حدی که از طریق تجربه و استقرا به نتایج قطعی رسیده باشد، علمی است که مانند فیزیک و شیمی رابطه‌های واقعی را براساس منطق تجربی بیان می‌کند و نسبت به مبانی مختلف، لابشرط و خنثی است و حتی اگر به نتایج قطعی نرسد، به همان درصدی که وجود رابطه‌ی واقعی میان دو چیز را کشف کرده، قابل قبول است، ولی پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی ما نیست. درست مثل آنکه می‌گوییم: آب در صفر درجه منجمد می‌شود و در صد درجه جوش می‌آید، ولی اینکه ما الآن نیازمند کدام هستیم و چه هدفی برای استفاده از آب سرد یا جوش داریم، از محدوده‌ی علم فیزیک بیرون است. البته علم اقتصاد و مذهب اقتصادی در تفکر ایشان، دو قلمرو ذاتاً منفک از هم ندارند، بلکه موضوع و مجالات هر دو واحد است و تنها در شیوه و اهداف، از یکدیگر جدا می‌شوند.[9] تعبیر دقیق ایشان در نهایت، چنین است:

مکتب اقتصادی شامل هر اصل بنیادین در زندگی اقتصادی است که با اندیشه‌ی عدالت اجتماعی سروکار دارد. اما علم دربردارنده‌ی هر نظریه است که واقعیتی از زندگی اقتصادی را به‌گونه‌ای جدا از هر اندیشه‌ی پیشین یا آرمان عدالت، تفسیر می‌نماید.[10]

و باز در تفکیک میان مکتب اقتصادی و قوانین موضوعه در زمینه‌ی اقتصاد می‌فرماید که مکتب اقتصادی پایه و مبنای قانون می‌تواند باشد، ولی خود آن نیست. بدین‌ترتیب متمرکز بر تبیین نظام اقتصاد اسلامی می‌شود که پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی و راه‌گشای حیات اقتصادی سالم و صحیح است.[11]

و از آنجا که بر مبناپذیر بودن هر نظام اقتصادی و هر مکتب اقتصادی تأکید دارد، درباره‌ی مکتب اقتصادی اسلام، وجود دو شاخصه‌ی مهم، یعنی حلال و حرام را شاهد درستی دیدگاهش درباره‌ی لزوم تبیین مکتب اقتصادی اسلام می‌داند.[12]

 ناسازگاری الگوی اقتصادی غرب با جوامع اسلامی

اما ظهور الگوی التقاطی در برخی کشورها تحت عنوان سوسیالیسم عربی، ناشی از عدم ایمان به جامعیت دین برای حل مشکلات است و شهید صدر، که به‌خوبی این مشکل را ریشه‌یابی کرده است،[13] با نگاهی آسیب‌شناسانه می‌فرماید که الگوی اقتصادی غرب در قالب یکی از دو نظام معروف، اساساً با مبانی اعتقادی مسلمانان نمی‌سازد.[14]

علاوه بر آنکه گفته شد رشد اقتصادی همراهی و هم‌فکری مردم را می‌خواهد و امری تحمیلی نمی‌تواند باشد.[15] حداقل آن است که ما نباید ارتباط اقتصاد و اخلاق را نادیده بگیریم. اکنون که ما می‌توانیم از بستر اعتقادی و دینی خود برخیزیم و دستورات دینی را پشتوانه‌ی اقتصاد خود قرار دهیم و بدان رنگ قدسیت بپوشانیم، چرا به‌سوی اقتصاد غربی برویم که همه‌چیز در آن رنگ مادیت و زمینی دارد؛ غرب مادی‌گرایی که حتی مسیحیت را نیز زمینی کرده است. و باز شهید صدر به چند زبان و چند بیان تأکید می‌کند که نظام اقتصادی غرب مبتنی‌ بر ارزش‌های فکری حاکم در آنجا و مبانی انسان‌شناسی مورد قبول آن‌هاست،[16] بلکه این نظام اقتصاد آن‌هاست که انسان و جهان و اخلاق را پایه‌ریزی می‌کند.[17]

هماهنگی نظام اقتصادی با نظام اخلاقی و اجتماعی

آخرین سخن ایشان در مقدمه‌ی کتاب، که ناظر به کل مباحث محسوب می‌شود، آن است که نظام اقتصادی ما با نظام اخلاقی و نظام روابط اجتماعی به‌ناچار باید هماهنگ باشد و الگوهای وارداتی، این هماهنگی را مختل می‌کند.[18]

اما در تفاصیل بحث، همین مطلب را شهید صدر در قالب زمینه‌های شکل‌گیری مکتب اقتصادی اسلام بیان کرده و از سه عنصر یاد نموده است. اول عقیده، دوم مفاهیم که براساس عقیده شکل می‌گیرد و نظام ارزشی را نشان می‌دهد. چنان‌که مفهوم تقوا براساس اعتقاد به توحید شکل می‌گیرد و سوم عواطف که براساس دو عنصر پیشین شکل می‌گیرد و ارزش‌گذاری و اجلال و احترام به شخص متقی را باعث می‌شود.[19]

تا اینجا تأکید بر شناسایی مبانی دینی و طراحی نظام اقتصادی اسلام براساس مبانی، مورد توجهِ خاص بوده است تا کسی خیال نکند که ما الگوی پیشرفت بدون رعایت فرهنگ ملی و اعتقاد دینی خود می‌توانیم داشته باشیم و در مواضع متعدد با استفاده از آیات و روایات، این امر را توضیح داده و به‌نوعی ارتباط مکتب اقتصادی با نظام سیاسی اسلام و دیگر نظامات را تبیین کرده‌اند و جالب آنکه معتقدند تنها با همین نگاه نظام‌واره به تعالیم دینی است که می‌توان راه‌ جمع میان سودجویی فردی انسان و تأمین منافع اجتماعی پیدا کرد؛ در جایی ‌که نظام‌های رقیب در حل این مشکل درمانده‌اند.[20]

این مقدار گوشه‌ای بود از دیدگاه شهید صدر درباره‌ی نظام‌سازی که پرداختن بدان، در شرایط حاضر البته ضروری است؛ چراکه اکنون نظام جمهوری اسلامی امیدبخش ملت‌های مظلوم جهان شده است و توقع آن می‌رود که الگویی جدید و جامع براساس فقه اسلامی ارائه کند که جایگزین الگوهای رقیب و ازکارافتاده باشد.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. موسوعه الامام الشهید سید محمدباقر صدر، ج١٧، ص۱۶۳ و ج۳، ص۳۴.

[2]. همان، ج١٧؛ ومضات، ص۶۲؛ بارقه‌ها، ص ۶۵.

[3]. موسوعه الامام الشهید سید محمدباقر صدر، ج١٧، ص۹۱.

[4]. همان، ج٢٠، ص١٠٧ و ص١٢٨.

[5]. همان، ج١٩، ص٢۶.

[6]. همان، ج٣، اقتصادنا، ص۲۱؛ اقتصاد ما، ج١، ص ٢٠.

[7]. همان، ص٢٢و٢٣.

[8]. همان، ص۴۱۷.

[9]. همان، ص۴۱۹.

[10]. همان، ص۴۲۱.

[11]. همان، ص۴۲۳.

[12]. همان، ص۴۲۴.

[13]. همان، ص۲۳.

[14].  همان، ص۲۵.

[15].  همان.

[16].  همان، ص۲۷.

[17]. همان، ص۳۱.

[18]. همان، ص۳۴.

[19].  همان، ص۳۳۸.

[20]. همان، ص۳۴۰ـ۳۶۰.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، از یاد نبردن و مرور زندگی آنان که در رخدادهای زمانه خود و پس از خود موثر بودند، کمترین کاری ا‌ست که می‌توانیم برای زنده نگهداشتن آرمان‌هایشان انجام بدهیم. کتاب “نا” به قلم مریم برادران که توسط انتشارات دارالصدر منتشر شده تلاشی در همین راستاست که روایت زندگی آیت الله شهید صدر ، مرجع تقلید، نظریه‌پرداز و عالمِ نابغه‌ جهان اسلام است.

در کتاب “نا” و زندگی شهید صدر، ما برای همه‌ انسان‌ها جایی داریم؛ کودک، دختر، پسر، همسر، شوهر، مادر، پدر، محصل، کاسب، خانواده، فعال سیاسی و حزبی، علاقه‌مند به فلسفه‌ صدرایی، فعال در روزنامه و نشریه، مبارز، مدرس و حتی مخالف و منتقد برای همه و همه جایی در زندگی و زمان کوتاه حیات شریف ایشان وجود دارد.

قاضی سعید قمی، به سه معنا از زمان اشاره می‌کند: زمان کثیف، زمان لطیف و زمان الطف؛ که انسان‌ها بسته به سعۀ وجودی‌شان با آنها ارتباط دارند. برای انسان‌ها بر اساس ارتباطی که با هر یک از این ساحت‌ها برقرار می‌کنند، زمان به شکل متفاوتی می‌گذرد. برای مثال، گاهی وقت‌ها زمان برای ما کُند می‌گذرد و گاهی تند؛ این کند و سریع گذشتن به واسطه‌ درکی است که ما با ساحت‌هایی از این عالم برقرار می‌کنیم و به آنها متصل می‌شویم.

در یک زندگیِ حدود چهل ساله، این همه حادثه شورانگیز رقم می‌خورد، به دلیل آن که شهید صدر در ظاهر، چهل سال زندگی کرده، اما کیفیت این زندگی به واسطه‌ اتصال با ساحت‌های دیگری از این عالم بیش از اینها است. زندگی شهید صدر آنقدر متنوع و متکثر است که ما در کتاب “نا” به اندازه چند قرن، آدم احساس می‌کنیم، زندگی مرور می‌کنیم و تعامل می‌فهمیم. اینها در ساحت زمان عادی و روزمره قابل درک نیستند.

همین که شهید صدر در آن مدت کوتاه عمرشان توانسته به اندازه چند قرن زندگی و فکر کند، زندگی‌اش را برای ما خواندنی می‌کند. گویی او برای امروز ما هم در آن چهل سال زندگی کرده و زمانی که زندگی صدر را ورق می‌زنیم احساس می‌کنیم می‌توانیم جایی در آن مجموعه متنوعی که شهید صدر حاصل کرده بود، داشته باشیم. جایگاهی که ما را در مجموعه زندگی شهید صدر به آدم‌های دیگر مرتبط می‌کند، حتی اگر پژوهشگر علوم دینی و فقه خوان نباشیم، حتی اگر کاسب باشیم…

اما سؤال آن است که شهید صدر، چطور چنین جهانی را در این چهل سال رقم زده است؟ به گمان من پاسخ این سؤال در بخش‌های آخر کتاب نا است. جایی که می‌بینیم دیگر انسان‌های متعددی با شهید صدر ارتباط ندارند. تنها کسانی که در لحظات آخر عمر شریف ایشان در کنارشان هستند و از شهادتشان باخبرند، بعضی از افراد خانواده و همسایه‌ها و دوستان‌اند؛ حتی پس شهادت صدر، تشییع جنازه‌ای هم برای او برگزار نمی‌شود، در اوج غربت به شهادت می‌رسد و تا مدت‌ها هیچ کسی از محل دفنش خبر ندارد.

اصلاً گویی اثری از شهید صدر نمی‌بینیم. رمز بقای محمدباقر صدر، رمز اینکه در زندگی و در افکار او، جا برای همه هست، همین غربت و کم شدن ارتباطات ظاهری است. شهید صدر، از خودش می‌گذرد و از زمان کثیف ما، به زمان لطیف و الطف می‌رود. به همین خاطر است که وقتی کتاب “نا” را می‌خوانیم، دوست داریم جایی در زندگی شهید صدر داشته باشیم؛ دوست داریم صدر باشیم. دوست داریم از این زمان، به زمان شهید صدر برویم.

کتاب “نا” و روایت زندگی آیت الله شهید صدر ، بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی، من را بار دیگر با انسان‌هایی مواجه کرد که اگر چه بسیار شبیه همه‌ ما هستند، اما به اندازه چندین قرن، زندگی می‌کنند و حادثه رقم می‌زنند. این انسان‌ها، انسان‌های تراز انقلاب اسلامی‌اند. انقلاب اسلامی هم در زمانه‌ای رخ داد که احتمال وقوع انقلابی با نام دین قابل تصور نبود. انسان‌های انقلابی، تنها یک راه داشتند؛ این که به اندازه‌ کل جهان، به اندازه‌ کل تاریخ زندگی کنند، مبارزه کنند، کار کنند و حادثه رقم بزنند. شاید به همین دلیل است که لیلی عشقی، انقلاب اسلامی را زمانی میان زمان‌ها یا زمانی فراتر از زمان‌ها می‌داند. شهید محمدباقر صدر، انسان تراز انقلاب اسلامی است، انسانی فراتر از زمان‌ها.

دکتر محمدحسین جمشیدی متولد سال ۱۳۴۰ شهرستان اقلید در استان فارس و دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران بود. وی از سال ۸۸ در گروه روابط بین‌الملل دانشکده علوم انسانی مشغول تدریس بود و تألیف ۴۰ کتاب و ارائه ده‌ها مقاله علمی‌پژوهشی و ترویجی در مجامع معتبر علمی را در کارنامه خود داشت. یکی از آثار ارزشمند دکتر جمشیدی کتاب زندگانی سیاسی شهید سید محمدباقر صدر است که آن را با تکیه بر تأثیرگذاری اندیشۀ آن شهید والامقام بر انقلاب اسلامی ایران نگاشته است. آنچه در ادامه می‌آید متن دیباچۀ این کتاب به‌قلم دکتر جمشیدی است که در آن به تبیین چرایی پرداخت به سیره سیاسی و علمی شهید صدر پرداخته است:

 

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏» (و هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندارید، بلکه آنان زندگانی هستند که در پیشگاه پروردگارشان متنعمند).

طرح مسئله

انسان‌های بزرگ می‌توانند در تغییر و تحول سرنوشت تاریخی جوامع و ملتها مؤثر و سرنوشت‌ساز باشند. بسیاری از آنان در سرتاسر تاریخ بشریت بر روی کره خاکی، توانسته‌اند روحیه، خلق‌وخو، عادات و سنن و فرهنگ ملت یا جامعه‌ای را دستخوش تحول کنند و با ایجاد دگرگونی در جوامع بشری آنها را به‌سوی تمدنی عالی‌تر سوق دهند. این نظریه براین‌اساس بیان می‌شود که جوامع انسانی در کل، دارای سیر تکاملی و روبه‌رشد هستند هرچندگاهی دچار فرازوفرود می‌گردند.

تکامل و پیشرفت جوامع بشری می‌تواند معلول علل متعددی نظیر نوع شناخت و آگاهی مردم آن جوامع، نوع رفتار، مکتب و نوع نگرش انسانها و رهبران بزرگ آنها باشد.

در این میان، یکی از عوامل مهم پیشرفت و تحول جامعه، انسانهای بزرگ یا به تعبیر دیگری قهرمانان و نوابغ هستند که با ایجاد تحول در وجود خود جامعه را نیز متحول می سازند. به بیان:

گاهی مردان بزرگی پیدا می‌شوند که اخلاق و عادات پَست و منحطی را که به منزلۀ خون کثیفی است که در رگهای مردمی هست و آنها را بیمار و ضعیف کرده، از روح آن مردم بیرون می‌کشند و به‌جای آن، خون پاکِ «اخلاق و عادات متعالی» وارد روحشان می‌کنند.[1]

در میان این نوابغ و قهرمانان، پیامبران و پیشوایان دینی، مصلحان سیاسی و اجتماعی و شهیدان راه حق و هدایت جایگاه والایی دارند؛ زیرا آنها حرکت خود و جامعه را در جهت مصالح و نیازهای واقعی جامعه تنظیم می کنند و براساس حق و حقیقت سخن می‌گویند. بیان آنها این است که «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ».[2] در دوران ما هم با آنکه عصر فرهنگ و ارتباطات و تحولات عظیم علمی است، همچنان اهمیت و جایگاه انسانهایی که راه تحول و حرکت را بر روی جوامع گشوده‌‌اند، در جای خود محفوظ و مطرح است و حتی به جرئت می‌توان گفت که نه‌تنها از اهمیت تأثیر این‌گونه شخصیتها کاسته نشده، بلکه با توجه به بحرانهای فردی و اجتماعی حاصل دوران جدید و تحولات عظیم علمی و ارتباطی بر اهمیت و ارزش آنها و تأثیرشان افزوده شده است. بنابراین امروزه نیز تحقیق در ابعاد زندگانی انسانهای بزرگ نیاز اساسی جامعه بشری محسوب می‌شود. این موضوع به‌ویژه زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که این‌گونه انسانها در دوارن معاصر نیز چون گذشته اندک هستند. انسانهایی که علاوه‌بر نبوغ و ویژگیهای برتر، راهنمایی بشریت را به‌عنوان یک رسالت، هدف اصلی خود قرار داده و در این مسئله روش آنها، روش حق و حقیقت بوده و براساس عدالت به طرح اندیشه و تحقق آن در عمل مبادرت کرده‌اند. بر همین اساس، این‌گونه افراد چونان مشعلهایی فروزان و روشنگر تلقی می‌شوند که محور استوار فیض‌رسانی به بشر در میان نسلهای گوناگون هستند و لذا بررسی زندگانی آنها به‌ویژه بااهمیت‌ترین بُعد زندگانی‌شان، یعنی بُعد سیاسی و اجتماعی، از ضروریات محسوب می‌گردد.

امام شهید ابوجعفر سید محمدباقر صدر، از جمله کسانی است که به اعتراف تمام کسانی که از او شناختی هرچند ناچیز دارند، دارای نقشی عظیم در تحکیم مبانی دینی و علمی و معرفتی در دوران جدید و دارای مكتبی فکری و علمی در جهان اسلام و نگرشی انسانی و جهانی و همه‌جانبه برای تحول انسان معاصر و هدایت او در مسیر فطرت و تکامل حقیقی است. او با ادراک صحیح جهان معاصر و با توجه به مکتب رهایی‌بخش اسلام وظیفه اساسی هدایت مردم را بر دوش کشید و در این راه خود نیز عملاً وارد جریان مبارزه با ستم و بی‌عدالتی شد و در راه تحقق عدالت و حقیقت و معنویت به مقام شهادت نایل آمد.

او همچنین با دقت، ژرف‌نگری، روشن‌بینی و واقع‌نگری، نه‌تنها به بررسی جامعه زمان خود و بحرانهای آن و ارائه درمان برای درد آن پرداخت، بلکه زندگانی خود را وقف مردم کرد و در راه احیای انسانیت و عدالت و معنویت به تعبير خود به اصل «تضحيه» و «قربانی شدن» دست یافت. این فیلسوف، متکلم، فقیه و اندیشمند در صحنه سیاسی و اجتماعی زمان نه‌تنها از نبوغ و خلاقیت عظیم خود در راه تبشیر و انزار نوع انسان به‌ویژه مسلمانان بهره‌ها گرفت، بلکه حیات طیبه‌ای را برای خود بنا نهاد که به‌راستی این حیات طیبه سرمشق و اسوۀ نیکو و عالی برای عموم انسانها، به ویژه مسلمانان است. بر همین اساس نه‌تنها شناخت و بررسی اندیشه‌های نو و بديع او برای ما و جامعه ما امری حیاتی محسوب می‌گردد، بلکه شناخت سيره سیاسی و خط‌مشی عقیدتی و مبارزاتی‌اش که سرتاسر زندگی‌اش را دربر می‌گیرد، برای ما اهمیت اساسی دارد. زیرا به تعبیر دکتر علی شریعتی:

… و نشان داده است که علاوه‌بر فرهنگ اسلامی، هم فهم زمان ما را دارد و هم درد زمانۀ ما… را حس می کند و هم با «زبان مردم این زمان» حرف می‌زند و با شيوۀ کار علمی این عصر نیز آشناست و اینهاست آنچه یک «عالم اسلامی»[3] در عصر ما بدان نیازمند است و این است آن «عالم اسلامی» که عصر ما به او احتیاج دارد.[4]

ضرورت و اهمیت پژوهش

بررسی سیره سیاسی و علمی شهید صدر از جهانی چند برای ما و جامعه ما حائز اهمیت است:

١- شخصیت و جامعیت اخلاقی و ایمانی، وجود شهید صدر را به‌گونه‌ای پر کرده بود که او در تمام ابعاد زندگانی فردی و اجتماعی می‌تواند سرمشق و الگوی کاملی برای انسانها حساب آید. به تعبیری دیگر او شخصیتی است که با تأسی به او می‌توان در زندگانی موفق و رستگار گردید و این موضوع همه بخشها و جوانب زندگانی او را دربر می‌گیرد. به‌عنوان مثال در علم‌آموزی و تحصیل و پژوهش به‌گونه‌ای بود که در موردش گفته‌اند:

فلقد كان، رحمة الله، آية في النبوغ العلمي، و اتساع الانق، و الأعبقریة الفذه و قد ظهر نبوغ منذ طفولته وبداية حياته و تحصيله العلمی…[5]

یعنی: او که رحمت خدایش بر او باد، البته آیتی در نبوغ علمی و دارای دید گسترده و در نبوغ بی‌همتا بود، و از همان اوان کودکی و آغاز تحصیلات علمی‌اش نبوغش آشكار گردید.

سید محسن امین نیز در بیان شخصیت همه‌جانبه او از چهار ویژگی اساسی «خلق شایسته»، «علم و افر»، «ورع» و «حب» یاد می‌کند. او در بیان شخصیت شهید صدر می‌نویسد:

لا يستطيع المرء أن تقدم صورة وافية من هذه الشخصية المتميزة و لكن ذلك لا يمنع من قراءة بعض عناوين هذه الشخصية، بدءاً من المميزات الخاصة بهذه الشخصية و هي مميزات الخلق النبيل، و العلم الوفيد و الورع و الحب….[6]

آری، جامعیت و کمال شخصی صدر بیانگر این امر است که او در هر بعدی از ابعاد زندگی فرد و امت می‌تواند راهگشا و اسوه‌ای نیکو برای هدایت و راهیابی او به‌سوی کمال، معنویت و اخلاق باشد.

٢- انسانهای بزرگ و اندیشمندان از ما خواسته‌اند که در پی به‌دست‌آوردن بینشی کلی و همه‌جانبه به‌ویژه نسبت به امور اجتماعی و سیاسی و جامعه خود باشیم، زیرا در سایۀ دارا بودن چنین بینشی است که می‌توانیم: «زمان کنونی را با یک دید وسيع آفاقی که علی‌الرسم هنگام بررسی آثار و مدنیتهای گذشته به‌کار می‌رود، بنگریم».

و با این درخواست خود سعی کرده‌اند نه‌تنها در نظر و ارائه دیدگاهها که در عمل و کنش خود، این دید آفافی به هستی، جامعه، انسان و سیاست را متحقق سازند و به تشخیص راه پرداخته و آن را به دیگران نیز بیاموزند، بلکه با دارا شدن چنین نگرشی همه‌جانبه، کلی و آفاقی است که می‌توانند راه را از بیراهه تشخیص دهند. کار انسانهای بزرگ در این میدان در دو بخش اساسی نظر و عمل و هریک از این دو در دو بُعد بشارت و انزار خلاصه می‌گردد. بررسی سیره سیاسی، اجتماعی و فردی این‌گونه افراد به‌معنای راهی به‌سوی دریافت بینشی وسیع و آفاقی تلقی می‌شود، همان‌گونه که شهید صدر با بیان اندیشه‌ها و سیره عملی خود با تکیه بر اصل دوراندیشی و ژرفانگری به انذار و اعلام خطر برای بشریت پرداخت و با اتکا به اصل امید و رجا به تبشیر جامعه روی آورد و بدین‌سان او با سيره سیاسی خود انذار و تبشیر را تجسم بخشید. وی نه‌تنها راه که نحوه دریافتن و شناختن راه و تمییز آن از پیراهه و کج‌راهه را نمایان ساخت. ازاین‌رو پرداختن به سیره سیاسی او، به‌معنای دریافت راه و التزامات آن است.

٣- موضوع دیگری که در اینجا حائز اهمیت است این است که حرکت شهید صدر در تاریخ بشریت الگوی سازنده و پویا تلقی می‌گردد و به‌ویژه با توجه به طرح چنین حرکتی توسط مرجعی صاحب‌نظر و اندیشمندی برجسته است که پی بردن به اهمیت آن آشکار می‌گردد. این حرکت فکری و سیاسی و مبارزاتی براساس اسلام راستین و در جهت احیای امت اسلامی شکل گرفته است و مبتنی‌بر نگرشی همه‌جانبه از هستی و جامعه و همچنين متکی بر اصلی که پیش از این مطرح شد، یعنی اصل حزم و ژرف‌نگری مورد نظر این اندیشمند است. بر همین اساس مدن أماسی از بررسی زندگانی و سيرة او، نه پرداختن به ابعاد گوناگون زندگی او که در واقع آشنایی با چنین راه و حرکتی است. به تعبیر علامه سید محمدحسین فضل الله:

بل المساله مسأله حركة الشهيد الصدر في التاريخ في الأیجائات لفکریة و الروحية و السياسية و الجهادية الى تطلقها الارشادات العميقة للملامح المضیئة في طبيعة شخصية…[7]

بلکه مسئله، مسئلۀ حرکت شهید صدر در تاریخ، در میدانهای فکری، روحی، سیاسی و جهادی است که ارشادها و آگاهیهای عمیق را برای لحظات نورانی در وجود شخصیت او به نمایش می‌گذارد. به‌ویژه آنچه در این حرکت تاریخی شهید صدر و مکتب او مورد نظر است ترکیب منطقی میان عواطف و احساسات و عقلانیت است که حرکت و مکتب او را مکتبی پویا و حرکتی سازنده و مؤثر در سرنوشت انسان قرار داده است، زیرا ترکیب عقلانیت با عواطف و احساسات و نگرشها و بینشها و ایمان و علم است که انسان می‌تواند مفهوم حرکت و توسعه را دریابد و به مکتب‌سازی و نظریه‌پردازی مبادرت کند. در مورد او به صراحت آمده است: «و کانت عاطفيته المقترجة بعقلانیته»[8] و احساسات و عواطف او با عقلانیتش آغشته بود.

۴- نکته دیگری که در این موضوع حائز اهمیت است این است که ترکیب عقلانیت با عواطف و کنش (عمل)، فرد و جامعه را از تعصيات ناروا، خمودی و جمودی برکنار می دارد. از همین روی در مکتب و حرکت صدر نمی‌توان تعصبات خشک و ناروا، خمودی، جمودی، بی‌تحرکی، اشعریگری و اخباریگری را مشاهده کرد. این نکته از نکات بسیار مثبتی است که اهمیت و ارزش بررسی سیره سیاسی این متفکر بزرگ را آشکار می‌سازد.

۵ـ مایه‌گیری مکتب و حرکت صدر از اسلام راستین و به‌ویژه اصول تشيع دوازده‌امامی و اتکای آن به جهان‌بینی توحیدی نیز از مواردی است که برای ما، ضرورت پرداختن به سيرۀ سیاسی و حرکت جهادی او را آشکار و مبرهن می‌سازد.

۶- ابتکارات و نوآوریها، جهانی و انسانی بودن حرکت صدر و ابتنای آن بر تفسير صحيح از جهان هستی، آن هم تفسیری عقلانی، برهانی، جنيۀ ديگری از اهميت مسئله را مشخص مینماید.

۷- همچنین تأثرات او از جامعه و مقتضیات زمان معاصر و تأثیراتی که به‌ویژه در مورد جامعه ما و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی بر جای گذاشته است این معطب را مبرهن می‌سازد که به‌مراتب شایستگی آن را دارد که صفحاتی فراخور را به سیره سیاسی او اختصاص دهيم. زیرا برای ما ایرانیان، مهم‌تر از همه، مسئله ارتباط و پیوستگی شهید صدر، مکتب و حرکتش با ارزشهای انسانی‌الهی انقلاب اسلامی ایران، مردم ما و نظام جمهوری اسلامی است. اهمیت این ارتباط هم در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی و هم در ارائه اصول آن و هم در گسترش و توسعه آن به‌وضوح دیده می‌شود. برا نمونه هرایرد کمیجانی در مورد تأثیر او بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌نویسد:

… نیز نقش نسبتاً ناشناخته محمد باقر صدر به‌عنوان یکی از پدرخوانده‌های فکری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به همان اندازه اهمیت دارد. درواقع شواهد حاکی از آن است که این آیت‌الله عرب(!) کمک عمده‌ای به چهارچوب ایدئولوژیک نظام اسلامی در ایران کرده است.[9]

نه‌تنها تأثير شهید صدر بر انقلاب اسلامی و جامعه ما که بخشی از رفتار سیاسی و مشی سیاسی او در جهت تبين انقلاب اسلامی، هدایت و راهنمایی آن و حفظ و گسترش آن می‌باشد، بلکه مهم‌تر آن این است که اهمیت انقلاب اسلامی برای شهید صدر به‌گونه‌ای بوده است که بررسی رفتار او در قبال انقلاب اسلامی یادآور رفتار هگل، فیلسوف آلمانی، نسبت به انقلاب فرانسه بلکه عاطفی‌تر و بنیاتی‌تر از آن است. از این نظر او نه‌تنها حامی انقلاب اسلامی ایران که نظریه‌پرداز آن هم می‌باشد و در این مورد دارای دیدگاههای روشن و بیبدیل است.[10] همچنین بی‌دلیل نیست که یکی از شاگردانش وضعیت روحی او را پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این‌گونه وصف می‌کند:

… با شنیدن خبر پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سراسر وجود شهید صدر روح شده و روحش به‌سوی ایران پرواز می‌کرد. آتش شوق در چشمان پرفروغش می‌درخشید و گویا به بالاترین آرزوی خود رسیده است.[11]

و به تعبیر علامه محمدحسين فضل الله:

فاعطاها التأيبة الکلی من فکره و مشاعره و حرکته… حتى أن شهادته في مركز التحدي الكبير للنظام الطاغي في العراق، كانت من بين العطاء الكبير الذي قدمه للثورة التي ادخلت الرعب في قلوب الحكام الظالمين في المنطقة….[12]

 

 


[1]. مرتضی مطهری، فلسفه تاريخ، ص٣٨.

[2]. رعد (۳): ۱۷

[3]. تأكيدها از دکتر علی شریعتی است.

[4]. سید محمدباقر صدر، تشیع مولود طبیعی اسلام، ترجمه على حجتی کرمانی، با نقدی از دکتر علی شریعتی، ص۱۳۷.

[5]. سيد محمود هاشمی، المعالم الفكرية لمدرسة السيد الشهيد محمد باقر صدر، در: الإمام الشهيد محمد باقر صدر، سمو الذات و خلود العطاء، ص۱۴.

[6]. السيد محسن الامین و دیگران، الصدر في روی العليا و الفکرین، در: الامام الشهيد سيد محمد باقر الصدر، سمو الذات و خلود العطاء، ص۴۳۲.

[7]. محمد الحسینی، الامام الشهید السید محمد باقر صدر، ص٣.

[8]. همان، ص۴.

[9]. هرایرد کمیجان، اسلام در انقلاب، جنبشهای اسلامی در جهان عرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی)، ترجمه حمید احمدی، ص۱۹۸.

[10]. نک: محمد حسین جمشیدی، اندیشه سیاسی شهید رابع امام سید محمدباقر صدر، ص١٠١ـ١٣٧.

[11]. مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا نعمانی.

[12]. محمد الحسینی، همان، ص٨.

 

 

دومین نشست علمی طلایه‌داران صلح و وحدت اسلامی با محوریت اندیشه‌های آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر(ره)، چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه ١٣٩٧ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سالن حکمت برگزار شد. آنچه در ادامه می‌آید پیام آیت‌الله سید کاظم حائری به این نشست است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد للّه رب العالمین و الصلاة ‌و السلام علی رسوله الأمين و علی آله الغرّ المیامین.
حضار گرامی!
سلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

یکی از ویژگی‌های استاد شهید ما آیت‌الله سید محمدباقر صدر قدس‌سره در کنار همۀ فضایل و محاسن انبوه و پرشمارش عبارت است از وحدت‌گرایی و رویکرد تقریبی که در همه میدان‌های فعالیت او وجود داشت؛ چه در عرصه افکار و مفاهیم و چه در عرصه فعالیت‌های عملی و اجتماعی؛‌ به‌ویژه مبارزه شجاعانه و هشیارانه‌اش با رژیم حاکم [در عراق] که به شهادت او و خواهر دانشمندش رضوان‌الله‌علیهما منجر شد.
این ویژگی را می‌توان از شاخصه‌های پیش رو به‌دست آورد:

طرح‌های تمدنی کلان او که در کتاب‌هایی چون «فلسفتنا»، «الأسس المنطقية للإستقراء»، «اقتصادنا» و «البنك اللاربوي» بازتاب یافته است. او در این طرح‌ها امت اسلام را با همه گستره پردامنه و وجود وسیعش در نظر داشت و نیازهای فکری، اعتقادی، روشی و عملی همه امت را تشخیص می‌داد و سپس به رفع نیازها و درمان دردهای آن می‌پرداخت. او نگاه خود را به زاویه اجتماعی محدودی نمی‌دوخت؛ بلکه در بررسی شرایط امت و برآورد آینده آن، نگاهی کاملاً باز داشت و توانایی‌های علمی خود را در راه خدمت به همۀ کرانه‌های وجود امت اسلام به‌کار می‌انداخت و ازاین‌رو به‌راستی نظریه‌پردازی متعلق به همه جریان‌ها و گرایش‌های مذهبی امت اسلام بود.

وقتی موج الحاد در لباس مارکسیسم در میان امت اسلام به راه افتاد، او با «فلسفتنا»ی خود به مقابله با این موج برخاست و با این اثر، ماتریالیسم دیالکتیک را که بخش اول از اصول فکری مارکسیسم بود به چالش کشید و نقطه‌ضعف‌ها و مغالطات موجود در آن را هویدا ساخت. سپس بخش اول از «اقتصادنا» را به نقد بخش دوم از مارکسیسم، یعنی ماتریالیسم تاریخی اختصاص داد تا از این رهگذر، دین مردم را از فروافتادن در باتلاق این جریان الحادی مصون سازد. همچنین به نقد مکتب اقتصادی مارکسیستی و نیز مکتب اقتصاد سرمایه‌داری پرداخت و از آن پس در جلد دوم «اقتصادنا» ساختمان کلی اقتصاد اسلامی و نظام توزیع و تولید در آن را به‌تفصیل شرح داد. بدین‌سان به نبردی سخت با دو مکتب مارکسیسم و سرمایه‌داری وارد شد و با شکست اندیشه‌های هر دو مکتب، سربلند از این میدان بیرون آمد و پیروزی درخشانی را برای اسلام به ثبت رساند و امنیت فکری را برای همه جناح‌ها و طوایف امت اسلام پدید آورد.

آنگاه که تجربه‌گرایی در علوم بلوا به‌پا کرد و روش علمی در میدان اندیشه یکه‌تازی آغاز نمود، با کتاب «الأسس المنطقية للإستقراء» نظریه‌اش در استقراء را مطرح ساخت تا عقاید اسلامی و حقانیت توحید را براساس براهینی مبتنی‌بر همان اصول و پایه‌های علوم تجربی، یعنی از رهگذر تراکم ارزش‌های احتمالی اثبات کند.

وقتی نظام بانکداری ربوی چیرگی یافت، طرح مترقی «البنك اللاربوي في الإسلام» را ارائه نمود تا همه مذاهب اسلامی را از آفت ربا حفظ کند و به امت و دنیا ثابت کند که اسلام می‌تواند هم‌پای زمان پیش برود و راه‌حل‌های جزئی برای همه مشکلات زندگی معاصر ارائه کند.

روش پژوهش؛ شهید صدر در پژوهش‌هایش تنها به بهره‌گیری از ابزارها و پشتوانه‌های علمی خاص [مذهبی] خود بسنده نمی‌کرد، بلکه هرآنچه در عرصه اندیشه اسلامی وجود داشت را به‌کار می‌گرفت تا به رأی به‌دست‌آمده ویژگی فراگیری و شمول بخشد و آن را به‌عنوان حکم اسلام در چارچوب گسترده آن ارائه کند. در این راستا در اثر بزرگش «اقتصادنا» مذاهب مختلف اسلامی را در دایره پژوهش قرار می‌دهد تا از همه آنها برای ساخت نظریه اقتصادی‌اش بهره بگیرد؛ نظریه‌ای که آن را به‌عنوان نظریه‌ عمومی اسلام و دربرگیرنده انواع مذاهب اسلامی اکتشاف کرده است. برای نمونه در بحث مالیات‌های خمس و زکات، بیان کرده است که این دو مالیات برای بالا بردن سطح زندگی فقیر و رساندن آن به سطح زندگی اغنیا، تشریع شده‌اند تا از این رهگذر مفهوم توازن اجتماعی در اسلام محقق شود. او در این راستا به منابع متعددی از میراث اسلامی استناد کرده که در این میان در کنار روایاتی از «وسائل» نقل‌ ابن‌قدامه در «المغني» که در آن نظر شافعی را نیز آورده، وجود دارد. همچنین در قانون «زمين آبادشده به‏دست بشر در هنگام فتح،‏ مِلک عمومی همه مسلمانان است» به اجماع منقول در جواهر و نیز سخن ماوردی در این‌باره و نقل‌قول وی از امام مالک، استدلال کرده است. شهید صدر در این کتاب بیان می‌کند: «کسی نمی‌تواند زمینی را به مبلغ معینی اجاره کند و سپس بدون اینکه در آن زمین کاری کند آن را به مقداری بیش از آن مبلغ به دیگری اجاره دهد» و در این حکم به فتاوای فقهای بزرگ شیعه و روایات امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و نیز به سخن سرخسی در «مبسوط» استدلال می‌کند. وی از این رهگذر به حکمی که استنباط می‌کند صبغه حکم شرعی در چارچوب کلان شریعت اسلامی می‌دهد.

به همین دلیل بود که به‌طور ویژه از کتاب «اقتصادنا» در کشورهای اسلامی استقبال شد و این کتاب به مرجعی برای فهم مکتب اقتصادی اسلام و نظریات اسلامی در این زمینه تبدیل گشته و به‌عنوان ماده درسی در شماری از دانشگاه‌های جهان اسلام به‌کار گرفته شد، هرچند به‌طور کلی همواره دیگر کتاب‌های شهید صدر نیز موردتوجه فرهیختگان، اندیشمندان، پژوهشگران و مجامع علمی در سراسر جهان اسلام بوده و هست.
روشی که شهید صدر به مسائل حساس مذهبی می‌پرداخت سومین شاخصه نشان‌دهنده این رویکرد است. او درحالی‌که به باورهای مذهبی خود افتخار می‌نمود و تثبیت و دفاع از آنها را بر عهده می‌گرفت، از این نکته غافل نبود که مخاطب خود را همه مسلمانان با هر مذهبی قرار دهد، به همین منظور از ابزارهای عمومی اثبات بهره می‌گرفت و با زبانی فراگیر و تعابیری جذاب سخن می‌گفت و از عبارات مشمئزکننده، پرهیز داشت و به همه طیف‌ها و طوایف امت اسلام با دیده احترام می‌نگریست.

به‌عنوان نمونه در کتاب «التشیع و الإسلام» با طرح سه گزینه محتمل درباره آینده دعوت اسلامی‌‌ بحث خود را آغاز می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه پیش روی پیامبر(ص) یکی از این سه‌ راه، یعنی «موضع سلبی و وانهادن آینده دعوت»، «موضع ایجابی در قالب نظام شورا» و «موضع ایجابی در قالب تعیین امام» وجود داشته است. سپس این احتمالات را یکی پس از دیگری بررسی و تحلیل می‌کند تا معلوم شود کدام‌یک از این گزینه‌ها به واقعیت زندگی مردم و واقعیت دین اسلام نزدیک بوده است. او در این مسیر ادله و شواهد گوناگون را برمی‌شمارد و از اندیشه‌ای آزاد و خطابی همه‌پسند بهره می‌برد و با حفظ احترام و رعایت اخلاق علمی، بی‌آنکه از عقیده خود کوتاه بیاید، مطالبش را بیان می‌کند.

همین روش در کتاب «بحث حول المهدي(ع)» نیز مشهود است. او بحث خود را با طرح پرسش‌هایی که در ذهن عموم مسلمانان و پژوهشگران وجود دارد می‌آغازد و سپس همه توان فکری و نبوغ پژوهشی خود را در مسیر پاسخ به این پرسش‌ها به‌کار می‌اندازد و اندیشه مهدویت را در قالبی عقلانی و عقلایی و نه در پوششی افسانه‌ای ارائه می‌کند و نه‌تنها عرصه را بر مخاطب تنگ نمی‌سازد، بلکه برای مخاطب خود این امکان را فراهم می‌آورد که آنچه را می‌خواند با پیشینه‌های ذهنی‌اش مقایسه کند.

بدین‌سان شهید صدر نمونه‌هایی عالی از گفت‌وگوی مذهبی برادرانه و آرام را به نمایش گذاشته است؛ گفت‌وگویی که کینه‌ورزی و ادبیاتِ تحقیرِ دیگر مذاهب یا جسارت به بزرگان دیگران جایی در آن ندارد.

دیدگاه شهید صدر به مرجعیت؛ او مرجع را رهبری برای عموم مسلمانان می‌دانست که در تلاش‌های نظری و عملی‌اش دغدغه همه امت را دارد و این‌طور نیست که تنها مرجع یک فرقه یا گروه معین باشد. بر همین اساس به مبارزه بر ضد حکومت ستمگر عراق برخاست؛‌ زیرا می‌دید نظام بعثی به زورِ سلاح بر گُرده ملت عراق سوار شده و این ملت را از ابتدایی‌ترین حقوق و آزادی‌هایش محروم ساخته است و مثلاً پخش اذان و نماز جمعه [اهل‌سنت] از رادیو را ممنوع و شعائر حسینی را به‌شدت محدود نموده، ‌مساجد را محاصره و آنها را از نیروهای امنیتی و جاسوسانش پر کرده است و مردم را وادار می‌کند که به‌زور به حزب حاکم بپیوندند. در این فضا شهید صدر بر این باور بود که این مصیبت تنها دامن یک مذهب یا قوم خاص را نگرفته، بلکه مصیبت همه ملت عراق است و ازاین‌رو موضع جهادی و اقدام دلاورانه‌اش در راستای خدمت به گستره‌ای بزرگ از مسلمانان در عراق بود و تا آخرین نفس در راه این هدف جنگید و مبارزه کرد.

راه او از آغاز همین بود و همواره در این راه پرخطر پیش رفت تا اینکه در پایان به شرف شهادت نائل آمد و زندگی‌اش را به این فوز عظیم پایان برد. او در آخرین پیامی که برای امت عراق، اعم از شیعه و سنی فرستاد، می‌گوید:

من از آن زمان که [جایگاه] خودم و مسئولیتم را در این امت شناختم، وجودم را به‌طور یکسان وقف شیعه و سنی و عرب و کُرد کرده‌ام؛ زیرا من از رسالتی دفاع کردم که همه آنها را متحد می‌کند… پس ای برادر و فرزند سنی‌مذهبم! من به همان اندازه با تواَم که با برادر و فرزند شیعی‌ام هستم. من به همان اندازه با هر دو شما هستم که شما با اسلام هستید.

این سخن از فشارها و سختی‌های جانکاهی که دیده بود ناشی نمی‌شد و برای جلب طرف‌داری و یاری دیگران یا تحریک عواطف نبود؛ بلکه این سخن از باوری ریشه‌دار در جان او نشئت می‌گرفت و براساس مسئولیتی بیان می‌شد که او در طول زندگی پربرکتش آن را بر عهده گرفته بود و حاصلِ برداشت آگاهانه‌ای بود که آن شهید بزرگوار از اسلام و اهداف بزرگ آن داشت. او روزی این عبارات را بیان کرد و آن تلاش‌ها و فداکاری‌ها را انجام داد که هنوز اختلافات طائفه‌ای بروز نیافته و ناسازگاری‌ها به مرحله درگیری و نزاع نرسیده بود؛ به‌راستی که گویی او آینده امت را به‌شکلی دقیق می‌دید.
من از همه علمای اسلام و پژوهشگران اسلامی می‌خواهم که به شهید صدر اقتدا کنند و این روحیه باز را داشته باشند و با دغدغه‌ دین و دردهای همه فرزندان امت زندگی کنند.

در پایان از خداوند متعال می‌خواهم که روح استاد ما را غرق دریای رحمت بی‌کران خویش کند و او را در اعلی‌علیین منزل دهد و ما را به ادامه راه او و گام برداشتن در مسیر او یاری نماید.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
١٠شعبان‌المعظم١۴٣٩ق.
سید کاظم حسینی حائری

دکتر محمدجواد توکلی از اساتید و کارشناسان اقتصادی،[1] در نقد سخنان برخی که اقتصاد اسلامی را نفی می‌کنند، در یادداشتی با عنوان «حقیقتی به‌نام اقتصاد اسلامی» آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

در دهه‌های اخیر، گروه‌های مختلفی در مورد دانش اقتصاد اسلامی تشکیک کرده‌اند. تردیدهای مطرح شده در این زمینه گاهی ناشی از عدم آگاهی کافی از مباحث اقتصاد اسلامی و پیشرفت‌های آن است. این تردیدها گاهی نیز ریشه در مشاهده مشکلات کنونی اقتصاد ایران و استناد آن به اقتصاد اسلامی دارد. نمونه اخیر چنین تشکیکی را می‌توان در سخنان حجت الاسلام و المسلمین علوی بروجردی مشاهده کرد. ایشان در مصاحبه‌ای که اخیرا داشتند، اقتصاد اسلامی را یک شوخی قلمداد کردند.

در بیانات حاج آقای علوی بروجردی به شکل ضمنی چند ادعا مطرح شده است. اول اینکه متفکران ما و از جمله متفکران اقتصاد اسلامی تحت تأثیر اندیشه‌های چپ و سوسیالیستی بوده‌اند و همین امر باعث گسترش اقتصاد دولتی در جمهوری اسلامی ایران شده است. ایشان حتی شهید صدر را به صورت ضمنی هم دارای رویکردی سوسیالیستی می‌پندارند و این ادعا را مستند به نظریه ایشان در مورد مالکیت عمومی و دولتی زمین می‌دانند. دومین ادعای ایشان این است که اقتصاد محصول سیره عقلا است و نباید از دین اسلام انتظار ارائه اندیشه اقتصادی داشت؛ به همین خاطر چیزی به اسم اقتصاد اسلامی نداریم. سومین ادعای ایشان نوعی نگاه مثبت به بانک و نظام بانکداری متعارف است. اگر بخواهم تحلیلی کلی از دیدگاه ایشان داشته باشم، ایشان به واسطه نگاه خوشبینانه به اقتصاد بازار آزاد و نگاه منفی به رویکردهای سوسیالیستی، از سمت نظام سوسیالیستی به سمت نظام بازار آزاد غش کردند و ظاهرا تمایل دارند که از اسلام نیز برداشتی سازگار با اقتصاد سرمایه‌داری ارائه کنند. ایشان دچار خلط علوم انسانی و تجربی نیز شده و تصور کردند که وقتی از علم اقتصاد اسلامی سخن می‌گوییم، این جمله شبیه ادعای فیزیک یا شیمی اسلامی است.

اقتصاد اسلامی سوسیالیستی نیست؛ مظلومیت شهید صدر

سوسیالیستی دانستن اندیشه‌های اقتصاد اسلامی، ادعایی است که از اساس باطل است. شهید صدر(ره) به عنوان پدر اقتصاد اسلامی بخش زیادی از کتاب اقتصادنا را به نقد سوسیالیسم و کمونیسم اختصاص داده است. دلیل هم این بوده است که در آن زمان عراق در معرض اندیشه‌های سوسیالیستی قرار داشته است. ایشان می‌خواست با نگارش کتاب اقتصادنا در مقابل این جریان فکری بایستد.

بحث شهید صدر در مورد مالکیت عمومی و دولتی اراضی و حصول حق اولویت بهره‌برداری در اثر احیاء  نیز رویکردی است که ایشان استدلال فقهی بر آن دارد. گذشته از اینکه ایشان مالکیت خصوصی زمین را نیز می‎پذیرند.  اتفاقا برخی یافته‌های کنونی در فضای مطالعات توسعه نیز این رویکرد را تایید می‌کنند که اراضی عمومی را باید در مالکیت عموم نگه داشت.  مناسب است که به تجربه دهه ۱۹۷۰ چین و  معجزه کشاورزی چین در آن مقطع اشاره کنم. چینی ها به جای واگذاری مالکیت زمین‌های بزرگ مشاع کشاورزی به کشاورزان، مدیریت آن را واگذار کردند. در نتیجه تولید کشاورزی آنها ۴ برابر شد.  چینی‌ها رانت زمین را واگذار نکردند که سیاستی هوشمندانه بود، آنها بدین طریق زمینه را برای خلاقیت بخش خصوصی فراهم کردند. در مقابل ما در تجربه خصوصی‌سازی‌مان تحت تاثیر اندیشه‌های بازار آزادی مالکیت بسیاری از کارخانه‌ها را به قیمت بسیار ناچیز به افراد واگذار کردیم. بسیاری از این افراد به واسطه رانت زمین کارخانه‌ها که عمدتا در محدوده شهری افتاده بودند و قیمت زیادی پیدا کرده بودند، متقاضی خرید آنها بودند. نتیجه این شد که خصوصی سازی عملا منجر به تعطیلی تولید شد. در یکی از شهرهای شمالی کشور یک کارخانه نساجی به بخش خصوصی واگذار شد. خریداران کارخانه ابتدا کارگران را به بهانه تعدیل نیرو اخراج کردند. سپس دستگاه‌ها را به بهانه تعمیر به تهران فرستاده و فروختند. آنها در نهایت زمین کارخانه را قطعه‌بندی کرده و فروختند. نتیجه چه شد ما به امید فرار از مشکلات اقتصاد دولتی کلا تولید را قلع و قمع کردیم.

سازگاری اقتصاد اسلامی با سیره عقلا

اینکه گفته شود اقتصاد محصول سیره عقلا یا اندیشه عقلایی است، نه تنها مستلزم فقدان اقتصاد اسلامی نیست؛ بلکه وجود آن را تایید می‌کند.  اقتصاد اسلامی رویکردی واقع‌گرایانه دارد که با یافته‌های عقلی سازگار است. ولی نمی‌توان هر گفتمانی که عقلا در زمانی مطرح کردند را الزاما صحیح دانست. اینکه زمانی گفتمان سوسیالیسم رایج بود و بهر حال بخشی از عقلای قوم به سمت آن تمایل داشتند و حتی آن را در بخش‌های زیادی از جهان اجرایی کردند، دلیل بر حقانیت رویکرد آنها است. اتفاقا جناب آقای علوی بروجردی هم سوسیالیسم را به عنوان یک مکتب اقتصادی می‌پذیرند و هم آن را مورد اشکال قرار می‌دهند. اگر سیره عقلا را بپذیریم، باید سوسیالیسم را هم بپذیریم، چرا که آن هم بخشی از سیره عقلا است. سیره عقلا زمانی قابل استناد است که با واقعیات تطبیق کند. در واقع عقل هنگامی که واقعیت را منعکس کند، حجت و مورد قبول است.

باید توجه داشت که در طول تاریخ اندیشه اقتصادی مکاتب مختلفی از مکتب اقتصاد کلاسیک، نئوکلاسیک و نیوکلاسیک گرفته تا مکاتب اقتصاد کینزی، تاریخی آلمان  و نهادگرایی ظهور کردند. این مکاتب هر کدام در مقاطعی توانستند واقعیات اقتصادی زمان خود را تبیین کنند و راهبردهایی برای حل مشکلات اقتصادی ارائه دهند. آنها در برهه‌هایی نیز ناموفق بودند. اقتصاد اسلامی نیز به عنوان یک مکتب اقتصادی از همان صدر اسلام مطرح شده و در دوره معاصر به همت متفکرانی همچون شهید صدر به عنوان یک اندیشه اقتصادی متمایز معرفی شده است. آیا قابل پذیرش است که بگوییم مکاتب سوسیالیستی و سرمایه‌داری مبتنی بر سیره عقلا است ولی  اقتصاد اسلامی مبتنی بر سیره عقلا نیست؟ گذشته از آنکه مکاتب اقتصادی از جهت‌رویکردهای ارزشی نیز متمایز می‌‎باشند. این مکاتب بر اساس نگرش‌های متفاوتی نسبت به ارزش‌های اقتصادی از جمله عدالت و آزادی بنا شده‌اند. حتی علم اقتصاد که حاکی از قانونمندی‌های حاکم بر رفتارهای اقتصادی و نظام اقتصادی است نیز از ارزش‌داوری خالی نیست. بدین خاطر ما الزاما با همگرایی سیره عقلا مواجه نیستیم؛ چرا که اختلاف در رویکردهای ارزشی دیرپا و مستمر است. من بخش زیادی از کتاب مبانی فلسفی و روش‌شناسی اقتصاد را به چگونگی ورود ارزش‌ها در نظریات اقتصادی اختصاص دادم.[2]

اقتصاد اسلامی سیره عقلا را می‌پذیرد؛ ولی برای تکمیل منبع عقل، از یافته‌های وحیانی هم استفاده می‌کند. همانگونه که در بیانات جناب آقای علوی بروجردی هم آمده است، اسلام در برخی موارد سیره عقلا را نمی‌پذیرد. ایشان به مساله ربا اشاره می‌کنند که شرع آن را نمی‌پذیرد. البته ایشان مدعی می‌شوند که ربا در سیره عقلا هم پذیرفتنی نیست؛ بلکه آنچه پذیرفته شده بهره است. ایشان با اشاره به تمایز بین ربا و بهره، این ادعا را مطرح می‌کنند که بهره را عقلا و به تبع اسلام می‌پذیرد. منتها ایشان بین دو مفهوم بهره و عایدی یا سود خلط می‌کنند. اسلام هیچگاه سود را نفی نکرده است. در نظریه بانکداری اسلامی هیچگاه گفته نشده است که صاحبان سرمایه سود کسب نکنند؛ بلکه عنوان شده که اگر صاحب سرمایه می خواهد سود ببرد؛ باید خود را در معرض ریسک‌های بخش واقعی قرار دهد و در سود و زیان شریک شود. این همان الگوی مشارکت در سود و زیان PLS  است که در مورد آن کتاب‌های زیادی نگاشته شده است. کتاب اخیر دکتر عسگری، محسن خان،  میراخور در مورد ثبات در تامین مالی اسلامی را ملاحظه کنید که توسط انتشارات معتبر ویلی به زبان انگلیسی منتشر شده است. در این کتاب استدلال شده است که نظام تامین مالی اسلامی باثبات تر از نظام‌ تامین مالی ربوی است.[3] اسلام می‌گوید اگر شما مالکیت پول را در قالب عقد قرض به دیگری منتقل کردی (تملیک بضمان)، عواید آن نیز به مالک جدید منتقل می‌شود. پس صاحب پول حق تقاضای سود را ندارد.

اینکه جناب آقای علوی بروجردی اسلام را تنها یک مکتب اخلاقی و تربیتی دانسته‌اند که برنامه‌ای برای اداره اقتصاد جامعه ندارد؛ نیز نادرست است. تنزل دادن اسلام به عنوان یک مکتب اخلاقی باعث نفی اقدامات پیامبر اعظم و امیرمومنان (ع) برای تشکیل حکومت اسلامی و برقراری عدالت اقتصادی است. اینکه پیامبر در آن زمان قبل از بعثت تجارت می‌کرد، دلیل بر این نیست که ما اقتصاد اسلامی نداریم. پیامبر اعظم در دوران حکم‌رانی خود تلاش کرد برخی از آموزه‌های اقتصاد اسلامی را اجرایی کند. ایشان به شدت با رواج ربا در جامعه اسلامی مقابله کرد. ایشان تلاش کرد با اجرای سیاست واگذاری اراضی در اثر احیاء، کشاورزی را در جزیره العرب گسترش دهد. اقدامات امیرمومنان برای توزیع عادلانه بیت‌المال نیز در همین راستا قرار دارد. شهید صدر به درستی این نکته را بیان می‌کنند که اسلام ریل‌گذاری‌های خاص خود در اداره اقتصاد جامعه اسلامی را دارد. این ریل‌گذاری‌ها باعث می‌شود که رفتارهای اقتصادی نیز به تبع این چارچوب‌ها و ساختارهای نهادی شکل بگیرد. در آن صورت ما شاهد نظام اقتصادی خواهیم بود که در آن علاوه بر تأمین نیازهای اقتصادی افراد جامعه، عدالت نیز به شکل کامل حکم‌فرما خواهد بود.

مکتب اقتصادی اسلام و علم اقتصاد اسلامی

اسلام آنگونه که شهید صدر بیان می‌کنند هیچگاه به دنبال ارائه علم اقتصاد به مفهوم اقتصاد اثباتی[4] نبوده است؛ هرچند که علم اقتصاد اسلامی می‌تواند پس از علمیاتی شدن راهبردهای مکتب اقتصادی اسلام، شکل بگیرد.  اسلام نوعی مکتب اقتصادی ارائه می‌دهد که بر اساس آن ساختارهای اقتصادی جامعه بنا می‌شود و در چارچوب آن رفتارها شکل می‌گیرد. سیاست‌گذاری‌های اقتصادی نیز بخشی از همین مکتب اقتصادی را شکل می‌دهد. مکتب اقتصادی شبیه چیزی است که از آن با عنوان اقتصاد هنجاری[5] یاد می‌شود. در اقتصاد هنجاری علاوه بر ارزش‌داوری، توصیه‌هایی برای ایجاد ساختارهای اقتصادی مناسب و همچنین سیاست‌ها و برنامه‌های اقتصادی ارائه می‌شود. چنین مکتب اقتصادی زمینه‌ساز تحقق علم اقتصاد اسلامی نیز خواهد بود.[6]

همه مکاتب اقتصادی نسبت به دایره حقوق مالکیت، میزان مداخله دولت و ارزش‌های محوری در نظام اقتصادی از جمله عدالت اقتصادی دیدگاه خاص خود را دارند. شهید صدر در کتاب اقتصادنا آزادی در کادر محدود، مالکیت مختلط و عدالت اجتماعی را به عنوان اصول عام اقتصاد اسلامی معرفی می‌کنند.[7] ایشان بر این نکته تاکید می‌کنند که مکتب اقتصادی و رهیافت‌های آن چارچوب مطالعات علم اقتصاد را مشخص می‌کند. من در چند مقاله  استدلال کردم که همین چارچوب‌های نهادی مورد پذیرش مکاتب اقتصادی  بر رفتار عاملان اقتصادی اثر می‌گذارد و از همین ناحیه می‌توان حتی یافته‌های علم اقتصاد را نیز به اسلامی و غیراسلامی تقسیم کرد.[8] شهید صدر در کتاب الاسلام یقود الحیاه، برخی از دستورالعمل ها و راهبردهای کلی مکتب اقتصادی اسلام جهت اداره اقتصاد جامعه را به تفصیل بیان می‌کند.[9]

شهید صدر تصریح می‌کند که اسلام اصالتا مدعی  ارائه علم اقتصاد نیست؛ اما حاوی مکتب اقتصادی است. هرچند که ایشان امکان ایجاد علم اقتصاد اسلامی را نیز می‌پذیرد. مکتب اقتصادی در دیدگاه شهید صدر روشی است که ما بر اساس ارزش عدالت برای اداره اقتصاد جامعه و حل مشکلات آن بر می‌گزینیم. مشخص است که اسلام هم برداشت خاص خود از عدالت اقتصادی را دارد و هم راهبردهایش برای حل مشکلات اقتصادی و سروسامان دادن به اقتصاد جامعه متمایز است. برای نمونه، اسلام با ممنوعیت ربا و قمار، به سمت معرفی الگوی مشارکت در سود و زیان در تامین مالی می‌رود که الگویی مترقی و پایدار است. متاسفانه عملکرد بد نظام بانکی کشور در دهه‌های اخیر و عدم اصلاح قانون عملیات بانکی بدون ربا باعث شد که ما از الگوی مشارکت در سود  و زیان فاصله بگیریم و از نتوانیم عملکرد مناسبی در این حوزه داشته باشیم. اما مشکل آنگونه که آقای علوی بروجردی می‌گویند به خاطر استفاده از عقود اسلامی نیست؛ بلکه مشکل این است که ما ساختار بانکی را از اقتصاد متعارف به عاریه گرفتیم و تنها اصلاحات ظاهری در آن ایجاد کردیم. ما چشممان را به خلق پول بانکی که خلاف عدالت و مولد ناکارآمدی و تورم است، بسته ایم و تنها با استفاده  از  عقود می‌خواهیم بانکها را کنترل کنیم.

جناب آقای علوی بروجردی به گونه‌ای نرخ بهره پایین بانکی در دنیا را علامت کارکرد مناسب نظام بانکی ربوی قلمداد کرده‌اند.کاش ایشان کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم توماس پیکیتی را می‌خوانند.[10] پیکیتی در آن کتاب استدلال می‌کند که نظام سرمایه‌داری علیرغم اینکه نرخ بهره در آن پایین است؛ عملا به سمت نابرابری توزیعی رفته است. پیکیتی هشدار می‌دهد که این روند موجب افزایش شکاف طبقاتی و فروپاشی نظام سرمایه‌داری می‌شود. پیکیتی تنها راه نجات اقتصاد غرب را در گرفتن مالیات تصاعدی بر ثروت و از بین بردن قله های ثروت می‌داند.  این در واقع همان یافته قرآنی است که خداوند متعال می‌فرماید ثروت نباید در دست اغنیاء دست به دست شود: «كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» (حشر:۷).

تمایز علوم انسانی و تجربی

در بیان جناب آقای علوی بروجردی بین علوم انسانی شامل اقتصاد و علوم تجربی خلط شده است. ایشان می‌گویند همانطور که فیزیک اسلامی یا شیمی اسلامی نداریم؛ اقتصاد اسلامی هم نداریم. این در حالی است که موضوع مورد مطالعه علوم انسانی متمایز از موضوع مطالعه علوم تجربی است. در علوم تجربی، محققان به دنبال کشف قوانین طبیعت به عنوان پدیده‌ای بی‌جان می‌باشند؛ ولی موضوع مطالعه علوم انسانی، رفتار انسانی است که دارای اراده و اختیار است. رفتار انسان تحت تاثیر ساختارهای اجتماعی، سیاستی، فرهنگی و اجتماعی قرار دارد. فیلسوفان اقتصادی تأکید کرده‌اند که نمی‌توان قوانین حتمی و جهان‌شمول در مورد رفتار اقتصادی انسان ارائه داد. همانگونه که قبلا اشاره شد، امروزه حتی در مورد حتمی بودن قوانین فیزیک و شیمی نیز تردید شده است.

متاسفانه در فضای علمی کشور برخی مجذوب نوعی علم‌گرایی افراطی‌شده اند و اقتصاد را دانشی فنی همانند فیزیک و شیمی قلمداد می‌کنند.  آنها نیز به واسطه اینکه مجذوب سراب علم اقتصاد شدند، در مورد  اقتصاد اسلامی تردید می‌کنند. این در حالی است که خود اقتصاددانان غربی در مورد حتمی بودن قوانین علم اقتصاد تردید کرده اند. اخیرا دانیل هاسمن از نظریه‌پردازان فلسفه اقتصاد، با اتکا به نظریه جان استوارت میل، قوانین اقتصادی را تنها در حد قواعد تمایل می‌داند که از حتمیت برخوردار نیست.[11] حتی یکی از اساتید فلسفه فیزیک مدرسه اقتصادی لندن، کتابی به این عنوان می‌نویسد که چگونه قوانین فیزیک دروغ می‌گویند. او اثبات می‌کند که حتی قوانین فیزیک نیز حتمی نیستند؛ چرا که این قوانین دربردارنده فروضی ایده‌آل می‌باشند که امکان آزمون تجربی آنها وجود ندارد. همین مساله در مورد قوانین اقتصادی نیز مطرح است. حتی قوانین عرضه و تقاضا در اقتصاد مشروط به شرط ایده‌آل ثبات سایر شرایط می‌باشند.

تمایل  به‌سمت سرمایه‌داری برای فرار از سوسیالیسم

جناب آقای علوی بروجردی برای فرار از سوسیالیسم عملا به سمت نظام بازار آزاد و سرمایه‌داری متمایل شده اند. عجیب است که ایشان به صورت ضمنی مکاتب اقتصادی را منحصر در دو مکتب سوسیالیسم و سرمایه‌داری می‌دانند و معتقدند اگر ما بگوییم اقتصاد اسلامی مکتب متمایزی است، دچار اشتباه شدیم. این در حالی است که هم در فضای اندیشه ای و هم در عمل، اندیشه اقتصاد مختلط به عنوان ترکیبی از رویکردهای بازاری و غیربازاری مطرح است. گذشته از اینکه اقتصاد اسلامی مکتبی تلفیقی از سرمایه‌داری و سوسیالیسم نیست؛ بلکه این مکتب اقتصادی بر اساس مبانی فلسفی متمایزی بنا شده، و تحلیل‌ها و سیاست‌های اقتصادی خاص خود را دارد.

باید توجه داشت که تمایل به سرمایه‌داری در اقتصاد ایران یک سابقه تاریخی دارد. تجربه مشکلات اقتصاد ایران در سال‌های اخیر این ذهنیت را ایجاد کرده که مشکلات ریشه در این دارد که ما سیاست‌های سوسیالیستی را در اقتصادمان اجرا می‌کنیم. این برداشت از اقتصاد ایران کاملا غلط است. ما حداقل در سه دهه اخیر عملا سیاست‌های تعدیل ساختاری و بازار آزاد را اجرا کردیم.[12] ما در این سه دهه مرتب به اقتصاد کشورمان شوک های تعدیلی بازاری وارد کردیم. مرتب نرخ ارز را بالا بردیم و به تن نحیف اقتصاد کشور شوک وارد کردیم. اولین شوک تعدیلی در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی به اقتصاد ایران وارد شد که نتیجه آن تورم حدود ۵۰ درصدی در کشور بود. ما در دوره های بعد هم چندین بار شوک تعدیل نرخ ارز را به اقتصاد کشور وارد کردیم که نتیجه آن افزایش تورم و همچنین افزایش هزینه‌های تولید کشور بوده است. سیاستگذاران ما مرتب ادعا کرده‌اند که با افزایش قیمت ارز و اساسا آزادسازی قیمت‌ها، که سیاست متاخذ از نظام بازار آزاد است، صادرات افزایش می‌یابد و واردات کم می‌شود. آنچه در عمل اتفاق افتاد تنها افزایش تورم بود؛ صادرات هم در میان مدت و بلندمدت افزایش پیدا نکرد؛ چرا که با افزایش هزینه‌های تولید در صنعت مونتاژ کشور عملا اثرات افزایش نرخ ارز خنثی شده و می‌شود.

اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم ، اقتصاد ما ، به اصطلاح برخی اساتید، گرفتار نوعی بازارگرایی مبتذل شده است. ما بدون اینکه ساختار شفافیت اقتصادی ایجاد کنیم، با استفاده از سیاست‌های اقتصاد بازار آزاد مرتب در جامعه رانت ایجاد می‌کنیم. از آنجا که نظام بانکی و مالیاتی ما نیز ناکارآمد است، این رانت به شکلی ناعادلانه بین افراد توزیع می‌شود و ما مرتب قله ثروت را ایجاد می‌کنیم. بانکها در ۴۰ سال اخیر نقدینگی کشور را ۱۰ هزار برابر کرده‌اند در حالی که توان تولیدی ما تنها ۵ برابر شده است. خروجی این عملکرد نظام بانکی چیزی جز تورم نیست.  ما از دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی اجازه دادیم که بانک‌های خصوصی در کشور ایجاد شوند . این غیر از سیاست بازار آزادی بود؟ آیا این هم یک سیاست سوسیالیستی بود؟ نخیر جناب آقای علوی بروجردی اشتباه به سمع شما رسانده‌اند. ما بانک‌های خصوصی را بر مبنای نظریه بازار آزاد یا نظام سرمایه‌داری ایجاد کردیم و به آنها قدرت دادیم که با خلق پول ۷ برابری در همه ارکان اقتصادی کشور تزلزل ایجاد کنند. فقط کافی است بدانید که نسبت تسهیلات به سپرده این بانکها در سالیان اخیر حدود ۶۴ درصد بوده است (نسبت به رقم حدود ۸۰ درصدی کل نظام بانکی). این بدان معناست که مشخص نیست این بانکها ۳۶ درصد از منابع خود را چه می‌کنند؟

امثال جناب آقای علوی بروجردی برداشت درستی از بانک و نظام بانکی ندارند. تصور ایشان این است که بانک واسطه وجوه است و از اعتبارش مایه می‌گذارد تا به تولید و خلق ثروت کمک کند. اگر ایشان بدانند که بانک در کشور ما مشغول خلق پول از هیچ است و بخش زیادی از پول‌های خلق شده راهی بازارهای سفته‌بازی می‌شود؛ آنگاه نظرشان در مورد بانکها عوض می‌شود. اگر ایشان بدانند که سه نوبل اقتصادی برای اندیشه حذف خلق پول در نظام بانکی به اقتصاددانان مطرح دنیا داده شده، در مورد برداشتشان  از بانک تجدید نظر می‌کند. اگر ایشان بدانند که اندیشه اصیل بانکداری اسلامی در دنیا طرفداران زیادی دارد، باز نگرششان را نسبت به بانک عوض می‌کنند. سخن بسیار است و مجال موسعی را می‌طلبد که در مورد هریک از ادعاهای مطرح شده توسط ایشان بحث و گفتگو کرد. در پایان تنها به این نکته اشاره می‌کنم که دانش اقتصاد اسلامی دانشی جوان است؛ اگر شهید صدر را به عنوان بنیانگذار دانش مدون اقتصاد اسلامی بدانیم،[13] از عمر این دانش بیش از ۶۰ سال نمی‌گذرد. این در حالی است که اقتصاد متعارف بیش از ۲۰۰ سال سابقه دارد و سرمایه‌گذاری زیادی برای رشد و توسعه آن شده است. برای اینکه ثمرات اقتصاد اسلامی در عمل نمایان شود، باید به محققان اقتصاد اسلامی بها داد و زمینه مشارکت آنان در سیاست‌گذاری اقتصادی را فراهم کرد. آنگاه خواهیم دید در طول زمان حقانیت اقتصاد اسلامی بیش از پیش نمایان خواهد شد.

به اقتصاد اسلامی باید بها داد

یکی از ظلم‌هایی که در دهه‌های اخیر به اقتصاد اسلامی شده این است که برخی ناکارآمدی‌های اقتصاد ایران به پای اقتصاد اسلامی نوشته شده است.  به جرات می‌توان گفت که در چهل سال اخیر هیچگاه مجال برای اجرای اقتصاد اسلامی فراهم نبوده است. اقتصاد ما در عمل بر اساس سیاست‌های نظام بازار آزاد، آن هم به شکلی ناقص و تقطیع شده، مدیریت می‌شود؛ ولی مشکلات به پای اقتصاد اسلامی نوشته می‌شود. حتی در فضای تولید دانش نیز اقتصاد اسلامی جایگاه چندانی ندارد.   باید پرسید که چه بخشی از بودجه‌های آموزشی و پژوهشی دانشکده‌های اقتصاد کشور و مراکز پژوهشی اقتصادی به تحقیقات اقتصاد اسلامی اختصاص یافته است؟ ما چه مقدار از محققان اقتصاد اسلامی حمایت کردیم؟ اگر تحلیلی سرانگشتی از بودجه اختصاص یافته به اقتصاد اسلامی داشته باشیم، باید بگوییم تقریبا هیچ!

منابع

پیکتی، توماس، سرمایه در قرن بیست و یکم، ترجمهً علی صباغی، محمدرضا فرهادی‌پور، آمه، تهران، ۱۳۹۴.

توکلی، محمد جواد، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، شمارۀ ۹۰، ۱۳۹۶، ص۲۱۱-۲۳۶.

توکلی، محمد جواد، «بررسی امکان‌پذیری تمایز اقتصاد اسلامی اثباتی و هنجاری»، اقتصاد اسلامی، شمارۀ ۷۲، ۱۳۹۷، ص۵-۳۳.

توکلی، محمد جواد، «تحلیل انتقادی دوگان اثباتی و هنجاری در اقتصاد (بر اساس آراء شهید صدر)»، مطالعات اقتصاد اسلامی، شمارۀ ۲۱، ۱۳۹۷، ص۱۴۱-۱۶۸.

توکلی، محمد جواد، مبانی فلسفی و روش شناسی اقتصاد، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ۱۳۹۸.

شاکری، عباس، مقدمه ای بر اقتصاد ایران، رافع، تهران، ۱۳۹۵.

صدر، محمدباقر، اقتصادنا، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۰ق.

صدر، سیدمحمد باقر، الاسلام یقود الحیاة ( موسوعة الشهید الصدر ج ۵)، مرکز الأبحاث والدراسات التخصّصیّة للشهید الصدر، [بی جا]، [بی تا].

.Tavakoli, Mohammad Javad, «Muhammad Baqir al-Sadr; The Founder of Islamic Economics», Horizon of Thought, no.3, 2016, p.103-128

Askari، Hossein، Iqbal، Zamir، Krichene، Noureddine، Mirakhor، Abbas، The Stability of Islamic Finance_ Creating a Resilient Financial Environment for a Secure Future، Wiley and Son، Singapor، 2010.

.Hausan, D., The inexact and separate science of economics, Cambridge University Press, Cambridge,UK, 1992

 

 

[1]. دانشیار گروه اقتصاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

[2]. محمدجواد توکلی، مبانی فلسفی و روش شناسی اقتصاد، ص۱۳۹-۲۴۲.

[3]. Hossein Askari et al., The Stability of Islamic Finance_ Creating a Resilient Financial Environment for a Secure Future.

[4]. Positive Economics.

[5] . Normative Economics.

[6] . محمد جواد توکلی، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، ۱۳۹۶، شمارۀ ۹۰، ص۲۱۱-۲۳۶.

[7]. محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص۲۹۵-۳۰۵.

[8]. رک: محمد جواد توکلی، «بازخوانی رویکرد شهید صدر در مورد هویت علمی اقتصاد اسلامی»، روش‌شناسی علوم انسانی، ۱۳۹۶، شمارۀ ۹۰، ص۲۱۱-۲۳۶؛  محمد جواد توکلی، «تحلیل انتقادی دوگان اثباتی و هنجاری در اقتصاد (بر اساس آراء شهید صدر)»، مطالعات اقتصاد اسلامی، ۱۳۹۷، شمارۀ ۲۱، ص۱۴۱-۱۶۸؛ محمد جواد توکلی، «بررسی امکان‌پذیری تمایز اقتصاد اسلامی اثباتی و هنجاری»، اقتصاد اسلامی، ۱۳۹۷، شمارۀ ۷۲، ص۵-۳۳.

[9]. سیدمحمد باقر صدر، الاسلام یقود الحیاة ( موسوعة الشهید الصدر ج ۵).

[10]. توماس پیکتی، سرمایه در قرن بیست و یکم، ترجمهً علی صباغی و محمدرضا فرهادی‌پور.

[11]. D. Hausan, The inexact and separate science of economics.

[12]. رک: عباس شاکری، مقدمه ای بر اقتصاد ایران.

[13]. Mohammad Javad Tavakoli, «Muhammad Baqir al-Sadr; The Founder of Islamic Economics», Horizon of Thought, ۲۰۱۶, no.۳, p.۱۰۳-۱۲۸.

به گزارش خبرگزاری مهر، علی قجری دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه تهران در یادداشتی به نقد و بررسی اندیشۀ اجتماعی شهید صدر در کتاب جامعه ما، نوشتۀ سید منذر حکیم و ترجمه مسعود فکری پرداخته است:

انتشار کتاب ارزشمند و فاخر «جامعه ما» که با تلاش مجاهدانه و قلم نیکوی استاد فاضل و دانشمند برجسته جناب سید منذر حکیم به زیور طبع آراسته شده و به لطف حضرت حق، اخیراً به جامعه علمی و فرهنگی پارسی زبانان عرضه شده است، بهانه‌ای شد تا به‌رسم قدرشناسی از این مؤلف و مترجم این اثر، به اجمال و اندازه‌ای ناچیز از دریای جوشان اندیشه رفیع علمی استاد شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر (ره) را مرور نمائیم. این کتاب با تبویب ارزنده، قلمی شیوا و نگاهی روش‌مند، توانسته است طی شش فصل منسجم، چارچوب اندیشۀ اجتماعی شهید صدر را -که خود ایشان تحت عنوان مستقل «مجتمعنا» و به عنوان یکی از اعضای مجموعه سه گانه آثار اصلی خود موردنظر داشته اند- ترسیم و تشریح نماید. این فرصتی مغتنم است که دانش پژوهان فاضل از حوزه و دانشگاه، بتوانند در یک کل واحد و منسجم به تصویری از بنیان‌های اندیشۀ اجتماعی شهیدصدر دست یابند. بخشی از ابعاد مهم اندیشۀ اجتماعی شهید صدر، که در این اثر نیز به خوبی موردتوجه قرار گرفته است را می‌توان در چند محور مدنظر قرار داد:

۱. «اجتماعی بودن» ویژگی ذاتی اندیشه شهید صدر است.

شهید صدر با وجود اینکه به‌عنوان یک متبحر و صاحب‌سبک در اصول و فروع علوم اسلامی شناخته می‌شود، محوریت مسائل و مشکلات اجتماعی انسان امروز را همواره چون نخ تسبیحی در اندیشه و تتبعات خود مدنظر داشته است. در بحث از بنیان‌های معرفتی انسان -که در «فلسفتنا» نضج یافته- در بحث از شیوه و الگوی زندگی اقتصادی انسان امروز -که در «اقتصادنا» ساخته و پرداخته شده-، در تأکید بر نظام‌مندی و الگومندی اندیشۀ دینی برای حیات بشر -که در «الاسلام یقود الحیات» تدارک دیده شده است-، همه و همه بر محوریت دغدغه‌ها و مفاهیم اجتماعی زیست انسان امروز، بنیان نهاده شده‌اند.

۲. «حل مسئله» رویکرد ذاتی اندیشۀ اجتماعی شهید صدر است.

هرآنچه در آثار، احوال و آرای شهید بزرگوار مرور می‌شود، زندگی او را سراسر حل مسئله می‌یابیم. شهید صدر به‌معنای دقیق کلمه فرزند زمینه و زمانه خویش است و همین امر باعث گردیده تا آثار اصلی ایشان در پاسخ به بی‌شمار مسائل حیات جمعی انسان، به‌ویژه مسلمانان قرن حاضر، شکل گیرد. در دوره‌ای که شیوع اندیشه چپ و مارکسیستی از یکسو، و قدرت‌نمایی امپریالیسم پیش روی ملل اسلامی از سوی دیگر، فردفرد مسلمانان را با شبهات و بحران‌های فکری و فرهنگی مواجه نمود، ایشان مأموریت خویش را برای پاسخ‌گویی به خلأهای فکری و مشکلات پیچیدۀ زیست انسان مسلمان در این دورۀ تاریخی قرار می‌دهند. این رویکرد شهید صدر، امروزه از دو حیث برای ما مهم و قابل توجه است: نخست از جهت «دانش» و اطلاعات غنی که ایشان به مخاطب خود عرضه می‌کند و خلأهای ذهن او را در مواجهه با مکاتب فکری و سیاسی پُر می‌نماید؛ و دوم، از جهت «بینش» و الگویی برای شیوۀ درستِ روبه‌رو شدن با مسائل هر دورۀ تاریخی که پیش روی فردفرد و کل جامعه اسلامی قرار دارد.

۳. «شیوۀ مفهوم پردازی» در مسائل اجتماعی، وجه ممیزۀ اندیشه شهید صدر در میان متفکران مسلمان است.

شهید صدر با دقت و ظرافت یک اندیشمند و پژوهشنده اجتماعی، به طراحی و تدارک مفاهیم بنیادین در مسائل اجتماعی می‌پردازد. آنچه امتیاز و فضل تقدم ایشان نسبت به سایر اندیشمندان مسلمان در حوزۀ اجتماعی است، عمق معنایی مفاهیم است؛ به عبارتی، آنجا که از توازن اجتماعی، تعاون اجتماعی، عدالت اجتماعی، نظام اجتماعی و… سخن می‌گوید، گویی دست به غنی‌سازی این مفاهیم می‌زند. شهید صدر مفاهیم را عمق و گستره‌ای توأمان می‌بخشد و پوشش تحلیلی آنها را وسیع می‌سازد، به‌نحوی که می‌توان «هر مفهوم را به‌مثابۀ یک نظریه» موردتوجه قرار داد و چارچوبی ضابطه‌مند برای تحلیل مسائل اجتماعی به‌دست داد.

۴. «اعتباربخشی دینی» به تحلیل‌های اجتماعی، از موازین روش شناسی شهید صدر است.

شهید صدر به‌عنوان یک عالم اسلامی ذالفنون، پیوندی وثیق میان مبانی اصیل و ناب اسلامی با مسائل و موضوعات اجتماعی برقرار می‌کند. ایشان هیچ مفهوم و بحث اجتماعی را بدون ارجاع به پشتوانۀ قرآنی آن صورت نمی‌دهد و به همین سبب است که گام‌های استواری در احصای نظریۀ اجتماعی قرآن پیموده است. این امر موجبات اعتباربخشی یا اعتباریابی اندیشۀ اجتماعی ایشان را به‌عنوان الگویی تراز برای اندیشۀ اجتماعی اسلامی فراهم می‌آورد. این در حالی است که قاطبۀ رویکردهای ایشان در موضوعات اجتماعی، ناظر به سطح «امت اسلامی» است؛ به بیانی، شهید صدر مسیری را در تدارک سازۀ اندیشۀ اجتماعی بر مبنای معرفت‌شناسی دینی اسلام بنیان می‌گذارد که وجه اشتراک مذاهب اسلامی است. میزان استقبال و ارجاع به اندیشه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایشان در جغرافیای فرهنگی جهان اسلام، از مصر تا سوریه، پاکستان، ایران، عراق و … دال بر درجه اعتبار دینی اندیشۀ ایشان در میان جوامع اسلامی است.

۵. «تازگی و نو بودن» مسائل اجتماعی موردنظر شهید صدر، برای حیات امروز بشر.

هرآنچه امروز در مطالب و مباحث اجتماعی متفکران مختلف پیش می‌رویم، اهمیت صورت‌بندی و مسئله‌یابی نیم‌قرن پیش شهید صدر، بیشتر رخ می‌نمایاند. ایشان محوریت اندیشۀ اجتماعی خود را بر یک سؤال بنیادین درباره «نظام اجتماعی شایسته» قرار دادند و در پاسخ به این پرسش محوری، ده‌ها صورت‌مسئله را طراحی نموده و پاسخ می‌دهد. برمبنای همین پرسش و منطق است که مکاتب مهم اندیشۀ بشری را مورد بررسی دقیق و عمیق قرار داده و از تولّد «انسان سوم» یعنی انسان مکتب اسلام، سخن می‌گوید. امروز نیز شاهد آن هستیم که ابنای بشر در پی راه‌وروش صحیح زندگی و به‌عبارتی پرسش «چگونه زیستن» هستند. همین سبب تازگی و کاربردی بودن اندیشۀ اجتماعی ایشان برای دورۀ تاریخی حاضر و حتی نسل‌های آتی است.

۶. «مغفول ماندن» اندیشۀ اجتماعی شهید صدر، در حاشیۀ عظمت اندیشۀ فقهی و اصولی ایشان.

آنچه امروز باید بدان توجهی ژرف نمود، ناشناخته ماندن ابعاد اجتماعی شخصیت و اندیشۀ شهید صدر در حاشیۀ بلندای بنای علمی ایشان در حوزۀ فقه و اصول است. این ضرورتی بی‌بدیل است که حوزه‌های علمیه امروز در کنار دانشگاه‌ها، علاوه‌بر تعمق و تدبر در اندیشه تخصصی شهید بزرگوار در حوزه علوم اسلامی، میراث غنی ایشان در زمینه اندیشۀ اجتماعی را مورد بازخوانی، بسط و نقادی قرار دهند. شیوه‌ای که خود شهید کرراً از آن استفاده نموده و همواره سنتی حسنه در میان علمای اسلامی بوده است.

استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر(ره) در طول پنج دهه عمر با برکت خود، پایه‌گذار بسیاری از رویکردهای نوین در جریان علمی جوامع اسلامی بوده‌اند. این مهم تا حدّی است که امام خمینی(ره) در سخنرانی پس از شهادت ایشان تأکید می‌کنند که فقدان این عالم شهید ثلمه‌ای بزرگ بر پیکر جهان اسلام است و به آحاد مسلمانان از مردم تا نخبگان در جوامع مختلف اسلامی سفارش می‌کنند که آثار این عالم برجسته را مورد توجه و مطالعه قرار دهند. آنچه امروز به‌همت مؤلف کتاب «جامعه ما» پیش روی ماست، می‌تواند زمینه‌ای بسیار مناسب برای پژوهشگران اجتماعی و علاقه‌مندان به اندیشه‌های اجتماعی متفکران مسلمان باشد و فرصتی جدید را برای بسط این اندیشه‌های نافع و راهگشا در حل و رفع مسائل اجتماعی جوامع اسلامی فراهم آورد.

 

آنچه از شهید صدر درباره امام خمینی(ره) معروف شده،‌ جمله‌ای است که از اولین روزهای پیروزی انقلاب از شاگردان شهیدصدر در ایران نقل شد و شهرت یافت: «ذوبوا فی الامام الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام». اما این همه آنچه شهیدصدر درباره امام خمینی گفته،‌ نیست. در نامه‌ها و نوشته‌های شهید صدر تعابیر گوناگونی درباره انقلاب اسلامی ایران و به‌طور ویژه امام خمینی(ره) وجود دارد که بیانگر مفاهیم ارزشمندی در تاریخ انقلاب اسلامی است. شاید آن‌قدر حمایت شهید صدر از امام و انقلاب برجسته و پررنگ بوده است که ظرافت‌ها و آموزه‌های این کنش تاریخی شهید صدر که برخاسته از عمق معرفتی و فقاهتی او بوده، به‌خوبی نمایان نشده است. در ادامه تنها به چند نمونه از تعابیر موجود در اسناد تاریخی اشاره می‌شود.

نهضت ملت ایران به رهبرى آیت‏‌الله خمینى یکى‏ از بزرگ‌ترین ذخایر و قوای تاریخ معاصر اسلام

شهیدصدر در آذرماه ١٣۵٧ در پیامی خطاب به ملت ایران می‌نویسد:

صادقانه‏‌ترین و واقعى‏‌ترین هویت یک ملت، هویتى است که آن را در عرصه جهاد و ایثار و ازخودگذشتگى به نمایش مى‏‌گذارد و واضح‏‌ترین و آشکارترین نمایشى که یک ملت مى‏‌تواند از هویت مبارزه‏‌اى خود به ظهور برساند، نمایشى است که ملت مسلمان ایران ارائه کرده و در نبردهاى شریف خود، هویت اسلامی‌اش را متجلى ساخته است؛ چه این‏که در تمام این حماسه‏‌ها بسیج مردم تحت لواى اسلام انجام مى‏‌پذیرفت و عواطف و دل‏‌هاى مردم بر محور اسلام متحد مى‏‌گشت و این نیروهاى معنوى و مرجعیت صالح بودند که ملت را در این مبارزه مقدس رهبرى مى‏‌کردند. ملت مسلمان ایران همواره هویت جهادى اصیل خود را نشان داده است، اما نهضت زنده و معاصر آن به رهبرى مرجع دینى حضرت آیت‏‌الله خمینى، به‌دلیل استمرار روبه‏‌رشد و حجم فداکارى‏‌ها و مقاومتى که از خود بروز داده، بهترین تجلى این هویت است و ما باور داریم که این هویت جهادىِ مؤمنانه که ملت ایران با آن خود را شناسانده و می‌شناساند، یکى‏ از بزرگ‌ترین ذخایر و قوایى است که اسلام در تاریخ جدید خود به‌دست آورده است.

 

سقوط امام خمینی، سقوط همه کیان دینی است

شادی حاصل از پیروزی انقلاب در نامه‌های شخصی شهیدصدر نیز بازتاب یافته است. او در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در نامه‌ای خطاب به پسرعمویش آیت‌الله مستجابی می‌نویسد:

پسرعمو جان! چقدر در این دوران به تجدید آن لحظات و دیدارهایمان احساس نیاز می‌کنم؛ در این دوران سرنوشت‌ساز از تاریخ ایران عزیز و در موج این شادی بزرگی که همۀ ما را غرق خود کرده است و ما همگی سرمستیم از پیروزی مردم مسلمان ایران و تحقق اهداف عظیم آن در برپایی حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی و هم‌یاری همۀ نیروهای نیکوکار و علمای اعلام. بیان احساسات درباره این پیروزی در کلمات نمی‌گنجد؛ زیرا احساسات امتی است که از دیرباز در انتظار این فتح مبین بوده است… .

شهیدصدر در همان ایام در نامۀ دیگری خطاب به آیت‌الله مستجابی می‌نویسد:

در اواسط ماه محرم بیانیه‌ای درباره رویدادهای ایران آماده کردیم، ولی چون همان‌طور که شما هم گفتید ابزارها در اختیار ما نبود، ترجیح دادیم که بیانیه را از طریق تماس تلفنی به بیت آقای خمینی در پاریس برسانیم. بیانیه را کاملاً پشت تلفن خواندیم و گفتیم که این بیانیه در اختیار شماست و می‌توانید آن را به فارسی هم ترجمه و به هر دو زبان چاپ کنید… من احساس کردم که آقای خمینی در شرایطی حساس و تعیین‌کننده قرار گرفته و باید بدون درنظرگرفتن هرگونه ویژگی شخصی و از جنبه دینی از او حمایت کرد؛ زیرا در شرایط فعلی سقوط او ـ خدایی نکرده ـ به‌معنای سقوط همۀ کیان دینی است.

آیت‌الله‌العظمى خمینى و هدایت کشور از ظلماتِ جهل به نورِ اسلام

شهید صدر همچنین هنگامی که امام خمینی(ره) قصد بازگشت به ایران را داشتند و بختیار فرودگاه‌های کشور را برای جلوگیری از ورود ایشان بسته بود، در پیامی اعتراضی خطاب به بختیار می‌نویسد:

جناب آقاى دکتر بختیار، به نمایندگى از مرجعیت و علماى نجف اشرف اقدام شما در بستن فرودگاه‏‌هاى کشور را در زمانى که آیت‌الله‌العظمى خمینى قصد بازگشت به ایران دارند، به‏‌شدت محکوم مى‏‌کنم. این اقدام در حالى صورت مى‏‌پذیرد که میلیون‏‌ها نفر از برادران مسلمان در ایران و سراسر جهان منتظر بازگشت ایشان هستند تا ایشان نقش رهبرى ملت را به عهده بگیرند و مسئولیت تاریخى و اسلامى عظیم خود را ایفا کنند و کشور را از ظلمات جهل و بى‏‌دینى به نور اسلام و پرتوهاى ایمان هدایت فرمایند.

همۀ وجود و امکانات خود را در خدمت آن وجود بزرگ و نهضت مقدس اسلامى مى‏‌گذاریم

شهید صدر پس از ورود امام خمینی به ایران در ١۶ بهمن ١٣۵٧ پیام تبریکی به ایشان صادر کرده و در بخشی از آن چنین می‌گوید:

حضرت آیة الله العظمى الإمام المجاهد الخمینى دام‌ظله

این نامه را به حضرت‏عالى در یکى از حساس‏‌ترین لحظات تاریخ اسلام مى‏‌نویسم تا بدین وسیله اعتماد و مباهات بى‏‌نهایت خود را به پیروزى‏‌هاى بزرگ ملت مسلمان ایران اظهار کنم؛ پیروزى‏‌هاى پى‏‌درپى و چشمگیرى که با رهبرى خردمندانه آن حضرت صورت گرفت و برنامه نجات‏‌بخش اسلامى را به‌جاى دو تمدن و ایدئولوژى متقابل شرق و غرب به بشریت عرضه داشت؛ پیروزى شکوهمندى که با همت بلند ملت مسلمان ایران به رهبرى حکیمانه آن حضرت تحقق پیدا کرد و این سرزمین اسلامى را از لوث شبح طاغوت زمان پاک کرد و شرافت و کرامت جریحه‏‌دارشدۀ ملت مسلمان ایران را از نو احیاء و زنده کرد… در این هنگام که با امید و دعاى فراوان از درگاه الهى چشم‌به‌راه مراحل بعدى پیروزى این نهضت عظیم اسلامى هستیم، همۀ وجود و امکانات خود را در خدمت آن وجود بزرگ و نهضت مقدس اسلامى مى‏‌گذاریم و از خداوند متعال خواستاریم که بر عمر و عزت آن حضرت بیفزاید و آرزوهاى دیرینه و بزرگ ما را در سایۀ مرجعیت و رهبرى آن حضرت محقّق بفرماید، ان‌شاءالله.

هرچه توان، ظرفیت و استعداد دارید در راه این انقلاب خرج کنید

اندکی پیش از پایان سال ١٣۵٧ شهید صدر در نامه‌ای به شاگردانش که پیش از آن، از عراق اخراج شده بودند، آنها‌ را به حمایت همه‌جانبه از ایران فراخوانده و به آنها دستور می‌دهد که با تمام وجود در خدمت انقلاب و امام باشند:

فرزندان و عزیزانم! خداوند شما را با چشمان همواره بیدارش حفظ کند.

السلام علیکم جمیعاً و رحمة الله و برکاته‏

این نامه را در این لحظات باعظمت براى شما مى‏‌نویسم؛ لحظاتى که اسلام به‌دست ملت مسلمان ایران و به رهبرى امام خمینى دام‌ظله و همکارى دیگر نیروهاى نیکوکار و علماى اعلام، به پیروزى قاطع و بى‏‌نظیرى دست یافته است؛ زمانى که رؤیاها به حقیقت بدل شدند و آرزوها محقق گشتند و اندیشه‏‌ها همچون آتشفشانى بر سر ستمگران فرود آمدند تا صورت عمل به خود گرفته و حکومت حق و اسلام را بر روى زمین به‌پا نمایند. اسلامى که ظالمان و استعمارگران آن را در شیشه محبوس کرده بودند، به قدرت بازوان ایرانى جوانى که از مرگ نمى‏‌هراسند و خشونت طاغوت‏‌ها عزمشان را سست نکرده است، این شیشه را شکسته و از آن بیرون آمده است تا زمین را زیر پاى همه‏ ظالمان به لرزه درآورد و در دل همۀ مسلمانان در شرق و غرب زمین، روحى نو و امیدى تازه بدمد. تکلیف هریک از شما و هر کسى که بخت با او یار شده تا در سایه این تجربه اسلامىِ پیش‌گام زندگى کند، این است که هرچه توان، ظرفیت و استعداد دارد در راه این انقلاب خرج کند؛ زیرا وقتى بنائى براى اسلام به‌پا مى‏‌شود، هزینه کردن براى آن پایانى ندارد و آن‏گاه که نهضتى با قدرت اسلام پرچم مى‏‌افرازد، بذل و فداکارى حد و اندازه نمى‏‌شناسد و عملیات ساخت بناى جدید به ظرفیت‏‌هاى هرچند ناچیز همه نیاز دارد. هم‏چنین لازم است روشن باشد که همگى باید گِرد مرجعیت امام خمینى که آرزوهاى اسلام را امروز در ایران محقق کرده است، جمع شوید و براى آن فداکارى و از منافع آن دفاع کنید و همان‌همه که آن مرجعیت خود، در هدف بزرگش ذوب شده است، شما نیز در آن ذوب شوید، که مرجعیت صالح یک شخص نیست، بلکه یک هدف و راه است و هر مرجعیتى که این هدف و راه را محقق کند، همان مرجعیت صالح است که باید با اخلاص کامل براى آن کار کرد. میدان و عرصه مرجعیت در ایران باید از هرچیزى که مى‏‌تواند مرجعیت حکیمانه رهبرى را تضعیف کند و یا نقشى در حراست از آن نداشته باشد، دور بماند.

در این حوادث ایمان ملت به رهبری حکیمانۀ شما بیشتر می‌گردد

در ١٢ اردیبهشت ١٣۵٨ آیت‌الله مطهری به شهادت رسید. شهید صدر که از هر فرصتی برای ابراز حمایت از انقلاب بهره می‌گرفت به این مناسبت اولین ـ و بنا بر برخی منابع تاریخی تنها ـ مراسم ختم برای این اندیشمند بزرگ را در نجف اشرف برگزار کرد. در این ایام شهید صدر آیت‌الله سید محمود هاشمی شاهرودی را به‌عنوان نمایندۀ تام‌الاختیار خود به ایران فرستاده و به او اجازه داده بود که در صورت لزوم، هر پیام یا تلگرامی که صلاح دانست از سوی شهید صدر صادر کند. آیت‌الله شاهرودی نیز بلافاصله پس از ترور شهید مطهری پیامی صادر می‌کند که وقتی متن آن به اطلاع شهید صدر می‌رسد، می‌گوید: «سید محمود بسیار کار خوبی کرده است». متن آن پیام نیز که خطاب به امام خمینی صادر شده به این شرح است:

«اقدامات تجاوزکارانۀ مستمری را که در برابر چهره‌های برجستۀ این شجرۀ مبارک و قله‌های فکری و علمی انقلاب اسلامی ظفرمند شما شده را شدیداً محکوم و تأکید می‌کنیم که حاصل این حوادث چیزی جز این نیست که ایمان ملت مسلمان ایران عزیز به اسلام و به رهبری حکیمانۀ شما بیشتر می‌گردد و پایبندی‌شان به راه خداوند متعال فزونی می‌گیرد. خداوند ما را به دوام عمر شریف شما بهره‌مند گرداند و دیگر شما را به داغ فرزندان عزیز و مجاهدتان ننشاند. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏. النجف الأشرف ـ محمد باقر الصدر»

نور اسلام بار دیگر به‌ دست شما تابیدن گرفته است

امام خمینى(ره)در اوایل خرداد ١٣۵٨ به‌دلیل شایعاتى که درباره تصمیم شهید صدر براى خروج از نجف به‌وجود آمده بود، تلگرامى به شهید صدر فرستاد. شهید صدر نیز به‌رغم همۀ خطرات و تهدیداتی که از جانب حزب بعث برای او وجود داشت در پاسخ به امام نوشت:

محضر امام مجاهد، حضرت آیت‏‌الله‌العظمى سید روح‌الله خمینى دام‌ظله

تلگرام کریمانۀ شما را که تجلیگر پدرى و عنایت معنوى شما به نجف اشرف بود دریافت نمودم. این شهر از لحظه جدایى از شما در فضاى پیروزى‏‌هاى بزرگتان زندگى می‌کند. من از رهنمود شریف شما نفحه‏‌اى روحانى مى‏‌گیرم و هم‏چنین به عمق مسئولیت حفظ کیان علمى نجف اشرف پی مى‏‌برم. مایلم به این مناسبت سلام و تحیت میلیون‏‌ها نفر از مسلمانان و مؤمنان عراق عزیزمان را به اطلاعتان برسانم؛ اینان که در نور اسلام، که بار دیگر به‌دست شما تابیدن گرفته است، پرتوى هدایت‏گر براى تمام جهان یافته‌اند و نیز نیرویى معنوى براى درهم‏‌کوبیدن استعمارگران کافر و به‌طور خاص‏ استعمار آمریکایى و آزادسازى تمام جهان از همۀ انواع جنایت‏‌هاى آن و در رأس همه آن‏ها جنایت اشغال سرزمین مقدسمان فلسطین. از خداوند متعال مسئلت مى‏‌کنم که ما را به بقاى وجود گران‏‌بهاى شما بهره‏‌مند فرماید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

امام خمینى، رهبر بزرگ جهان اسلام

در چهارم خرداد ماه نیز شهید صدر در واکنش به ترور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی پیامی صادر کرد:

سوءقصد جنایت‌بار به آن مجاهد نستوه و آن عزیزى که زندگانی‌اش با مبارزه علیه طاغوتیان عجین گشته باعث تأثر بیش از حد این‌جانب شد. مى‌دانم که روحیۀ انقلابی آن رزمندۀ عزیز را هیچ نیرویى نمى‌تواند بشکند و بندگان صالح خدا که با تمام نیرو در راه خدا قدم برداشته‌اند و دل به او بسته‌اند از هیچ خطر و رنجى ابا ندارند. من وجود چنین روحانیت والایی را به آن مجاهد روحانى عزیز و فرزند گران‌قدر رهبر بزرگ جهان اسلام امام خمینى تبریک گفته، سلامت و بقاى آن جناب را از خداوند متعال مسئلت دارم.

همه ظرفيت‏‌ها در چارچوب رهبرى حكيمانۀ امام خمينى ریخته شود

شهيد صدر در اواسط خرداد ١٣۵٨ و در واکنش به جنجال‌های قوم‏‌گرايى كه رژيم عراق، اندكى پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران در منطقۀ خوزستان به‌پا كرده بود، پیامی به ایرانیان عرب‌زبان ساکن خوزستان نوشت و آنها را به گردآمدن حول محور امام خمینی فراخواند:

ملت عزيز مسلمان و مجاهد عرب ايران!

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

اما بعد، من به‌نام اسلام با شما سخن مى‏‌گويم و شما و همه مردم بزرگ ايران را به اين فرامى‏‌خوانم كه روح برادرىِ اسلامى را متجلى كنيد؛ روحيه‏‌اى كه در تاريخ اسلام بهترين الگوى هم‌بستگى و همكارى را در جامعۀ پرهيزكاران محقق كرد؛ جامعه‏‌اى كه در آن هيچ مسلمانى بر ديگرى برترى و فضلى نداشت، مگر به تقوا؛ جامعۀ عماربن‌ياسر و سلمان فارسى و صهيب رومى و بلال حبشى؛ جامعۀ دل‏‌هايى آباد از انديشه و ايمان و فراتر از همه حدومرزهاى زمينى و دل‌هاى باز و گشايش‏‌يافته به‌نام اسلام و رسالت آسمان. پس بايد همۀ دل‏‌ها متحد گردد و همۀ ظرفيت‏‌ها ذوب شده و در چارچوب رهبرى حكيمانۀ امام خمينى و در راه برپايى جامعۀ اسلامى عظيمى كه مشعل قرآن كريم را به همۀ جهان خواهد برد، ریخته شود.

شما منار و مشعل اسلام هستید و  عطای شما براى مسلمانان در طول تاریخ الگوى عظیم مجاهدان خواهد ماند

پس از تشدید فشارهای حزب بعث به شهید صدر، امام خمینی(ره) تلگرام دیگری برای ایشان فرستاد که شهید صدر آن را از رادیو شنید. شهید صدر امکان پاسخ از طریق تلگراف را نداشت؛ ازاین‌رو در اولین تماسی که از ایران توسط خبرنگار روزنامه «جمهورى اسلامى» با ایشان گرفته شد، به پیام امام پاسخ داد:

محضر امام مجاهد حضرت آیت‌الله‌العظمى سید روح‌الله خمینى دام‌ظله

تلگرام شما را که تفقد پدرانه‏‌اى از من بود شنیدم، ولى چون کنج خانه افتاده‏‌ام و نه مى‏‌توانم کسى را ببینم و نه کسى مى‏‌تواند مرا ببیند، نمى‏‌توانم از طریق تلگراف پاسخ شما را ارسال کنم و ازاین‌رو تنها چیزى که از دستم برمى‏‌آید این است که از خداوند متعال مسئلت کنم که شما را که منار و مشعل اسلام هستید حفظ فرماید و دین حنیف را به مرجعیت پیشروى شما محفوظ بدارد. هم‏چنین از خداوند متعال مى‏‌خواهم سختى‏‌هایى را که در راه او متحمل می‌شویم از ما بپذیرد و به ما توفیق حفظ عقیده و آرمان‏‌هاى والاى امت را بدهد؛ زیرا حیات هر انسانى تنها به همان اندازه‏‌اى است که از وجود و زندگى و افکارش به امت مى‏‌بخشد و شما از وجود و حیات و فکرتان آن‏‌چنان عطایى براى مسلمانان داشتید که در طول تاریخ الگوى عظیم مجاهدان خواهد ماند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

ایران هستۀ اولیۀ حکومت بزرگ اسلام است

آنچه گذشت بخشی از تعابیر شهید صدر در اسناد مکتوب ‌است. شهید صدر در کتاب اسلام راهبر زندگی که آن را از اساس برای جمهوری اسلامی ایران نوشته‌، به تحلیلی جامع از نقش انقلاب ایران در تاریخ معاصر اسلام و نیز رهبری امام خمینی پرداخته است. افزون‌براین در خاطرات و گفته‌های شفاهی که از شهید صدر نقل شده است، تعابیر بسیار بلندی درباره انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی نقل شده است. یکی از معروف‌ترین این تعابیر که چند تن از شاگردان شهید صدر در مجالس مختلف از او شنیده‌اند، این عبارت مشهور است: «اگر امام خمینی به من دستور دهد که به روستایی در ایران بروم و در آن فعالیت کنم، ذره‌ای درنگ نمی‌کنم». این‌گونه عبارات بسیار فراوان است که گردآوری آنها نیاز به پژوهشی مفصل دارد. در پایان به یک عبارت از گفت‌وگوی شهید صدر با سید حسن شبّر بسنده می‌کنیم: «امام خمینی حفظه‌الله هیبت استعمار جهانی را درهم‌ شکسته است و پس از انقلاب امام، دیگر کشورهایی که خود را ابرقدرت می‌دانستند، ابرقدرت نخواهند ماند. پس از این، ابرقدرت حکومتی است که اسلام به‌پا خواهد کرد و ایران هستۀ اولیۀ این حکومت را شکل می‌دهد».

برای مطالعه اسناد نک: احمد ابوزید العاملی، محمدباقر الصدر، السيرة و المسيرة في حقائق و وثائق، ج۴و۵.

شهید سید محمدباقر صدر با ارائه تصویری از اسلام که عهده‌دار تنظیم حیات اجتماعی مسلمانان است، با بهره‌گیری از نبوغ فکری، در زمینه‌های مختلف اسلامی وارد شده و راهکارها و سیاستهای عملیاتی را نیز پیشنهاد داده است. یکی از این زمینه‌ها مسئله‌ی تولید و راهکارهای ایجاد جهش در آن است. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت مسئله «قواعد حکمرانی تولید» را از دیدگاه شهید صدر بررسی کرده است.

* در دوران غلبه‌ی نگاه‌های مادی به ساحت زندگی و رقابت شدید میان آن‌ها برای نشان‌دادن کارآمدی خود و در اوضاعی که بسیاری از متفکران جهان اسلام تمام هم و غم خود را به انتخاب و توجیه یکی از مکاتب شرقی یا غربی معطوف کرده بودند، مجتهدی نابغه از حوزه‌ی نجف طرحی نو در اندیشه‌ی اسلامی پی‌ریزی کرد و ضمن نقد تمامی این نظریات مادی‌گرایانه و دست‌ساز بشر از موضع استقلال فکری، توانست چارچوب منسجمی از نظام حکمرانی را مبتنی بر آموزه‌های شریعت الهی ارائه دهد. شهید مظلوم سیدمحمدباقر صدر در طول عمر نه‌چندان بلند خود (۴۶ سال)، آنچنان با ژرف‌اندیشی و موشکافی به مسائل اجتماعی و اقتصادی جوامع انسانی پرداخت که دهه‌ها پس از فقدان ناگوار و دردناک او، به‌جرئت می‌توان ادعا کرد که مباحث او زنده و جاری است و شاکله‌ی کلی نظریات علوم انسانی اسلامی را تشکیل می‌دهد.

شهیدصدر با ارائه‌ی تصویری از مذهب اسلام که عهده‌دار تنظیم حیات اجتماعی مسلمانان است، ازطریق کشف زیربناها و اصول بنیادین اسلام ناظر به عرصه‌های زیست انسان موضوعات مبتلابه جوامع اسلامی، روش‌شناسی جدیدی را برای حل مسائل مسلمانان از منظر اسلامی به متفکران مسلمان معرفی کرد. به‌کارگیری این روش می‌تواند راهکارهای جدیدی برای حل مسائل اجتماعی ارائه دهد که از آنچه متفکران سکولار و مادی‌گرا ارائه می‌دهند و توسط سازمان‌های بین‌المللی تحت سلطه‌ی مستکبران دیکته می‌شود، مستقل و پیشروتر از آن‌ها باشد. با این حال، پروژه‌ی علمی شهیدصدر به ارائه‌ی روش‌شناسی انتزاعی و دور از مسأله ختم نمی‌شود بلکه او با بهره‌گیری از نبوغ فکری و ظرفیت علمی اسلام، در حوزه‌های مختلف مذهب اسلامی وارد شده است و راهکارها و سیاست‌هایی عملیاتی را پیشنهاد داده است.

یکی از این زمینه‌ها، مسئله‌ی تولید و راهکارهای ایجاد جهش در آن است. در نگاه شهیدصدر، اگرچه نظام‌های اقتصادی همگی بر رشد تولید و بهره‌وری از طبیعت تا بیشترین حد ممکن، اتفاق نظر دارند، اما سازماندهی امر تولید دارای ابعاد مذهبی است و تدابیر اتخاذشده توسط هر کدام از آن‌ها می‌تواند متفاوت از دیگری باشد. به‌عنوان مثال، سرمایه‌داری تمامی شیوه‌های رشد تولید و افزایش ثروت را که با اصل آزادی اقتصادی ناسازگار باشد مردود می‌شمارد (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۱). اسلام نیز شیوه‌های ناسازگار با توزیع عادلانه را رد می‌کند و تولید حداکثر ثروت را همراه و همزمان با توزیع عادلانه می‌خواهد.

* مشکل تولید

براساس دیدگاه شهیدصدر، برخلاف مذهب سرمایه‌داری که مشکل تولید را در طبیعت و کمبود منابع آن می‌داند، در نگاه اسلامی، طبیعت قادر است همه‌ی نیازهای زندگی را که برآورده‌نشدن آن‌ها به مشکل جدی در زندگی انسان می‌انجامد، برآورده سازد. همچنین برخلاف مارکسیسم که مشکل تولید را به تضاد میان شیوه‌ی تولید و روابط توزیع برمی‌گرداند، از دیدگاه اسلام، مشکل ـ پیش از هر چیز – خود انسان است، نه طبیعت و نه شیوه‌ی تولید. شهیدصدر با استناد به آیه‌ی ٣۴ سوره‌ی ابراهیم (إن الإنسان لظلوم کَفّار)، «ظلم» انسان در زندگی عملی خود و «کفران» او نسبت به نعمت‌های الهی را دو عامل اساسی برای پیدایش فساد در عینیت زندگی انسان می‌داند. ستمگری انسان در حوزه‌ی اقتصاد، در توزیع بد تجسم می‌یابد و کفران او نسبت به نعمت‌ها در بهره‌برداری‌نکردن از طبیعت و موضع منفی‌داشتن نسبت به آن متبلور می‌گردد (صدر ١٣٩٣ب، ج١، ٣٩٩). اسلام ازبین‌بردن ستم را با ارائه راه‌حل‌هایی برای مسائل توزیع و گردش ثروت، بر عهده گرفته و ناسپاسی را با وضع مفاهیم و احکامی برای تولید چاره کرده است.

اسلام برای رشد ثروت و بهره‌وری از طبیعت، همه‌ی امکانات مذهبی خود را به کار گرفته و ابزارهای تحقق آن را فراهم کرده است. این ابزارها در نگاه شهیدصدر دو گونه هستند: برخی از ابزارها را باید مذهب اجتماعی ایجاد و تضمین کند و بعضی از ابزارهای اجرایی را دولتی که این مذهب اقتصادی را پذیرفته است به کار می‌گیرد تا سیاست عملی همراه با این رویکرد مکتبی عام را ترسیم کند. ابزارهایی که مذهب اجتماعی اسلام برای تولید حداکثری ثروت در نظر گرفته است دو جنبه دارند: جنبه‌ی فکری و جنبه‌ی تشریعی (به معنای سیاستگذاری و تقنین).در ادامه به تبیین هر کدام از این ابزارها و دلالت‌های آن‌ها در سیاستگذاری و حکمرانی تولید می‌پردازیم.

* ترویج و نهادینه‌سازی فکر و فرهنگ تولید

ازجنبه‌ی فکری، اسلام کار و تولید را تشویق کرده و آن را دارای ارزش فراوان شمرده و کرامت و جایگاه انسان نزد خدا و حتی خرد او را به کار ارتباط داده است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۴). بدین ترتیب، بستر مناسب فکری و فرهنگی را برای انگیزش تولید و رشد ثروت را فراهم کرده است و به بیکاری و کم‌کاری و تنبلی و سستی و همت‌های پایین صفت ضداخلاقی داده است.

علاوه بر اینکه اسلام با بیکاری مقابله کرده و کار را تشویق کرده است، با رهاکردن ثروت‌های طبیعی و معطل‌گذاشتن و بهره‌برداری‌نکردن از آن‌ها نیز مخالفت کرده است و به‌کارگرفتن بیشترین حد ممکن از نیروها و ثروت‌های طبیعی را برای تولید و کمک به انسان در عرصه‌های بهره‌برداری و سرمایه‌گذاری، تشویق کرده است. در نگاه اسلامی، کنارگذاشتن یا رهاکردن برخی از منابع یا ثروت‌های طبیعی، نوعی انکار و کفران نعمت دانسته شده است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۷). همچنین اسلام در جنبه‌ی فکری تشویق تولید، مخارج تولیدی را بر مخارج مصرفی برتری بخشیده است و مسلمانان را از فروش زمین و سایر عوامل تولید و هزینه‌کردن آن در موارد مصرفی نهی کرده است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۸).

* راهبردها و سیاست‌های حکمرانی تولید

اما نظام اسلامی تنها به جنبه‌ی فکری برای حداکثرکردن تولید ثروت در جامعه اکتفا نکرده است بلکه قواعد و دستورات عملی را در عرصه‌ی حکمرانی اقتصادی مطرح کرده است که اجرا و رعایت آن‌ها می‌تواند ضمن رفع موانع تولید، انگیزه‌های اقتصادی فعالان اقتصادی را از فعالیت‌های غیرمولد به سمت فعالیت‌های تولیدی سوق دهد. درواقع، این قوانین و احکام، قواعد بازی را در زمین اقتصاد به‌نفع تولید حداکثری تغییر می‌دهند. دراینجا به چند نمونه از این تشریعات در بیان شهیدصدر اشاره می‌کنیم که دلالت‌های مهمی در وضعیت فعلی کشور برای سیاست‌گذاری درجهت جهش تولید دارند.

* ۱. به‌کارگیری تمام امکانات تولید

مذهب اجتماعی اسلام برای به‌حداکثررساندن تولید در جامعه، بر مسلمانان واجب کرده است که به بیشترین و بالاترین حد ممکن در مهارت‌های زندگی در زمینه‌های گوناگون دست یابند تا جامعه‌ی‌ اسلامی تمامی ابزارهای معنوی و علمی و مادی را در اختیار گیرد تا به ایفای نقش راهبرانه‌ی آن‌ها در جهان کمک کند. یکی از این ابزارها، وسایل و امکانات متنوع تولید است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۰). شهیدصدر با استناد به آیه‌ی ۶۰ سوره‌ی انفال (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة) می‌گوید: «قدرت در اینجا به شکل مطلق و بدون قید آمده است؛ یعنی همه‌ی انواع توان و نیرو که قدرت یک امت راهبر را برای ابلاغ رسالتش به ملت‌های جهان می‌افزاید. در طلیعه‌ی این نیروها، نیروهای معنوی و مادی برای رشد ثروت و رام‌ساختن طبیعت در خدمت انسان قرار دارند» (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۱). بدین ترتیب، جامعه‌ی اسلامی موظف است تمامی امکانات داخلی و خارجی لازم را برای تأمین قدرت اقتصادی و جهش تولید به کار اندازد و این امر تکلیفی الهی بر عهده‌ی ملت و حکومت است.

* ۲. رفع انحصارها درجهت استفاده حداکثری از منابع طبیعی

بهره‌برداری بهینه از ثروت‌های طبیعی خدادادی (شامل معادن، زمین‌ها، جنگل‌ها، مراتع، آب، رودها و دریاها، کوه‌ها و بیابان‌ها و …) مهمترین و ضروری‌ترین امر برای جهش تولید به شمار می‌رود. مذهب اقتصادی اسلام به‌منظور استفاده‌ی حداکثری از منابع طبیعی و جلوگیری از معطل‌گذاشتن یا ایجاد انحصار در بهره‌برداری از این منابع، تدابیری را اتخاذ کرده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. اولاً اگر صاحب‌ زمین آن را بی‌استفاده رها کند و از آبادکردن آن خودداری کند، باید آن زمین را از او بازستاند؛ ثانیاً تصاحب زمین‌های بایر بدون انجام هیچ کاری درجهت احیا و بهره‌برداری از آن ممنوع است؛ ثالثاً واگذاری منابع طبیعی به افراد باید صرفاً به اندازه‌ای باشد که آن فرد (حقیقی یا حقوقی) توانایی بهره‌برداری و احیای آن را داشته باشد و واگذاری بیش از این مقدار ممنوع است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۳۸ تا ۳۴۰). این سیاست‌ها در عین حالی که معطل‌ماندن و انحصار منابع طبیعی را به حداقل ممکن می‌رساند، توزیع این منابع را به صورتی عادلانه و براساس قاعده‌ی احیا رقم می‌زنند. بنابراین تنها کسانی که توان بهره‌برداری و تولید ثروت از این منابع را دارند می‌توانند حق دسترسی و بهره‌برداری از این منابع را دریافت کنند و به‌محض کوتاهی در این امر یا ازدست‌دادن این توان، این حق از آن‌ها سلب می‌شود و به دیگرانی که این صلاحیت را دارند واگذار می‌شود. بر این اساس، ‌سیاست‌های واگذاری مجوزهای بهره‌برداری از منابع طبیعی و معادن و زمین‌ها توسط دستگاه‌های اجرایی ذی‌ربط چنانچه در این چارچوب مذهبی قرار گیرند، می‌توانند به جهش تولید بسیار کمک کنند.

* ۳. کوتاه‌کردن فاصله تولیدکننده تا مصرف‌کننده

یکی از آفت‌های تولید، روی‌آوردن به انواع سفته‌بازی‌ها و درآمدهای بدون انجام کار است. اخلاق سرمایه‌داری با محورقراردادن منفعت شخصی، تمامی ملاحظات اجتماعی و اخلاقی دیگر را کنار می‌گذارد و کسب درآمد از هر طریق ولو بدون کار و بدون تولید را مشروع می‌داند. اما اسلام درآمد بدون کار را حرام می‌داند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۰). بدین ترتیب، انواع واسطه‌گری‌ها بین تولیدکننده و مصرف‌کننده‌ی نهایی بدون انجام کار و افزودن ارزش اضافی به محصول، باید حذف شوند. البته این امر نافی تجارت نیست بلکه تجارت متضمن انجام کار برای رساندن کالا از یک منطقه به منطقه‌ی‌ دیگر و انبار و نگهداری از کالاست (نک: صدر، ۱۳۹۳ج، ۱۲۴) و از این نظر، تجارت به معنای واقعی آن نه تنها مضر نیست که رکن اساسی در حکمرانی تولید به شمار می‌رود. در نامه‌ی امیرالمؤمنین به مالک اشتر، هویت بازرگانان اینگونه توصیف می‌شود: «آن‌ها منابع اصلی منافع و اسباب آسایش جامعه به‌شمار می‌روند. آن‌ها هستند که از سرزمین‌های دوردست، از پرتگاه‌ها و کوهستا‌ن‌ها و دریاها و سرزمین‌های هموار و ناهموار مواد مورد نیاز را گرد می‌آورند، از مناطقی که عموم مردم با آن سر و کار ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمی‌کنند.» بر این اساس، وزارت‌های کشاورزی، صمت و بازرگانی، وظیفه دارند بر مسیر مبادله‌ی‌ کالاهای تولیدی از تولیدکننده تا مصرف‌کننده‌ی نهایی نظارت بیشتری داشته باشند و با حذف واسطه‌های غیرضروری که کارکردی جز بالابردن قیمت نهایی محصول برای مصرف‌کننده و کاستن از سهم تولیدکننده از ارزش کالا ندارند، نظام سهم‌بری عادلانه‌ی عوامل تولید را برقرار کنند. با اصلاح این فرایند، هم سهم اصلی از ارزش محصول به تولیدکننده می‌رسد و هم قیمت نهایی برای مصرف‌کننده کاهش می‌یابد و قدرت خرید او را بهبود می‌بخشد.

* ۴. برخورد جدی با هرگونه سفته‌بازی غیرمولد

یکی از موانع جدی بر سر راه تولید، بی‌صرفه‌بودن تولید در مقایسه با سودهای حاصل از سپرده‌گذاری در بانک یا سفته‌بازی در بورس است. به همین دلیل، اسلام بهره را حرام شمرده و سرمایه‌ی ربوی را باطل کرده است تا سرمایه در جامعه‌ی اسلامی به عاملی تولیدآفرین در طرح‌های صنعتی و تجاری تبدیل شود (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۰). اگرچه در کشور ما نظام بانکی و ساختارهای تأمین مالی، غیرربوی است اما وجود نرخ‌های سود تضمین‌شده‌ای که بیشتر از میانگین بازدهی تولید در اقتصاد است، باعث تضعیف ساختار تولید می‌شود. شهیدصدر با تمایزقائل‌شدن بین بانک بدون‌ربا و بانک اسلامی،‌ بر این باور است که بانک اسلامی باید در خدمت مصالح اجتماعی و تولید اقتصادی قرار گیرد و صرف مبتنی‌بودن عملیات بانکی بر عقود شرعی برای این منظور کفایت نمی‌کند (نک: صدر، ۱۳۹۳ج، ۲۳۹ تا ۲۵۲). در این راستا، سیاست‌های بانکی باید به گونه‌ای طراحی و تدوین شود که بیشترین امکان تولید را در جامعه فعال کند. به‌عنوان مثال، به‌صفررساندن نرخ‌های سود سپرده‌های بانک، صاحبان نقدینگی را وادار می‌سازد که برای کسب سود، سرمایه‌های نقدی خود را وارد فعالیت‌های مولد اقتصادی کنند و سرمایه‌های خود را در طرح‌های کلانی به کار اندازند که تا پیش از این انگیزه‌ای برای آن نداشتند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۱) چون سود قطعی و بدون ریسکی را دریافت می‌کردند. همچنین با صفرشدن این نرخ‌های سود تضمین‌شده، هر طرح تولیدی که بازدهی مثبت داشته باشد دارای صرفه‌ی اقتصادی می‌شود و به عرصه‌ی فعالیت اقتصادی وارد می‌شود. صفرشدن نرخ تسهیلات نیز با کاهش هزینه‌های تولید، فعالان اقتصادی را به سمت تولید بیشتر با قیمت کمتر هدایت می‌کند.
شهیدصدر بر این باور است که در جامعه‌ی اسلامی، دولت ازطریق یک بانک رسمی، عملیات جمع‌آوری اموال و به‌کارگیری آن را بر عهده دارد و به بخش خصوصی اجازه نمی‌دهد که وارد عرصه سودبری‌های بانکی شود. بدین‌سان، هدف توسعه‌ای این عملیات بانکی از محتوای سرمایه‌داری آن جدا می‌شود؛ چه اینکه عملیات جمع‌آوری اموال، فرایندی اجتماعی می‌شود که حکومت به یک معنا آن را به نیابت از جانب خود صاحبان اموال، انجام می‌دهد (صدر، ۱۳۹۳ج، ۲۴۲). بنابراین، بانکداری باید از قالب کسب‌وکار انتفاعی خارج شده و به سازوکاری حاکمیتی در جهت منافع عمومی تبدیل شود. به عبارت دیگر، پول و سرمایه‌های نقدی باید محرک و مشوق تولید در جامعه باشد نه اینکه خودش به نحوی از انحا (چه به صورت ربوی و چه به صورت خلق پول و چه به صورت بنگاه‌داری بانک‌ها) به منبعی برای کسب درآمد خصوصی تبدیل شود.

* ۵. وضع مالیات بر سرمایه‌های نقدی راکد و انباشت‌شده

علاوه بر ازبین‌بردن زمینه‌های کسب درآمد بدون کار، مذهب اجتماعی اسلام از راکدگذاشتن دارایی‌ها و ثروت‌ها از عرصه‌ی مبادلات و فعالیت‌های اقتصادی نیز جلوگیری کرده و جرایم مالی را بر این اموال وضع کرده است. این امر ازطریق وضع مالیات بر پول انباشت‌شده است. در نگاه شهیدصدر، زکات به‌نوعی مصادره‌ی تدریجی اموال انباشته‌شده و راکد است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۳).

* ۶. تضمین اجتماعی همگانی

برخلاف نگاه‌های متعارف در نظام سرمایه‌داری که تأمین اجتماعی را باعث افزایش تنبلی و کاهش انگیزه‌های کار می‌دانند، شهیدصدر بر این باور است که تضمین سطح معقولی از زندگی برای همه‌ی افراد، باعث تحریک انگیزه‌های ریسک‌پذیری و افزایش شجاعت آن‌ها در ورود به عرصه‌های تولید و ارتقای خلاقیت و نوآوری می‌شود چون در این صورت، مردم می‌دانند که اگر در فعالیت تولیدی خود بدون تقصیر و کوتاهی زمین بخورند، تمام هستی خود را از دست نخواهند داد و دولت معیشت آن‌ها را تضمین کرده است (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۴۹). در کنار این، کسانی که توان کار و فعالیت اقتصادی دارند باید از حمایت اجتماعی محروم شوند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۰). دولت برای تأمین مخارج لازم برای این امر می‌تواند از حق مالکانه‌ی خود از منابع طبیعی استفاده کند و عواید حاصل از واگذاری حق دسترسی و بهره‌برداری از این منابع را برای مخارج تأمین اجتماعی به کار برد. بر این اساس، ساختار تأمین اجتماعی باید به گونه‌ای تغییر کند که با اتکا به درآمدهای حاکمیتی از منابع طبیعی، بتواند سطح معیشت متعارفی را برای همگان فراهم سازد. چنین ساختار تأمین اجتماعی با آنچه در نظام سرمایه‌داری براساس خصوصی‌سازی بیمه‌ها رخ می‌دهد، اساساً متفاوت است و به جای تبدیل‌کردن تأمین اجتماعی به عرصه‌ای برای سوداگری و کسب سودهای هنگفت، آن را در موضع عادلانه‌ی خود قرار می‌دهد تا کارکرد اصلی خود را پیدا کند.

* ۷. به‌کارگیری حداکثری ظرفیت‌های بخش عمومی

نقش حکومت اسلامی در استفاده‌ی حداکثری از ظرفیت‌های تولیدی جامعه به نظارت و قانونگذاری و تعیین قواعد مالکیت و بهره‌مندی محدود نمی‌شود بلکه اسلام به دولت قدرت داده است که تمامی بخش‌های تولیدی را ازطریق اقداماتش در بخش عمومی راهبری کند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۱). قراردادن گستره‌ای بزرگ از مالکیت دولتی و عمومی در قلمرو اقدامات دولت سبب می‌شود که بخش عمومی دارای قدرتی هدایتگرانه و راهبرانه برای بخش‌های دیگر جامعه شود و این زمینه را فراهم کند که طرح‌های تولیدی بخش‌های دیگر از همین تجربه استفاده کنند و بهترین شیوه‌ها را در بهسازی تولید و رشد ثروت به کار گیرند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۱). ازجمله اینکه دولت می‌تواند شمار فراوانی از نیروی کار انسانی را گرد آورد و در حوزه‌های بخش عمومی از آن‌ها استفاده کند. بدین ترتیب، دولت امکان می‌یابد که اجازه ندهد نیروهای انسانیِ زیاده بر نیاز بخش خصوصی هدر روند و نقش همه‌ی نیروها را در جریان کلی تولید تضمین می‌کند (صدر، ۱۳۹۳ب، ج۲، ۳۵۱). البته این امر افزایش تصدی‌گری دولت درمعنای منفی آن نیست بلکه نقشی که شهیدصدر برای دولت در اقتصاد تعریف می‌کند تکمیل‌کننده و هدایت‌گر بخش خصوصی و مردمی است تا این اطمینان حاصل شود که هم تمامی امکانات جامعه در خدمت تولید قرار گرفته است و هم انحرافی در مسیر افزایش ثروت و تداول عادلانه‌ی آن صورت نمی‌گیرد. بنابراین، حکومت اسلامی (اعم از دولت و مجلس و قوه‌ی قضائیه و سایر نهادهای حاکمیتی) علاوه بر ریل‌گذاری برای فعال‌کردن ظرفیت‌های تولید مردمی و بخش خصوصی، باید منابع دراختیار خود را به بهترین و کاراترین شکل ممکن اداره کنند تا به ارتقای سطح تولید و اشتغال در کشور کمک کند.

* جمع‌بندی

در نگاه شهیدصدر، به‌حداکثررساندن تولید ثروت در جامعه یکی از اهداف مورد تأکید مذهب اجتماعی و اقتصادی اسلام است که با اتخاذ تدابیر و راهکارهای متعدد در شریعت همراه است. تعالیم اسلامی ضمن ایجاد روحیه‌ی تولیدی در آحاد جامعه، قواعد بازی را در میدان فعالیت‌های اقتصادی به گونه‌ای وضع کرده است که از هرگونه انباشت و راکدگذاشتن اموال و ثروت‌ها اعم از ثروت‌های طبیعی و عمومی و خصوصی، جلوگیری شود و تمامی امکانات و فرصت‌های ممکن برای رشد و رونق تولید به کار گرفته شود. اجرای این سیاست‌های برآمده از مبانی اسلامی می‌تواند ضمن رفع موانع تولید، جهش بزرگی در سطح تولید در کشور ایجاد کند. در این چارچوب، نهادها و دستگاه‌های قانونگذاری و اجرایی کشور می‌توانند برنامه‌های اقدام در حوزه‌ی فعالیت خود را تدوین و عملیاتی کنند.

منابع

-صدر، محمدباقر (١٣٩٣الف)، فلسفه‌ی ما، ترجمه‌ی سیدابوالقاسم حسینی ژرفا، پژوهشگاه علمی‌تخصصی شهید‌صدر، چاپ اول.
-صدر، محمدباقر (١٣٩٣ب)، اقتصاد ما، جلد اول ترجمه‌ی سیدمحمدمهدی برهانی؛ جلد دوم ترجمه‌ی سیدابوالقاسم حسینی ژرفا، پژوهشگاه علمی‌تخصصی شهید‌صدر، چاپ اول.
-صدر، محمدباقر (١٣٩٣ج)، اسلام راهبر زندگی، مکتب اسلام و رسالت ما، ترجمه‌ی مهدی زندیه، پژوهشگاه علمی‌تخصصی شهید‌صدر، چاپ اول.
-صدر، محمدباقر (١٣٩٣د)، بارقه‌ها، ترجمه‌ی سیدامید مؤذنی، پژوهشگاه علمی‌تخصصی شهید‌صدر، چاپ اول.

در یادداشت زیر حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی رئیس میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی قم به این بحث می‌پردازد که اندیشه‌ها و آموزه‌های شهید صدر چگونه می‌تواند به حکمرانی خوب در ایران کمک کند؟

حکمرانی خوب چیست؟

چندی است مفهوم حکمرانی در ادبیات علمی رشته‌های علوم سیاسی، مدیریت و جامعه‌شناسی رایج شده و در مطالعات اقتصادی و حقوقی نیز به کار گرفته می‌شود. مفهوم حکمرانی(Governance) هم‌خانواده با با مفهوم حکومت (Goverment) اما متفاوت از آن است. حکمرانی به جای تمرکز بر دولت، قدرت را در داخل و خارج از اقتدار رسمی و نهادهای حکومت و در قالب سه رکن: «حکومت»، «بخش خصوصی» و «جامعه مدنی» جریان می‌دهد. به علاوه شالودۀ حکمرانی، فرآیند تصمیم‌سازی و اجرای تصمیمات است که مشخص می‌کند چگونه سه بازیگر یادشده با اولویت‌ها و سلایق متفاوت، به هماهنگی می‌رسند. سازمان ملل متحد حکمرانی را چنین معرفی کرده است: «حکمرانی مجموعه‌ای از اقدامات فردی و نهادی، عمومی و خصوصی برای برنامه‌ریزی و اداره مشترک امور است، و فرآیند مستمری از ایجاد تفاهم میان منافع متفاوت و متضاد است که در قالب اقدامات مشارکتی و سازگار حرکت می‌کند، و شامل نهادهای رسمی و ترتیبات غیررسمی و سرمایه اجتماعی شهروندان است».

به این ترتیب فضای حکمرانی دیگر فضای دولت محور نیست و نقش دولت در اجتماع مورد باز تعریف قرار می‌گیرد. در تعریف حکمرانی، دولت می باید بسیاری از تصدی‌گری‌ها را کنار بگذارد، اگرچه باید همچنان سه انحصار را به طور قانونی برای خود نگاه دارد: خدمات عمومی، امنیت و خشونت. بنابراین، یک حکومت / دولتِ خوب، شرط حکمرانی خوب است.

حکمرانی خوب یا مطلوب (Good governance)، در یکی دو دهۀ اخیر به شدت مورد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته و آنها در تحقیقات خود نشان داده‌اند که حکمرانی خوب، از اصول رشد و توسعه در کشورهاست و بی‌توجهی به آن، یکی از مهمترین موانع رشد کشورهای فقیر در دهه‌های اخیر بوده است.

کمیسیون اقتصادی، اجتماعی آسیا و اقیانوس آرام (ESCAP) حکمرانی خوب را با پی‌ریزی سه نوع رابطه توسط حکومت/ دولت، میسّر می‌داند: الف) روابط توسعه‌ای در حوزۀ اقتصاد، برای نیل به حداکثر رشد اقتصادی؛ ب) روابط شهروندی بر اساس مشارکت و حفظ حقوق شهروندان؛ ج) روابط اجتماعی بر اساس حقوق و آزادی‌های اساسی و مشارکت حداکثری مردم در ادارۀ کشور.

این کمیسیون عوامل مؤثر در تقویت این اصول را چنین تبیین نموده است: عدالت و مساوات حقوقی و فرصت‌های برابر، وفاق عمومی و همگرایی با آرمان‌های جامعه، مسئولیت پذیری، قانون‌مداری به مدد دستگاه قضائی و پلیس سالم و مستقل، مشارکت آزاد و منسجم مردم در امور جامعه، شفافیت و دسترسی به اطلاعات، پاسخگویی نهادهای حکومتی، کارایی و اثربخشی.

نگرش و بینشِ توحیدی به هستی و انسان، زیرساخت اعتقادی برای حکمرانی خوب

علامه شهید صدر با بررسی ژرف‌اندیشانۀ منابع اسلامی، مسیری تکاملی را در ساخت نظریه عام سیاسی و در واقع طرح حکمرانی اسلامی، پیمود و در سه مرحله آن را تدوین و به ترتیب در کتاب‌های «الأسس الاسلامیه» (۱۳۷۸ ق)، «تعلیقات منهاج الصالحین» (۱۳۹۵ ق) و «الفتاوی الواضحة» (۱۳۹۶ ق)، و اندکی پیش از شهادتش به شکل نهایی در «الإسلام یقود الحیاة» (۱۳۹۹ ق) منتشر ساخت.

زیرساخت‌های بینشی و نگرشی در نظریۀ حکمرانی شهید صدر، بر سه رکن اعتقادی استوار است:

رکن نخست نظریۀ سیاسی علامه شهید صدر، بینش و نگرش توحیدی بر پایه نظام الهی احسن در جهان هستی و سنن تخلف‌ناپذیر او در روابط و مناسبات حاکم بر هستی از جمله انسان و جوامع بشری و محیط زیست اوست. جهان هستی، هویتی هدفدار، هماهنگ و قانون‌مند دارد و از معنا، شعور و ادراک برخوردار، و مسئولیت‌آفرین است. انسان در روابط سه‌گانه‌اش با خود، هم‌نوعان و طبیعت، به طور جبری بر رابطۀ مرکزی خداوند با هر سه و ارادۀ تکوینی الهی متکی است.

رکن دوم این نظریه، حاکمیت مطلق خدا بر جهان و انسان هم در بُعدِ تکوینی (جبری بر اساس سنن الهی) و هم در بعد تشریعی (اختیاری بر اساس احکام الهی) است. از این رو انتخاب شایستۀ انسان در این روابط سه‌گانه با خود، هم‌نوعان و طبیعت و رابطۀ چهارم با مرکزیت عالم یعنی خداوند به طور شایسته، در گروی محور قراردادن و هماهنگی با ارادۀ تشریعی خداوند است. با شناخت سنن تکوینی و تشریعی حاکم بر هستی، هم می‌توان در ساخت باورها و ارزش‌ها، و هم در عرصه‌های هنجاری و رفتاری (مانند: حقوق، اخلاق، نظام‌های سیاسی، قوانین اجتماعی) و حتی آینده‌پژوهی از آن بهره جست.

رکن سوم نظریۀ سیاسی ایشان، اصل کرامت ذاتی، فطری و عمومی انسان است که خداوند بر اساس قدرت عقل، اختیار و آزادی به او عنایت کرده و درنتیجه، به وی نیروی تفسیر و تغییر جهان داده و او را بر سرنوشت خویش، حاکم کرده است.

فلسفۀ سیاسی شهید صدر، ترسیم کنندۀ اصول و ویژگی‌های حکمرانی خوب

وی در آخرین حلقۀ تطور، فصلی را در کتاب «الإسلام یقود الحیاة» با عنوان «خلافة الإنسان و شهادة الأنبیاء»، نقش مشارکت و انتخاب مردمی در حکمرانی، نقش فقیهان و ولایت ایشان در حکومت، و سپس ترکیب خلافت الهی مردم با رهبری شاهدان آگاه را ترسیم کرده است.

شهید صدر با زیربنای اعتقاد به توحید و عدل فراگیر، سه اصل را ساخته است؛ نخست، حاکمیت مطلق خدا بر جهان؛ دوم، سنت‌های حاکم بر هستی؛ و سوم، آزادی و اختیار انسان. حاصل این اصول، پذیرش خلافت و جانشینی همۀ انسان‌ها از سوی خدا به صورت تکوینی و فطری و همراه با تأیید شرعی است و یکی از ابعاد این خلافت، اداره سرنوشت مشترک جمعی یعنی حکومت است. از این رو حاکمیت، حق مردم و همزمان مسئولیت آنان به عنوان جانشینان خدا بر روی زمین است. این حق اولاً ناشی از حق حاکمیت الهی است که تحت عنوان استخلاف و استئمام به انسان واگذار شده است و از این رو اعتباری، نسبی ومحدود است. وظیفۀ حکومت، پاسداری از حقوق، شؤون و مصالح عمومی و مصالح دین الهی است.

هدف از جانشین سازیِ انسان توسط خداوند بر زمین (استخلاف)، این است که انسان ارزش‌هایی را مشابه و همسو با آنچه از خداوند تجلی می‌یابد، در وجود خود به عنوان خلیفه خدا، تبلور بخشد؛ آن چنان که صفات عدالت، علم، قدرت، بخشش، رحمت بر مستضعفان و سخت‌گیری بر ظالمان و مستکبران و… در اهداف و ارزش‌ها و رفتارهای جامعۀ بشریِ خلیفة اللهی، بازتاب یابد. نامتناهی بودن صفات جمال و مکارم اخلاقی خداوند، ایجاب می‌کند جامعۀ بشری حرکتی پیوسته و مستمر به سوی این هدف نامتناهی فراهم سازد و ساختار روابط اجتماعی خود را در ابعاد چهارگانۀ پیش‌گفته، هماهنگ با این هدف، شکل دهد.

درک خلافت انسان و باور به آن، به نتایجی منتهی می‌شود که در ادبیات حکمرانی، تضمین‌کنندۀ یک حکمرانی خوب خواهد بود:

الف) جامعۀ بشری وابسته به مرکزیت خدای تعالی است که او را جانشین خود بر روی زمین قرار داده است.

ب) روابط اجتماعی باید برپایۀ اخلاص در توحید باشد و با نفیِ هرگونه سلطه‌جویی و استثمار، برادری عمومی را در همۀ ابعاد، تحقق بخشد.

ج) لازمۀ خلافت انسان، قابل اعتماد بودن و امانتداری اوست و ازین رو قرآن خلافت انسان را «امانت» خوانده است. امانت، مسؤولیت آور است ومسؤولیت از یک طرف تقید به قانون وعدالت می‌آورد؛ و از سوی دیگر، مسئولیت بدون آزادی، معنا ندارد. خداوند، موجود آزاد ومختاری روی زمین قرار داد تا بتواند با آزادی، خود راهش را برگزیند.

اما غیر از خط خلافت، سنت الهی خط دیگری را رقم زده که خط شهادت (گواهی) انبیا و امامان و صالحان است که نظارت بر چگونگی جانشینی (استخلاف) و راهنمایی امانتداری (استئمان) را بر عهده دارد. شهادت در سه مرحله (با حفظ مراتب) از انبیا آغاز، با امامان معصوم ادامه می‌یابد و در دوران غیبیت امام عصر عج به فقهای صالح منتهی می‌شود. علامه شهید صدر سه مسؤولیت مشترک برای شاهدان برشمرده است:

الف) دریافت و فراگیری محتوای رسالت وحیانی و حفظ و مراقبت از آن؛

ب) راهنمایی و نظارت بر رفتار انسان‌ها برای ایفای نقش خلافت الهی و قلمروی مرتبط با رسالت وحیانی؛

ج) مراقبت از سلامت مسیر و اتخاذ تدابیر پیشگیری و اصلاح انحراف در آن.

در اندیشۀ نهایی شهید صدر، در زمان غیبت امام زمان (عج)،حکومت از دو خط خلافت انسان (با مسئولیت تشکیل حکومتی مشتمل بر قوای مقننه و مجریه) و خط شهادتِ مرجع فقیه عام شامل مسئولیت نظارت شرعی بر حکومت و بیان احکام و قضاوت تشکیل می‌شود و آن را «جمهوری اسلامی» می‌نامد.

حاصل آنکه در فلسفۀ سیاسی شهید صدر، استخلاف و استئمان الهیِ انسان، به «معنای توحیدی»، «رشد اخلاقی»، «سلامت و تساوی روابط»، «برادری و نفی سلطه‌جویی»، «مسئولیت‌پذیری»، «آزادی مسئولانه»، «عدالت فراگیر» و «حاکمیت قانون» منتهی می‌شود. اینها همان است که در ادبیات سیاسی و اجتماعی معاصر، اصول و ویژگی‌های حکمرانی خوب، محسوب می‌شود.

 

منبع: خبرگزاری مهر

پژوهشی درباره امام مهدی (عج) اثر استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر، به‌رغم حجم اندک خود، یکی از مهم‌ترین آثار معاصر درباره اندیشه مهدویت است. ترجمه‌های چندباره این کتاب به زبان‌های گوناگون، نقد و بررسی آن از سوی علمای مذاهب مختلف و استقبالی که اندیشمندان اسلامی از مضامین و شیوه پژوهش این کتاب داشته‌اند، گواه اهمیت این اثر ارجمند است. شاید کمتر کتابی بتوان پیدا کرد که به‌رغم حجم اندک در عمده کتاب‌های هم‌موضوع پس از خود به‌عنوان منبع پژوهشی تأثیر گذاشته باشد.

شهید صدر در این کتاب به شماری از پرسش‌هایی که ذهن علم‌گرا و مادی‌نگر انسان امروز ممکن است نسبت به مهدویت و باور به امام مهدی(ع) در اندیشه اسلامی داشته باشد، پاسخ می‌دهد. شهید صدر در ابتدا با توضیحی کوتاه درباره اندیشه مهدویت و ریشه‌های آن در تاریخ، شماری از پرسش‌هایی را که ممکن است درباره امام مهدی(ع) به ذهن برسد برمی‌شمارد و هر یک را در فصلی به میدان بررسی می‌کشد و پاسخ می‌دهد. این پرسش‌ها به‌ترتیب عبارتند از: چگونه این عمر بلند برای مهدی فراهم شدە است؟ چرا این همه پافشاری برای بلندی عمر مهدی؟ آمادە‌سازی راهبر منتظَر چگونه به انجام رسیدە است؟ چگونه باور کنیم که مهدی وجود یافته است؟ چرا هنوز این راهبر ظهور نکردە است؟ آیا یک فرد می‌تواند این همه نقش ایفا کند؟ روش تغییر در روز موعود چیست؟

این کتاب با چکیدگی و درعین‌حال عمق و دقت در جوانب گوناگون و با بهره‌گیری از زبان نو و ادبیات استدلالی، به این پرسش‌ها، نه به‌شکل سنتی و با استفاده از ادلۀ‌ نقلی محض، بلکه به‌گونه‌ای هماهنگ با فضای علمی رایج در جهان معاصر و مبتنی بر روش تجربی پاسخ می‌دهد. ازاین‌رو این کتاب کوچک همچون دیگر دستاوردهای فکری شهید صدر مورد توجه ویژه فرهیختگان و اندیشمندان جهان اسلام قرار گرفت و به‌شکل مجزا بارها به چاپ رسید. شهید صدر در یکی از نامه‌های خود به مرحوم شیخ علی اسلامی به استقبال گسترده از این کتاب اشاره کرده و می‌گوید: «بحث حول المهدی را دوباره در بغداد چاپ کردیم و استقبال از آن بی‌نظیر بود و در کمتر از یک هفته بیش از ده‌هزار نسخه آن به فروش رفت و این نشان می‌دهد که امت چه اندازه به این موضوع نیاز دارد».

بیان خردپذیر و استدلال‌های نوین شهید صدر عالمان اهل‌سنت را نیز به شگفتی و تقدیر از این کتاب واداشت و کسانی چون استاد حامد حفنی داود بر این کتاب مقدمه نوشتند. دکتر حامد حفنی، فارغ‌التحصیل الازهر و رئیس گروه زبان عربی دانشکده زبان دانشگاه عین‌شمس قاهره و از چهره‌های برجسته تقریب بین مذاهب اسلامی در مصر بود. مقدمه او دربردارنده مطالبی مهم در تبیین نگرش اهل‌سنت به مهدویت است و نیز به‌خوبی نشان می‌دهد که منطق سلیم و زبان شیوا و بی‌تعریض در بحث از باورهای مذهبی تا چه حد می‌تواند در تقریب بین مذاهب اسلامی مؤثر باشد و فضایی مساعد را برای گفت‌وگو درباره تفاوت‌های فکری و اعتقادی میان مذهب‌های گوناگون اسلامی بگشاید.

او درباره این کتاب می‌نویسد: «استاد محمدباقر صدر، دانشمندی متبحر و شخصیتی درخشان است که اندیشه معاصر به‌وجود او مباهات می‌کند. ویژگی کتاب‌ها و پژوهش‌ها و مقاله‌های او واقع‌گرایی، دوری از جانبداری و تأثیر نپذیرفتن از عاطفه و منافع شخصی است…او در کتابی که درباره موضوع بسیار مهم «مهدی» نوشته است، اندوخته‌ای جدید را به این بحث گرانقدر افزوده است… ازآنجاکه این مسئله از امور مربوط به مسائل معنوی و اعتقادی است، تلاش برای استدلال بر آن یکی از سخت‌ترین کارها، حتی برای راسخان در علم است. البته منظورم از استدلال در این باره، استدلال علمی است که متفکران معاصر و به‌ویژه رئالیست‌ها و تجربه‌گرایان و عمل‌گراها و دیگر زیردسته‌های ماتریالیسم را قانع می‌کند. در این میان علامه صدر با مهارت عالمی اصیل توانسته از پس این مهم برآید و مطالب پراکنده نقلی و عقلی علوم شرعی و علوم طبیعی را گرد هم آورد و به‌شکلی کم‌نظیر از همه‌جانبگی ارائه کند. او به لطف استعداد ذاتی و با بهره‌ از روش‌های علمی اکتسابی، توانسته است این اعجاز را در چهره‌ای علمی بررسی کند؛ درست مانند همان کاری که طبیعت‌شناس یا شیمیدان در آزمایشگاهش انجام می‌دهد تا مخالفان و منکرانش را با آزمایش قانع کند. من دست او را به‌گرمی می‌فشارم و برای این موفقیت بزرگ در تفسیر موضوع اعجازین مهدویت به او تبریک می‌گویم و نمی‌توانم ستایش خودم را بر حماسه دستان پرتوان علامه صدر در دفاع از امر اعجازین امام مهدی کتمان کنم؛ دفاعی با روشی علمی و همراه با ادبیاتی هماهنگ با روح اندیشه معاصر.»

پژوهشی درباره مهدی(ع) به‌رغم حجم اندک، از سطح والایی از نوآوری در محتوا و روش بحث از مسائل اعتقادی برخوردار است و همانند دیگر آثار استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر، جایگاهی والا یافته و همواره مورد توجه و مراجعه علاقه‌مندان و اندیشه‌ورزان بوده و بااین‌همه مایه شگفتی است که آن شهید والامقام چنان‌که خود بیان می‌کند این اثر گرانبها را تنها در پنج روز به رشته تحریر درآورده است.

شایان ذکر است که شهید صدر ابتدا این کتاب را به‌عنوان دیباچه‌ای بر کتاب «موسوعة الإمام المهدي (عج)» تألیف شاگردش، شهید بزرگوار آیت‌الله سید محمد صدر، به رشته تحریر در آورد و بعدها به‌صورت اثری مستقل و با نام «بحث حول المهدي(ع)» به چاپ رسید. موسوعة الإمام المهدي (عج) اثری ارجمند دربارۀ موضوعات گوناگون مرتبط با اندیشه مهدویت است که چهار جلد چاپ‌شدۀ آن به ترتیب با عناوین تاریخ دوران غیبت صغری، تاریخ دوران غیبت کبری، تاریخ پس از ظهور و روز موعود در اندیشه دینی و مادی، به بررسی جنبه‌های مختلف این اندیشه می‌پردازد.

شهید سید محمدباقر صدر در پاسداشت از این اثر گرانقدر و برای تکمیل جنبۀ‌ تحلیلی و اقناعی آن، مقدمه‌ای برای این کتاب می‌نویسد و در پایان با تأکید بر ویژگی جامعیت و عمق این اثر، آن را دائرة‌المعارفی بی‌نظیر در موضوع خود می‌نامد و می‌گوید:

«در این جا به همین بیان مختصر از این اندیشه‌ها بسنده می‌کنم و شرح گسترده و مباحث مربوط به آن‌ها را به کتاب ارجمندی وامی‌گذارم که اکنون پیش روی ماست؛ دائرة‌المعارفی گران‌بها درباره امام مهدی(ع) که یکی از فرزندان و شاگردان عزیز ما، یعنی علامه پژوهشگر سید محمد صدر – خدایش نگاه دارد – تألیف نموده است.»